۱۳۹۵/۰۵/۲۵
–
۴۰۰۵ بازدید
تفاوت های اهل سنت و شیعه در نماز و وضو چیست؟
وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) کیفیت وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به چه شکل بوده است؟ و اختلاف در شیوه وضوی اهلتسنن و تشیع از چه زمانی شروع شد؟ خداوند درباره وضو می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمتُم إِلَی الصَّلاةِ فَاغسِلُوا وُجُوهَکُم وَ أَیدِیَکُم إِلَی المَرافِقِ وَ امسَحُوا بِرُؤُسِکُم وَ أَرجُلَکُم إِلَی الکَعبَینِ»[1]؛«ای مؤمنان! هرگاه قصد نماز کردید، صورت هایتان و نیز دست ها را تا آرنج بشویید و سرها و پاهایتان را تا برآمدگی آن دو، مسح کنید»
این آیه شامل امور ذیل است: الف. شستن صورت، ب. شستن دو دست، ج. مسح سر، د. مسح دو پا.
درباره چگونگی تفسیر آیه وضو و نوع وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در «شستن دست ها» و «مسح سر و دو پا»، چند نکته زیر تقدیم می شود:
1. درباره شستن دست ها از آرنج، برخی مفسران قرآن، واژه «الی» (تا) در آیه وضو را به «مع» (با) تفسیر کرده اند. دانشمند و فقیه سنی مذهب، وهبه الزحیلی می گوید: «در نزد تمامی دانشمندان و عالمان – از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت – داخل نمودن دو آرنج در شستن واجب است؛ زیرا حرف «الی» که برای انتهای غایت است در این جا به معنای «مع» می باشد؛ مانند دو آیه:
«وَ یَزِدکُم قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُم»[2]؛
«لا تَأکُلُوا أَموالَهُم إِلی أَموالِکُم»[3]
که در این دو نیز «الی» به معنای «مع» (با) است.[4]علامه طباطبایی «الی» را برای نشان دادن غایت دست می داند و نه غایت شستن؛ یعنی «الی» به همان معنای مشهور انتهای غایت (تا) است و می فرماید: «شستن از بالا به پایین، امری طبیعی و عادی است و از روایات معصومین: به دست می آید که باید همین گونه عمل شود وگرنه از آیه شریفه به دست نمی آید که تنها راه شستن دست، از آرنج است»[5]به عنوان مثال، اگر شما به نقاش بگویید که دیوار را تا فلان نقطه رنگ بزن، این جمله، هیچ دلالتی بر این نکته ندارد که آیا باید از بالا به پایین رنگ زد یا از پایین به بالا و فقط انتهای غایت، یعنی حد نهایی آن مشخص می شود که همان بالای دیوار است و چگونگی سیر از این جمله، معلوم نمی شود.
2. زراره می گوید: وقتی از کیفیت وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم، حضرت طشت آبی را درخواست کرد و پس از شستن صورت، مشتی آب از آن بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سرانگشتان شست و هیچ گاه آب را به طرف آرنج برنگرداند.[6]وهبة الزحیلی درباره نحوه وضو گرفتن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین می گوید: دارقطنی (از دانشمندان حدیث اهل سنت) از جابر نقل کرده است که گفت: «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که وضو می گرفت، آب را بر دو آرنج می ریخت».[7]در آیه وضو، خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است؛ در حالی که اهل تسنن پاها را می شویند.
ابن عباس از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت: «وضو عبارت است از دو شستن و دو مسح کردن (یا دو شسته شده و دو مسح شده)»[8]وی می گوید: «نزل فی القرآن بالمسح و أبی الناس إلا الغسل»[9]؛ «قرآن درباره پاها دستور مسح داده، ولی مردم جز شستن، به چیزی تن ندادند»
حمران می گوید: عثمان آبی خواست و وضو گرفت و سپس گفت: «رأیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) توضّأ کما توضّأت فتمضمض و استنشق و غسل وجهه ثلاثاً و یدیه ثلاثاً و مسح برأسه و ظهر قدمیه»[10]؛ «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم وضو گرفت؛ آن چنان که من وضو گرفتم؛ او مضمضه کرد و استنشاق نمود و صورت و دست ها را سه بار شست و بر سر و پشت پا مسح کشید»
ابن عبد خیر می گوید: «دیدم علی(علیه السلام) را که وضو گرفت و سپس روی دو پای خود را مسح نمود».[11]برخی از منابع تاریخی حکایت از این دارد که وضوی همه مسلمانان تا خلافت عثمان، صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است. این مسئله، با آیه وضو تطبیق دارد و علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر، گرفتار تردید شد. سپس او وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهلسنت مرسوم است، اعلام کرد. این قضیه، مورد مخالفت بسیاری از اصحاب پیامبر واقع شد؛ امّا حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی، در نقاط مختلف دولت اسلامی، شیوه عثمان را تبلیغ کرد و جوّی به وجود آورد که برخی از اصحاب، جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشتند و در نتیجه، این گونه وضو گرفتن، رواج یافت.[12] اذان زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
چرا اذان شیعه با اهلسنت تفاوت دارد؟ زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه بوده است؟
در ابتدا باید دانست اذان از سوی جبرئیل به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم داده شده است. اذانی که در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای نماز قرائت می شد به این صورت بوده است: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لااله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیرالعمل، حی علی خیرالعمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله»[13]متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل می کند: «کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: حَیّ عَلی خیر العمل»[14]؛ «بلال در اذان صبح «حیّ عَلی خیرالعمل» می گفت».
امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «دَعوا حیَّ عَلی خیرِالعَمل لِئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها»[15]؛ «گفتن حیّ علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند. او (عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد».
محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد، و متکلم معروف اشعری به نام علاءالدین قوشجی (متوفای 879) می گویند: عمربن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: «سه چیز در عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسمیت داشت و من از آنها بازمی دارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه می نمایم: 1. متعه زنان، 2. متعه حج، 3. گفتن حَیّ عَلی خَیرِ العمل»[16]ازاینرو اهلسنت، به دلیل حذف «حی علی خیرالعمل» در اذان و اضافه کردن «الصلاة خیر من النوم» در اذان نماز صبح، مورد نقد قرار دارند.
و اما درباره شهادت بر ولایت امام علی(علیه السلام) در اذان شیعه، باید توجه داشت عبارتی از اذان کاسته نشده و بنابر نظر علمای شیعه نباید کسی این شهادت را به نیت اذان بگوید.
محقق قمی (متوفی 1231هـ.) می نویسد: «اگر شهادت به ولایت به قصد استحباب باشد نه به قصد جزئیّت اشکالی ندارد، زیرا در اخبار مطلقه وارد است که هرگاه یادی از محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، خدا را یاد کنید و هرگاه یادی از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، «علیّ ولیّ الله» بگویید.[17]رهبر معظم انقلاب نیز معتقد است: «گفتن اشهد ان علیاً ولی الله به عنوان شعار تشیع خوب و مهم است و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولی جزو اذان و اقامه نیست».[18]ممکن است کسی بپرسد: اصلاً چرا این جمله مطرح شد؟ در جواب باید گفت: بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی(علیه السلام) محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش، با ذکر جمله ی «اشهد ان علیاً ولی الله» و امثال آن، مانع موفقیت دشمن شده است.
فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه، در مسأله فقهی جهر به «بسم الله» می گوید: «علی(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت. وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی(علیه السلام) را از بین ببرند. بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به ریسمان ناگسستنی چنگ زده است».[19]البته برخی از متون حدیثی گواه بر این نکته است که گویا از دوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، برخی از اصحاب در اذان بر شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) اصرار داشتند.
شیخ عبدالله مراغی مصری نقل می کند: «سلمان فارسی در اذان و اقامه شهادت به ولایت علی(علیه السلام) را بعد از شهادت به رسالت در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت»
شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: «ای رسول خدا! چیزی شنیدم که تاکنون نشنیده بودم. پیامبر فرمود: چه شنیده ای؟ عرض کرد: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) می دهد؟ حضرت فرمود: خیر شنیدی»
همو روایت کرده است: «شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) داده و می گوید: «اشهد انّ علیاً ولیّ الله؟». حضرت فرمود: «همین طور است، آیا فراموش کرده اید گفتار روز غدیر را «من کنت مولاه فعلیّ مولاه؟» هر کس عهد بشکند بر خود ضرر کرده است»[20] نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه بود؟
در ابتدا خوب است بدانیم؛ قرآن مجید به طور آشکار از برپایی نماز در ادیان گذشته خبر داده است. چنان که در سفارش لقمان به فرزندش آمده است:
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ»[21]هم چنین از برخی ویژگی های نماز در ادیان توحیدی یاد شده است. چنان که به حضرت مریم(سلام الله علیها) سفارش شده است.
«یَمَریَمُ اقنُتی لِرَبِّکِ وَ اسجُدِی وَ ارکَعِی مَعَ الرَّکِعِینَ»[22]در خصوص کیفیت و چگونگی اقامه نماز در ادیان مسیحی و یهودی و سایر ادیان آسمانی پیش از اسلام باید گفت: آنچه براساس تاریخ ادیان و آیات و روایات غیرقابل انکار می باشد این است که نماز به عنوان عبادت در کلیه ادیان وجود داشته و دارد و متناسب با تکامل دین، روند تکاملی داشته است و این تکامل در دین مبین اسلام – همانند جنبه های دیگر آن معارف، مثل قوانین مقرّرات اجتماعی – متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت به اوج خود رسیده است.[23]یهودیان روزی سه بار نماز می خوانند. نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب. نماز در کنیسه بهتر است و در صورتی که حداقل ده نفر مرد حضور داشته باشند، نماز جماعت برقرار می شود. در این حال یک نفر کاهن، لاوی یا مسن ترین فرد که عبری را خوب می داند، جلو می ایستد و دعاها و متونی از تورات را می خواند. معروف ترین عبارتی که می خوانند شِمَع (بشنو) (Shema) نام دارد که عبارت است از: «ای اسرائیل بشنو؛ یهوه خدای ما یهوهِ واحد است. پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوّت خود محبّت نما».[24]شستن دست ها تا مچ (وضو) و بستن بازوبند و پیشانی بندی که در آن آیاتی از تورات نوشته شده (تفیلین) (Tefilin) برای مردان در نماز صبح واجب است. قبله یهود شهر اورشلیم است.
در مسیحیت نماز به شیوه خاصی که در اسلام وجود دارد مطرح نیست، بلکه آنها در برابر خدا دعا به جا می آورند. مسیحیان کاتولیک پیش از ورود به کلیسا با آب مقدس خود را تطهیر می کنند، به این صورت که دست خود را در آب فرو برده و به صلیب می کشند.[25]یکی از دعاهای مرسوم برای برگزاری نماز، دعای زیر است: «ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدّس باد، اراده تو چنان که در آسمان است در زمین نیز به انجام رسد. نان کفاف امروز ما را بده، گناهان امروز ما را ببخش چنان که ما نیز کسانی را که به ما بدی می کنند ببخشیم. ما را در آزمایش نیاور، بلکه از شریر رهایی ده؛ زیرا ملکوت، قوت و جلال از آن توست. «آمین».[26]البته برخی از حرکت های بدن مانند دست ها را رو به آسمان گرفتن و یا خم کردن زانو در نماز مسیحیان مرسوم است.
بنا بر آنچه گفته شد؛ نماز در ادیان آسمانی گذشته نیز سابقه داشته است اگرچه برگزاری آن به شکل های متفاوت بوده است.
اما درباره کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باید دانست؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت نیز مناجات با خدا داشته و نماز می خواند. و بنا بر شواهدی نمازهای اولیه، مشتمل بر مقداری تلاوت قرآن و سجده بوده است. در بعضی از روایات هم آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در اوایل بعثت با خدیجه و علی(علیهما السلام) نماز می خواندند[27] و در هنگام معراج نمازهای پنج گانه همراه با رکوع و سجده و ذکرهای خاص، به تعلیم حضرت جبرئیل(علیه السلام) انجام گرفت.
امام رضا(علیه السلام) در خصوص تعداد رکعات نماز و روند تغییر آن فرموده اند:
«اصل نماز یک رکعت است چون اصل عدد، یک می باشد لذا هر گاه نماز را از یک رکعت کمتر بیاورند عمل آورده شده نماز نیست. اما از آنجا که خداوند می دانست آن یک رکعت را بندگان به طور کامل به جا نیاورده بلکه ناقص ادا می نمایند لذا یک رکعت دیگر را با آن مقرون ساخت تا با رکعت دوّم نقص رکعت اوّل جبران شود و بدین ترتیب نماز دو رکعت واجب گردید…»[28]در حدیثی امام سجاد(علیه السلام) با اشاره به چگونگی و علّت تغییر نماز فرموده اند:
«در مدینه و زمانی که دعوت عمومی به اسلام آشکار گردید و اسلام قوّت یافت و خداوند متعال جهاد را بر مسلمانان واجب فرمود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هفت رکعت به نمازهای شبانه روز افزود به این ترتیب: دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر، و یک رکعت به نماز مغرب، و دو رکعت به نماز عشاء و نماز صبح را به همان صورت که در مکّه واجب گردیده بود باقی گذاشت و بر آن نیفزود»[29]درباره چگونگی برگزاری نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در احادیث شیعه و اهلسنت روایاتی آمده که به دو نمونه آن اشاره می شود:
الف. حدیث ابی حُمید ساعدی
«رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه می خواست به نماز بایستد، دست ها را تا برابر شانه هایش بالا می بُرد، سپس تکبیر می گفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار می گرفت به قرائت می پرداخت، آن گاه تکبیر می گفت و دست ها را تا برابر شانه بالا می بُرد، پس از آن به رکوع می رفت و دو کف دست را بر زانوها می گذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا می گرفت و نه پایین می انداخت، رکوع را انجام می داد. سپس از رکوع سر بلند می کرد (می ایستاد) و می گفت: «سمع الله لمن حمده». آن گاه دست ها را تا برابر شانه ها بالا می بُرد و تکبیر می گفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دست هایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا می گرفت، آن گاه سر از سجده برمی داشت و پای چپش را خم می کرد و بر آن می نشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز می نمود و سجده دوم را نیز همین گونه انجام می داد و پس از سجده، تکبیر می گفت، سپس پایش را خم کرده بر آن می نشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار می گرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیت انجام می داد و پس از دو رکعت در حال قیام، تکبیر می گفت و دست هایش را تا برابر شانه ها بالا می برد همان گونه که تکبیر افتتاحیه را انجام می داد و در بقیه نمازش نیز همین طور عمل می کرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام می گفت، پای چپ را عقب قرار می داد و بر سمت چپ بر وَرِک[30] می نشست».
همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بدین گونه نماز می گزارد.[31]ب. حدیث حمّاد بن عیسی
حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«چه قدر ناپسند است برای مردی که 60 یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام(علیه السلام)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما. پس ابوعبدالله(علیه السلام) (جعفربن محمّد(علیه السلام)) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست هایش را با انگشتان بسته بر روی ران هایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصله سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمی کرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره «حمد» و «قل هو الله احد» را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آن گاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطره ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی گشت، امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح «سبحان رَبّی العظیم وبحمده» گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع الله لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دست ها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آن گاه به سجده رفت و دست هایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: «سبحان ربّی الأعلی وبحمده»، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا و بینی[32]، سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل به جا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دست هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دست ها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز به جا آورد».
سپس فرمود: «ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دست ها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز».[33] نماز شیعه و اهل سنت
چه تفاوت هایی میان نماز شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؟ لطفا با جزئیات بیان فرمایید.
در اصل تعداد نمازهای واجب بین شیعه و سنی اختلاف نیست، بلکه در برخی جزئیات و چگونگی انجام نماز اختلافاتی وجود دارد که به بعضی اشاره می شود:
1. اذان و اقامه
از نظر فقهای شیعه، اذان باید پس از داخل شدن وقت گفته شود.
از نظر اهل سنت، اذان گفتن پیش از طلوع فجر مستحب است، که در حقیقت اعلام وقت نافله است و چون وقت نماز صبح می رسد یک بار دیگر اذان می گویند و این اذان برای اعلام داخل شدن وقت نماز صبح است، و پس از آن اقامه می گویند. بنابراین برای نماز صبح دوبار اذان و یک بار اقامه گفته می شود.
شیعه عبارت «اَشهَدُ اَنَّ عَلیًاً وَلِیُ الله» را جزء اذان نمی داند ولی گفتن آن را جایز می داند.
اهل سنت «حیَّ علی خیرالعمل» را در اذان صبح نمی گویند و در برخی از کتاب های آنان آمده است که در زمان پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان خلیفه اول، این جمله در اذان گفته می شد و خلیفه دوم از آن نهی کرد و دستور داد در اذان صبح به جای این جمله دوبار بگویند: «الصلوة خیر من النوم».
2. خواندن «بسم الله» در اول هر سوره
اهل سنت درباره خواندن «بسم الله» در نماز، دیدگاه متفاوتی با شیعه دارند؛ از نظر شیعه، «بسم الله» جزئی از سوره است و باید خوانده شود و خواندن سوره های قرآن بدون «بسم الله» در نماز سبب بطلان نماز است و ترک آن در نماز جایز نیست و مستحب است که حتی در نمازهایی که آهسته خوانده شود، «بسم الله» در نماز بلند خوانده شود و این یکی از شعائر شیعه است.
ولی بسیاری از اهل سنت، «بسم الله» را جزء سوره نمی دانند. حنفی ها و حنبلی ها خواندن آن را در آغاز حمد و سوره مستحب می دانند؛ ولی به نظر آنها اگرچه نماز جهری باشد مانند نمازهای مغرب و عشاء باید «بسم الله» آهسته خوانده شود. اما از نظر شافعی «بسم الله» جزء هر سوره است و ترک آن در نماز جایز نیست.
3. قرائت سوره فاتحه در نمازهای یومیه
از نظر شیعه واجب است در دو رکعت اول نمازهای یومیه سوره فاتحه خوانده شود. اگر سوره دیگری از قرآن به جای آن خوانده شود، صحیح نیست و نماز باطل است. در دو رکعت سوم و چهارم، نمازگزار می تواند تسبیحات اربعه بخواند و می تواند به جای آن سوره حمد یعنی فاتحه را بخواند.
اما از نظر اهل سنت: بنا بر مذهب حنفی، خواندن سوره فاتحه در دو رکعت اول نماز به طور معین لازم نیست، بلکه اگر سوره دیگری به جای فاتحه خوانده شود، نماز صحیح است.
اما نظر شافعی و مالکی و حنبلی آن است که خواندن سوره فاتحه در تمام رکعت های نماز واجب است، بدون فرق بین دو رکعت اول یا رکعت های سوم و چهارم نماز. هم چنین فرق بین نماز واجب و مستحب نمی باشد. در تمام نمازها و در تمام رکعت ها خواندن حمد به نظر این سه مذهب واجب است.
4. خواندن سوره بعد از فاتحه
از نظر شیعه خواندن سوره در رکعت اول و دوم نماز بعد از خواندن سوره حمد (فاتحه) واجب است و باید یک سوره کامل خوانده شود.
اما از نظر اهلسنت: به نظر حنبلی؛ در دو رکعت اول نماز فقط خواندن یک سوره کفایت می کند، هر سوره که باشد، بلکه هر مقداری که از آیات قران خوانده شود، کفایت می کند؛ اگر کسی حمد را هم بخواند، خواندن سوره بعد از حمد واجب نیست.
اما به نظر سه مذهب دیگر، خواندن یک سوره در دو رکعت اول نماز بعد از خواندن سوره فاتحه، مستحب است، نه واجب.
5. جهر و اخفات در نماز
از نظر شیعه؛ واجب است قرائت حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا بلند خوانده شود. در نماز ظهر و عصر واجب است آهسته خوانده شود.
اما از نظر اهل سنت؛ حنفی ها: جهر و اخفات در نماز واجب نیست، بلکه مستحب هم نیست و نمازگزار مخیر است که قرائت را بلند بخواند یا آهسته. شافعی ها: مطابق با مذهب شیعه در مسئله جهر و اخفات فتوا دارد. از نظر مالکی و حنبلی: جهر در نماز صبح و مغرب و عشا مستحب است.
6. تکتف (دست گذاشتن روی هم در نماز)
از نظر شیعه گذاشتن دست روی هم در نماز موجب بطلان نماز می شود.
اما از نظر مذاهب اهل سنت؛ از نظر هر چهار مذهب، دست روی هم گذاشتن در نماز مستحب است، نه واجب. از نظر مذهب مالکیه، تکتف جایز است و مستحب هم نیست لکن آزاد گذاشتن دستان در نماز واجب مستحب است.
7. گفتن آمین در نماز
از نظر شیعه گفتن آمین در نماز حرام است و نماز باطل می شود.
اما از نظر چهار مذهب اهلسنت مستحب است.
8. خواندن قنوت
به نظر شیعه در تمام نمازهای یومیه خواندن قنوت مستحب است.
اما به نظر مذاهب اهلسنت: حنفی ها و حنابله: در غیر نماز وتر در نمازهای دیگر قنوت ندارد. شافعی و مالکی: خواندن قنوت فقط در نماز صبح مستحب است.
9. برگرداندن صورت به چپ و راست در حال خواندن سلام
شافعی ها و حنفی ها و حنبلی ها عقیده دارند که مستحب است نمازگزار در حال خواندن سلام نماز، در سلام اول صورت خود را به طرف راست و در سلام دوم به طرف چپ برگرداند، آن هم به اندازه ای که از پشت سر صورت او دیده شود. مالکی ها نیز این کار را مستحب می دانند، ولی آن را به سلام آخر اختصاص داده اند.
از نظر شیعه نمازگزار هنگام سلام نماز نباید صورتش از قبله منحرف شود.
10. عبور از مقابل نمازگزار
از نظر اهل سنت عبور کردن از مقابل نمازگزار حرام است، حتی در بعضی از کتاب های حدیثی آنان آمده است که نمازگزار باید مانع عبور عابر از مقابل خود باشد، اگرچه این کار به درگیری بکشد، و کسی که از مقابل نمازگزار عبور می کند شیطان است. به همین جهت وقتی در مکه یا مدینه از مقابل کسی که نماز می گذارد، عبور کنید، با اعتراض شدید او و دیگران روبرو می شوید و حتی ممکن است برای این کار خشونت هم نشان بدهند. بنابراین زائران ایرانی باید از پیش، به این مسئله توجه داشته باشند.
از نظر شیعه عبور از مقابل نمازگزار حرام نیست ولی مستحب است که نمازگزار حایلی مانند: عصا، تسبیح، چوب و یا ریسمان قرار دهد تا میان او و کسانی که از مقابل او عبور می کنند قرار گیرد، و این از باب احترام به نماز و رمز انقطاع از مردم به سوی خداست.
11. سجده
از نظر شیعه، سجده باید بر زمین (خاک و سنگ) و چیزهای غیرخوراکی که از زمین می روید باشد و سجده بر خاک از همه بهتر است. ولی اهلسنّت سجده بر فرش، سجاده و… را نیز جایز می دانند.
12. ارکان نماز
اهلسنّت ارکان نماز را چهار تا می دانند (قیام و رکوع، سجود و قرائت) و بعضی از آنها نیّت را اضافه نموده اند ولی شیعیان ارکان نماز را پنج تا می دانند (نیّت، تکبیرة الاحرام، قیام، رکوع، سجود).
13. اوقات نماز
اهلسنّت می گویند نمازهای پنجگانه باید در پنج وقت (ظهر، عصر، مغرب، عشاء، صبح) خوانده شود ولی از نظر شیعه در پنج وقت خواندن افضل و مستحب است.
14. ذکر صلوات
درباره صلوات عبارت آل محمد را اهل سنت از صلوات حذف می کنند و در تشهد که صلوات آن واجب است این عبارت را نمی گویند.
15. نماز مستحبی
شیعه نیز مانند اهل سنت، نسبت به نمازهای مستحبی و نوافل معتقد است اما در برخی مسایل مانند به جماعت خواندن آن اختلاف دارد.
شیعه بر این باور است که نمازهای مستحبی را باید فرادا خواند؛ به جز نمازهای واجب روزانه (17 رکعت)، نمازهای دیگری هم وجود دارد که انجام آنها مستحب است و بسیار ثواب دارد و چون این نمازها، اضافه بر نماز واجب است، به آنها نافله و نوافل گفته می شود (نفل، به معنای زاید و افزون است).
اهل تسنن به نمازهای مستحبی شب های ماه مبارک رمضان، تراویح می گویند که 20 رکعت با 10 سلام خوانده می شود و چون در هر چهار رکعت به اندازه خواندن یک نماز استراحت می کنند، به این نماز تراویح گفته می شود. اینها این نمازها را به جماعت می خوانند که بدعت است. چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز مستحبی را به جماعت نمی خواند. اولین بار، عمر این بدعت را گذاشت و برخی اصحاب گفتند که این کار بدعت است. او جواب داد: بدعت خوبی است؛ چه کاری بهتر از خواندن نماز با جماعت؟![34] فاصله دو نماز
چرا شیعه بین دو نماز را جمع می کند؟
شیعه همچون دیگر مذاهب مختلف اسلامی بر آن است که انجام هر یک از نمازهای واجب در وقت خودش برتر و مستحب است، ولی بر اساس روایات رسیده از پیامبر و اهل بیتش: و نیز به جهت تسهیل امور و پیش گیری از رنج و زحمت، حکم به جواز جمع بین دو نماز نموده است، برخلاف اهلسنت که اکثر آنان جمع بین دو نماز در یک وقت را جایز نمی دانند.
در این مجال شایسته است دیدگاه های فقهی درباره این موضوع ذکر گردد:
1. همه گروه های اسلامی در این مسأله اتفاق نظر دارند که در سرزمین عرفات و در روز «عرفه» می توان هر دو نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، با هم و بدون فاصله ادا نمود، و نیز در مشعر و مزدلفه نیز جایز است نماز مغرب و عشا را در وقت عشا به جا آورد.
2. حنفی ها می گویند: جمع بین نماز ظهر و عصر در یک وقت، و نماز مغرب و عشا در یک وقت، تنها در همان دو مورد «عرفه» و «مزدلفه» جایز است و در سایر موارد، نباید صورت پذیرد.
3. حنبلی ها، مالکی ها و شافعی می گویند: جمع بین دو نماز ظهر و عصر و یا جمع میان نماز مغرب و عشا در یک وقت خاص، علاوه بر دو مورد مذکور، در حالت سفر و مسافرت نیز جایز است. برخی از این مذاهب فقهی، با هم خواندن دو نماز را، در موارد اضطراری، مانند زمانی که باران ببارد و یا نمازگزار بیمار یا در هراس از دشمن باشد، جایز می دانند.
4. شیعه بر آن است که هر یک از نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا، یک «وقت خاص» دارند و یک «وقت مشترک».
به عنوان مثال وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعی (وقت زوال) است تا مقدار زمانی که چهار رکعت نماز خوانده می شود، در این مدت محدود، تنها نماز ظهر را می توان به جا آورد. وقت خاص نماز عصر، زمانی است که از آن لحظه تا وقت غروب، تنها به اندازه مدت خواندن نماز عصر، فرصت باشد. وقت مشترک بین دو نماز ظهر و عصر، از انتهای وقت خاص نماز ظهر تا ابتدای وقت خاص نماز عصر است.
شیعه بر اساس ادله فقهی بر این باور است که در تمام این وقت مشترک، می توانیم نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله بخوانیم اگرچه مستحب است هر نمازی را در وقت خاص خود انجام داد.[35]در این جا لازم است به روایات فراوانی که درباره جواز با هم خواندن دو نماز به دست ما رسیده، نیز اشاره ای گذرا بشود؛ از آنجا که جواز جمع بین دو نماز از امور پذیرفته شده نزد پیروان اهل بیت(علیهم السلام) است، برای اثبات این مدعی به روایاتی که در منابع معتبر اهلسنت آمده اکتفا می کنیم:
1. ابوعبدالله بخاری صاحب «صحیح بخاری» باب ویژه ای را به نام «باب تأخیر الظّهر إلی العصر» گشوده، که خود این عنوان، گویاترین گواه بر آن است که می توان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر، هر دو را با هم به جا آورد. آن گاه بخاری این روایت را می آورد: «إنّ النّبی(صلی الله علیه و آله و سلم) صلّی بالمدینه سبعاً و ثمانیاً، الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء»[36]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هفت رکعت نماز (نماز مغرب و عشا) و هشت رکعت نماز (نماز ظهر و عصر) را در مدینه به جای آورد»
از این روایت به خوبی روشن می گردد که نه تنها می توان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر، هر دو را با هم ادا نمود، بلکه به قرینه سیاق استفاده می شود که به پیروی از پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم)، می توان نماز مغرب را نیز به تأخیر انداخت و در وقت نماز عشا به جای آورد. این روایت دلالت می کند که در شرایط عادی و معمولی می توان بین دو نماز جمع نمود.
2. مسلم بن حجاج در کتاب «صحیح مسلم» بابی را گشوده تحت عنوان «باب الجمع بین الصّلاتین فی الحَضر» و چندین روایت در جواز جمع بین دو نماز ذکر می کند:
«عن ابن عباس؛ قال: صلّی رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الظّهر و العصر جمیعاً، و المغرب و العشاء جمیعاً، فی غیرخوفٍ و لا سفر»[37]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هر دو نماز ظهر و عصر را با هم خواند و هر دو نماز مغرب و عشا را نیز با هم به جا آورد، بدون این که از دشمن بهراسد و یا در سفر باشد».
جالب آن است که ابن عباس علت آن که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دو نماز را با هم خواندند، این گونه بیان می کند: «أراد أن لا یُحرِجَ أحداً من أمّته»[38]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که امت خود را به سختی و مشقت نیاندازند»؛ یعنی مصلحت تسهیل و سهولت در زندگی اقتضا می کند که جایز باشد انسان بین دو نماز را جمع نماید.
مسلم در صحیح خود روایت دیگری در خصوص جواز جمع بین دو نماز بیان می کند: «قال ابن عباس: جَمَعَ رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بین الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء، بالمدینه، فی غیر خوفٍ و لا مَطَرٍ»[39]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع نمود در مدینه، بدون این که خوف و ترسی یا بارندگی در کار باشد».
3. مالک بن أنس رئیس مذهب مالکی در کتاب خود «الموطّأ» بابی را گشوده تحت عنوان «باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر و السّفر» و روایات گوناگونی را در جواز جمع بین دو نماز می آورد: «صلّی رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الظّهر و العصر جمعیاً، والمغرب والعشاء جمیعاً فی غیرخوف و لا سفرٍ»[40]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز ظهر و عصر را با هم خواند و نیز نماز مغرب و عشا را با هم به جا آورد بدون هیچ ترسی و بدون آن که در سفر باشد».
4. احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی در مسند خود از عبدالله بن شقیق چنین نقل می کند: «ابن عباس پس از نماز عصر، برای ما سخنرانی نمود تا آن گاه که خورشید غروب کرد و ستارگان آشکار شدند و مردم ندای نماز دادند و در آن میان، مردی از قبیله بنی تمیم به تکرار کلمه «نماز» پرداخت. ابن عباس، خشمگین گردید و گفت: آیا تو می خواهی سنّت پیامبر را به من بیاموزی؟ من شاهد و ناظر بودم که رسول خدا بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود»[41]؛ «شهدتُ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) جمع بین الظّهر والعصر، والمغرب والعشاء» در ادامه حدیث آمده که ابوهریره نیز همین ادعای ابن عباس را تأیید نمود.
از مجموع این روایات به دست می آید که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه گران قدر ایشان در شرایط عادی بین دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با هم جمع می کردند بدون این که ترس یا بارندگی یا در حال مسافرت باشند، و این دلالت بر جواز این کار می کند.
شایان ذکر است که یکی از دانشمندان اهلسنت به نام «شیخ احمد صدیق غماری» هم سو با دیدگاه امامیه معتقد است که غیرمسافر نیز می تواند نماز خود را جمع بخواند، وی کتابی در جواز جمع بین دو نماز تألیف کرده به نام «إزاله الحظر عمّن جمع بین الصّلاتین فی الحَضر»[42] نماز دست بسته
چرا اهلسنت دست بسته نماز می خوانند؟
در ابتدا باید دانست که علاوه بر شیعیان، یکی از فرقه های اهلسنت به نام «مالکی»ها، نیز نماز خواندن بدون دست بسته را جایز می دانند و به آن عمل می کنند.
شیعیان، روش و کیفیت نماز و عبادات خود را از اهلبیت(علیهم السلام) فراگرفته اند و اهلبیت نزدیک ترین، افراد به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و میراث دار علم و سنت ایشان می باشند. از سوی دیگر دست بسته نماز خواندن در میان اهلسنت اختلافی می باشد؛ برخی دست خود را بالای ناف و برخی زیر ناف و برخی روی سینه می گذارند و چنین اختلافات زیادی در کیفیت دست بسته نماز خواندن، خود بهترین گواه بر نادرستی آن است و به خوبی می توان اطمینان یافت که روش شیعیان مطابق با واقع و براساس سنت و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد. علاوه بر این که؛
اولاً، روایات تکتّف (دست روی دست گذاشتن در نماز) در هاله ای از اجمال و ابهام است.
ثانیاً، نقل آن محدود به تعدادی خاص است.
ثالثاً، غالب سندهای آن ضعیف است.
رابعاً، در مقابل روایات تکتف، احادیثی وجود دارد که ظهور در عدم جزئیّت و عدم استحباب تکتف در نماز دارد.
ابن رشد قرطبی می گوید: «روایات صحیحه ای از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده که در آن خصوصیات نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده، ولی در آنها از تکتف و قرار دادن دست راست روی دست چپ سخنی به میان نیامده است… و لذا جماعتی معتقدند لازم است روایاتی را بپذیریم که در آنها این زیادتی، یعنی تکتف وجود ندارد، زیرا نقلش بیشتر است».[43]از جمله روایاتی که با احادیث تکتف سازگاری ندارد، روایت ابوحمید ساعدی است، که جماعتی از محدثان اهلسنت آن را نقل نموده اند.
ابوحمید می گوید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز می ایستاد، دست هایش را محاذی دو شانه خود قرار می داد و تکبیر می گفت، تا آن که هر عضوی از اعضای او در جای خود به طور اعتدال قرار می گرفت؛ آن گاه قرائت خوانده و تکبیر می گفت، و دست هایش را هنگام تکبیر محاذی شانه هایش قرار می داد. سپس به رکوع می رفت…»[44]از این حدیث چنین استفاده می شود:
1. بزرگان صحابه کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را گزارش و توصیف نموده اند.
2. ابوحمید ساعدی هنگام توصیف و بیان کیفیت واجبات و مستحبّات نماز، اشاره ای به تکتّف هنگام قیام در نماز نکرده است. و بسیار بعید است که ذکر نکردن او را حمل بر نسیان و فراموشی کنیم، خصوصاً با در نظر گرفتن این که اصل در قرار گرفتن دست ها، رها شدن است نه بسته بودن.
با مراجعه به روایات اهلبیت(علیهم السلام) نیز پی می بریم که آنان از تکتف احتراز جسته و آن را از عمل مجوس نزد پادشاهان خود می دانسته اند:
1. محمد بن مسلم از امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) نقل می کند که به آن حضرت عرض کردم: شخصی دست راستش را در حال نماز روی دست چپ خود می گذارد؟ حضرت فرمود: این همان تکفیر است که نباید انجام داده شود.[45]2. زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «بر تو باد! به اقبال در نماز و از (قرار دادن دست راست روی دست چپ) احتراز کن، زیرا این عمل از کارهای مجوس است».[46]از شواهد آشکار بر اختلاف و مخالفت تکتف با سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که هرکدام از مذاهب به نوعی در نماز اقدام می کنند. برخی دست چپ و راست را روی همدیگر می گذارند و برخی مشت دست را گره می زنند و مقابل سینه قرار می دهند؛ اما مالکی ها همانند شیعیان براساس سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بدون تکتف به نماز می ایستند.
آمین گفتن
چرا اهلسنت در نمازشان «آمین» می گویند؟
تأمین به معنای گفتن آمین بعد از قرائت سوره حمد است. طبق نظر اهل بیت(علیهم السلام) نه تنها گفتن آن در نماز مستحب نیست، بلکه موجب بطلان نماز می گردد، زیرا دلیلی بر مشروعیت آن در نماز وجود ندارد. ولی مذاهب اهلسنت آن را از سنت های نماز دانسته یا مستحب می دانند.
شکی نیست که نماز جزء عبادات است و اصل در عبادات، توقیفی بودن است، یعنی در مقدار و کیفیت آن باید اجازه شارع باشد و خروج از این قاعده مصداق بدعت و تشریع محرّم است.
ابن قدامه حنبلی می گوید: «عبادات توقیفی است و هیچ جزء یا شرطی از آن با قیاس یا علت تراشی ثابت نمی گردد؛ خصوصاً نماز»[47]یکی از اجزایی که اهلسنت آن را در نماز مستحب دانسته اند «تأمین» بعد از قرائت سوره حمد است که باید بر این ادعا دلیل اقامه نمایند وگرنه منجر به تشریع و بدعتی می شود که به طور قطع در اسلام حرام است. لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«این نماز صلاحیت ندارد که در آن چیزی از کلام انسان ها افزوده شود»[48]با مراجعه به روایات اهلسنت که در آن ها کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان کرده پی می بریم که ذکری از تأمین در آنها نیامده است؛ از جمله روایت ابوحمید ساعدی است که در بیان کیفیّت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «هرگاه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز می ایستاد دست های خود را تا محاذی دو شانه خود بالا می برد، آن گاه تکبیر می گفت تا این که هر عضوی از اعضایش در موضع خود به صورت اعتدال قرار می گرفت. سپس قرائت خوانده و تکبیر می گفت و هنگام تکبیر دستان خود را محاذی دو کتف خود قرار می داد. سپس به رکوع می رفت…»[49]در این حدیث ابوحمید ساعدی فرایض، سنن و مستحبات نماز را به طور مفصّل نقل می کند، ولی در آن نامی از تأمین به عنوان یک جزء مستحب یا سنت به میان نمی آورد. با مراجعه به مصادر روایی اهلبیت(علیهم السلام) نیز پی می بریم که آنان به جهت حفظ سنت پیامبر از تحریف شدیداً با اضافه کردن «تأمین» در نماز مخالفت نموده شیعیان را از گفتن آن در آخر قرائت بازداشته اند:
1. کلینی به سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «هرگاه پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودی، هنگامی که امام از قرائت حمد فارغ شد بگو: الحمدلله ربّ العالمین و آمین مگو»[50]2. نیز به سند خود از محمّد حلبی نقل می کند که از امام صادق(علیه السلام) سؤال نمودم: هنگامی که از فاتحة الکتاب فارغ شوم آمین گویم؟ حضرت فرمود: هرگز.[51]3. زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «هرگز هنگامی که از قرائت فارغ شدی آمین مگو و اگر خواستی بگو: «الحَمدُ للهِِ رَبِّ العَالَمِینَ»[52].
البته گفتن «الحمدلله رب العالمین» به عنوان مستحب و ذکر مطلق است، لذا اگر این عبارت نیز به عنوان واجب و یا جزء نماز گفته شود جایز نیست.
تشهد اهلسنت
چرا اهلسنت هنگام تشهد با انگشت سبابه خودشان اشاره کرده و آن را تکان می دهند؟
یکی از مستحبات تشهد در نزد اهلسنت، اشاره کردن با انگشت سبّابه (انگشت اشاره) است که هنگام شهادت دادن به وحدانیت و یکتایی خداوند، صورت می گیرد.
مذاهب چهارگانه اهلسنّت در کیفیت اشاره کردن با انگشت سبّابه اختلاف نظر دارند. مذهب مالکی حرکت دادن انگشت سبابه در تشهد به سمت چپ و راست را مستحب می داند، ولی مذهب حنبلی و شافعی تصریح می کنند که انگشت اشاره را نباید حرکت داد و تنها باید با انگشت سبابه اشاره کرد.
همچنین، مذهب شافعی بر آن است که هنگام ذکر «الاّ الله» انگشت اشاره را بالا می بریم و تا آخر تشهد همانطور آن را ثابت نگه می داریم؛ ولی حنفی ها برآنند که هنگام نفی الوهیت از غیر خدا انگشت سبّابه را بالا می بریم و هنگام اثبات الوهیت برای خداوند آن را پایین می آوریم.
از آنچه گفته شد سرّ بلند کردن انگشت اشاره در نماز روشن گردید؛ این عمل در واقع هنگام ذکر لفظ جلاله (الله) یا هنگام شهادت به یکتایی و وحدانیت خداوند انجام می گیرد، که در واقع بیانگر اعتقاد نمازگزار به یکتایی و الوهیت وحدانیت خداوند متعال است.
در مذهب اهل بیت(علیهم السلام)، استحباب اشاره کردن با انگشت سبّابه در حالت تشهد، ثابت نشده است، و روایاتی در این زمینه، وجود ندارد.[53]علاوه بر آن که اختلاف در کیفیت اشاره با انگشت سبابه در میان مذاهب مختلف اهل سنت، خود بهترین گواه بر عدم مشروعیت این عمل است.
پی نوشت ها:
[1]. مائده، آیه 6.
[2]. هود، آیه 52.
[3]. نساء، آیه 2.
[4]. وهب زخیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج 1، ص218.
[5]. المیزان، ج 5، ص 224.
[6]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص 55.
[7]. الفقه الاسلامی و ادلته، ج 1، ص 218 ـ3.
[8]. ر.ک: تفسیر فخر رازی، در تفسیر آیه وضو.
[9]. تفسیر طبری، ج 6، ص 82.
[10]. کنزالعمال، ح 26863.
[11]. مسند احمد، ج 1، ص 124ـ4.
[12]. ر.ک: علی الشهرستانی، وضوءالنبی من خلال ملابسات التشریع؛ این کتاب توسط حسین صابری نیز ترجمه شده است.
[13]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 644، ح 9.
[14]. کنزالعمال:342، ح23174.
[15]. الأذان بحی علی خیر العمل: 29.
[16]. شرح مقاصد: 2835، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت.
[17]. الغنائم، ج 2، ص 423.
[18]. اجوبه الاستفتاآت.
[19]. مستمسک العروة الوثقی، ج5، ص 545؛ تفسیر کبیر، ج 1، ص 160، چاپ استانبول.
[20]. رضوانی، شیعه شناسی، ج 2، ص393.
[21]. لقمان، آیه 31.
[22]. آل عمران، آیه 43.
[23]. مجتبی کلباسی، یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، نهم، 1388ش، ص 114.
[24]. تثنیه 6: 5-4. البته آنان در قرائت آن، به جای لفظ یهوه، از ادونای استفاده می کنند.
[25]. Houghton Mifflin Books .A History :Prayer .(2005) Carol Zaleski, Philip Zaleski.
[26]. متی، 6:9.
[27]. سیّدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی و سیّدمحمدباقر، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج20، ص 551.
[28]. علل الشرائع، ج1، ص 261.
[29]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 455.
[30]. تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد.
[31]. سنن بیهقی:72/2، 73، 101، 102؛ سنن أبی داود:194/1، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 736730؛ سنن ترمذی:98/2، باب صفة الصّلاة.
[32]. گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب؛ و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده می شود.
[33]. شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17 حدیث 1و2.
[34]. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: رساله علمیة امام خمینی، بخش واجبات نماز؛ ـ محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ص111-108،1402 قمری؛ الفقه علی مذاهب الاربعة حزیری، ج 1، ص 312؛ معالم المدرستین علامه عسکری.
[35]. کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت(علیهم السلام)، ج 1، ص 620 و 621.
[36]. صحیح بخاری، ج 1، ص 201، باب تأخیر الظّهر الی العصر.
[37]. صحیح مسلم، ج 1، ص 489، باب الجمع بین الصّلاتین فی الحَضَر.
[38]. همان، ج 1، ص 490.
[39]. صحیح مسلم، ج 1، ص 491.
[40]. الموطّأ، مالک بن انس، ج 2، ص 12.
[41]. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 416، حدیث 2269.
[42]. فقه تطبیقی، محمد جواد مغنیه، ص 69.
[43]. بدایة المجتهد، ج 1، ص 137.
[44]. سنن بیهقی، ج 2، ص 105، ح 2517 ؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 105، ح 304، باب صفة الصلاة.
[45]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 15 از ابواب قواطع الصلاة.
[46]. همان، ج 2.
[47]. المغنی، ج 1، ص 506.
[48]. صحیح مسلم، ج 1، ص 381.
[49]. سنن بیهقی، ج 2، ص 105، ح 2517 و سنن ترمذی، ح 304.
[50]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 752، کتاب الصلاة، باب عدم جواز التأمین فی آخر الحمد.
[51]. همان.
[52]. همان.
[53]. کتاب الفقه علی المذهب الأربعه و مذهب أهل البیت(علیهم السلام)، ج 1، ص 379.
این آیه شامل امور ذیل است: الف. شستن صورت، ب. شستن دو دست، ج. مسح سر، د. مسح دو پا.
درباره چگونگی تفسیر آیه وضو و نوع وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در «شستن دست ها» و «مسح سر و دو پا»، چند نکته زیر تقدیم می شود:
1. درباره شستن دست ها از آرنج، برخی مفسران قرآن، واژه «الی» (تا) در آیه وضو را به «مع» (با) تفسیر کرده اند. دانشمند و فقیه سنی مذهب، وهبه الزحیلی می گوید: «در نزد تمامی دانشمندان و عالمان – از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت – داخل نمودن دو آرنج در شستن واجب است؛ زیرا حرف «الی» که برای انتهای غایت است در این جا به معنای «مع» می باشد؛ مانند دو آیه:
«وَ یَزِدکُم قُوَّهً إِلی قُوَّتِکُم»[2]؛
«لا تَأکُلُوا أَموالَهُم إِلی أَموالِکُم»[3]
که در این دو نیز «الی» به معنای «مع» (با) است.[4]علامه طباطبایی «الی» را برای نشان دادن غایت دست می داند و نه غایت شستن؛ یعنی «الی» به همان معنای مشهور انتهای غایت (تا) است و می فرماید: «شستن از بالا به پایین، امری طبیعی و عادی است و از روایات معصومین: به دست می آید که باید همین گونه عمل شود وگرنه از آیه شریفه به دست نمی آید که تنها راه شستن دست، از آرنج است»[5]به عنوان مثال، اگر شما به نقاش بگویید که دیوار را تا فلان نقطه رنگ بزن، این جمله، هیچ دلالتی بر این نکته ندارد که آیا باید از بالا به پایین رنگ زد یا از پایین به بالا و فقط انتهای غایت، یعنی حد نهایی آن مشخص می شود که همان بالای دیوار است و چگونگی سیر از این جمله، معلوم نمی شود.
2. زراره می گوید: وقتی از کیفیت وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم، حضرت طشت آبی را درخواست کرد و پس از شستن صورت، مشتی آب از آن بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سرانگشتان شست و هیچ گاه آب را به طرف آرنج برنگرداند.[6]وهبة الزحیلی درباره نحوه وضو گرفتن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین می گوید: دارقطنی (از دانشمندان حدیث اهل سنت) از جابر نقل کرده است که گفت: «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که وضو می گرفت، آب را بر دو آرنج می ریخت».[7]در آیه وضو، خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است؛ در حالی که اهل تسنن پاها را می شویند.
ابن عباس از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت: «وضو عبارت است از دو شستن و دو مسح کردن (یا دو شسته شده و دو مسح شده)»[8]وی می گوید: «نزل فی القرآن بالمسح و أبی الناس إلا الغسل»[9]؛ «قرآن درباره پاها دستور مسح داده، ولی مردم جز شستن، به چیزی تن ندادند»
حمران می گوید: عثمان آبی خواست و وضو گرفت و سپس گفت: «رأیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) توضّأ کما توضّأت فتمضمض و استنشق و غسل وجهه ثلاثاً و یدیه ثلاثاً و مسح برأسه و ظهر قدمیه»[10]؛ «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم وضو گرفت؛ آن چنان که من وضو گرفتم؛ او مضمضه کرد و استنشاق نمود و صورت و دست ها را سه بار شست و بر سر و پشت پا مسح کشید»
ابن عبد خیر می گوید: «دیدم علی(علیه السلام) را که وضو گرفت و سپس روی دو پای خود را مسح نمود».[11]برخی از منابع تاریخی حکایت از این دارد که وضوی همه مسلمانان تا خلافت عثمان، صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است. این مسئله، با آیه وضو تطبیق دارد و علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر، گرفتار تردید شد. سپس او وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهلسنت مرسوم است، اعلام کرد. این قضیه، مورد مخالفت بسیاری از اصحاب پیامبر واقع شد؛ امّا حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی، در نقاط مختلف دولت اسلامی، شیوه عثمان را تبلیغ کرد و جوّی به وجود آورد که برخی از اصحاب، جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشتند و در نتیجه، این گونه وضو گرفتن، رواج یافت.[12] اذان زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
چرا اذان شیعه با اهلسنت تفاوت دارد؟ زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه بوده است؟
در ابتدا باید دانست اذان از سوی جبرئیل به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم داده شده است. اذانی که در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای نماز قرائت می شد به این صورت بوده است: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لااله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیرالعمل، حی علی خیرالعمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله»[13]متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل می کند: «کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: حَیّ عَلی خیر العمل»[14]؛ «بلال در اذان صبح «حیّ عَلی خیرالعمل» می گفت».
امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «دَعوا حیَّ عَلی خیرِالعَمل لِئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها»[15]؛ «گفتن حیّ علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند. او (عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد».
محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد، و متکلم معروف اشعری به نام علاءالدین قوشجی (متوفای 879) می گویند: عمربن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: «سه چیز در عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسمیت داشت و من از آنها بازمی دارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه می نمایم: 1. متعه زنان، 2. متعه حج، 3. گفتن حَیّ عَلی خَیرِ العمل»[16]ازاینرو اهلسنت، به دلیل حذف «حی علی خیرالعمل» در اذان و اضافه کردن «الصلاة خیر من النوم» در اذان نماز صبح، مورد نقد قرار دارند.
و اما درباره شهادت بر ولایت امام علی(علیه السلام) در اذان شیعه، باید توجه داشت عبارتی از اذان کاسته نشده و بنابر نظر علمای شیعه نباید کسی این شهادت را به نیت اذان بگوید.
محقق قمی (متوفی 1231هـ.) می نویسد: «اگر شهادت به ولایت به قصد استحباب باشد نه به قصد جزئیّت اشکالی ندارد، زیرا در اخبار مطلقه وارد است که هرگاه یادی از محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، خدا را یاد کنید و هرگاه یادی از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، «علیّ ولیّ الله» بگویید.[17]رهبر معظم انقلاب نیز معتقد است: «گفتن اشهد ان علیاً ولی الله به عنوان شعار تشیع خوب و مهم است و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولی جزو اذان و اقامه نیست».[18]ممکن است کسی بپرسد: اصلاً چرا این جمله مطرح شد؟ در جواب باید گفت: بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی(علیه السلام) محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش، با ذکر جمله ی «اشهد ان علیاً ولی الله» و امثال آن، مانع موفقیت دشمن شده است.
فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه، در مسأله فقهی جهر به «بسم الله» می گوید: «علی(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت. وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی(علیه السلام) را از بین ببرند. بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به ریسمان ناگسستنی چنگ زده است».[19]البته برخی از متون حدیثی گواه بر این نکته است که گویا از دوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، برخی از اصحاب در اذان بر شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) اصرار داشتند.
شیخ عبدالله مراغی مصری نقل می کند: «سلمان فارسی در اذان و اقامه شهادت به ولایت علی(علیه السلام) را بعد از شهادت به رسالت در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت»
شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: «ای رسول خدا! چیزی شنیدم که تاکنون نشنیده بودم. پیامبر فرمود: چه شنیده ای؟ عرض کرد: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) می دهد؟ حضرت فرمود: خیر شنیدی»
همو روایت کرده است: «شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) داده و می گوید: «اشهد انّ علیاً ولیّ الله؟». حضرت فرمود: «همین طور است، آیا فراموش کرده اید گفتار روز غدیر را «من کنت مولاه فعلیّ مولاه؟» هر کس عهد بشکند بر خود ضرر کرده است»[20] نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه بود؟
در ابتدا خوب است بدانیم؛ قرآن مجید به طور آشکار از برپایی نماز در ادیان گذشته خبر داده است. چنان که در سفارش لقمان به فرزندش آمده است:
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ»[21]هم چنین از برخی ویژگی های نماز در ادیان توحیدی یاد شده است. چنان که به حضرت مریم(سلام الله علیها) سفارش شده است.
«یَمَریَمُ اقنُتی لِرَبِّکِ وَ اسجُدِی وَ ارکَعِی مَعَ الرَّکِعِینَ»[22]در خصوص کیفیت و چگونگی اقامه نماز در ادیان مسیحی و یهودی و سایر ادیان آسمانی پیش از اسلام باید گفت: آنچه براساس تاریخ ادیان و آیات و روایات غیرقابل انکار می باشد این است که نماز به عنوان عبادت در کلیه ادیان وجود داشته و دارد و متناسب با تکامل دین، روند تکاملی داشته است و این تکامل در دین مبین اسلام – همانند جنبه های دیگر آن معارف، مثل قوانین مقرّرات اجتماعی – متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت به اوج خود رسیده است.[23]یهودیان روزی سه بار نماز می خوانند. نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب. نماز در کنیسه بهتر است و در صورتی که حداقل ده نفر مرد حضور داشته باشند، نماز جماعت برقرار می شود. در این حال یک نفر کاهن، لاوی یا مسن ترین فرد که عبری را خوب می داند، جلو می ایستد و دعاها و متونی از تورات را می خواند. معروف ترین عبارتی که می خوانند شِمَع (بشنو) (Shema) نام دارد که عبارت است از: «ای اسرائیل بشنو؛ یهوه خدای ما یهوهِ واحد است. پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوّت خود محبّت نما».[24]شستن دست ها تا مچ (وضو) و بستن بازوبند و پیشانی بندی که در آن آیاتی از تورات نوشته شده (تفیلین) (Tefilin) برای مردان در نماز صبح واجب است. قبله یهود شهر اورشلیم است.
در مسیحیت نماز به شیوه خاصی که در اسلام وجود دارد مطرح نیست، بلکه آنها در برابر خدا دعا به جا می آورند. مسیحیان کاتولیک پیش از ورود به کلیسا با آب مقدس خود را تطهیر می کنند، به این صورت که دست خود را در آب فرو برده و به صلیب می کشند.[25]یکی از دعاهای مرسوم برای برگزاری نماز، دعای زیر است: «ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدّس باد، اراده تو چنان که در آسمان است در زمین نیز به انجام رسد. نان کفاف امروز ما را بده، گناهان امروز ما را ببخش چنان که ما نیز کسانی را که به ما بدی می کنند ببخشیم. ما را در آزمایش نیاور، بلکه از شریر رهایی ده؛ زیرا ملکوت، قوت و جلال از آن توست. «آمین».[26]البته برخی از حرکت های بدن مانند دست ها را رو به آسمان گرفتن و یا خم کردن زانو در نماز مسیحیان مرسوم است.
بنا بر آنچه گفته شد؛ نماز در ادیان آسمانی گذشته نیز سابقه داشته است اگرچه برگزاری آن به شکل های متفاوت بوده است.
اما درباره کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باید دانست؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت نیز مناجات با خدا داشته و نماز می خواند. و بنا بر شواهدی نمازهای اولیه، مشتمل بر مقداری تلاوت قرآن و سجده بوده است. در بعضی از روایات هم آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در اوایل بعثت با خدیجه و علی(علیهما السلام) نماز می خواندند[27] و در هنگام معراج نمازهای پنج گانه همراه با رکوع و سجده و ذکرهای خاص، به تعلیم حضرت جبرئیل(علیه السلام) انجام گرفت.
امام رضا(علیه السلام) در خصوص تعداد رکعات نماز و روند تغییر آن فرموده اند:
«اصل نماز یک رکعت است چون اصل عدد، یک می باشد لذا هر گاه نماز را از یک رکعت کمتر بیاورند عمل آورده شده نماز نیست. اما از آنجا که خداوند می دانست آن یک رکعت را بندگان به طور کامل به جا نیاورده بلکه ناقص ادا می نمایند لذا یک رکعت دیگر را با آن مقرون ساخت تا با رکعت دوّم نقص رکعت اوّل جبران شود و بدین ترتیب نماز دو رکعت واجب گردید…»[28]در حدیثی امام سجاد(علیه السلام) با اشاره به چگونگی و علّت تغییر نماز فرموده اند:
«در مدینه و زمانی که دعوت عمومی به اسلام آشکار گردید و اسلام قوّت یافت و خداوند متعال جهاد را بر مسلمانان واجب فرمود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هفت رکعت به نمازهای شبانه روز افزود به این ترتیب: دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر، و یک رکعت به نماز مغرب، و دو رکعت به نماز عشاء و نماز صبح را به همان صورت که در مکّه واجب گردیده بود باقی گذاشت و بر آن نیفزود»[29]درباره چگونگی برگزاری نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در احادیث شیعه و اهلسنت روایاتی آمده که به دو نمونه آن اشاره می شود:
الف. حدیث ابی حُمید ساعدی
«رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه می خواست به نماز بایستد، دست ها را تا برابر شانه هایش بالا می بُرد، سپس تکبیر می گفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار می گرفت به قرائت می پرداخت، آن گاه تکبیر می گفت و دست ها را تا برابر شانه بالا می بُرد، پس از آن به رکوع می رفت و دو کف دست را بر زانوها می گذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا می گرفت و نه پایین می انداخت، رکوع را انجام می داد. سپس از رکوع سر بلند می کرد (می ایستاد) و می گفت: «سمع الله لمن حمده». آن گاه دست ها را تا برابر شانه ها بالا می بُرد و تکبیر می گفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دست هایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا می گرفت، آن گاه سر از سجده برمی داشت و پای چپش را خم می کرد و بر آن می نشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز می نمود و سجده دوم را نیز همین گونه انجام می داد و پس از سجده، تکبیر می گفت، سپس پایش را خم کرده بر آن می نشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار می گرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیت انجام می داد و پس از دو رکعت در حال قیام، تکبیر می گفت و دست هایش را تا برابر شانه ها بالا می برد همان گونه که تکبیر افتتاحیه را انجام می داد و در بقیه نمازش نیز همین طور عمل می کرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام می گفت، پای چپ را عقب قرار می داد و بر سمت چپ بر وَرِک[30] می نشست».
همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بدین گونه نماز می گزارد.[31]ب. حدیث حمّاد بن عیسی
حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«چه قدر ناپسند است برای مردی که 60 یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام(علیه السلام)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما. پس ابوعبدالله(علیه السلام) (جعفربن محمّد(علیه السلام)) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست هایش را با انگشتان بسته بر روی ران هایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصله سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمی کرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره «حمد» و «قل هو الله احد» را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آن گاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطره ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی گشت، امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح «سبحان رَبّی العظیم وبحمده» گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع الله لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دست ها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آن گاه به سجده رفت و دست هایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: «سبحان ربّی الأعلی وبحمده»، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا و بینی[32]، سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل به جا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دست هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دست ها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز به جا آورد».
سپس فرمود: «ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دست ها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز».[33] نماز شیعه و اهل سنت
چه تفاوت هایی میان نماز شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؟ لطفا با جزئیات بیان فرمایید.
در اصل تعداد نمازهای واجب بین شیعه و سنی اختلاف نیست، بلکه در برخی جزئیات و چگونگی انجام نماز اختلافاتی وجود دارد که به بعضی اشاره می شود:
1. اذان و اقامه
از نظر فقهای شیعه، اذان باید پس از داخل شدن وقت گفته شود.
از نظر اهل سنت، اذان گفتن پیش از طلوع فجر مستحب است، که در حقیقت اعلام وقت نافله است و چون وقت نماز صبح می رسد یک بار دیگر اذان می گویند و این اذان برای اعلام داخل شدن وقت نماز صبح است، و پس از آن اقامه می گویند. بنابراین برای نماز صبح دوبار اذان و یک بار اقامه گفته می شود.
شیعه عبارت «اَشهَدُ اَنَّ عَلیًاً وَلِیُ الله» را جزء اذان نمی داند ولی گفتن آن را جایز می داند.
اهل سنت «حیَّ علی خیرالعمل» را در اذان صبح نمی گویند و در برخی از کتاب های آنان آمده است که در زمان پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان خلیفه اول، این جمله در اذان گفته می شد و خلیفه دوم از آن نهی کرد و دستور داد در اذان صبح به جای این جمله دوبار بگویند: «الصلوة خیر من النوم».
2. خواندن «بسم الله» در اول هر سوره
اهل سنت درباره خواندن «بسم الله» در نماز، دیدگاه متفاوتی با شیعه دارند؛ از نظر شیعه، «بسم الله» جزئی از سوره است و باید خوانده شود و خواندن سوره های قرآن بدون «بسم الله» در نماز سبب بطلان نماز است و ترک آن در نماز جایز نیست و مستحب است که حتی در نمازهایی که آهسته خوانده شود، «بسم الله» در نماز بلند خوانده شود و این یکی از شعائر شیعه است.
ولی بسیاری از اهل سنت، «بسم الله» را جزء سوره نمی دانند. حنفی ها و حنبلی ها خواندن آن را در آغاز حمد و سوره مستحب می دانند؛ ولی به نظر آنها اگرچه نماز جهری باشد مانند نمازهای مغرب و عشاء باید «بسم الله» آهسته خوانده شود. اما از نظر شافعی «بسم الله» جزء هر سوره است و ترک آن در نماز جایز نیست.
3. قرائت سوره فاتحه در نمازهای یومیه
از نظر شیعه واجب است در دو رکعت اول نمازهای یومیه سوره فاتحه خوانده شود. اگر سوره دیگری از قرآن به جای آن خوانده شود، صحیح نیست و نماز باطل است. در دو رکعت سوم و چهارم، نمازگزار می تواند تسبیحات اربعه بخواند و می تواند به جای آن سوره حمد یعنی فاتحه را بخواند.
اما از نظر اهل سنت: بنا بر مذهب حنفی، خواندن سوره فاتحه در دو رکعت اول نماز به طور معین لازم نیست، بلکه اگر سوره دیگری به جای فاتحه خوانده شود، نماز صحیح است.
اما نظر شافعی و مالکی و حنبلی آن است که خواندن سوره فاتحه در تمام رکعت های نماز واجب است، بدون فرق بین دو رکعت اول یا رکعت های سوم و چهارم نماز. هم چنین فرق بین نماز واجب و مستحب نمی باشد. در تمام نمازها و در تمام رکعت ها خواندن حمد به نظر این سه مذهب واجب است.
4. خواندن سوره بعد از فاتحه
از نظر شیعه خواندن سوره در رکعت اول و دوم نماز بعد از خواندن سوره حمد (فاتحه) واجب است و باید یک سوره کامل خوانده شود.
اما از نظر اهلسنت: به نظر حنبلی؛ در دو رکعت اول نماز فقط خواندن یک سوره کفایت می کند، هر سوره که باشد، بلکه هر مقداری که از آیات قران خوانده شود، کفایت می کند؛ اگر کسی حمد را هم بخواند، خواندن سوره بعد از حمد واجب نیست.
اما به نظر سه مذهب دیگر، خواندن یک سوره در دو رکعت اول نماز بعد از خواندن سوره فاتحه، مستحب است، نه واجب.
5. جهر و اخفات در نماز
از نظر شیعه؛ واجب است قرائت حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا بلند خوانده شود. در نماز ظهر و عصر واجب است آهسته خوانده شود.
اما از نظر اهل سنت؛ حنفی ها: جهر و اخفات در نماز واجب نیست، بلکه مستحب هم نیست و نمازگزار مخیر است که قرائت را بلند بخواند یا آهسته. شافعی ها: مطابق با مذهب شیعه در مسئله جهر و اخفات فتوا دارد. از نظر مالکی و حنبلی: جهر در نماز صبح و مغرب و عشا مستحب است.
6. تکتف (دست گذاشتن روی هم در نماز)
از نظر شیعه گذاشتن دست روی هم در نماز موجب بطلان نماز می شود.
اما از نظر مذاهب اهل سنت؛ از نظر هر چهار مذهب، دست روی هم گذاشتن در نماز مستحب است، نه واجب. از نظر مذهب مالکیه، تکتف جایز است و مستحب هم نیست لکن آزاد گذاشتن دستان در نماز واجب مستحب است.
7. گفتن آمین در نماز
از نظر شیعه گفتن آمین در نماز حرام است و نماز باطل می شود.
اما از نظر چهار مذهب اهلسنت مستحب است.
8. خواندن قنوت
به نظر شیعه در تمام نمازهای یومیه خواندن قنوت مستحب است.
اما به نظر مذاهب اهلسنت: حنفی ها و حنابله: در غیر نماز وتر در نمازهای دیگر قنوت ندارد. شافعی و مالکی: خواندن قنوت فقط در نماز صبح مستحب است.
9. برگرداندن صورت به چپ و راست در حال خواندن سلام
شافعی ها و حنفی ها و حنبلی ها عقیده دارند که مستحب است نمازگزار در حال خواندن سلام نماز، در سلام اول صورت خود را به طرف راست و در سلام دوم به طرف چپ برگرداند، آن هم به اندازه ای که از پشت سر صورت او دیده شود. مالکی ها نیز این کار را مستحب می دانند، ولی آن را به سلام آخر اختصاص داده اند.
از نظر شیعه نمازگزار هنگام سلام نماز نباید صورتش از قبله منحرف شود.
10. عبور از مقابل نمازگزار
از نظر اهل سنت عبور کردن از مقابل نمازگزار حرام است، حتی در بعضی از کتاب های حدیثی آنان آمده است که نمازگزار باید مانع عبور عابر از مقابل خود باشد، اگرچه این کار به درگیری بکشد، و کسی که از مقابل نمازگزار عبور می کند شیطان است. به همین جهت وقتی در مکه یا مدینه از مقابل کسی که نماز می گذارد، عبور کنید، با اعتراض شدید او و دیگران روبرو می شوید و حتی ممکن است برای این کار خشونت هم نشان بدهند. بنابراین زائران ایرانی باید از پیش، به این مسئله توجه داشته باشند.
از نظر شیعه عبور از مقابل نمازگزار حرام نیست ولی مستحب است که نمازگزار حایلی مانند: عصا، تسبیح، چوب و یا ریسمان قرار دهد تا میان او و کسانی که از مقابل او عبور می کنند قرار گیرد، و این از باب احترام به نماز و رمز انقطاع از مردم به سوی خداست.
11. سجده
از نظر شیعه، سجده باید بر زمین (خاک و سنگ) و چیزهای غیرخوراکی که از زمین می روید باشد و سجده بر خاک از همه بهتر است. ولی اهلسنّت سجده بر فرش، سجاده و… را نیز جایز می دانند.
12. ارکان نماز
اهلسنّت ارکان نماز را چهار تا می دانند (قیام و رکوع، سجود و قرائت) و بعضی از آنها نیّت را اضافه نموده اند ولی شیعیان ارکان نماز را پنج تا می دانند (نیّت، تکبیرة الاحرام، قیام، رکوع، سجود).
13. اوقات نماز
اهلسنّت می گویند نمازهای پنجگانه باید در پنج وقت (ظهر، عصر، مغرب، عشاء، صبح) خوانده شود ولی از نظر شیعه در پنج وقت خواندن افضل و مستحب است.
14. ذکر صلوات
درباره صلوات عبارت آل محمد را اهل سنت از صلوات حذف می کنند و در تشهد که صلوات آن واجب است این عبارت را نمی گویند.
15. نماز مستحبی
شیعه نیز مانند اهل سنت، نسبت به نمازهای مستحبی و نوافل معتقد است اما در برخی مسایل مانند به جماعت خواندن آن اختلاف دارد.
شیعه بر این باور است که نمازهای مستحبی را باید فرادا خواند؛ به جز نمازهای واجب روزانه (17 رکعت)، نمازهای دیگری هم وجود دارد که انجام آنها مستحب است و بسیار ثواب دارد و چون این نمازها، اضافه بر نماز واجب است، به آنها نافله و نوافل گفته می شود (نفل، به معنای زاید و افزون است).
اهل تسنن به نمازهای مستحبی شب های ماه مبارک رمضان، تراویح می گویند که 20 رکعت با 10 سلام خوانده می شود و چون در هر چهار رکعت به اندازه خواندن یک نماز استراحت می کنند، به این نماز تراویح گفته می شود. اینها این نمازها را به جماعت می خوانند که بدعت است. چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز مستحبی را به جماعت نمی خواند. اولین بار، عمر این بدعت را گذاشت و برخی اصحاب گفتند که این کار بدعت است. او جواب داد: بدعت خوبی است؛ چه کاری بهتر از خواندن نماز با جماعت؟![34] فاصله دو نماز
چرا شیعه بین دو نماز را جمع می کند؟
شیعه همچون دیگر مذاهب مختلف اسلامی بر آن است که انجام هر یک از نمازهای واجب در وقت خودش برتر و مستحب است، ولی بر اساس روایات رسیده از پیامبر و اهل بیتش: و نیز به جهت تسهیل امور و پیش گیری از رنج و زحمت، حکم به جواز جمع بین دو نماز نموده است، برخلاف اهلسنت که اکثر آنان جمع بین دو نماز در یک وقت را جایز نمی دانند.
در این مجال شایسته است دیدگاه های فقهی درباره این موضوع ذکر گردد:
1. همه گروه های اسلامی در این مسأله اتفاق نظر دارند که در سرزمین عرفات و در روز «عرفه» می توان هر دو نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، با هم و بدون فاصله ادا نمود، و نیز در مشعر و مزدلفه نیز جایز است نماز مغرب و عشا را در وقت عشا به جا آورد.
2. حنفی ها می گویند: جمع بین نماز ظهر و عصر در یک وقت، و نماز مغرب و عشا در یک وقت، تنها در همان دو مورد «عرفه» و «مزدلفه» جایز است و در سایر موارد، نباید صورت پذیرد.
3. حنبلی ها، مالکی ها و شافعی می گویند: جمع بین دو نماز ظهر و عصر و یا جمع میان نماز مغرب و عشا در یک وقت خاص، علاوه بر دو مورد مذکور، در حالت سفر و مسافرت نیز جایز است. برخی از این مذاهب فقهی، با هم خواندن دو نماز را، در موارد اضطراری، مانند زمانی که باران ببارد و یا نمازگزار بیمار یا در هراس از دشمن باشد، جایز می دانند.
4. شیعه بر آن است که هر یک از نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا، یک «وقت خاص» دارند و یک «وقت مشترک».
به عنوان مثال وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعی (وقت زوال) است تا مقدار زمانی که چهار رکعت نماز خوانده می شود، در این مدت محدود، تنها نماز ظهر را می توان به جا آورد. وقت خاص نماز عصر، زمانی است که از آن لحظه تا وقت غروب، تنها به اندازه مدت خواندن نماز عصر، فرصت باشد. وقت مشترک بین دو نماز ظهر و عصر، از انتهای وقت خاص نماز ظهر تا ابتدای وقت خاص نماز عصر است.
شیعه بر اساس ادله فقهی بر این باور است که در تمام این وقت مشترک، می توانیم نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله بخوانیم اگرچه مستحب است هر نمازی را در وقت خاص خود انجام داد.[35]در این جا لازم است به روایات فراوانی که درباره جواز با هم خواندن دو نماز به دست ما رسیده، نیز اشاره ای گذرا بشود؛ از آنجا که جواز جمع بین دو نماز از امور پذیرفته شده نزد پیروان اهل بیت(علیهم السلام) است، برای اثبات این مدعی به روایاتی که در منابع معتبر اهلسنت آمده اکتفا می کنیم:
1. ابوعبدالله بخاری صاحب «صحیح بخاری» باب ویژه ای را به نام «باب تأخیر الظّهر إلی العصر» گشوده، که خود این عنوان، گویاترین گواه بر آن است که می توان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر، هر دو را با هم به جا آورد. آن گاه بخاری این روایت را می آورد: «إنّ النّبی(صلی الله علیه و آله و سلم) صلّی بالمدینه سبعاً و ثمانیاً، الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء»[36]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هفت رکعت نماز (نماز مغرب و عشا) و هشت رکعت نماز (نماز ظهر و عصر) را در مدینه به جای آورد»
از این روایت به خوبی روشن می گردد که نه تنها می توان نماز ظهر را به تأخیر انداخت و در وقت نماز عصر، هر دو را با هم ادا نمود، بلکه به قرینه سیاق استفاده می شود که به پیروی از پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم)، می توان نماز مغرب را نیز به تأخیر انداخت و در وقت نماز عشا به جای آورد. این روایت دلالت می کند که در شرایط عادی و معمولی می توان بین دو نماز جمع نمود.
2. مسلم بن حجاج در کتاب «صحیح مسلم» بابی را گشوده تحت عنوان «باب الجمع بین الصّلاتین فی الحَضر» و چندین روایت در جواز جمع بین دو نماز ذکر می کند:
«عن ابن عباس؛ قال: صلّی رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الظّهر و العصر جمیعاً، و المغرب و العشاء جمیعاً، فی غیرخوفٍ و لا سفر»[37]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هر دو نماز ظهر و عصر را با هم خواند و هر دو نماز مغرب و عشا را نیز با هم به جا آورد، بدون این که از دشمن بهراسد و یا در سفر باشد».
جالب آن است که ابن عباس علت آن که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دو نماز را با هم خواندند، این گونه بیان می کند: «أراد أن لا یُحرِجَ أحداً من أمّته»[38]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که امت خود را به سختی و مشقت نیاندازند»؛ یعنی مصلحت تسهیل و سهولت در زندگی اقتضا می کند که جایز باشد انسان بین دو نماز را جمع نماید.
مسلم در صحیح خود روایت دیگری در خصوص جواز جمع بین دو نماز بیان می کند: «قال ابن عباس: جَمَعَ رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بین الظّهر و العصر، و المغرب و العشاء، بالمدینه، فی غیر خوفٍ و لا مَطَرٍ»[39]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع نمود در مدینه، بدون این که خوف و ترسی یا بارندگی در کار باشد».
3. مالک بن أنس رئیس مذهب مالکی در کتاب خود «الموطّأ» بابی را گشوده تحت عنوان «باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر و السّفر» و روایات گوناگونی را در جواز جمع بین دو نماز می آورد: «صلّی رسولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الظّهر و العصر جمعیاً، والمغرب والعشاء جمیعاً فی غیرخوف و لا سفرٍ»[40]؛ «پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز ظهر و عصر را با هم خواند و نیز نماز مغرب و عشا را با هم به جا آورد بدون هیچ ترسی و بدون آن که در سفر باشد».
4. احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی در مسند خود از عبدالله بن شقیق چنین نقل می کند: «ابن عباس پس از نماز عصر، برای ما سخنرانی نمود تا آن گاه که خورشید غروب کرد و ستارگان آشکار شدند و مردم ندای نماز دادند و در آن میان، مردی از قبیله بنی تمیم به تکرار کلمه «نماز» پرداخت. ابن عباس، خشمگین گردید و گفت: آیا تو می خواهی سنّت پیامبر را به من بیاموزی؟ من شاهد و ناظر بودم که رسول خدا بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود»[41]؛ «شهدتُ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) جمع بین الظّهر والعصر، والمغرب والعشاء» در ادامه حدیث آمده که ابوهریره نیز همین ادعای ابن عباس را تأیید نمود.
از مجموع این روایات به دست می آید که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه گران قدر ایشان در شرایط عادی بین دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با هم جمع می کردند بدون این که ترس یا بارندگی یا در حال مسافرت باشند، و این دلالت بر جواز این کار می کند.
شایان ذکر است که یکی از دانشمندان اهلسنت به نام «شیخ احمد صدیق غماری» هم سو با دیدگاه امامیه معتقد است که غیرمسافر نیز می تواند نماز خود را جمع بخواند، وی کتابی در جواز جمع بین دو نماز تألیف کرده به نام «إزاله الحظر عمّن جمع بین الصّلاتین فی الحَضر»[42] نماز دست بسته
چرا اهلسنت دست بسته نماز می خوانند؟
در ابتدا باید دانست که علاوه بر شیعیان، یکی از فرقه های اهلسنت به نام «مالکی»ها، نیز نماز خواندن بدون دست بسته را جایز می دانند و به آن عمل می کنند.
شیعیان، روش و کیفیت نماز و عبادات خود را از اهلبیت(علیهم السلام) فراگرفته اند و اهلبیت نزدیک ترین، افراد به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و میراث دار علم و سنت ایشان می باشند. از سوی دیگر دست بسته نماز خواندن در میان اهلسنت اختلافی می باشد؛ برخی دست خود را بالای ناف و برخی زیر ناف و برخی روی سینه می گذارند و چنین اختلافات زیادی در کیفیت دست بسته نماز خواندن، خود بهترین گواه بر نادرستی آن است و به خوبی می توان اطمینان یافت که روش شیعیان مطابق با واقع و براساس سنت و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد. علاوه بر این که؛
اولاً، روایات تکتّف (دست روی دست گذاشتن در نماز) در هاله ای از اجمال و ابهام است.
ثانیاً، نقل آن محدود به تعدادی خاص است.
ثالثاً، غالب سندهای آن ضعیف است.
رابعاً، در مقابل روایات تکتف، احادیثی وجود دارد که ظهور در عدم جزئیّت و عدم استحباب تکتف در نماز دارد.
ابن رشد قرطبی می گوید: «روایات صحیحه ای از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده که در آن خصوصیات نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده، ولی در آنها از تکتف و قرار دادن دست راست روی دست چپ سخنی به میان نیامده است… و لذا جماعتی معتقدند لازم است روایاتی را بپذیریم که در آنها این زیادتی، یعنی تکتف وجود ندارد، زیرا نقلش بیشتر است».[43]از جمله روایاتی که با احادیث تکتف سازگاری ندارد، روایت ابوحمید ساعدی است، که جماعتی از محدثان اهلسنت آن را نقل نموده اند.
ابوحمید می گوید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز می ایستاد، دست هایش را محاذی دو شانه خود قرار می داد و تکبیر می گفت، تا آن که هر عضوی از اعضای او در جای خود به طور اعتدال قرار می گرفت؛ آن گاه قرائت خوانده و تکبیر می گفت، و دست هایش را هنگام تکبیر محاذی شانه هایش قرار می داد. سپس به رکوع می رفت…»[44]از این حدیث چنین استفاده می شود:
1. بزرگان صحابه کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را گزارش و توصیف نموده اند.
2. ابوحمید ساعدی هنگام توصیف و بیان کیفیت واجبات و مستحبّات نماز، اشاره ای به تکتّف هنگام قیام در نماز نکرده است. و بسیار بعید است که ذکر نکردن او را حمل بر نسیان و فراموشی کنیم، خصوصاً با در نظر گرفتن این که اصل در قرار گرفتن دست ها، رها شدن است نه بسته بودن.
با مراجعه به روایات اهلبیت(علیهم السلام) نیز پی می بریم که آنان از تکتف احتراز جسته و آن را از عمل مجوس نزد پادشاهان خود می دانسته اند:
1. محمد بن مسلم از امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) نقل می کند که به آن حضرت عرض کردم: شخصی دست راستش را در حال نماز روی دست چپ خود می گذارد؟ حضرت فرمود: این همان تکفیر است که نباید انجام داده شود.[45]2. زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «بر تو باد! به اقبال در نماز و از (قرار دادن دست راست روی دست چپ) احتراز کن، زیرا این عمل از کارهای مجوس است».[46]از شواهد آشکار بر اختلاف و مخالفت تکتف با سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که هرکدام از مذاهب به نوعی در نماز اقدام می کنند. برخی دست چپ و راست را روی همدیگر می گذارند و برخی مشت دست را گره می زنند و مقابل سینه قرار می دهند؛ اما مالکی ها همانند شیعیان براساس سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بدون تکتف به نماز می ایستند.
آمین گفتن
چرا اهلسنت در نمازشان «آمین» می گویند؟
تأمین به معنای گفتن آمین بعد از قرائت سوره حمد است. طبق نظر اهل بیت(علیهم السلام) نه تنها گفتن آن در نماز مستحب نیست، بلکه موجب بطلان نماز می گردد، زیرا دلیلی بر مشروعیت آن در نماز وجود ندارد. ولی مذاهب اهلسنت آن را از سنت های نماز دانسته یا مستحب می دانند.
شکی نیست که نماز جزء عبادات است و اصل در عبادات، توقیفی بودن است، یعنی در مقدار و کیفیت آن باید اجازه شارع باشد و خروج از این قاعده مصداق بدعت و تشریع محرّم است.
ابن قدامه حنبلی می گوید: «عبادات توقیفی است و هیچ جزء یا شرطی از آن با قیاس یا علت تراشی ثابت نمی گردد؛ خصوصاً نماز»[47]یکی از اجزایی که اهلسنت آن را در نماز مستحب دانسته اند «تأمین» بعد از قرائت سوره حمد است که باید بر این ادعا دلیل اقامه نمایند وگرنه منجر به تشریع و بدعتی می شود که به طور قطع در اسلام حرام است. لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«این نماز صلاحیت ندارد که در آن چیزی از کلام انسان ها افزوده شود»[48]با مراجعه به روایات اهلسنت که در آن ها کیفیت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان کرده پی می بریم که ذکری از تأمین در آنها نیامده است؛ از جمله روایت ابوحمید ساعدی است که در بیان کیفیّت نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «هرگاه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز می ایستاد دست های خود را تا محاذی دو شانه خود بالا می برد، آن گاه تکبیر می گفت تا این که هر عضوی از اعضایش در موضع خود به صورت اعتدال قرار می گرفت. سپس قرائت خوانده و تکبیر می گفت و هنگام تکبیر دستان خود را محاذی دو کتف خود قرار می داد. سپس به رکوع می رفت…»[49]در این حدیث ابوحمید ساعدی فرایض، سنن و مستحبات نماز را به طور مفصّل نقل می کند، ولی در آن نامی از تأمین به عنوان یک جزء مستحب یا سنت به میان نمی آورد. با مراجعه به مصادر روایی اهلبیت(علیهم السلام) نیز پی می بریم که آنان به جهت حفظ سنت پیامبر از تحریف شدیداً با اضافه کردن «تأمین» در نماز مخالفت نموده شیعیان را از گفتن آن در آخر قرائت بازداشته اند:
1. کلینی به سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «هرگاه پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودی، هنگامی که امام از قرائت حمد فارغ شد بگو: الحمدلله ربّ العالمین و آمین مگو»[50]2. نیز به سند خود از محمّد حلبی نقل می کند که از امام صادق(علیه السلام) سؤال نمودم: هنگامی که از فاتحة الکتاب فارغ شوم آمین گویم؟ حضرت فرمود: هرگز.[51]3. زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: «هرگز هنگامی که از قرائت فارغ شدی آمین مگو و اگر خواستی بگو: «الحَمدُ للهِِ رَبِّ العَالَمِینَ»[52].
البته گفتن «الحمدلله رب العالمین» به عنوان مستحب و ذکر مطلق است، لذا اگر این عبارت نیز به عنوان واجب و یا جزء نماز گفته شود جایز نیست.
تشهد اهلسنت
چرا اهلسنت هنگام تشهد با انگشت سبابه خودشان اشاره کرده و آن را تکان می دهند؟
یکی از مستحبات تشهد در نزد اهلسنت، اشاره کردن با انگشت سبّابه (انگشت اشاره) است که هنگام شهادت دادن به وحدانیت و یکتایی خداوند، صورت می گیرد.
مذاهب چهارگانه اهلسنّت در کیفیت اشاره کردن با انگشت سبّابه اختلاف نظر دارند. مذهب مالکی حرکت دادن انگشت سبابه در تشهد به سمت چپ و راست را مستحب می داند، ولی مذهب حنبلی و شافعی تصریح می کنند که انگشت اشاره را نباید حرکت داد و تنها باید با انگشت سبابه اشاره کرد.
همچنین، مذهب شافعی بر آن است که هنگام ذکر «الاّ الله» انگشت اشاره را بالا می بریم و تا آخر تشهد همانطور آن را ثابت نگه می داریم؛ ولی حنفی ها برآنند که هنگام نفی الوهیت از غیر خدا انگشت سبّابه را بالا می بریم و هنگام اثبات الوهیت برای خداوند آن را پایین می آوریم.
از آنچه گفته شد سرّ بلند کردن انگشت اشاره در نماز روشن گردید؛ این عمل در واقع هنگام ذکر لفظ جلاله (الله) یا هنگام شهادت به یکتایی و وحدانیت خداوند انجام می گیرد، که در واقع بیانگر اعتقاد نمازگزار به یکتایی و الوهیت وحدانیت خداوند متعال است.
در مذهب اهل بیت(علیهم السلام)، استحباب اشاره کردن با انگشت سبّابه در حالت تشهد، ثابت نشده است، و روایاتی در این زمینه، وجود ندارد.[53]علاوه بر آن که اختلاف در کیفیت اشاره با انگشت سبابه در میان مذاهب مختلف اهل سنت، خود بهترین گواه بر عدم مشروعیت این عمل است.
پی نوشت ها:
[1]. مائده، آیه 6.
[2]. هود، آیه 52.
[3]. نساء، آیه 2.
[4]. وهب زخیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج 1، ص218.
[5]. المیزان، ج 5، ص 224.
[6]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص 55.
[7]. الفقه الاسلامی و ادلته، ج 1، ص 218 ـ3.
[8]. ر.ک: تفسیر فخر رازی، در تفسیر آیه وضو.
[9]. تفسیر طبری، ج 6، ص 82.
[10]. کنزالعمال، ح 26863.
[11]. مسند احمد، ج 1، ص 124ـ4.
[12]. ر.ک: علی الشهرستانی، وضوءالنبی من خلال ملابسات التشریع؛ این کتاب توسط حسین صابری نیز ترجمه شده است.
[13]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 644، ح 9.
[14]. کنزالعمال:342، ح23174.
[15]. الأذان بحی علی خیر العمل: 29.
[16]. شرح مقاصد: 2835، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت.
[17]. الغنائم، ج 2، ص 423.
[18]. اجوبه الاستفتاآت.
[19]. مستمسک العروة الوثقی، ج5، ص 545؛ تفسیر کبیر، ج 1، ص 160، چاپ استانبول.
[20]. رضوانی، شیعه شناسی، ج 2، ص393.
[21]. لقمان، آیه 31.
[22]. آل عمران، آیه 43.
[23]. مجتبی کلباسی، یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، نهم، 1388ش، ص 114.
[24]. تثنیه 6: 5-4. البته آنان در قرائت آن، به جای لفظ یهوه، از ادونای استفاده می کنند.
[25]. Houghton Mifflin Books .A History :Prayer .(2005) Carol Zaleski, Philip Zaleski.
[26]. متی، 6:9.
[27]. سیّدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی و سیّدمحمدباقر، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، ج20، ص 551.
[28]. علل الشرائع، ج1، ص 261.
[29]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص 455.
[30]. تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد.
[31]. سنن بیهقی:72/2، 73، 101، 102؛ سنن أبی داود:194/1، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 736730؛ سنن ترمذی:98/2، باب صفة الصّلاة.
[32]. گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب؛ و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده می شود.
[33]. شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17 حدیث 1و2.
[34]. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: رساله علمیة امام خمینی، بخش واجبات نماز؛ ـ محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ص111-108،1402 قمری؛ الفقه علی مذاهب الاربعة حزیری، ج 1، ص 312؛ معالم المدرستین علامه عسکری.
[35]. کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت(علیهم السلام)، ج 1، ص 620 و 621.
[36]. صحیح بخاری، ج 1، ص 201، باب تأخیر الظّهر الی العصر.
[37]. صحیح مسلم، ج 1، ص 489، باب الجمع بین الصّلاتین فی الحَضَر.
[38]. همان، ج 1، ص 490.
[39]. صحیح مسلم، ج 1، ص 491.
[40]. الموطّأ، مالک بن انس، ج 2، ص 12.
[41]. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 416، حدیث 2269.
[42]. فقه تطبیقی، محمد جواد مغنیه، ص 69.
[43]. بدایة المجتهد، ج 1، ص 137.
[44]. سنن بیهقی، ج 2، ص 105، ح 2517 ؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 105، ح 304، باب صفة الصلاة.
[45]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 15 از ابواب قواطع الصلاة.
[46]. همان، ج 2.
[47]. المغنی، ج 1، ص 506.
[48]. صحیح مسلم، ج 1، ص 381.
[49]. سنن بیهقی، ج 2، ص 105، ح 2517 و سنن ترمذی، ح 304.
[50]. وسائل الشیعه، ج 4، ص 752، کتاب الصلاة، باب عدم جواز التأمین فی آخر الحمد.
[51]. همان.
[52]. همان.
[53]. کتاب الفقه علی المذهب الأربعه و مذهب أهل البیت(علیهم السلام)، ج 1، ص 379.