سال ۱۹۲۱ بود و سفره رنگین خاورمیانه در پیش. ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، عربستان و بسیاری دیگر، از امپراتوری آشفته عثمانی سر برآوردند. روسیه تزاری تمام شده بود. انقلابیهای بلشویک رویه دیگری داشتند. فشار سهمگین روسها از گرده ایران پس از سالها برداشته شده بود. وقتی روسیه نبود، بازی در صفحه شطرنج بی رقیب برای انگلستان هم جذابیتی نداشت. نشستن در حوالی بغداد برایشان بهتر بود. آیرونساید باقیمانده قراولانش را در قزوین جمع کرد و از همدان و کرند راهی خانقین شد.
در جنوب خیالشان آسوده بود. شیخ خزعل از همه چیز محافظت میکرد؛ از پالایشگاه، از نفت، از لوله و از صادرات. وقتی ۱۳۰۰ پای در سرای ایران میکشید، ده سالی بود که از پالایشگاه آبادان نفت میتراوید اما همهاش صادر میشد. سد زاگرس بهم پیوستهتر و مرتفعتر از آن بود که بگذارد آهن آلات پالایشگاه آبادان از مرکز و از تهران دیده شود. حکومت به اندازه تهران بود و تهران با خودش درگیر بود. خدا خودش این مرز و بوم را حفظ کرده بود.
شاید لازم بود یازده سالی از ۱۳۰۰ بگذرد تا بوی نفت در ایران بپیچد. روزی که در دهم آذر ماه ۱۳۱۱ کاغذهای قرارداد دارسی در بخاری دولت مخبرالسلطنه انداخته شد و دودش همه تهران را گرفت. حاصل بهتر از آنچه که بود نشد و آتشی در دل به جوش و خروش افتاد. این آتش نهفته سی سال بعد از ۱۳۰۰ در قالب نهضت ملی شعلهور گشت اما حاصل، تعبیر اعجاب برانگیز < اقتصاد بدون نفت> بود!
البته برای اقتصادی که پا برای دویدن، دست برای جابجا کردن و کمر برای خم و راست شدن میخواست، نفت نیروی محرکهای به حساب نمیآمد. اما ذهن و زمانه عوض شده بود. نفت، صمیم سیاست و روابط بینالملل و نیروی محرکه صنعت و تجارت بود. یک قطره نفت به اندازه خون سرباز ارزش داشت. زمان، زمانه افسانه نفت بود. سیاست باید نرد دیگری میریخت. سیاست اما درمانده بود. سیاست در نقاهت بود. کودتا شد.
در انقلاب، اداره نفت از اکتشاف تا فروش بدست مردان وطن افتاد. نفت به مانند ودیعهای دیده شد که باید برای نسلهای بعد حفظ بماند. تولید به اندازه نیاز کافی بود. نیاز اما تعریف روشنی نداشت. شاید در عصر سازندگی بود که نیاز در دایره وسیعتری رخ نمود. خواست که تولید نفت بیشتر شود تا هزینههای گزاف را بپوشاند اما کم کم چهره تحریم رخ نمود. نیاز با تحریم رخ به رخ شد. نفت از رمق افتاد.
شاهد تغییر یک قرن بودن ذوق کمی نیست. خوش شانس بودیم که تغییر قرن را به نظاره نشستیم. ذوالقرنین شدیم. همراهان دو قرن.
وقتی سال ۲۰۰۰ میخواست بدمد و قرن بیست و یکم آغاز شود، از یک دو سال پیش دنیا در تکاپو بود. جهان دمیدن قرن بیست و یکم را از هر دستی که میتوانست جشن گرفت. دمیدن قرن تازه برای ما اما در بی جشنی کرونا بود. تازه اگر میخواستی بگویی قرن جدید، از هر گوشه صدایی برمیخاست که شروع قرن از یک است. برای صفر با آنهمه عظمتش در برابر حسابهای بانکی، برای محاسبه زمان ارزشی قائل نبودند.
قرنی که با ۱۴۰۰ آغاز میشود برای نفت اما فرق چندانی با ۱۳۰۰ ندارد. در آن یکی از نفت در مرکز اطلاعی وجود نداشت؛ در این یکی علاوه بر تحریم، ورق برگشته است. حالا دیگر نفت، انرژی فسیلی و کربن ارزش خون سرباز را ندارد که سهل است، مخل حیات اوست. تانکهای جنگی و هواپیماهای بمب افکن به سوختی غیر از نفت مجهز میشوند. کربن نفس کشیدن را از زیست و از حیات گرفته است یا دستکم چنین میگویند.
دنیا حالا عزمش را جزم کرده است تا از نفت فاصله بگیرد. به جایش، انرژیهای کم کربن میآورند. پنلهای خورشیدی، توربینهای بادی، ماهوارههای خورشیدی، انرژی زمین گرمایی و خلاصه هر چیزی به غیر از نفت.
آن.طور که میگویند، تا سال ۱۴۳۰، یعنی زمانی که نهضت ملی نفت ایران صد ساله میشود، تولید نفت جهان فقط ۱۱ میلیون بشکه در روز است. یعنی ۸۰ میلیون بشکه کمتر از تولید امروز جهان. نفت در جهان خوش درخشید، روشنایی، گرما و حرکت بخشید؛ اما دولت مستعجل بود.
با اینهمه، ما قرن ۱۳۰۰ را در اندوه نفت به پایان بردیم؛ و قرن ۱۴۰۰ را در آرزوی پایان تحریم و کرونا و طلوع سپیده گشایش آغاز میکنیم. تا چشم از هم بگشاییم به جایی رسیدهایم که منابع تازه انرژی که در سرتاسر جهان، بی حد و بی پایان در اختیار همگان قرار دارد، مورد استفاده قرار میگیرد. چیزی که میماند تنها ابزارها و وسایل استفاده از آن است که آنهم به وفور ساخته و پرداخته میشود. مهندسان نفت از این پس، فناوران توربین، پنل و ماهوارههای خورشیدی خواهند بود. در قرن ۱۴۰۰ دیگر اثری از جنگ و بلوا دستکم بخاطر نفت نخواهد بود. در بهار ۱۴۰۰ برای قرن بی جنگ و فناوران انرژیهای سبز آغوش میگشایبم.
علی آهنگر
کارخونه