واقعیت آن است که خدای متعال متن و واقعیت خارجی جهان هستی است، بنابراین تمام اشیا مظاهر او هستند و وجود هر موجودی از او است . روی این حساب همه اشیا دارای وجود هستند و خدای متعال در آنها حضور دارد. اهل معرفت می فرمایند: خداوند مکان ندارد، این به معنای این نیست که خداوند هیچ جا نیست، بلکه به معنای آن است که خدای متعال مکان خاصی ندارد و همه جا هست. تمام هستی ظرف ظهور و حضور خداوند است و شما به هر طرف که نگاه کنید، جز او و مظاهر او را نمی بینید.
بنابراین همه چیز از آن خداست «وجود» همه چیز و«حدوث» و «بقاء» آنها وابسته به اوست اگر چه ما به این واقعیت و حقیقت توجه نکنیم. لذا کنار گذاشتن خدا معنا ندارد. البته اگر ما به یاد خدا باشیم و او را حاضر و ناظر بدانیم در رفتار ما اثر بسیار مثبت و کارساز خواهد داشت و اگر امکانات و نعمت ها را از او بدانیم در شدت محبت قلبی ما به خداوند بسیار مؤثر خواهد بود و از آنجا که رابطه محبتی دو طرفه است لطف و عنایت ویژه خداوند شامل حال ما بیشتر می شود اما اگر به خداوند محبت نورزیم چه بسا از لطف ویژه خداوند محروم شویم.
لازمه احساس حضور خداوند این است که ابتدا او را بشناسیم و با چگونگی و نحوه وجود اوآشنا بشویم . در دعایى که توصیه شده است در عصر غیبت بخوانیم آمده است: «اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبیک….» (امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146) یعنى شناخت پیامبر با خداست، بلکه شناخت هر چیز با خداست و اگر خدا را نشناسیم هیچ کس و چیزى را نمى توانیم بشناسیم،و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسیم، علم و شناخت به موجودات دیگر امکان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومى براى ما دوگونه است: یا نزد ما حاضر است یا از دیدگان ما غایب. اگر معلوم از نظر ما غایب باشد. اول باید اوصاف و صفاتش را بشناسیم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شویم. مثلاً در شناخت آتش اول باید گرما و حرارت یا دور را دید و شناخت و سپس وجود آتش را ادراک نمود که به این نوع شناخت معرفت حصولى مى گویند. اما در شناخت آنکه نزد ما حاضر است، خود او را مى بینیم و مى شناسیم و آنگاه به اوصاف و صفات او پى مى بریم و به این نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى گویند. مثل علم هر کس به حالات درونى (ترس و شادى و…خود) و هیچ کس به ما از خدا نزدیکتر نیست. «ان الله یحول بین المرء و قلبه؛ همانا خداوند بین انسان و دلش حائل است» (انفال/24) بنابراین از قلب ما به خود ما نزدیکتر است. چنین است که هرگاه به خود نظر مى افکنیم، ابتدا او را مى بینیم و باعلم حضورى مى یابیم که تمام وجود ما را احاطه کرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نیست تا به دنبال نشانه ها برویم. بلکه ما در حضور او هستیم و او در مشهد ماست و این علم حضورى خداوند است که اگر کسى به آن نائل آید، به یقین تمام رسیده است و چنین است که رسول گرامى اسلام(ص) فرمودند: من عرف نفسه فقد عرف ربه» (البحار/2/32) ؛خدا شاهد و حاضر است. «الا انه بکل شى ء محیط، فصلت/54 و کان اللهُ بکل شى ء محیطا، نساء/126. ان الله کان على کل شى ء شهیدا، نساء/33 و احزاب/55».به مرتبه حضور کامل رسیدن نیاز به مجاهدت نفس فراوان و طولانی دارد و باید قدم به قدم به سمت انجام واجبات و ترک محرمات پیش رفت و یکی از راه های آن شناخت خداوند است. اگر کسی واقعا بداند که خداوند بصیر و بیننده است بلکه علیم است و از دل ما نیز خبر دارد و برای او آشکار و پنهان یکسان است این علم و آگاهی اگر به مرحله باور برسد موجب می شود انسان هیچ گاه خود را دور از محضر خداوند نبیند و شناخت خداوند و صفات او نیاز به مطالعه و تفکر و استمداد جستن از خداوند و یاری گرفتن از علمای ربانی دارد.
در مرحله بعدی استفاده از لقمه حلال و اجتناب از خوردن غذاهای حرام یا مشکوک و زندگی در جامعه و محیط سالم و معاشرت با دوستانی که انسان را به یاد خدا بیندازند از عوامل مؤثر در این مسأله می باشند.[پایان کد انتخابی] براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1ـ المیزان، ج 6، ص 238 به بعد ذیل آیه 105 سوره مائده 2ـ المیزان، ج 14، ص 193 به بعد ذیل آیه 14 سوره طه. 3ـ تحریر تمهید القواعد، آیة الله جوادى آملى، ص 761 ـ 757، انتشارات الزهراء، این کتاب شرحى از استاد بزرگوار معاصر بر یکى از کتابهاى مهم عرفانى است. 4ـ نشان از بى نشان ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 ـ 153
بنابراین همه چیز از آن خداست «وجود» همه چیز و«حدوث» و «بقاء» آنها وابسته به اوست اگر چه ما به این واقعیت و حقیقت توجه نکنیم. لذا کنار گذاشتن خدا معنا ندارد. البته اگر ما به یاد خدا باشیم و او را حاضر و ناظر بدانیم در رفتار ما اثر بسیار مثبت و کارساز خواهد داشت و اگر امکانات و نعمت ها را از او بدانیم در شدت محبت قلبی ما به خداوند بسیار مؤثر خواهد بود و از آنجا که رابطه محبتی دو طرفه است لطف و عنایت ویژه خداوند شامل حال ما بیشتر می شود اما اگر به خداوند محبت نورزیم چه بسا از لطف ویژه خداوند محروم شویم.
لازمه احساس حضور خداوند این است که ابتدا او را بشناسیم و با چگونگی و نحوه وجود اوآشنا بشویم . در دعایى که توصیه شده است در عصر غیبت بخوانیم آمده است: «اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبیک….» (امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146) یعنى شناخت پیامبر با خداست، بلکه شناخت هر چیز با خداست و اگر خدا را نشناسیم هیچ کس و چیزى را نمى توانیم بشناسیم،و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسیم، علم و شناخت به موجودات دیگر امکان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومى براى ما دوگونه است: یا نزد ما حاضر است یا از دیدگان ما غایب. اگر معلوم از نظر ما غایب باشد. اول باید اوصاف و صفاتش را بشناسیم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شویم. مثلاً در شناخت آتش اول باید گرما و حرارت یا دور را دید و شناخت و سپس وجود آتش را ادراک نمود که به این نوع شناخت معرفت حصولى مى گویند. اما در شناخت آنکه نزد ما حاضر است، خود او را مى بینیم و مى شناسیم و آنگاه به اوصاف و صفات او پى مى بریم و به این نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى گویند. مثل علم هر کس به حالات درونى (ترس و شادى و…خود) و هیچ کس به ما از خدا نزدیکتر نیست. «ان الله یحول بین المرء و قلبه؛ همانا خداوند بین انسان و دلش حائل است» (انفال/24) بنابراین از قلب ما به خود ما نزدیکتر است. چنین است که هرگاه به خود نظر مى افکنیم، ابتدا او را مى بینیم و باعلم حضورى مى یابیم که تمام وجود ما را احاطه کرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نیست تا به دنبال نشانه ها برویم. بلکه ما در حضور او هستیم و او در مشهد ماست و این علم حضورى خداوند است که اگر کسى به آن نائل آید، به یقین تمام رسیده است و چنین است که رسول گرامى اسلام(ص) فرمودند: من عرف نفسه فقد عرف ربه» (البحار/2/32) ؛خدا شاهد و حاضر است. «الا انه بکل شى ء محیط، فصلت/54 و کان اللهُ بکل شى ء محیطا، نساء/126. ان الله کان على کل شى ء شهیدا، نساء/33 و احزاب/55».به مرتبه حضور کامل رسیدن نیاز به مجاهدت نفس فراوان و طولانی دارد و باید قدم به قدم به سمت انجام واجبات و ترک محرمات پیش رفت و یکی از راه های آن شناخت خداوند است. اگر کسی واقعا بداند که خداوند بصیر و بیننده است بلکه علیم است و از دل ما نیز خبر دارد و برای او آشکار و پنهان یکسان است این علم و آگاهی اگر به مرحله باور برسد موجب می شود انسان هیچ گاه خود را دور از محضر خداوند نبیند و شناخت خداوند و صفات او نیاز به مطالعه و تفکر و استمداد جستن از خداوند و یاری گرفتن از علمای ربانی دارد.
در مرحله بعدی استفاده از لقمه حلال و اجتناب از خوردن غذاهای حرام یا مشکوک و زندگی در جامعه و محیط سالم و معاشرت با دوستانی که انسان را به یاد خدا بیندازند از عوامل مؤثر در این مسأله می باشند.[پایان کد انتخابی] براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1ـ المیزان، ج 6، ص 238 به بعد ذیل آیه 105 سوره مائده 2ـ المیزان، ج 14، ص 193 به بعد ذیل آیه 14 سوره طه. 3ـ تحریر تمهید القواعد، آیة الله جوادى آملى، ص 761 ـ 757، انتشارات الزهراء، این کتاب شرحى از استاد بزرگوار معاصر بر یکى از کتابهاى مهم عرفانى است. 4ـ نشان از بى نشان ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 ـ 153