عصراسلام: با این مقدمه، محمدرضا شفیعی کدکنی، محقق و ادیب ایرانی، به معرفی پرندگانی میپردازد که عطار نیشابوری در اثرش به آنها اشاره کرده است. در زیر خلاصهای از توضیحات آقای شفیعی کدکنی به نقل از مقدمه ایشان بر تصحیح منطق الطیر میآید. در جاهایی که سه نقطه گذاشته شده، متن کوتاه شده است.
هدهد:
بر طبق اشارات قرآنی نامه سلیمان را به نزد بلقیس برد… انتخاب هدهد به عنوان پیشوا و رهبر جمع مرغان و پرندهای که هدایت مرغان با اوست چندین عامل “صوتی” و “معنوی” داشته است: تاجی که بر سر هدهد است یادآور فره ایزدی است که در پادشاهان ایران باستان جزء لوازم شهریاری تلقی میشده است و این فره ایزدی با آنچه در دوره اسلامی عنایت الاهی در حق اولیا خوانده شده است، بیارتباطی نیست…
از آنجا که “هدایت” از دیدگاه صوفیه امری است “آنسری” و به عنایت الاهی بستگی دارد و کوشش بنده را در آن سهمی نیست، برگزیده شدن هدهد (بهرهیابی از هدایت الاهی) در این داستان امری است که به سعی و کوشش هدهد حاصل نشده است… و حال آنکه هدهد به اعتبار شخصیت طبیعی خویش، در کتب جانورشناسی چنین توصیف میشود که “بوی ناخوش و گنده از او همیآید.” تقابل جانب پلیدی هدهد و مقام برگزیدگی او نزد سلیمان نشان دهنده دو سوی حیوانی و فرشتگی انسان است که همواره مورد توجه عارفان بوده است.
موسیجه:
پرندهای است کوچکتر از کبوتر که در منزل آشیانه میسازد. به رنگ قهوهای و خاکستری و صدایی دارد شبیه عبارت “موسی کو تقی؟” مردم مشهد این پرنده را به همین نام “موسی کو تقی؟” مینامند. جادوی مجاورت در موسی و موسیجه تداعیهای بسیاری را به وجود میآورد که در صدر آنها رفتن موسی است به کوه طور و خواستار دیدار حق شدن. این آرزوی دیدار حق در موسی (و موسیجه) با آنچه در ضمیر پرندگان عطار نهفته است و شوق به دیدار سیمرغ، شباهتهای بسیار دارد.
طوطی:
طوق آتشین طوطی ناظر است به رنگ سرخی که در گردن طوطی دیده میشود. انتخاب طوطی –که در پس آینه او را الهام میدهند- با آنچه بر ضمیر سالک از واردات غیبی نازل میشود بسیار مرتبط است و زندگینامه هر سالکی مجموعهای از خواطر و الهامات است. سبزی پرهای طوطی او را با خضر – که نقش بسیار مهمی در میان صوفیه و حتی سلسلههای مشایخ تصوف دارد- مرتبط میکند و جستجوی جاودانگی را که صوفی از طریق فناء فیالله خواستار آن است به یاد میآورد.
کبک:
پرندهای است با منقاری سرخ، آنچه از قهقه کبک بدان اشارت شده است، ناظر به صدای این پرنده است و از آنجا که این پرنده غالبا در دامنه کوههازندگی میکند ارتباطی دارد با کوه و کمر و تیغ کوه. دلبستگی این پرنده به خوردن سنگریزه و این که میتواند سنگریزه را در چینهدان خود آب کند در نظر عطار به گونه دلبستگی او به احجار کریمه (گوهرها) دیده شدهاست.
تنگباز یا تندباز:
این تندباز ربطی به باز ندارد. آنچه عطار از خصایص او نقل میکند این است که به عنوان پیک نامهبر از او استفاده میشده است… جنبه رمزی این پرنده، از دیدگاه عطار، ناظر به کسانی است که میخواهند از راه اندیشه منطقی و تاملات خردورزانه به عمق تجربه دینی و عرفانی برسند.
دراج:
عطار تنها در مقدمه داستان از او یادی کرده است و به عنوان کسی که به “معراج الست” بر شده و “تاج الست” را برق “بلی” دیده است.
بلبل:
از میان پرندگان بلبل مظهر آن دسته از صوفیان است که حقتعالی را در مظاهر جمالی او میبینند و نظربازند. برای اینان عبور از این مظاهر و رسیدن به ذات حق امری است ناممکن.
طاووس:
رابطه طاووس با مار و بهشت در افسانه رانده شدن آدم از بهشت شهرت دارد که ابلیس به راهنمونی طاووس در تن مار خود را نهان کرد و به درون بهشت درآمد و حوا و آدم را وسوسه کرد تا از شجره ممنوعه بخورند… طاووس و رابطه او با بهشت یادآور آن دسته از خداپرستان است که بهشت منتهای آرزوی ایشان است و عملا هم بهشت حجاب ایشان از رویت حقتعالی میشود.
تذرو:
طاووس و تذرو را از پرندگان بهشتی میدانستهاند. در هیچیک از منابع حیوانشناسی و ادبی اشارهای به جایگاه او در چاه نشده است و ظاهرا اشاره عطار به رابطه تذرو و چاه جنبه مجازی دارد.
قمری:
قمری در گفتگوی مرغان هرگز ظاهر نمیشود، ولی در آغاز داستان عطار خطابی با او دارد که شاد رفته و تنگدل باز آمده است.
فاخته:
مرغ کوکو، پرندهای است که به صدای خوش مشهور است و با مردم کمتر انس میگیرد و به دروغگویی شهرت دارد… فاخته نیز تنها در مقدمه داستان مورد خطاب قرار میگیرد و در صحنه گفتگوی مرغان حضوری ندارد.
باز:
ارتباط باز، با ساعد سلطان و تعلق او به قلمرو سلطنت، ناخودآگاه از پیوند او با فره ایزدی و عنایت الاهی خبر میدهد. آنچه در مورد باز جنبه رمزی میتواند داشته باشد این است که طبیعتی وحشی دارد (رمزی از انسان قبل از ورود به عالم سلوک) و امیال و خواستههای خود را دنبال میکند و برای خود میکوشد، اما وقتی او را تربیت کردند (و از مدارج سلوک عبور کرد) خواست او تبدیل به خواست خداوند و صاحب او میشود.
مرغ زرین:
سیاق سخن عطار، به ظاهر، چنان مینماید که “مرغ زرین” هم پرندهای است در شمار دیگر پرندگانی که نام و نشان ایشان را عطار آورده است، ولی در متون کهن و آثار ادب فارسی و جانورشناسی پرندهای بدین نام و نشان نمیشناسیم…حدس میزنم که مقصود عطار از مرغ زرین همان “باز” باشد…
ساختار کلی خطابها شامل دوازده پرنده است از هدهد تا باز. وقتی به باز رسیده است به جای پنج بیت، او را با ده بیت مخاطب قرار داده است، زیرا مقامی برتر از دیگر پرندگان دارد و جایگاه او ساعد سلطان است و دست ذوالقرنین.
بعد از این خطاب ویژه دوازده مرغ، توصیفی از “مجمع مرغان” جهان آغاز میشود و در خلال آن مجمع است که ما با مرغان دیگری آشنا میشویم که عبارتند از:
بط:
ظاهرا ناظر است به نوعی مرغابیهای سفید. از آنجا که شوخ و چرک بر جامه سپید زود آشکار میشود، بط سفید رمز زاهدانی است که همواره در پی شستشوی جامه و پاک نگاه داشتن آناند.
همای:
مرغی که در افسانهها رمز سعادت و دولت و پادشاهی شناخته شده است… در مطالعات معاصران پیرامون پرندگان در شاخه “زردچشمان تربیتپذیر” همای را نیز نام بردهاند و گفتهاند پرندهای است با قوت بسیار که استخوان ران سفید شده خر مرده را از زمین بلند میکند و از بلندای بر سنگی میاندازد که استخوان خرد شود… بعد میآید و خرده استخوان را برچیده و میخورد. به گفته استاد فروزانفر: در منطق الطیر همای “نمودار کسانی است که شیفته نفوذ و اقتدار و تاثیر در اجتماع و امور مملکت میشوند و از راه زهد و گوشهنشینی میخواهند در ارباب جاه نفوذ داشته باشند.” و کم نبودهاند در میان ارباب تصوف کسانی که از این ویژگی برخوردار بودهاند و بعضی از آنان توانستهاند سلسلههایی از سلاطین یا فرمانروایان محلی را، در زنجیره فرزندان خود، به وجود آورند.
بوتیمار:
مرغی با گردنی دراز که عقیده داشتهاند تشنه بر لب دریا مینشیند و از بیم آن که آب دریا تمام شود هرگز آب نمیخورد. بیگمان بوتیمار رمز آن دسته از زاهدانی است که به گونهای افراطی زندگی را بر خود تنگ میگرفتهاند.
کوف (بوف):
بوم، معمولا دور از آبادی و در خرابهها منزل دارد و به شوم بودن معروف است. از آنجا که گنج را در ویرانهها پنهان میکردهاند و بوم نیز در ویرانهها جای داشته، رابطهای میان بوم و گنج در شعر عطار دیده میشود.
صعوه:
در ادب فارسی، صعوه، از میان پرندگان رمز ناتوانی و خردی است.
از مقدمۀ « منطق الطیر» به نقل از وبلاگ « علی شیرزادی »
– این توضیحات از کتاب منطق الطیر تصحیح استاد شفیعی کدکنی گرفته شده است.
علوم وفنونادبی