توسل یعنى اتخاذ وسیله، براى نزدیک شدن به چیزى. این واژه در لغت به معانى مختلفى آمده است: 1- نزدیک شدن؛ 2- مقام و منزلت در پیش سلطان؛ 3- درجه؛ 4- چاره جویى براى رسیدن به چیزى با میل و رغبت؛ 5- هر چه به سبب آن، نزدیک شدن به دیگرى ممکن باشد. بى شک آدمى براى تحصیل کمالات مقصود خود چه مادى، چه معنوى؛ به غیر خود یعنى به خارج از محدوده وجود خود، نیازمند است. به بیان دیگر، هر یک از موجودات در رسیدن به کمالات نوعى خود، دست نیاز به سوى موجودات خارج از وجودشان دراز کرده، از فعل و انفعال و تأثیر و تأثر اصناف گوناگون عالم هستى استمداد مى کنند. این، همان قانون «توسل» است که یک حقیقت تکوینى مى باشد که در نظام خلقت و آدم برقرار بوده، در همه جا مشهود و عیان است. قرآن کریم نیز موضوع توسل را یک طریق مسلّم و روشن براى نیل به هدف و توحید، معرفى مى کند: 1- صلى الله علیه وسلم یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة و جاهدوا فى سبیله لعلکم تفلحون رحمهما الله ؛ مائده / 35.«اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید، و به او [توسل ] تقرب جویید؛ و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید». 2- صلى الله علیه وسلم أولئک الذین یدعون یبتغون إلى ربهم الوسیلة أیهم أقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه إن عذاب ربک کان محذورارحمهما الله ؛ اسرا / 57.«آن کسانى را که ایشان مى خوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مى جویند [تا بدانند] کدام یک از آنها [به او ]نزدیک ترند و به رحمت وى امیدوارند، و از عذابش مى ترسند، چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز است». این دو آیه بخوبى نشان مى دهد که تمام ما سوى الله، از فرشتگان و پیامبران و دیگر اصناف و طبقات خلق از هر قبیل که هستند، در مقام کسب فیض و اخذ برکات، از حضرت بارى -جل شأنه العزیز ابتغاء وسیله مى کنند و براى جلب رحمت بیشتر و دفع عذاب از خود، دنبال وسیله اى مى گردند، تا به قرب بیشترى نائل شوند. با توجه به این دو آیه، معلوم مى شود که مناسب ترین معنى «وسیله» و «توسل» همان معناى پنجم است؛ یعنى «هر چیز که به سبب آن، نزدیک شدن به دیگرى ممکن باشد». با توجه به آنکه کلمه «وسیله» در دو آیه فوق بصورت مطلق آمده، طبعاً داراى معناى بسیار گسترده اى است و با اطلاق خود، شامل هر نوع اعتقاد، عمل و هر چیز یا شخصى که به شکلى صلاحیت نزدیک کردن به پیشگاه اقدس پروردگار را داشته باشد، مى گردد؛ مانند: ایمان و اعتقاد به وحدانیت پروردگار و رسالت پیامبران و حقانیت روز جزا؛ و همچنین پیروى از رسول خدا(ص)، انجام وظایف و اعمال عبادى همچون نماز، روزه، حج و زکات و جهاد و ارشاد مردم، صله ارحام، عیادت بیماران و امثال این امور؛ که وسائل و موجبات قرب به خداوند است. همچنین، حضور در قبور شریف انبیاء، ائمه(ع) و اولیاء الهى و نذر و قربانى کردن و هدیه دادن و وقف کردن بخشى از اموال به صاحب قبر، هیچ منافاتى با روح توحید نداشته، بلکه تمام این اعمال براى جلب نظر صاحب قبر بوده، تا او با دعاى خود وسیله و موجبات قرب به خداوند را براى انسان و فرد متوسل فراهم سازد. نگا: استاد شجاعى. محمد. تجسم عمل و شفاعت. مقدمه. نسبتى باید مرا یا حلیتى هیچ پیشه راست شد بى آلتى؟ مثنوى، دفتر اول، بیت 2690.
نخست باید دانست که دعا و مناجات مستقیم ما با خداوند منافات ندارد که امامان(ع) نیز واسطه فیض باشند، هم چنان که وقتی ما به طور مستقیم دعا می کنیم و از خدا می خواهیم که باران ببارد، اما خداوند از طریق ابرها باران را بر ما نازل می کند، بنابراین اگر از نظر فلسفی و معرفتی ثابت شود که پیامبر و امام واسطه فیض هستند و حلقه وصل میان واجب و ممکن می باشند اگر چه ما به طور مستقیم هم از خدا بخواهیم ولی خداوند با واسطه آنان فیض را بر ما نازل می کند.
باید توجه داشت که مسأله شفاعت و مسأله توسل دو مطلب مستقل هستند شفاعت یکى از معارف با تعریف و شرایط خاص خود و توسل نیز یکى دیگر از معارف است ظاهرا آنچه در این سؤال مورد نظر شماست مسأله توسل به اولیاى الهى است. به همین جهت ما ابتدا به توضیحى پیرامون توسل و سپس پیرامون شفاعت مى پردازیم.
الف) توسل در لغت؛
به معناى تمسک جستن به وسیله اى براى نیل به مقصود است. از آن جا که خداوند، جهان هستى را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجارى و اسباب اعطا مى کند «أبى الله ان یجرى الاشیاء الاّ بالاسباب» (بحارالانوار، ج 2، ص 90).
انسان معمولا براى رسیدن به مقصود خویش، به اسباب و وسایط متوسّل میشود؛ مثلاً اگر بخواهد زمین خشک و بایرى راتبدیل به مزرعه اى سر سبز و یا باغى آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشى کند و… اگر مى خواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پله هاى آن بالا رود، یا سوار آسانسوز یا پله برقى شود وهمینطور در سایر کارهاى روزمره زندگى، انسان به اسباب و وسایل براى رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل مى جوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگى انسان در جهان هستى است؛ جهانى که بر آن قانون اسباب و مسببات حکم فرما است.
بنابراین، خداوند که هستى عالم از او است و ادامه هستى و هر حرکت و تغییرى وابسته به او و ناشى از فیض او است، خود براى اعطاى فیض خویش، مجارى و اسبابى را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب ونزدیکى به درگاه خویش و برآمدن حاجات، قرار داده است و ما را به توسل به آن امور، امر کرده است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله؛؛ اى مؤمنان پرواى الهىداشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید» (مائده / 35).
با توجه به اطلاق کلمه «وسیله» آیه شریفه، این کلمه معنایى وسیع و گسترده دارد و شامل هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه خداوند را دارد، مى شود. همچنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و… وسیله تقرب به خداوند هستند؛ استمداد به ارواح مطهر پیامبران و اولیاى الهى و درخواست دعا از آنان نیز وسیله تقرب به خداوند است که در روایات و سیره معصومین بر آن تأکید شده است. پیامبر اکرم به شخصى نیازمند که – به ایشان مراجعه کرده بود – شیوه توسل را یاد مى دهد: «اللهم انى اسألک و اتوجه الیک بنبیک نبى الرحمه…» (سنن ابن ماجه، ج 1، ص441؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ الجامع الصغیر سیوطى، ص 59).
و روایات بسیار زیادى که در این زمینه وارد شده است. بنابراین، حقیقت توسّل به اولیاى الهى، تمسّک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.تمسک به اولیاى الهى، به معناى اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تأثیر گذارى و برآمدن حاجات نیست؛ بلکه توسّل به اولیاى الهى، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بى نیاز از غیر، در عالم هستى تأثیر مى گذارد. و غیر از او، تأثیرگذارى همه اسباب و وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکى به آن خواهد بود.
با توجه به حقیقت توسّل ضرورت آن آشکار مى شود، زیرا عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، براى نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است و خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوىو قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنى، امر به توسل کرده است.
در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى هم نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه – که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است – مى توان به انسان هاى پاک و معصوم و وارسته اىکه مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى اند، (همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست. در حقیقت توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان هاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسلان است.
هر انسانی مستقیما می تواند با خداوند ارتباط برقرار کند و طلب فیض کند ولی برای این که قطعا از فیوضات الهی بهره مند گردد و درخواست او برآورده گردد به اولیای الهی متوسل می شود تا به واسطه مستجاب بودن دعای اولیای الهی، او به حاجت خود برسد چنان که فرزندان یعقوب(ع) از پدر درخواست کردند که به درگاه خداوند برای آنان طلب آمرزش کنند و حضرت یعقوب(ع) آنان را از چنین کاری باز نداشت و به آنان نگفت که خود به طور مستقیم به درگاه خداوند دعا کنید. بلکه به آنان وعده داد که از درگاه خداوند بر آنان طلب آمرزش خواهد کرد: «قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور الرحیم» (توبه ، آیه 80).
گفتنى است علت این که خداوند به پیامبران و اولیاى الهى، چنین نقشى را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اولا خداوند، با این کار، اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار می دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از آنان، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیا از آن جا که اولیاى الهى، انسان هایى مثل خود ما هستند، خیلى زود و راحت مى توانیم با آنان رابطه عاطفى و نزدیک برقرار مى کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه ها نزدیک مى کند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمى دهد.
ریشه قرآنى توسّل
خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکى به درگاه خویش قرار داده و ما را به توسّل به آن امور، فرمان داده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ مائده (5)، آیه 35.؛ «اى مؤمنان! پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید».
با توجه به عدم تقیید کلمه «وسیله»، اطلاق آن، شامل هر چیزى مى شود که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه خدا را دارد. همان طور که نماز، روزه، احسان به یتیم، دستگیرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و … اسباب تقرب به خداوند هستند؛ استمداد از پیامبران و اولیاى الهى نیز وسیله تقرب به خداوند است. از این رو هنگام دعا، خداوند را به حق بندگان صالح و آبرومند درگاه او، قسم مى دهیم و یا از اولیاى الهى مى خواهیم که براى ما در درگاه الهى دعا کنند. همچنین در روایت نبوى – مستند نزد شیعه و اهل سنت – آمده است: «کل دعاء محجوب حتّى یُصلّى على محمد و آل محمد»؛میزان الحکمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ کنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220.؛ «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود». بنابراین صلوات و درود بر پیامبرصلى الله علیه وآله و اهل بیت و توجه به آنان، یکى از مهم ترین وسایل تقرب به خدا و بهره گیرى از فیوضات الهى است.
ضرورت توسّل
بدون شک آدمى براى تحصیل کمالات مادى و معنوى، به غیر خود؛ یعنى، خارج از محدوده وجودى خویش، نیازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّک به سبب ها و وسایل براى رسیدن به کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است.
بر همین اساس قرآن کریم، انسان را در جهت کسب کمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب کرده است:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ «اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید»: مائده (5)، آیه 35.. در روایات پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) نیز بر لزوم توسّل به اولیاى الهى هنگام دعا، تأکید شده است؛ چنان که در روایت نبوى مستند نزد شیعه و اهل سنت آمده است:
«کل دعاء محجوب حتّى یُصلّى على محمد و آل محمد»؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ کنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220. «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود».
بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله هاى فیض است و مى توان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسّل به اولیاى الهى در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است.
حکمت توسّل
یکم. حکمت اعطاى این نقش به بزرگان دین و اولیاى الهى، جایگاه معنوى آنان است. همه موجودات عالم هستى، آیات و نشانه هاى حضرت حقّ اند. هر موجودى به اندازه وسعت وجودى اش، نشانگر اسما و صفات خداوند سبحان است. عالى ترین و تابناک ترین جلوه و ظهور حضرت حق، در آینه وجود انسان کامل (پیشوایان معصوم) محقق مى گردد. انسان کامل آینه تمام نماى اسما و صفات حضرت حق و جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است. توسّل به انسان کامل، در حقیقت توجه به جلال و جمال خدا و توسّل به چشمه فیض او است.
دوّم. اولیاى الهى انسان هایى از جنس خود ما هستند و به طور معمول خیلى راحت تر و زودتر مى توان با آنان رابطه عاطفى، برقرار کرد.
سوّم. خداوند خواسته است اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد. توجه به آنان، به عنوان انسان هاى کامل و برقرارى ارتباط عاطفى و معنوى با آنان، تأکید بر حقانیت و اسوه بودن آنان است و موجب مى شود مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از ایشان، به طریق هدایت و سعادت، دست یابند.
عبادت و پرستش
«عبادت» نهایت ذلت و خضوع، در برابر کسى است که اعتقاد به الوهیت او داشته باشیم و یا او را فاعل استقلالى و غیر وابسته بدانیم. بنابراین عبادت دو رکن دارد: 1. نهایت ذلت و خضوع، 2. اعتقاد به الوهیت یا فاعلیت استقلالى و نا وابسته.
هرگاه یکى از این دو رکن، نباشد، دیگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمى کند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است، در مقابل آدم سجده کنند: «و یاد کن آن گاه که فرشتگان را گفتیم: آدم را سجده کنید». بقره (2)، آیه 34. و یا فرزندان را به نهایت خضوع و تذلل در برابر والدین دستور داده است: «و بال هاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو [پدر و مادر] بگستران.» اسراء (17)، آیه 24.. بدیهى است، این اعمال عبادت و پرستش غیر خدا محسوب نمى شود؛ و گرنه خدا امر به آن نمى کرد.
توسّل و شرک
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مى خواهیم و هنگام دعا او را به حق اولیایش قسم مى دهیم که حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اکرم(ص) تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مى کرد. کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. براى تفصیل بیشتر ر.ک: پرسش 19. در چنین روشى هیچ گونه احتمال شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مى دانیم و از اولیاى الهى مى خواهیم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند. در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیر خدا نیست؛ بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، او است.
در نوع سوم توسّل به طور مستقیم حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مى کنیم و این نیز شرک نیست؛ زیرا تأثیرگذارى آنها، به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است. اسباب و واسطه هاى فیض همچنان که در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مى باشند. بنابراین نه توحید در ربوبیت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه هاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد.
بلى، اگر کسى اسباب و واسطه هاى فیض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرک گشته است.
بنابراین توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّک به رابطه هاى فیض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتیجه این حاجت خواستن، شرک در ربوبیت نیست؛ همچنان که تمسّک به سایر اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبیت نیست. از سوى دیگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمى داند؛ بلکه تمام افتخار اولیاى الهى این است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهیت (شرک در ذات) هم نیست.
با توجه به آنچه در تبیین مفهوم «عبادت» گذشت، شرک در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است. بنابراین هیچ کدام از اقسام شرک، بر این نوع از توسّل، صدق نمى کند.
بر خلاف پرستش بت ها و شفاعت جویى مشرکان که خداوند درباره آنان مى فرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»؛ یونس (10)، آیه 18..
آیه شریفه، مشرکان را به دو جهت، مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است:
1. عبادت و پرستش بت ها،
2. اعتقاد به وساطت بت ها.
مشرکان مکه، اعتقاد به الوهیت بت ها نداشتند و آنها را «اللَّه» نمى دانستند؛ زیرا مى گفتند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ». اما دچار شرک در ربوبیت بودند؛ یعنى، بت ها را موجوداتى مى دانستند که مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثیر و جلب خیر و دفع ضرراند. به همین جهت با قربانى کردن و خضوع و خشوع در برابر بت ها، در صدد جلب رضایت آنها بودند.
در نتیجه عمل مشرکان مکه از سه جهت مورد نکوهش است:
1. شرک در ربوبیت،
2. شرک در عبادت،
3.اعتقاد به ربوبیت و عبادت در برابر سنگ و چوبى که با دست خود تراشیده بودند. تعبیر «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» اشاره به شدّت پستى این اعتقاد و عمل است.
در حالى که توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنین منزلتى داده است. ما اولیاى الهى را نه «اللَّه» مى دانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعلیت و تأثیرگذارى اسباب و واسطه هاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
از طرف دیگر باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی در میان همه فرق مسلمانان اعم از شیعه و سنی امری مقبول و پذیرفته شده است و حتی در موارد متعددی نقل شده که مسلمانان و حتی خلفا از جمله عمر بن الخطاب پس از رحلت پیامبر بر سر قبر آن حضرت حاضر شده و به ایشان متوسل می شدند و تنها وهابی ها با توسل مخالفند.
یکى از اصول مسلم اسلامى «توحید ربوبى» است. توحید در ربوبیت، به این معنا است که «تنها خداوند مالک حقیقى عالم هستى است و تدبیر همه موجودات عالم را بر عهده دارد و مى تواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکارى یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستى تصرف کند و آن را سامان دهد و اگر یکى از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگرى دست مى زند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیرمستقل است». براین اساس، هرگونه تدبیر امور عالم هستى و برآوردن نیازها و حاجات موجودات – از جمله انسان – به طور مستقل از آن خداوند است و تنها او است که حاجت ها و نیازها را برطرف مى سازد. بله، غیر خدا با اذن و اجازه خداوند و متکى به اراده و قدرت او مى تواند در تدبیر پاره اى از امور انسان نقش داشته باشد. اما این نقش استقلالى نیست؛ بلکه تبعى و با اذن و قدرت الهى است؛ یعنى، خداوند، خودش آنان را وسیله و سبب در انجام دادن و تدبیر بعضى از امور قرار داده است. بنابراین ما مى توانیم از اولیاى الهى (پیامبران و ائمه معصومین(ع« بخواهیم حاجت ما را برآورند؛ اما باید به این نکته توجه کنیم که آنان، هرگز نمى توانند مستقل از اراده و مشیت الهى عمل کنند؛ زیرا آنان متکى به اراده، خواست و قدرت خداوند و واسطه در برآمدن حاجات ما مى باشند. درباره حکمت این که چرا خداوند به بزرگان دین چنین نقشى را داده است و مردم مى توانند در طلب حاجات خود به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، مى توان گفت: اولاً از ان جا که اولیاى الهى، انسان هایى مثل خود ما هستند، مى توانیم خیلى راحت تر و زودتر، رابطه عاطفى و نزدیک با آنان برقرار کنیم. ثانیاً، خداوند با این کار، خواسته است اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد و در عمل، مردم را اسوه ها و الگوهاى هدایت ارجاع دهد تا مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از ایشان، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. با توجه به توحید در ربوبیت، تنها خداوند مالک عالم هستى است و تنها او است که مستقل و بدون اذن و اجازه موجود دیگر و بدون نیاز به قدرت دیگرى، مى تواند در امور جهان هستى، تصرف کند و سایر موجودات و مخلوقات نیز، تنها با اذن و اراده خدا و متکى به قدرت او، مى توانند در عالم هستى تأثیرگذار باشند. از آنجا که خداوند عالم هستى و امور آن را براساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را از طریق مجارى و اسباب اعطا مى کند، براى نیل به مقصود، باید به این اسباب و وسایط متوسل شویم: ابى الله ان یجرى الاشیاء الا بالاسباب ، (بحارالانوار، ج 2، ص 90). بر این اساس، خداوندِ سبب ساز، خود، اولیاى خویش را واسطه و سبب در برآمدن حاجات قرار داده و ما را امر به توسل کرده است: {/Bیا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ اِبْتَغُوا إِلَیْهِ اَلْوَسِیلَةَ{w1-10w}{I5:35I}/}؛ اى مؤمنان! پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید (مائده، آیه 35). همچنان که نماز و روزه و واجبات، وسیله تقرب به خدا هستند، دعاى پیامبران و اولیاى معصوم و پاک نیز وسیله قرب به خداوند است. بنابراین اولیاى الهى، اسباب و وسایل اند؛ اما توسل به آنان، با توجه به این نکته است که براى آنان اصالت قائل نیستیم و ایشان را فاعل مستقل نمى دانیم؛ بلکه هرگونه تأثیرگذارى آنان را متکى به اذن و اراده و قدرت خداوند مى دانیم. در حقیقت توسل به اسباب، هر چند به ظاهر توجه به آنان است؛ اما در حقیقت، مطلوب حقیقى خود خداوند است و در واقع توجه به اسباب، عین توجه به مسبب الاسباب (خداوند) است. و اما در مورد آیه قرآن که به آن اشاره فرموده اید. مواردى که در قرآن، عقیده برخى مردم در مورد پیامبران مورد سرزنش قرار گرفته، اولاً در مواردى است که آنان را فرزند خدا دانسته اند مانند {/Bوَ قالَتِ اَلْیَهُودُ عُزَیْرٌ اِبْنُ اَللَّهِ وَ قالَتِ اَلنَّصارى اَلْمَسِیحُ اِبْنُ اَللَّهِ {w1-12w}{I9:30I}/}؛ یهود گفتند: عُزَیر، فرزند خداست و نصارا گرفتند مسیح پسر خداست (توبه، آیه 30). ثانیاً، در مواردى است که آنان، پیامبر خدا را، خدا دانسته اند {/Bوَ إِذْ قالَ اَللَّهُ یا عِیسَى اِبْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اِتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اَللَّهِ {w1-19w}{I5:116I}/}؛ و آنگاه که خداوند به عیسى گفت: آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را اله و معبود خود قرار دهید ، (مائده، آیه 116). به هر حال، همان گونه که در مورد توسل بیان شد، توسل به معصومین نه با اعتقاد به الوهیت و خدایى آنهاست و نه با اعتقاد به ربوبیت آنان (یعنى این که آنان در افعال خود مستقل از خداوند و خارج از حیطه قدرت و اراده و خواست الهى عمل کنند). لذا توسل شرک نیست و آیات فوق هم ربطى به این مسأله ندارد.