عصراسلام: همه کم و بیش درگیر این فاجعه هستند. حتی آنها که کرونا نگرفته یا آنها که درگیر فقر نیستند، درگیر فاجعه در کلیت آن هستند، زیرا جامعه بحرانی است. در این موقعیت پر مخاطره جمعی، پرسشی که در برابر تک تک افراد قرار دارد این است که کجای این فاجعه ایستادهایم؟
گفتمان رسمی ما را دعوت به سکوت و تاب آوری می کند و می گوید این وضعیت اجتناب ناپذیر بوده و همه باید تمرین تاب آوری کنند تا از این پیچ پر خطر تاریخ به سلامت عبور کنیم. همچنین دعوت می کند اگر کسی می تواند در زمینه های بهداشتی، پزشکی و اقتصادی کمک و همراهی نماید وظیفه اخلاقی اوست که دریغ نورزد. این دعوت البته چندان که باید با لبیک روبرو نشده است، زیرا احساس نارضایتی نمی گذارد تعامل سازنده میان شهروندان و نظام حکمرانی برقرار شود.
اما فاجعه همه جانبه است و شلاقهایش بر تن ما هر لحظه می خورد و ما را بی قرار می سازد. در عین حال فاجعه ها ما را به تکاپو، مبارزه، درگیری و فهم این موقعیت فرا می خوانند. همیشه کسانی (هر چند اندک) هستند که کوشا، خلاق، خودانگیخته، مسئول و شجاع اند و دربرابر فاجعه می ایستند و می پرسند و می پویند تا صدای جامعه باشند. فاجعهها همیشه قربانی می گیرند و سکوت، بی تفاوتی و خودخواهی را بر اکثریت جامعه تحمیل میکنند.
کاملا طبیعی به نظر می رسد که افراد تلاش کنند گلیم شان را از آب بیرون بکشند. اکثریت نیز چنین می کنند. اینها در نهایت همان قربانی ها و بیتفاوتها را تشکیل میدهند. اما این جمعیت قربانی شده و جمعیت بی تفاوت نیستند که پویایی و رهایی جامعه را ممکن میسازند. دلیل این امر نیز ساده است. وقتی جامعهای در وضعیت فاجعه قرار می گیرد، یعنی پای امر جمعی و اجتماعی در میان است. طبیعتا راه برون شد از این وضعیت نیز نمی تواند فردی باشد. اگرچه تاب آوری ضروری است، اما این نمیتواند راهبرد جامعه برای نجات از بحران باشد.
از اینرو در این موقعیت لازم است هر کس از خود بپرسد کجای این فاجعه ایستاده است؟ و برای رویارویی با فاجعه چه راهبردی دارد؟ آیا به فکر گلیم خویش است یا به نجات جامعه می اندیشد؟
آنها که در اندیشه جامعه هستند (اگرچه اقلیتاند) باید در مسیر توسعه گفت و گو و تعامل بیش تر و موثرترباشند. سر در لاک خود فروبردن یا به توصیه فردی، روان شناختی و اخلاقی سرگرم شدن، اگرچه ظاهری زیبا دارند اما در نهایت راه به جایی نخواهد برد. گفت و گوی جمعی یعنی تلاش برای دیدن، فهمیدن، سخن گفتن، ارتباط برقرار کردن و پاییدن جامعه و فراهم کردن فضاهای جمعی که عده بیش تری از افراد در آن مشارکت کنند.
هنرمندان، دانشگاهیان و فعالان اجتماعی که سرمایهها (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی) و سوادهای لازم (سواد هنری، ارتباطی، انتقادی، شهری، سیاسی) برای شکل دادن و گسترش گفت و گو را دارند می توانند کارگزاران اصلی این میدان باشند. این گفت و گوها می توانند صدای جامعه را شکل دهند، ایده هایی برای تغییر و بهبود وضعیت خلق کنند، انرژی عاطفی جمعی بیافرینند، و مانع از انهدام جامعه شوند.
کسانی که بتوانند در این زمینه فعالانه و صادقانه بکوشند، کاری فضیلتمندانه کرده اند. توسعه گفت و گو و تلاش برای جلوگیری از سیطره سکوت، نور امید را در جامعه می تاباند و همین امید مانع از گسترش احساس یأس و قربانی شدن در زیر آوار این بحران می شود.
در این موقعیت اگر بتوانیم یکدیگر را دعوت کنیم به پرسیدن از خود که کجای این فاجعه ایستاده ایم؟ خود گامی به جلوست. این پرسش به معنای این است که من خودم را در جامعه و بحران هایش سهیم می دانم و برای نجات جامعه آمادهام که کاری جمعی انجام دهم. طرح این پرسش کمک می کند تا به جای اندیشیدن به گلیم خویش به سرزمین، مردمان و کشورمان یا حتی بشریت بیاندیشیم.
دکتر نعمت الله فاضلی