-رابطه علوم تجربی با انسانیت- تأثیر دین در پیشرفت-
۱۳۹۵/۰۸/۰۳
–
۷۲۷ بازدید
رابطه علم و صنعت با انسان و انسان سازی چیست ؟ چرا اگر دین حتما باید باشد پس چرا در کشور های اروپایی که علم دارند از انسانیت برخوردارند ولی در کشور ما بعضی ها علم دارند ولی انسانیت ندارد
دوست گرامی . منظور شما از انسانیت برای ما روشن نبود توضیح دهید در خدمت شما هستیم. فعلا مطالبی برای شما درج شده است که امید واریم مفید باشد. رابطه علوم تجربی با کمال انسانی
اگر علمی، شناخت و معرفت انسان را نسبت به خالق هستی و شئونات و صفات او بالا برد، علم است. وگرنه خیری در آن نیست. در روایتی چنین آمده است: عربى بادیهنشین نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد و گفت: اى پیامبر خدا! به من از علوم غریبه بیاموز.
فرمود: «تو با رأس علم چه کردهاى که از غرائب آن میپرسى؟».
مرد گفت: رأس علم چیست، اى پیامبر خدا؟
فرمود: «معرفت حقیقى خدا».
عرب بادیهنشین پرسید: معرفت حقیقى خدا، چگونه است؟
فرمود: «او را بیمانند و شبیه و شریک میدانى و این که یگانه و یکتاست، برون و درون و آغاز و انجام است، همتا و نظیرى ندارد. این است معرفت حقیقى او». 1
با این تفسیر از علم معلوم میشود که اصل علم که همان معرفت خدای سبحان است خود بخود مایه کمال انسانی و تقرب به خدا است.
حال سؤال این است که آیا علوم تجربی و مادی مانند صنعت – که در پرسش به آن اشاره شده- هم میتواند باعث کمال انسانی و تقرّب الی الله باشد؟
در پاسخ باید گفت:
ممکن است فردی که این علوم تجربی و مادی را میآموزد بتواند از همان علم خود در جهت کمال انسانی و قرب الهی بهره ببرد بدین ترتیب که با آگاهی یافتن از اسرار هستی، معرفتش نسبت به حضرت حق تعالی بیشتر گردد. مثلاً یک پزشک وقتی عجایب خلقت انسان را میبیند و از طرفی عجز و ناتوانی انسانها را در درمان بسیاری بیماریها مشاهده میکند، باید بانگ برآورده و به بزرگی خدا اعتراف کند و الله اکبر بگوید. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتابهای دینی نشناسد. با این وجود؛ از آن جا که علوم تجربی محض، انسان را مادی و تجربی بار میآورد و ممکن است از خداوند دور شود باید در کنار این علوم، مطالعاتی در مورد خداشناسی و تفکر در این امور را ضمیمه کار خود نماید.
پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی و مرکز آفرینش است. بعضی از علوم – مانند الهیات- مستقیم درباره این موضوع بحث میکنند و سایر علوم تجربی به صورت غیر مستقیم قدرت و خالقیت خداوند را آموزش میدهند.
در نگاه آموزههای دینی، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست پس علوم غیردینى نیز میتواند نقشآفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان میشود. 2
نقش دین در پیشرفت و جلوگیری از عقبماندگی
پیشینه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور آن به کشورهاى دیگر، از جمله کشورهاى اروپایى نشان میدهد نه تنها دین موجب عقب ماندگى نمیشود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایى از پیشرفت و رشد میگردد.
در کشورهاى پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالایى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصى از ره آورد توسعه بهره میگیرند و عده زیادى در فقر زندگى میکنند.
علیرغم رشد و ترقى تمدن غرب در برخى از زمینهها، از دیگر سو انحطاطات و بحرانهاى جدى دیگرى در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکى قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است.
بسیارى از دانشمندان غربى و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین گرا میباشند هر چند تمدن نوین بر پایه دین گرایى بنیان نهاده نشده است.
از اینرو؛ نه دین سبب عقبماندگى است و نه پیشرفت غرب محصول دینگریزى میباشد بر عکس رگههایى از دین گریزى که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود یکى از آسیبهاى جدى و نواقص تمدن غرب میباشد که متفکران و اندیشمندان غربى به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدهاند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند، لیکن مشکل اساسى جهان غرب این است که دین حاکم بر آن از اصالت و جامعیت و وثاقت و خردپذیرى کافى برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیارى را پدید آورده است.
اما اینکه چرا کشورهاى اسلامى عقب افتادهاند باید گفت:
این مسئله علل و ریشههاى تاریخى مختلفى دارد و بررسى جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتى ژرف و گسترده است. در عین حال میتوان به چهار عامل اساسى در این زمینه اشاره نمود:
1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهاى دینى مسیر رشد تعالى را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگى به مفاسد، دنیاپرستى- سستى و کاهلى و به انحطاط و عقب ماندگى گراییدند.
2. وجود نظامهاى سیاسى فاسد و استبدادى که به جاى همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و… بودند وجود این نظامها و حاکمان فاسد خود ناشى از انحرافات سیاسى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. این نظامهاى سیاسى، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانبارى داشتند.
3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها براى عقب نگاه داشتن کشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان براى استثمار منابع انسانى و طبیعى و تداوم سلطه غرب بر این کشورها.
4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشین ساختن شعارهاى استعمارى همچون، ناسیونالیزم، پانعربیزم و به جاى تکیه بر اصولگرایى و اتحاد بین الملل اسلامى.
اما اینکه کشورهاى نزدیک به اروپا یا دیگر کشورهاى پیشرفته از پیشرفت نسبى برخوردارند ممکن است به دلیل تأثر فرهنگى باشد؛ زیرا همجوارى با یک کشور پیشرفته موجب تعامل فرهنگى و تکنولوژیکى با کشور مزبور میشود و درجاتى از پیشرفت را به دنبال دارد.
پیشرفت علمى و صنعتى غرب مرهون عوامل بسیارى است که بررسى تمام موارد آن مجالى وسیع میطلبد ولى مختصراً به برخى از آنها اشاره میشود:
الف) آشنایى غربیها با تمدن اسلامى و شرقى در طول جنگهاى صلیبى و نیز مسافرتهاى جهانگردان
ب) رنسانس فکرى در اروپا (با توجه به مجموعه عواملى که این تحول فکرى را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومى که در بین مردم آن دیار رایج بود
ج) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهاى جدیدى براى اداره آن. گفتنى است که اروپا در قرون وسطى، غرق در تاریکى جهل و خرافهها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخى عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمیداد در حالى که در همان قرون دانشمندان اروپایى تحت تأثیر تمدن اسلامى قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیاى امروزى و شبه جزیره بالکان) و… خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند چه اینکه ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتى اظهار نظر درباره پدیدههاى جهان را گمراهى تلقى میکردند، چنانکه گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالى بود که مراکز علمى جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیرى دانش و ساخت ابزارهاى دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحى و…) بود. دهها دانش پژوه اروپایى در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامى همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنى، خود پیشگام در بیان حقایق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشى علمى در آن سامان شکل داده شد. در اینباره میتوان به کتابهاى «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوى و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و دهها اثر دیگر مراجعه کرد.
در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگى جوامع اسلامى از پیشرفت در صنعت و… امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامى جانمایه نیرومندى براى احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگى و زوالپذیرى شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضرورى است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهاى دینى در همه ابعاد آن،
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استوارى در دین و مبارزه با کژیها،
3- ارتقاى دانش و سطح علمى،
4- ارتباط وثیق و همدلى در سطح بینالملل اسلامى و تعاون و همکارى گسترده و همه جانبه،
5- از میان برداشتن نظامهاى فاسد،
6- تلاش همه جانبه و همگانى در جهت ایجاد و احیاى تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامى،
7- اعتماد به نفس و دورى از خودباختگى.
براى آگاهى بیشتر به کتابهاى زیر مراجعه کنید:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانى
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههاى سیاسى و آراى اصلاحى، سید جمالالدین اسدآبادى، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردى، ترجمه: قاسم منصورى
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادى
5- ریشههاى ضعف و عقبماندگى مسلمانان، رجبى
6- رمز عقبماندگى ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصارى
7- تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: على دوانى
8- به سوى قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویلدورانت، ترجمه: گروهى از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضى رهبانى
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12- تمدن اسلامى پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3،
__________________________________
1 . شیخ صدوق، التوحید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق، ص 284 – 285.
2 . برای آگاهی بیشتر به این کتاب مراجعه شود: محمدى ریشهرى، محمد، سیماى علم و حکمت در قرآن و حدیث، قم، دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1380ش.
اگر علمی، شناخت و معرفت انسان را نسبت به خالق هستی و شئونات و صفات او بالا برد، علم است. وگرنه خیری در آن نیست. در روایتی چنین آمده است: عربى بادیهنشین نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد و گفت: اى پیامبر خدا! به من از علوم غریبه بیاموز.
فرمود: «تو با رأس علم چه کردهاى که از غرائب آن میپرسى؟».
مرد گفت: رأس علم چیست، اى پیامبر خدا؟
فرمود: «معرفت حقیقى خدا».
عرب بادیهنشین پرسید: معرفت حقیقى خدا، چگونه است؟
فرمود: «او را بیمانند و شبیه و شریک میدانى و این که یگانه و یکتاست، برون و درون و آغاز و انجام است، همتا و نظیرى ندارد. این است معرفت حقیقى او». 1
با این تفسیر از علم معلوم میشود که اصل علم که همان معرفت خدای سبحان است خود بخود مایه کمال انسانی و تقرب به خدا است.
حال سؤال این است که آیا علوم تجربی و مادی مانند صنعت – که در پرسش به آن اشاره شده- هم میتواند باعث کمال انسانی و تقرّب الی الله باشد؟
در پاسخ باید گفت:
ممکن است فردی که این علوم تجربی و مادی را میآموزد بتواند از همان علم خود در جهت کمال انسانی و قرب الهی بهره ببرد بدین ترتیب که با آگاهی یافتن از اسرار هستی، معرفتش نسبت به حضرت حق تعالی بیشتر گردد. مثلاً یک پزشک وقتی عجایب خلقت انسان را میبیند و از طرفی عجز و ناتوانی انسانها را در درمان بسیاری بیماریها مشاهده میکند، باید بانگ برآورده و به بزرگی خدا اعتراف کند و الله اکبر بگوید. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتابهای دینی نشناسد. با این وجود؛ از آن جا که علوم تجربی محض، انسان را مادی و تجربی بار میآورد و ممکن است از خداوند دور شود باید در کنار این علوم، مطالعاتی در مورد خداشناسی و تفکر در این امور را ضمیمه کار خود نماید.
پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی و مرکز آفرینش است. بعضی از علوم – مانند الهیات- مستقیم درباره این موضوع بحث میکنند و سایر علوم تجربی به صورت غیر مستقیم قدرت و خالقیت خداوند را آموزش میدهند.
در نگاه آموزههای دینی، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست پس علوم غیردینى نیز میتواند نقشآفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان میشود. 2
نقش دین در پیشرفت و جلوگیری از عقبماندگی
پیشینه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور آن به کشورهاى دیگر، از جمله کشورهاى اروپایى نشان میدهد نه تنها دین موجب عقب ماندگى نمیشود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایى از پیشرفت و رشد میگردد.
در کشورهاى پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالایى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصى از ره آورد توسعه بهره میگیرند و عده زیادى در فقر زندگى میکنند.
علیرغم رشد و ترقى تمدن غرب در برخى از زمینهها، از دیگر سو انحطاطات و بحرانهاى جدى دیگرى در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکى قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است.
بسیارى از دانشمندان غربى و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین گرا میباشند هر چند تمدن نوین بر پایه دین گرایى بنیان نهاده نشده است.
از اینرو؛ نه دین سبب عقبماندگى است و نه پیشرفت غرب محصول دینگریزى میباشد بر عکس رگههایى از دین گریزى که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود یکى از آسیبهاى جدى و نواقص تمدن غرب میباشد که متفکران و اندیشمندان غربى به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدهاند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند، لیکن مشکل اساسى جهان غرب این است که دین حاکم بر آن از اصالت و جامعیت و وثاقت و خردپذیرى کافى برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیارى را پدید آورده است.
اما اینکه چرا کشورهاى اسلامى عقب افتادهاند باید گفت:
این مسئله علل و ریشههاى تاریخى مختلفى دارد و بررسى جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتى ژرف و گسترده است. در عین حال میتوان به چهار عامل اساسى در این زمینه اشاره نمود:
1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهاى دینى مسیر رشد تعالى را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگى به مفاسد، دنیاپرستى- سستى و کاهلى و به انحطاط و عقب ماندگى گراییدند.
2. وجود نظامهاى سیاسى فاسد و استبدادى که به جاى همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و… بودند وجود این نظامها و حاکمان فاسد خود ناشى از انحرافات سیاسى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. این نظامهاى سیاسى، در شخصیت، و منش انسانها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانبارى داشتند.
3. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها براى عقب نگاه داشتن کشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان براى استثمار منابع انسانى و طبیعى و تداوم سلطه غرب بر این کشورها.
4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشین ساختن شعارهاى استعمارى همچون، ناسیونالیزم، پانعربیزم و به جاى تکیه بر اصولگرایى و اتحاد بین الملل اسلامى.
اما اینکه کشورهاى نزدیک به اروپا یا دیگر کشورهاى پیشرفته از پیشرفت نسبى برخوردارند ممکن است به دلیل تأثر فرهنگى باشد؛ زیرا همجوارى با یک کشور پیشرفته موجب تعامل فرهنگى و تکنولوژیکى با کشور مزبور میشود و درجاتى از پیشرفت را به دنبال دارد.
پیشرفت علمى و صنعتى غرب مرهون عوامل بسیارى است که بررسى تمام موارد آن مجالى وسیع میطلبد ولى مختصراً به برخى از آنها اشاره میشود:
الف) آشنایى غربیها با تمدن اسلامى و شرقى در طول جنگهاى صلیبى و نیز مسافرتهاى جهانگردان
ب) رنسانس فکرى در اروپا (با توجه به مجموعه عواملى که این تحول فکرى را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومى که در بین مردم آن دیار رایج بود
ج) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه به عنوان منبع حمایت از خرافات و به وجود آوردن نهادهاى جدیدى براى اداره آن. گفتنى است که اروپا در قرون وسطى، غرق در تاریکى جهل و خرافهها بود. ارباب کلیسا با تلقین برخى عقاید موهوم اجازه رشد علم و دانش را نمیداد در حالى که در همان قرون دانشمندان اروپایى تحت تأثیر تمدن اسلامى قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیاى امروزى و شبه جزیره بالکان) و… خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند چه اینکه ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتى اظهار نظر درباره پدیدههاى جهان را گمراهى تلقى میکردند، چنانکه گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالى بود که مراکز علمى جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیرى دانش و ساخت ابزارهاى دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحى و…) بود. دهها دانش پژوه اروپایى در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامى همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنى، خود پیشگام در بیان حقایق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشى علمى در آن سامان شکل داده شد. در اینباره میتوان به کتابهاى «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوى و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و فرهنگ اسلام در اروپا و دهها اثر دیگر مراجعه کرد.
در پایان ذکر این نکته لازم است که: علیرغم وجود عقب ماندگى جوامع اسلامى از پیشرفت در صنعت و… امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامى جانمایه نیرومندى براى احیاء دارد و بر عکس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگى و زوالپذیرى شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضرورى است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینشهاى دینى در همه ابعاد آن،
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استوارى در دین و مبارزه با کژیها،
3- ارتقاى دانش و سطح علمى،
4- ارتباط وثیق و همدلى در سطح بینالملل اسلامى و تعاون و همکارى گسترده و همه جانبه،
5- از میان برداشتن نظامهاى فاسد،
6- تلاش همه جانبه و همگانى در جهت ایجاد و احیاى تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامى،
7- اعتماد به نفس و دورى از خودباختگى.
براى آگاهى بیشتر به کتابهاى زیر مراجعه کنید:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانى
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههاى سیاسى و آراى اصلاحى، سید جمالالدین اسدآبادى، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردى، ترجمه: قاسم منصورى
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادى
5- ریشههاى ضعف و عقبماندگى مسلمانان، رجبى
6- رمز عقبماندگى ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصارى
7- تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: على دوانى
8- به سوى قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویلدورانت، ترجمه: گروهى از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضى رهبانى
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12- تمدن اسلامى پیشگام در علوم و فنون جدید ج 1 و 2 و 3،
__________________________________
1 . شیخ صدوق، التوحید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق، ص 284 – 285.
2 . برای آگاهی بیشتر به این کتاب مراجعه شود: محمدى ریشهرى، محمد، سیماى علم و حکمت در قرآن و حدیث، قم، دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1380ش.