عصراسلام: بعد از به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلی شاه و محاصره تبریز بدست قوای دولتی، با تشکیل «فوج نجات» به آزادیخواهان تبریزی، تحت فرماندهی ستارخان پیوست.
باسکرویل با وجود مخالفت شدید دولت و کنسولگری آمریکا در تبریز به مشروطهخواهان پیوست و به آموزش نظامی جوانان تبریزی «فوج نجات» پرداخت و سرانجام روز ۳۰ فروردین ۱۲۸۸ در سن ۲۴ سالگی، در نبرد با نیروهای صمدخان شجاعالدوله (گماشته محمد علی شاه) در منطقه شنبغازان به شهادت رسید.
کسروی در شرح خاکسپاری نوشت: سراسر راه را از شهر تا گورستان مجاهدین این سو و آن سو رده کشیده با تفنگهای وارونه ایستادند. شاگردان باسکرویل و دسته فدائیان او، ارمنیان، گرجیان، آمریکاییان و همه آزادی خواهان از بزرگ و کوچک با دسته گل به دست پیرامون جنازه را گرفته روانه شدند.
۵ روز پس از خاکسپاری، ستارخان تلگرافی برای والدین وی در آمریکا بدین شرح ارسال کرد:
ایران در غم از دست رفتن پسر عزیزتان در راه آزادی سوگوار است و ما قسم میخوریم که ایران آینده همواره از او چون لافایت، در تاریخ به بزرگی یاد خواهد کرد و به مزار شریف او احترام خواهد گذاشت.
چندی بعد، ستارخان تفنگ بسکرویل را که نام و تاریخ کشته شدنش روی آن حک شده و در پرچم ایران پیچیده شده بود، به انضمام عکسی از افراد فوج نجات، برای خانوادهاش فرستاد. زنان تبریز در سالهای ۱۲۸۸ تا ۱۲۸۹ با نام و تصویر باسکرویل، فرشی برای مادر وی بافتند که هرگز به دست مادرش نرسید. رضازاده شفق در اینباره نوشته: به واسطه آغاز جنگ جهانگیر، ارسال فرش به تاخیر افتاد و بعد از جنگ نیز برای حمل آن توسط سفارت آمریکا به تهران فرستاده شد.
️۳۰ فروردین ۱۳۳۸ برابر با پنجاهمین سالگرد فوت باسکرویل، مراسمی در مدرسه پروین تبریز برگزار گردید. حاضرین شامل رضازاده شفق، حسن تقیزاده، اسماعیل امیرخیزی، ابوالقاسم فیوضات، سفیر کبیر آمریکا بودند.
میگویند این شعر هم در وصف اوست:
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی!
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم!
(سیصد گل سرخ اشاره به جوانانی که همراه او بودند، و یک گل نصرانی به خاطر مسیحی بودن وی)
وحید بهمن