طلسمات

خانه » همه » مذهبی » برای ادامه تحصیل در خارج شرایطی برایم فراهم شده است اما احساس می کنم که تا همین حد نیز که خوانده ام چندان مفید برای جامعه نبوده است به نظرم جامعه فعلی بیشتر از اینکه به متخصصین رشته های مهندسی نیاز داشته باشد به معلمان تربیتی نیاز دارد. احساس می کنم مطالعه در زمینه علوم اسلامی ضروری تر است. نظر شما چیست؟ مرا در تشخیص وظیفه یاری کنید.

برای ادامه تحصیل در خارج شرایطی برایم فراهم شده است اما احساس می کنم که تا همین حد نیز که خوانده ام چندان مفید برای جامعه نبوده است به نظرم جامعه فعلی بیشتر از اینکه به متخصصین رشته های مهندسی نیاز داشته باشد به معلمان تربیتی نیاز دارد. احساس می کنم مطالعه در زمینه علوم اسلامی ضروری تر است. نظر شما چیست؟ مرا در تشخیص وظیفه یاری کنید.

قبل از هر چیز بزرگی و بزرگواری روح معنوی شما را می ستاییم و امیدواریم با تلاش بیش از پیش و تصمیم گیری منطقی مسیر زندگی سعادتمندی را پیش رو داشته باشید. به مطالب زیر با دقت توجه نمایید.

تعریف علم:

گاهی منظور از «علم»، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی، این معنا بیشتر مراد می باشد.
2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود. (knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا اطلاق می شود.
3. گاهی منظور از «علم» دانش خداشناسی (Theology) و آنچه به ارتباط انسان با خدا می انجامد؛ گفته می شود. که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا مراد است.

اهمیت و عظمت مقام علم:

در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون…؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است». (زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد».(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)

ارزش گذاری علم:

از نظر اسلام شرافت و ارزش علم به دو چیز است:
اول موضوع آن است که در این صورت علم خداشناسی و علم خودسازی و هر چه مربوط به رشد و کمال معنوی انسان می شود اشرف علوم است.
دوم هدف و نیت انسان از علم است که درارزش علم دخیل است. اگر هدف از علم کسب رضایت خدا و خدمت به دین و مردم باشد علم دارای شرافت و ارزشی است ولی اگر قصد انسان از عالم شدن دنیا طلبی و برتری جویی و امثال آن باشد علم او بی ارزش است حتی اگر موضوعش توحید و خداشناسی باشد.
بنابراین اگر چه علومی مانند ریاضی، هندسه ، شیمی و مانند آن از نظر موضوع درحد علم خداشناسی و معرفت دینی نیست، ولی چه بسا کسی بتواند عامل دوم یعنی نیت و هدف خود از فراگیری آنها را چنان تقویت کند که ارزش کمتر از علم خداشناسی نداشته باشد . مثلا پزشکی که علم و تخصص خود رادر خدمت به مردم و نجات بیماران قرار دهد و سعی کند از افراد بی بضاعت و کم درآمد پول کمتری بگیرد و یا از سودی که به خاطر طبابت بدست می آورد ، در کمک به محرومین بکار برد. و هدفش تقرب به خدا باشد چه بسا در رتبه اولیای الهی قرار گیرد.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف عیش و نوش بکشاند، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است». (نجم، آیه 30)
پس علوم تجربی و فنی نیز مى تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه گام بر می دارد نه تنها «علم لاینفع» نیست بلکه در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم می پردازند، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد تحصیل چنین دانش هایی واجب می شود.
از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع است و همچنان که از مواهب اجتماعی بهره می برد باید به حال اجتماع نیز سودمند باشد گاهی اوقات تحصیل در رشته ای خاص ممکن است به ظاهر برای فردی به طور مستقیم رشد معنوی در بر نداشته باشد ولی چون باعث پیشرفت جامعه به ویژه جامعه اسلامی می گردد و موجب سربلندی و اقتدار و عزت علمی و ملی کشور می گردد، تحصیل آن لازم است وتحصیل با چنین انگیزه ای خود از عبادات مهم است. این از ویژگی های دین مقدس اسلام است که پیروان آن در هر حال و کار و شغلی که هستند می توانند با انگیزه و نیت خدایی و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از بزرگان دینی در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند کسانی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا و… میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند.

رابطه علم و دین:

مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است، از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و مورد نیاز جامعه، برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است. و آگاهی به اصول اعتقادی و احکام ضروری برای همگان «واجب عینی» شمرده شده است.
در این باره گفتنی است؛ برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
ولی متأسفانه در برخی مجامع امروز جهانی آن هدف از دانش ها و تکنولوژی ها است که انسان بتواند با استخدام این علوم، قوانین و قواعد بازی حاکم بر جهان را بشناسد تا راحت تر از امکانات و موقعیت ها بدوشد.
به عبارت دیگر بعد از تفکیک حوزه دین از حوزه علم که به مرور زمان از ابتدای رنسانس در غرب اتفاق افتاد، دانش و علم بیشتر در خدمت کسانی قرار گرفت که به دنبال سیطره بر جهان طبیعت و ساختن کاخ ها و شکل دهی به کارتل ها و تراست ها بودند. اما بر اساس بینش توحیدی، عالم تکوین(جهان هستی) و عالم تشریع (دین) هر دو کتاب خداوند هستی بخش اند. یعنی همان طور که آموزه های دینی ما را به سمت خداوند دعوت می کند، پی بردن به رموز خلقت و تلاش در جهت توسعه و پیشرفت و تکنولوژی نیز از مسئولیت ها و وظایف افراد جامعه است.
بر اساس آموزه های دینی از ما خواسته شده است در امر برنامه ریزی برای دنیا به گونه ای عمل کنیم که گویا تا ابد زنده ایم و برای آخرت به شیوه ای برنامه ریزی کنیم که گویا فردا از دنیا خواهیم رفت. ازاین رو یک انسان دین مدار واقعی همیشه از نظر درونی معنویت گرا و در حال تصفیه و تسویه است و از نظر بیرونی یک انسان دوراندیش و آبادگر است و هر دانشمندی که بتواند رابطه علم و دین را به خوبی برقرار کند موفقیت او در مراتب علمی و معنوی دوچندان می شود. و به هر مقدار که علم و تجربه او زیاد می شود در برابر گستره جهان هستی و عظمت پروردگار فروتنی بیشتری خواهد داشت و می فهمد که بسیاری از چیزها را نمی داند (تعلیم و تربیت در اسلام، استاد شهید مطهری، ص 53)
درباره ماکس وبر گفته شده وقتی به اسرار اتم پی برد سر به سجده فرو آورد و خاکساری کرد. از همین رو بود که بوعلی سینا که یکی از مفاخر علمی جهان است در اواخر عمر گفت: تا بدانجا رسید دانش من که دانستم همی نادانم. بنابراین وقتی انسان به لحاظ علمی واقعا رشد می کند تازه می فهمد که در مقابل این همه کهکشان که حتی تصور آن هم برای انسان غیر ممکن است وجود او چه مقدار کوچک است و اینجاست که بعد از پی بردن به جهل و عجز خود ناچار در مقابل حضرت احدیت به کرنش می افتد.
از این رو بین دیدگاه های گوناگون میان دین و علم، از جملهتباین، تعارض و مکمل یکدیگر بودن، می توان گفت بهترین گزینه مورد سوم است. در این رویکرد، دیگر سخن از زیر مجموعه بودن یکی از دیگری، بی معناست.
درک نوع پیوند میان علم و دین به شناخت جایگاه هر یک و نیز مشخص کردن منظور ما از علم باز می گردد. دین، مجموعه ای از باورها درباره جهان هستی و ارزش های مبتنی بر این باورهاست تا در پرتو آنها، انسان در اندیشه و عمل، در مسیری معقول زندگی خود را سامان داده و هدف نهایی از آفریده شدن خود را که دست یابی به کمال حقیقی و سعادت است، محقق سازد.
پس از آشنایی با تعریف علم و معیار ارزشمندی دانش ها و پی بردن به رابطه تنگاتنگ علم و دین اکنون نوبت آن است که در این باره گفت و گو کنیم که دست یابی به علم با حفظ ویژگی های معنوی آیا از راه حوزه می گذرد یا از مسیر دانشگاه می شود؟

انتخاب حوزه یا دانشگاه:

در این باره چند نکته مهم شایان توجه است؛
1. آرمانی فکر کنیم.
2. واقعی عمل کنیم.
3. به نتیجه راضی باشیم.
درباره آرمانی فکرکردن, از مشورت دیگران و الگوهای ممتاز سرمشق بگیریم. درباره واقعی عمل کردن نیز به توانمندی های خود و امکانات خانواده و حساسیت اطرافیان توجه کنیم. و درباره رضایت از نتیجه نیز بدانیم که رضایت با وازدگیتفاوت دارد. وازدگی, رضایت انفعالی است اما رضای خدا, رضایت فعال است. به این معنا که در تمامی مراحل هم چنان به فکر آرمانی خود ادامه دهیم و به تلاش خود در همراه سازی واقعیات ادامه دهیم و در پایان به هر نتیجه ای که حاصل شد راضی باشیم. و هنر زندگی مومنان در همین است که بتوانند هم آرمانی فکر کنند و هم واقعی تلاش کنند و هم به نتیجه تقدیر شده از سوی خدا راضی باشند. البته چه بسا چند سال از عمر انسان در مسیر غیر نهایی صرف شود. اما با توجه به تجربه به دست آمده دیر کرد چندساله جبران خواهد شد، لذا باید مسیری را انتخاب کرد که حداقل ریسک را داشته باشد و در همه مراحل از خدا بخواهید که فکر صحیح و امکانات مناسب پیش روی شما بگذارد، در مجموع به هر چه رسیدید خواست خداست. بدون اینکه با اختیار شما نیز منافات داشته باشد.

T

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد