نخستین علت این امر کاهش نفوذ حکومت هند در سازماندهی سیاست انگلیس در منطقه بود. این تحول پیآمد فاجعهٔ حقارتباری بود که در سال ۱۹۱۶ در کوت اتفاق افتاد و نیروهای انگلیسی هند به استعداد ۱۳،۰۰۰ نفر پس از یک محاصرهٔ وحشتناک شش ماهه به ناچار بدون قید و شرط خود را تسلیم نیروهای ترک کردند.
بلافاصله، پس از این رویداد لرد هاردینگ، نایبالسلطنهٔ هند به انگلیس بازگشت و مسئولیت نیروهای انگلیسی مستقر در بینالنهرین که تا آن زمان به عهدهٔ حکومت هند بود مستقیماً به حکومت لندن انتقال یافت. بر اثر این تحول، نفوذ کسانی چون سر آرنولد ویلسون و سر پرسی کاکس که از ایادی مکتب قدیمی خلیجفارس به شمار میرفتند در تصمیمات و فرمولبندیهای سیاسی به میزان چشمگیری کاهش یافت. این شخصیتها دیگر قادر نبودند مانند گذشته نظرات خود را از طریق کانالهای با نفوذی چون حکومت هند در دهلی با وزارت هند در لندن که نظر موافقی نسبت به آنها داشتند ابراز نمایند.
علاوه بر این، انقلاب ۱۹۲۰ اعراب در عراق که در خلال زمامداری ویلسون به وقوع پیوست بر اعتبار «مکتب خلیجفارس» در لندن چیزی نیافزود. بر اثر این انقلاب ادارهٔ امور عراق به وزارت مستعمرات سپرده شد. گرچه سر پرسی کاکس همچنان پست کمیسر عالی را حفظ کرد ولی مسئولان ارشد وی در لندن مسائل خلیجفارس را دیگر با همان دیدی که حکومت و وزارت هند به آنها مینگریست نگاه نمیکردند.
در هند نیز به دلیل اشتغال فزاینده به مسائل داخلی، دیدگاهها در قبال مسائل خلیجفارس در حال دگرگونی بود. نایبالسلطنههایی که پس از هاردینگ روی کار آمدند، بیش از پرداختن به استعمار فرتوت ماوراء بحار، توجه خود را به مسائل مربوط به ناسیونالیسم هند و انجام اصلاحات در این سرزمین معطوف کرده بودند. حکومت هند به شدت مایل بود از مسئولیت و تعهد مالی مربوط به شبکهٔ وسیعی از ماموران سیاسی که کاکس در خلال جنگ در خوزستان تشکیل داده بود رهایی یابد. در لندن هزینهٔ ایجاد شبکههای جدید تنها عاملی بود که از خارج ساختن خلیجفارس از کنترل حکومت هند جلوگیری کرد…
به هر تقدیر موافقتنامهٔ ۱۹۱۹ که دربردارندهٔ رویای دیرینهٔ ایجاد کشوری یکپارچه، دوست و مطیع از ایران که به عنوان کشور حائل میان روسیه و هند ایفای نقش کند، نقش بر آب شد. کاکس برای اجرای رهنمودهای مسئولان ارشد جدید خود به عراق بازگشت و کرزن در وزارت امور خارجه و کابینه در لاک دفاعی خود فرو رفت و ویژگیهای اخلاقی و کینهورزیهایش نیز در پیشبرد سیاستهایش چندان مفید واقع نشدند.
گرچه وی تلاش کرد تا انگلیس را بار دیگر به سیاست قدیمی حفظ حضوری قدرتمند در جنوب غربی ایران بازگرداند ولی قادر نبود در این مورد بر روی حمایت حکومت جدید هند و همکارانش در کابینه یا دوایر دولتی حساب کند. در شرایط آن روز چنین سیاستی قطعاً با دشواریهایی همراه بود.
اصلیترین مشکل در این زمینه ناشی از این واقعیت بود که طرحها و سیاستهای کرزن به گذشتهٔ شخصی وی و دنیایی که کاملاً دگرگون شده بود تعلق داشت. مناسبات میان قدرتهای منطقه آنچنان تغییر یافته بود که شناخت آن تقریباً غیرممکن بود.
در واقع دگرگونی، دومین عامل در ماهیت خیالی موقعیت مستحکم شیخ به شمار میرود؛ چون این دگرگونی با از میان رفتن دو تهدید عمده یعنی امپراتوریهای آلمان و عثمانی همراه بود و علاوه بر این مشکل رقابت با روسیه نیز دستخوش تغییر شدید شده بود. امپراتوری آلمان که نگرانیهای تجاری و سیاسی قابلملاحظهای برای انگلیس در ایران و خلیجفارس به وجود آورده بود دیگر به عنوان یک تهدید تلقی نمیشد. وحشت از آلمان عامل اصلی بسیاری از تدابیری بود که وزارت خارجهٔ انگلیس در دوران پیش از جنگ به کار بسته و بسیاری از ایدهها و پیشنهادهای مکتب خلیجفارس را قابل درک میکرد. اکنون خطر از میان رفته بود و نیازی به مقابله با آن احساس نمیشد. عراق اکنون توسط انگلیس اشغال و اداره میشد و به زودی به یک کشور تحتالحمایه انگلیس تبدیل میشد. خطر مربوط به آسیب رساندن به موقعیت انگلیس در خلیجفارس توسط یک قدرت سوم از طریق ترکیه نیز بسیار دور از ذهن بود.
کنترلِ تقریباً کاملِ خلیجفارس سبب شد تا این منطقه به صورت جولانگاه سیاسی این کشور درآید. به همین دلیل اهمیت خزعل به عنوان متحد انگلیس در خلیجفارس دیگر در محاسبات دیپلماتیک انگلیس، محلی از اعراب نداشت. تا آنجا که به انگلیس مربوط میشد بقا یا فنای خزعل به سودمندی یا زیانآور بودن وی در روند رقابت تازهٔ انگلیس برای کسب قدرت در ایران بستگی داشت…
چرخش سیاست شوروی از همکاری با انگلیس در ایران به مخالفت فعالانه با لندن موجب شد تا سیاستهای انگلیس عمیقاً دگرگون شود. در سالهای پیش از ۱۹۰۷، انگلیس باید با دقت سعی میکرد تا ایرانیان را تا حدی که خود را مشتاقانه در دامن روسیه بیاندازند زیر فشار قرار ندهد. انگلیسیها ناگزیر بودند برای جلب تمایل ایرانیها با روسها رقابت کنند. ولی هنگامی که شوروی با امضای توافقنامهٔ فوریه ۱۹۲۱ داشتن حق موقعیت ویژه در ایران را کنار گذاشت، موقعیت انگلیس در این کشور را با دشواریهای بیشتری روبرو ساخت. بدین ترتیب موقعیت خزعل نیز با دشواریهای بیشتری مواجه گردید.
حکومت شیخنشین خزعل بن جابر و سرکوب شیخنشین خوزستان
دکتر ویلیام تئودور سترانک
ترجمه از صفاءالدین تبرّائیان
مٶسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر، ص ۲۸۵-۲۸۷
دفتر ایام از روزگاران ایران