خانه » همه » مذهبی » انقلابی دیگر؛ سخنان امام سجاد در شام (۲)

انقلابی دیگر؛ سخنان امام سجاد در شام (۲)


در شماره قبلی این
مقاله به سخنرانی های امام سجاد(ع) و گفتگوهای آنها پرداختیم. در این شماره به بحث
هایی مثل بازماندگان عاشورا در شام و ماندگاری امام حسین(ع) خواهیم پرداخت. لطفا
نظرات خود را درج فرمائید.

 

بازماندگان عاشورا در شام

جشن و پایکوبی آتش
افروزان کربلا، در کوفه و شام چنان بود که گویی این حاکمان مدعی اسلام، بزرگترین
دشمن دین خدا را از میان برداشتند. گرچه این شادمانی چندان دوام نیافت اما بر دل
های حادثه دیده بازمانده از کربلا، سنگین و طاقت فرسا بوده است.

اگرچه آنان که با
دیده ای الهی به قضایای جهان می نگرند و با قلبی مملو از عشق خداوند سبحان آن را
تحلیل و تجزیه می نمایند، بر مصیبتی با این عظمت سنگین -که در آسمان و زمین مانند
ندارد-شکیبایی می ورزند و امید به حضرت حق دارند و ناامیدی و افسردگی پیشه نمی
کنند. سخنان اهانت بار حاکم کوفه با دخت علی(ع)، حضرت زینب کبری(س)، که گویای عمق
نفرت و نفاق و بی دینی عبیدالله بن زیاد بود، می توانست هر انسان شکیبایی را از پای
درآورد اما درس آموز مکتب فاطمی و علوی به نیکی می داند که وظیفه پیام رسانی
عاشورا، خود استمرار قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است و زینب(س) چه زیبا به
عربده های مستانه وی پاسخ می گوید: «ما رأیت من الله الا جمیلا» در حادثه جانکاه و
غمبار کربلا، از خدا جز زیبایی ندیده ام. و آن گاه که سخن می گوید گویا، در این
حادثه، هیچ آسیبی ندیده است، چنان سخن می گوید که گویا امیرالمؤمنین علی(ع) خطبه می
خواند و مجلس را چنان دگرگون می سازد که آغازین طلیعه قیام های توابین را می توان
به چشم دید، آری آنان که سرمست از پیروزی ظاهری بوده اند را رسوا ساخت و مردم به
اندیشه در آنچه کرده اند واداشت.

این کاروان، چنان که
دشمنان طراحی کرده اند قرار است با همان سختی و مرارت، به سوی شام برده شود، باید
جهانیان بدانند که این مدعیان خلافت اسلامی، چه پلیدی و پلشتی ها و ستم ها در حق
پیامبر خاتم(ص) روا داشته اند … با بدترین نوع رفتار، تلخ ترین شیوه رفتن، و
جانگدازترین یادآوری آن حماسه، از کوفه با مرکب های محاصره شده به سوی شام برده می
شوند، در شام تبلیغ چنان گسترده است که مردم تصور کرده اند گروهی دشمنان دین،
شورشیان قدرت طلب و خطرناک را از میان برداشته اند و همراهانشان را آورده اند.

این ناآگاهی در مردم
کوفه وجود ندارد، چرا که اولا کوفه مرکز حکومت علی(ع) ‌است و با خاندان علی(ع) به
طور کامل آشنایی دارند، ثانیا مردم کوفه هم از امام حسین(ع) جهت حکومت بر آنان دعوت
کرده اند و ثالثا مسلم بن عقیل، در نامه اش این اشتیاق مردم کوفه را تأیید کرده است
و رابعا این که در تاریخ به طور آشکار نقل شده است که در مسیر راه برخی به امام
حسین(ع)‌گفته اند که مردم کوفه دلهایشان با شماست ولی شمشیرهاشان علیه شماست و …
. این نشان از آن است که مردم کوفه امام حسین(ع) و خاندان ایشان را کاملا می شناخته
اند و داستان هایی که درباره عدم شناخت اصحاب امام حسین(ع) در کوفه نقل می شود محل
تأمل و تردید است و باید با دقت بیشتری نقل شود.

اما مردم شما از
آغاز اسلام آوردن در زمان خلیفه دوم، حکومت یزید بن ابی سفیان برادر معاویه را مدت
کوتاهی تجربه کرده اند و بعد از مرگ وی، خلیفه دوم به پاس قدردانی از ایشان، برادرش
معاویه بن ابی سفیان را حاکم آنجا کرد که بیش از چهل سال وی حاکم شام بوده است. از
این نکته و مسائل متعدد دیگر می توان فهمید که دینداری مردم شام، دینداری همراه با
بصیرت و آشنا با روح دین نیست و از فهم درست دین بی بهره بوده اند و به نوعی در
آموزه های دینی، دشمنی و مخالفت با علی(ع) را نیز آموخته اند، اینجاست که امام
سجاد(ع) به تفصیل به معرفی خود، پدر و جد بزرگوارش می پردازند و به گونه ای تلاش
کرده اند تا به مردم بفهمانند که اولا در دینداری و ایمان شان ذره ای تردید وجود
ندارد و ثانیا آنان هیچ طمعی به دنیا نداشته اند بکله این دنیا خواهی حاکمان شام
بوده است که بیعت گرفتن به هر قیمت را، زمینه کشتار وحشیانه فرزندان پیامبر اکرم(ص)
قرار داده اند و گروهی ناآگاه برای رسیدن به دنیایی بهتر، چنان کرده اند و …
.

مردم ناآگاه از انگیزه
های کشتار این انسان های پاکباخته در کربلا، در پرتو سخنان روشنگرانه آن امام عزیز
(امام سجاد-ع-) دریافتند که حاکمان شام و کوفه برای دنیایی بدون دین، و به دور از
آموزه های قرآنی و اسلامی، به این رفتار ددمنشانه دست یازیدند و آنان را فریب داده
اند، … که خود زمینه آشنایی این مردم با اهل بیت(علیهم السلام) گردید و آغاز
عزاداری در شام.

تأثیر این سخنرانی
آن قدر زیاد هست که تاریخ نگاران آورده اند. در کتاب تذکره سبط ابن جوزی و هم در
کامل ابن اثیر نقل شده است که: چون سر امام را به شام آوردند، نخست یزید شاد شد و
از کار ابن زیاد اظهار خشنودی نمود و برای ابن زیاد جوایز و هدایایی فرستاد، اندکی
که از ماجرا گذشت، نفرت و خشم مردم را از این عمل زشت احساس کرد و دید که مردم به
او دشنام می دهند، از کرده و گفته خود پشیمان شد و می گفت: خداوند پسر مرجانه را
لعنت کند که کار را آنچنان بر حسین سخت گرفت که راه مرگ را آسانتر شمرد و شهید
گردید! و می گفت: مگر در میان من و ابن زیاد چه بود که مرا چنین مورد خشم مردم قرار
داد و تخم دشمنی مرا در دل نیکوکار و بزهکار کاشت؟! (کتاب قصه کربلا، ص 506)

سیوطی می گوید: “فسر
بقتلهم اولا ثم ندم لما مقته المسلمون علی ذلک و ابغضه الناس و حق لهم ان یبغضوه!”
(تاریخ الخلفاء 208).

طبری می گوید: “فسر
بقتلهم اولا و حسنت بذلک منزلة عبید الله عنده ثم لم یلبث الا قلیلا حتی ندم علی
قتل الحسین”، تا آنجا که می
گوید یزید
گفت: “لعن الله ابن مرجانة! فبغضنی الی المسلمین و زرع لی فی قلوبهم العداوة فبغضنی
البر و الفاجر بما استعظم الناس من قتلی حسینا!”، از این نقل واضح است که تزلزل
موقعیت اجتماعی و خشم مردم نسبت به او، یزید را وادار به تغییر روش کرد. (تاریخ
طبری 5/255)

حتی یزید هم از کشتن
امام حسین(ع)‌و یاران وفادارش خود را تبرئه کرد و عبیدالله بن زیاد را عامل این قتل
شمرد و او را نفرین و لعن می کرد. اما این از شیوه های حاکمان منافق و تزویرگر است
که در نهان و پنهانی دستوری می دهند و به انجام آن از عمق جانشان خوشحالند اما در
ظاهر برای عوام فریبی و ظاهر سازی، اظهار بی اطلاعی، ناخشنودی و ناراحتی می کنند و
خود نیز اشک تمساح می ریزند. اگر نبود این سخنان روشنگرانه و دقیق و زیبا –در
حالیکه آزار دهنده ترین رفتار را حاکمان از خود به نمایش گذاشتند و بیشترین اهانت و
دشمنی را روا داشته اند- قیام  حضرت سیدالشهدا(ع)، را چنان زشت و قدرت طلبانه و
ضددینی جلوه می دادند که اثری و ثمری از آن باز نمی ماند.

 

ماندگاری حسین(ع)

برخی گمان می کنند
با پیروزی به هر قیمت می توانند به ماندگاری خویش نیز مدد رسانند اما در طول تاریخ
و در ادبیات قرآن می توان به نیکی دریافت آنان که با حق و دین گره خورده اند
جاودانه و ماندگار شده اند و دشمنان و مخالفان حق و حقیقت –اگرچه مدتی بر اریکه
قدرت باقی بمانند- نابودشدنی و از بین رفتنی هستند. حسین(ع) در سال 61 در بیابان
کربلا با یاران وفادارش در راه تبلیغ دین و عمل به سنت پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) به
شهادت رسید و یزید پیروز ظاهری میدان شد اما تمام مدت حکومت یزید بیش از سه سال به
درازا نیانجامید و دودمان اموی در مدتی کوتاه برچیده شد و جز نفرت و نفرین یادگاری
بر ایشان بر جای نماند، اما در طول تاریخ هواداران و عاشقان حسین(ع)، همیشه یاد و
نامش را گرامی داشتند و در همان شهر کوفه قیام های بزرگی شکل دادند و به خونخواهی
آن امام(ع) برخاستند و … .

از سخنان زینب
کبری(س) در کوفه و امام سجاد(ع) در شام، این درس آموخته می شود که باید در راه دفاع
از حق، هیچگاه از پای ننشست و از وارد شدن مصیبتی هر چند بزرگ بی تابی نکرد و
ناامید نشد و از هر اندوهی، باید برای تبلیغ درست دین و ارزش ها بهره جست.

و امروزه نیز
اندیشمندان و سخنرانان و عالمان دینی مؤظفند به تبیین درست دین و معارف قرآنی
بپردازند و پیرایه ها و خرافات و تعصبات ناروا را از چهره دین بزدایند و معیار
پیروی از حق را به دست بدهند تا کسانی به نام دین و ارزش های دینی، به ترویج خرافات
و جهالت ها نپردازند.

 

پایان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد