۱۳۹۵/۱۲/۰۷
–
۳۲۵۷ بازدید
تحجر و جمود به چه معنا است؟
در اینجا مطالبی را از تعاریف تحجر و ویژگی های متحجر بیان می کنیم تا از این راه به مقایسه خویشتن بپردازیم و در نتیجه به پاسخ مطلوب برسیم.تحجّر و جمود یعنی مثل سنگ بودن؛ یعنی بر باوری تعصّب جاهلانه داشتن و گوش به استدلال دیگران ندادن. مقابل آن، پویایی عقیده است؛ به این معنی که شخص همواره تابع بهترین دلیل می باشد؛ و اگر بعد از عمری برایش ثابت شود که عقیده اش غلط است، از آن دست برداشته عقیده ی درست را انتخاب می کند. چنین کسی صرفاً از یک عقیده دفاع نمی کند، بلکه همواره مقیّد است که عقیده درست و مدلّل دفاع کند.
ما باید به این توجه داشته باشیم که دین اسلام آخرین دین است و برای تمامی دوران آمده است. در دین اسلام دو نوع حکم داریم یکی ثابت و جهان شمول که همیشه و در همه حال وجود دارد و تغییر نمی کند مانند نماز خمس زکات و اصل حجاب و یکی احکام متغیر که با توجه به تغییرات و شرایط، طبق ضوابط مشخصی قابل تغییر است و این برای این است که نیاز انسان را در همه شرایط برآورده سازد.
تحجر عبارت است از جمود، ایستایی و گریز از هر چیزی که تازه و نو باشد. تحجر اساساً با روحیه تحول طلبی و نوگرایی انسان، سازگار نیست و بنابراین هیچ کسی این عنوان را برای افکار و رفتار خود نمیپذیرد به همین جهت برچسب تحجر به راحتی میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و تا وقتی شاخصها و عملکردهای روشنی برای آن تعریف نشود، هر کسی میتواند هر کس دیگر را متهم به تحجر نماید.
اساساً این مشکل نیز در مباحث اجتماعی دامنگیر ماست که بدون تحلیل و تعریف دقیق از اصطلاحات و واژهها، به کاربرد آنها میپردازیم و فضای ذهنی جامعه را دستخوش تزلزل و ابهام میسازیم. آیا هرگونه پایبندی به افکار، رفتارها و ارزشهای معقول و منطقی، که از گذشته جامعه به ارث رسیده است تحجر به شمار میآید؟ آیا صرف اینکه چیزی از گذشته به ما رسیده است آن را بی ارزش میسازد؟ در این صورت هیچ جامعهای نمیتواند به فرهنگ خود پایبند باشد و بدان افتخار کند! اسلام ـ به عنوان خاتم ادیان و دین کامل و جامع ـ سرمایه معنوی و ارزشمند جامعه ما است که البته در چهارده قرن قبل ریشه دارد. آیا شایسته است که این سرمایه را به این علت که در گذشته ریشه دارد از زندگی امروزمان حذف کنیم؟! در اسلام، اجتهاد پیش بینی شده تا در چارچوب اصول و ارزشهای ثابتی که گذر زمان اعتبار آن را مخدوش نمیکند، بتوان روشهای نو آمد را به کار گرفت و از تحول و نوگرائی برای پیشرفت و تکامل بهره برد. اجتهاد، استنباط و دریافت روشمندانه احکام الهی است که علاوه بر استفاده از قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت، عقل را نیز به عنوان یکی از منابع دینی، معتبر میشمارد. اعتبار عنصر عقل و نقش زمان و مکان در اجتهاد، اساساً اجازه نمیدهد که فرد مسلمان آشنا به مبانی اجتهاد و فکر در دام تحجّر فر غلتد.
بخش اول:
به گواهی تاریخ و اذعان و تصریح مصلحان و احیاگران تفکر و اندیشة دینی خطری عظیم تر از «تحجر»، موجودیت جوامع دینی را تهدید نکرده و نمی کند. شاید عظمت این خطر از آن جهت باشد که چنانچه اشاره خواهد گردید «تحجر» خاستگاهی درونی داشته و اصولاً زمینه رشد و فراگیری مناسبتر از جوامع دینی برای خود پیدا نمیکند. قهراً نتیجه ابتلای جوامع به تحجر، سکون و توقف و بازماندن از حرکت و پیشروی و اعراض و رویگردانی آن جامعه از دیانت است.
تحجر یعنی درآمدن به حالت حجر و رفتن به سوی ویژگی و خاصیت سنگ که همان «جمود و سکون و انعطاف ناپذیری» است.
«تحجر» که از آن به «مقدس مآبی» خشکه مقدسى، واپسگرایی و قشری گری نیز تعبیر میشود، عبارت است از جمود و انعطاف ناپذیری متعصبانه و جاهلانه بر یک اعتقاد و استنباط و برداشت خاص از مکتب (دین) که به موجب آن هر فکر و اندیشه نو و حرکت و پدیده جدید، نوعی «بدعت» به شمار آمده، در مقابل آن جبهه گیری میشود. امروز تفکّر وهّابی، نمود بارز این نحوه دینداری است.
متحجر، هر «بدیعی» را «بدعت» به حساب آورده و با آن مبارزه میکند و به اقتضای کوری ناشی از جمود خویش «هسته» را از «پوسته» و «وسیله» را از «هدف» تشخیص نمیدهد. او دین و در نتیجه متدین را مأمور کهنه ستایی و تازه ستیزی میداند. از نظر او رسالت دین مبارزه با همه ی پدیدههای نوظهور است.
عناصر عمده ی شخصیت انسان متحجر، جمود، تعصب، تفریط و جهالت است. سه عنصر اول _ جمود، تعصب و تفریط _ به مراتب از عنصر چهارم یعنی جهالت بدترند. جمود، روحیه ضد تحقیق و تعصب، سد راه آگاهی و تفریط، واپسگرایی احمقانه است.
نمونه شناسی تحجر
خوارج صدر اسلام که در اثر کوته بینی و کج فهمى، فریب سیاست قرآن بر سر نیزه بستن عمرو عاص را خورده و بزرگترین خطرات را برای اسلام و امیرالمؤمنین(ع) به وجود آوردند، اولین مظهر تحجر به حساب می آیند.
و نیز اخباری گری و انسداد باب اجتهاد و ضدیت با فلسفه و به طور کلی نهضتهای ضد عقل از مصادیق بارز تحجر نظری و عقیدتی در تاریخ مذاهب اسلامی است که خود به خود به تحجر عملی منجر می گردد.
در ابتدای ورود اسلام به ایران ترجمة متون دینی بالاخص قرآن ضروریترین و حیاتی ترین نیاز جامعة نوپای اسلامی بود. اما مگر همین متحجرین خشکه مقدس می گذاشتند که با ترجمه قرآن شیفتگان معارف الهی از سرچشمه زلال اندیشة دینی (وحی) سیراب گردند؟!
اینان ترجمة قرآن را تحریم کرده و با سنگ تکفیر، تفسیق و اتهام بی دینی، به کسی اجازه ترجمة قرآن را نمی دادند. چرا صاحبان کهن ترین ترجمه های قرآن ناشناخته مانده اند؟! چون از ترس این قشر، جرأت معرّفی خود را نداشتند.
همچنین در مورد یاران امام حسین(ع) که در منزل زَباله از لشکر آن حضرت جدا شدند باید گفت:
کسانی که امام را ترک کردند، اعرابی بودند که به خیال آنکه امام به شهری آرام و آماده اطاعت می رود و در آنجا حکومت خود را به راه می اندازد، به دنبال آن حضرت به راه افتاده بودند.
خاستگاه تحجر
بی شک خاستگاه تحجر دینی افراد، ناشی از عدم بصیرت کافی و جهل نسبت به حقیقت و روح دین و مرض وسواس و حماقت در جوامع دینی است.
تحجر و جمودگرایی مولود جهل مرکب متدینین است. مرحوم شهید علامه مطهری در کتاب « سیری در سیرة ائمة اطهار» مینویسد:
«… یکی از پدیده های اجتماعی که در دنیای اسلام رخ داد این بود که طبقه ای در اجتماع اسلامی پیدا شد که به اسلام علاقه مند بود… اما فقط ظاهر اسلام را می شناخت، با روح اسلام آشنا نبود… یک طبقة مقدس مآب و متنسک و زاهد مسلک در دنیای اسلام به وجود آمد که پیشانیهای اینها از کثرت سجود، پینه بسته بود. یک چنین طبقه ای که با روح اسلام آشنا نیست، ولی به پوسته اسلام محکم چسبیده است.»
خطر متحجرین
مصلحان دینی بیشترین خطری را که برای جامعة اسلامی احساس میکرده اند از دو ناحیه بوده و هست. نخست از سوی متحجرین و دوم از سوی سنّت ستیزان؛ که درست در نقطه ی مقابل تحجّر قرار دارد. آنها با هر نویی مخالفند و اینها با هر کهنه ای؛ حال آنکه نه نو بودن لزوماً دلیل بر ضدّ دین بودن است، نه قدیمی بودن دلیل بر باطل بودن است. قیافة حق به جانبی که متحجرین مقدس مآب در اثر تمسک جاهلانه و متعصبانه به ظاهر و پوستة دین به خود می گیرند. مشکل رویارویی و مبارزة با آنان را مضاعف میسازد. در پیام حضرت امام (ره) آمده است:
« خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. خون دلی که این پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.»
شاگرد برجسته امام، علامه مطهری در مقام تحلیل این خطر گفته است:
« در این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانی شان تحت الشعاع عاطفة دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمی بخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار میکند به همان قدر که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبعی خطرناکتر و وحشتناکترند. تاریخ نشان میدهد که بی رحمانه ترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجه ها به وسیلة خشکه مقدسان صورت گرفته است.»
و بالاخره در عظمت خطر متحجران همین بس که حضرت علی(ع) علاوه بر این که راه آنان را بدترین راه معرفی نموده، آنان را به سگهایی تشبیه کرده که بیماری هاری در آنان شدت گرفته و با هر کس تماس گیرند،هاری خود را به او منتقل میکنند. و هاری اینان همان «جمود» و «تحجر» و حماقت است.
تحجر نمرده است
در نهج البلاغه آمده است که وقتی خوارج نهراون کشته شدند شخصی به امیرالمؤمنین(ع) گفت: «هلک القوم باجمعهم» یعنی این قوم همه به هلاکت رسیدند. آن حضرت در پاسخ فرمودند:
« کلا والله، انهم نطف فی اصلاب الرجال و قرارات النساء»؛ نه ،هرگز، به خدا سوگند، اینان نطفه هایی در صلبهای مردان و رحمهای زنانند.
مشهود است که روح و طرز تفکر اولین تحجر گرایان (خوارج) که همان جمود فکری و انفکاک تعقل از تدین و انعطاف ناپذیری در مقابل اندیشه ها و پدیده های جدید است، در جوامع دینی رخنه کرده و اگر چه عنوان خوارج باقی نمانده اما این مکتب اثر خود را باقی گذارده است. تحجر ستیز بزرگ معاصر، مرحوم شهید مطهری در این باره نوشته است:
« این جریان همیشه در دنیا ادامه دارد. این مشکل بزرگ علی(ع) همیشه در دنیا هست… همیشه ابن ملجم ها و خشکه مقدسها و تیرهایی که ابزار دست شیطانها میباشند هستند. همیشه آماده ها برای گول خوردنها و تهمت زدنها هستند که مثل علی را بگویند کافر شده، مشرک شده!»
رهبر کبیر انقلاب (ره) در پیام خود به روحانیون سراسر کشور که منشور روحانیت نام گرفت، نوشته است:
« پروندة تفکر این گروه همچنان باز است و شیوة مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. … ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.»
تجدد، مولود ناخواستة تحجر است
متحجر در حقیقت «واپسگرا» است و متجدد به ظاهر «ترقی خواه». این کهنه ستیز است و آن کهنه پرست این مُد را خدا میداند و خود را معبود و آن مد را بت می خواند و مبارزة با آن را بین خود و خدا معهود. این تجاهر میکند و آن تظاهر. این مفتخر سنت شکنی است و آن مدعی بدعت. این مفرِط است و آن مفرَط. هم این جاهل است و هم آن.
« لایکون الجاهل الا مفرطاً او مفرّطاً»
و در هر حال عکس العمل و بازتاب اثرات ارتجاع متحجرین، رونق بازار متجددین است. فلذا «تجدد» نیز فرزند ناخواستة تحجر است.
چگونه از خطر تحجّر در امان باشیم؟
راه در امان ماندن از این بیماری، مسلّح گشتن به علوم عقلی از یک سو و افت و خیز فکری با اصحاب بصیرت از سوی دیگر است. و البته در این زمان، این هر دو را در یکجا به خوبی می توان یافت؛ در آثار مجاهد بزرگ شهید مرتضی مطهری. آثار این مبارز نستوه دقیقاً برای مبارزه با متحجّران و فرزندان متجدّدشان طرّاحی شده است؛ و هر دو واکسن علم و بصیرت در خود دارند. لذا شایسته است که جوان شیعه دائماً ملازم آثار ارزشمند این شهید راه حقیقت باشد.
ما باید به این توجه داشته باشیم که دین اسلام آخرین دین است و برای تمامی دوران آمده است. در دین اسلام دو نوع حکم داریم یکی ثابت و جهان شمول که همیشه و در همه حال وجود دارد و تغییر نمی کند مانند نماز خمس زکات و اصل حجاب و یکی احکام متغیر که با توجه به تغییرات و شرایط، طبق ضوابط مشخصی قابل تغییر است و این برای این است که نیاز انسان را در همه شرایط برآورده سازد.
تحجر عبارت است از جمود، ایستایی و گریز از هر چیزی که تازه و نو باشد. تحجر اساساً با روحیه تحول طلبی و نوگرایی انسان، سازگار نیست و بنابراین هیچ کسی این عنوان را برای افکار و رفتار خود نمیپذیرد به همین جهت برچسب تحجر به راحتی میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و تا وقتی شاخصها و عملکردهای روشنی برای آن تعریف نشود، هر کسی میتواند هر کس دیگر را متهم به تحجر نماید.
اساساً این مشکل نیز در مباحث اجتماعی دامنگیر ماست که بدون تحلیل و تعریف دقیق از اصطلاحات و واژهها، به کاربرد آنها میپردازیم و فضای ذهنی جامعه را دستخوش تزلزل و ابهام میسازیم. آیا هرگونه پایبندی به افکار، رفتارها و ارزشهای معقول و منطقی، که از گذشته جامعه به ارث رسیده است تحجر به شمار میآید؟ آیا صرف اینکه چیزی از گذشته به ما رسیده است آن را بی ارزش میسازد؟ در این صورت هیچ جامعهای نمیتواند به فرهنگ خود پایبند باشد و بدان افتخار کند! اسلام ـ به عنوان خاتم ادیان و دین کامل و جامع ـ سرمایه معنوی و ارزشمند جامعه ما است که البته در چهارده قرن قبل ریشه دارد. آیا شایسته است که این سرمایه را به این علت که در گذشته ریشه دارد از زندگی امروزمان حذف کنیم؟! در اسلام، اجتهاد پیش بینی شده تا در چارچوب اصول و ارزشهای ثابتی که گذر زمان اعتبار آن را مخدوش نمیکند، بتوان روشهای نو آمد را به کار گرفت و از تحول و نوگرائی برای پیشرفت و تکامل بهره برد. اجتهاد، استنباط و دریافت روشمندانه احکام الهی است که علاوه بر استفاده از قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت، عقل را نیز به عنوان یکی از منابع دینی، معتبر میشمارد. اعتبار عنصر عقل و نقش زمان و مکان در اجتهاد، اساساً اجازه نمیدهد که فرد مسلمان آشنا به مبانی اجتهاد و فکر در دام تحجّر فر غلتد.
بخش اول:
به گواهی تاریخ و اذعان و تصریح مصلحان و احیاگران تفکر و اندیشة دینی خطری عظیم تر از «تحجر»، موجودیت جوامع دینی را تهدید نکرده و نمی کند. شاید عظمت این خطر از آن جهت باشد که چنانچه اشاره خواهد گردید «تحجر» خاستگاهی درونی داشته و اصولاً زمینه رشد و فراگیری مناسبتر از جوامع دینی برای خود پیدا نمیکند. قهراً نتیجه ابتلای جوامع به تحجر، سکون و توقف و بازماندن از حرکت و پیشروی و اعراض و رویگردانی آن جامعه از دیانت است.
تحجر یعنی درآمدن به حالت حجر و رفتن به سوی ویژگی و خاصیت سنگ که همان «جمود و سکون و انعطاف ناپذیری» است.
«تحجر» که از آن به «مقدس مآبی» خشکه مقدسى، واپسگرایی و قشری گری نیز تعبیر میشود، عبارت است از جمود و انعطاف ناپذیری متعصبانه و جاهلانه بر یک اعتقاد و استنباط و برداشت خاص از مکتب (دین) که به موجب آن هر فکر و اندیشه نو و حرکت و پدیده جدید، نوعی «بدعت» به شمار آمده، در مقابل آن جبهه گیری میشود. امروز تفکّر وهّابی، نمود بارز این نحوه دینداری است.
متحجر، هر «بدیعی» را «بدعت» به حساب آورده و با آن مبارزه میکند و به اقتضای کوری ناشی از جمود خویش «هسته» را از «پوسته» و «وسیله» را از «هدف» تشخیص نمیدهد. او دین و در نتیجه متدین را مأمور کهنه ستایی و تازه ستیزی میداند. از نظر او رسالت دین مبارزه با همه ی پدیدههای نوظهور است.
عناصر عمده ی شخصیت انسان متحجر، جمود، تعصب، تفریط و جهالت است. سه عنصر اول _ جمود، تعصب و تفریط _ به مراتب از عنصر چهارم یعنی جهالت بدترند. جمود، روحیه ضد تحقیق و تعصب، سد راه آگاهی و تفریط، واپسگرایی احمقانه است.
نمونه شناسی تحجر
خوارج صدر اسلام که در اثر کوته بینی و کج فهمى، فریب سیاست قرآن بر سر نیزه بستن عمرو عاص را خورده و بزرگترین خطرات را برای اسلام و امیرالمؤمنین(ع) به وجود آوردند، اولین مظهر تحجر به حساب می آیند.
و نیز اخباری گری و انسداد باب اجتهاد و ضدیت با فلسفه و به طور کلی نهضتهای ضد عقل از مصادیق بارز تحجر نظری و عقیدتی در تاریخ مذاهب اسلامی است که خود به خود به تحجر عملی منجر می گردد.
در ابتدای ورود اسلام به ایران ترجمة متون دینی بالاخص قرآن ضروریترین و حیاتی ترین نیاز جامعة نوپای اسلامی بود. اما مگر همین متحجرین خشکه مقدس می گذاشتند که با ترجمه قرآن شیفتگان معارف الهی از سرچشمه زلال اندیشة دینی (وحی) سیراب گردند؟!
اینان ترجمة قرآن را تحریم کرده و با سنگ تکفیر، تفسیق و اتهام بی دینی، به کسی اجازه ترجمة قرآن را نمی دادند. چرا صاحبان کهن ترین ترجمه های قرآن ناشناخته مانده اند؟! چون از ترس این قشر، جرأت معرّفی خود را نداشتند.
همچنین در مورد یاران امام حسین(ع) که در منزل زَباله از لشکر آن حضرت جدا شدند باید گفت:
کسانی که امام را ترک کردند، اعرابی بودند که به خیال آنکه امام به شهری آرام و آماده اطاعت می رود و در آنجا حکومت خود را به راه می اندازد، به دنبال آن حضرت به راه افتاده بودند.
خاستگاه تحجر
بی شک خاستگاه تحجر دینی افراد، ناشی از عدم بصیرت کافی و جهل نسبت به حقیقت و روح دین و مرض وسواس و حماقت در جوامع دینی است.
تحجر و جمودگرایی مولود جهل مرکب متدینین است. مرحوم شهید علامه مطهری در کتاب « سیری در سیرة ائمة اطهار» مینویسد:
«… یکی از پدیده های اجتماعی که در دنیای اسلام رخ داد این بود که طبقه ای در اجتماع اسلامی پیدا شد که به اسلام علاقه مند بود… اما فقط ظاهر اسلام را می شناخت، با روح اسلام آشنا نبود… یک طبقة مقدس مآب و متنسک و زاهد مسلک در دنیای اسلام به وجود آمد که پیشانیهای اینها از کثرت سجود، پینه بسته بود. یک چنین طبقه ای که با روح اسلام آشنا نیست، ولی به پوسته اسلام محکم چسبیده است.»
خطر متحجرین
مصلحان دینی بیشترین خطری را که برای جامعة اسلامی احساس میکرده اند از دو ناحیه بوده و هست. نخست از سوی متحجرین و دوم از سوی سنّت ستیزان؛ که درست در نقطه ی مقابل تحجّر قرار دارد. آنها با هر نویی مخالفند و اینها با هر کهنه ای؛ حال آنکه نه نو بودن لزوماً دلیل بر ضدّ دین بودن است، نه قدیمی بودن دلیل بر باطل بودن است. قیافة حق به جانبی که متحجرین مقدس مآب در اثر تمسک جاهلانه و متعصبانه به ظاهر و پوستة دین به خود می گیرند. مشکل رویارویی و مبارزة با آنان را مضاعف میسازد. در پیام حضرت امام (ره) آمده است:
« خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. خون دلی که این پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.»
شاگرد برجسته امام، علامه مطهری در مقام تحلیل این خطر گفته است:
« در این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانی شان تحت الشعاع عاطفة دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمی بخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار میکند به همان قدر که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبعی خطرناکتر و وحشتناکترند. تاریخ نشان میدهد که بی رحمانه ترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجه ها به وسیلة خشکه مقدسان صورت گرفته است.»
و بالاخره در عظمت خطر متحجران همین بس که حضرت علی(ع) علاوه بر این که راه آنان را بدترین راه معرفی نموده، آنان را به سگهایی تشبیه کرده که بیماری هاری در آنان شدت گرفته و با هر کس تماس گیرند،هاری خود را به او منتقل میکنند. و هاری اینان همان «جمود» و «تحجر» و حماقت است.
تحجر نمرده است
در نهج البلاغه آمده است که وقتی خوارج نهراون کشته شدند شخصی به امیرالمؤمنین(ع) گفت: «هلک القوم باجمعهم» یعنی این قوم همه به هلاکت رسیدند. آن حضرت در پاسخ فرمودند:
« کلا والله، انهم نطف فی اصلاب الرجال و قرارات النساء»؛ نه ،هرگز، به خدا سوگند، اینان نطفه هایی در صلبهای مردان و رحمهای زنانند.
مشهود است که روح و طرز تفکر اولین تحجر گرایان (خوارج) که همان جمود فکری و انفکاک تعقل از تدین و انعطاف ناپذیری در مقابل اندیشه ها و پدیده های جدید است، در جوامع دینی رخنه کرده و اگر چه عنوان خوارج باقی نمانده اما این مکتب اثر خود را باقی گذارده است. تحجر ستیز بزرگ معاصر، مرحوم شهید مطهری در این باره نوشته است:
« این جریان همیشه در دنیا ادامه دارد. این مشکل بزرگ علی(ع) همیشه در دنیا هست… همیشه ابن ملجم ها و خشکه مقدسها و تیرهایی که ابزار دست شیطانها میباشند هستند. همیشه آماده ها برای گول خوردنها و تهمت زدنها هستند که مثل علی را بگویند کافر شده، مشرک شده!»
رهبر کبیر انقلاب (ره) در پیام خود به روحانیون سراسر کشور که منشور روحانیت نام گرفت، نوشته است:
« پروندة تفکر این گروه همچنان باز است و شیوة مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. … ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.»
تجدد، مولود ناخواستة تحجر است
متحجر در حقیقت «واپسگرا» است و متجدد به ظاهر «ترقی خواه». این کهنه ستیز است و آن کهنه پرست این مُد را خدا میداند و خود را معبود و آن مد را بت می خواند و مبارزة با آن را بین خود و خدا معهود. این تجاهر میکند و آن تظاهر. این مفتخر سنت شکنی است و آن مدعی بدعت. این مفرِط است و آن مفرَط. هم این جاهل است و هم آن.
« لایکون الجاهل الا مفرطاً او مفرّطاً»
و در هر حال عکس العمل و بازتاب اثرات ارتجاع متحجرین، رونق بازار متجددین است. فلذا «تجدد» نیز فرزند ناخواستة تحجر است.
چگونه از خطر تحجّر در امان باشیم؟
راه در امان ماندن از این بیماری، مسلّح گشتن به علوم عقلی از یک سو و افت و خیز فکری با اصحاب بصیرت از سوی دیگر است. و البته در این زمان، این هر دو را در یکجا به خوبی می توان یافت؛ در آثار مجاهد بزرگ شهید مرتضی مطهری. آثار این مبارز نستوه دقیقاً برای مبارزه با متحجّران و فرزندان متجدّدشان طرّاحی شده است؛ و هر دو واکسن علم و بصیرت در خود دارند. لذا شایسته است که جوان شیعه دائماً ملازم آثار ارزشمند این شهید راه حقیقت باشد.