تاريخ ايران از زمان مادها روشن و مدون است و خلاصه اش اين است كه شخصی به نام دياكو بنیادگذار سلسله ی ماد بود. او هگمتان يا اكباتان (همدان) را پايتخت خود قرار داد. يكی از فرمان روايان بزرگ ماد به نام هُوَخشَتَرَ حكومت آشور را برانداخت و دولت ماد را اقتدار و اهميت بخشيد. جانشين او نیز كه آستياگ نام داشت مغلوب كوروش كبير گرديد و سلسله ی ماد برافتاد. كوروش بنیادگذار سلسله ی هخامنشيان، مركز حكومت خويش را در پاسارگاد قرار داد و كشور ليدي و بابل را مسخر نمود و مهم ترين دولت و سلطنت دنيای قديم را تشكيل داد. داريوش بزرگ ترين شاهنشاه هخامنشی هم، نخست ياغيان را سركوب كرد و كشور ايران را از سر حد چين تا ريگزارهای سوزان افريقا بسط داد و دولت هخامنشی را از مقتدرترين دولت های روی زمين كرد. از زبان مادی سند و آثار كتبی بر جای نمانده است ولی شكی نيست كه زبان مادی با پارسی باستان خويشاوندي نزديك داشته است، به طوری كه پارسی ها و مادی ها زبان يكديگر را به خوبی می فهميده اند.
زبان پارسی باستان
زبان ايرانيان در زمان هخامنشيان پارسی باستان يا فرس قديم ناميده می شود كه ريشه ی زبان فارسی كنونی است. كتيبه های شاهان هخامنشی و لوح های زرين و سيمين كه از آن روزگار بر جای مانده به اين زبان نوشته شده است. مجموع واژه های اصلی كتبيبه ها از چهارصد كلمه تجاوز نمی كند و مطالب آن عبارت است از نام و شرح خاندان شاهان، شرح فتوحات، ستايش يزدان، نكوهش دروغ و ناپاكي و سفارش به راستي و نيكو كاری. اين كتيبه ها غالبن به چند زبان است و غير از پارسی باستان، به زبان های آسوری ،ايلامی و آرامی كه میان ملل دست نشانده ی هخامنشيان معمول بوده، نگاشته شده است. مجموع كتيبه های هخامنشی بالغ بر چهل كتيبه است و مهم ترين آن ها در تخت جمشيد، همدان، شوش، نقش رستم، بيستون، وان و الوند، است كه كتيبه ی بيستون از همه مفصل تر و مشتمل بر ٤٢٠ سطر و هيجده هزار و نهصد كلمه است كه داريوش در اين كتيبه چه گونگي فرونشاندن شورش های داخلی و غلبه و تسلط به كشورهای خارجی و حدود متصرفات خود را شرح می دهد و در پايان، مجد و بزرگواری كشور ايران را آرزو می كند.
خط ميخی
كتيبه های هخامنشی به خط ميخی است. ايرانيان اين خط را از قوم كلده و آشور گرفتند و در آن تغييراتی دادند و آن را به صورت الفبايی در آوردند. اين خط که از چپ به راست نوشته می شده دارای ۳٦ حرف بوده و در كنده كاری و نوشتن روی سنگ و اجسام سخت به كار می رفته است. نخستین خط ميخی كه به دست آمده است از زمان آريار منه و آخرين خط میخی از روزگار پادشاهی اردشير سوم است. این خط به سبب دشواری نگارش، از دوران اشكانيان رو به زوال نهاد و به تدريج منسوخ گرديد.
در كتيبه ها پنج كلمه به خط میخی و به صورت پندار نگاری باقي مانده است. پندار نگاری مرحله ی پس از تصوير نگاری در تاريخچه ی خط را گويند كه تصوير در آن كم كم ساده شده و به صورت علامت و نشانه در آمده است. همچنین برای اسامی معني نيز علایمی ايجاد گرديده است. علایم رياضی نیز كه اکنون به صورت خط بين المللي در آمده از نمونه هاي پندارنگاری است. این پنج کلمه عبارت است از: اورامزدا – اهورامزدا، خشايثيه – شاهنشاه، دهيو – كشور، بغا – خدا، بومي – بوم – سرزمين. گذشته از سنگ نبشته ها، سكه های هخامنشی و خطوط روی برخی ظروف و سنگ ترازو ها و نگين های بر جای مانده از آن عهد، همه به خط ميخی و زبان پارسی باستان است. برای شناختن زبان پارسي باستان چند جمله از بند اول كتيبه ی نقش رستم با زبان پارسی باستان آوزده می شود: « بغ وزر كه اورامزداهی ايمم بوميم اداهی اومام آسمانم اداهی مرتيم اداهی شياتيم ادامرتيهی». ترجمه : خدای بزرگ است اهورا مزدا كه اين زمين را آفريد كه آن آسمان را آفريد كه شادی را برای مردم آفريد.
زبان اوستايی
اوستا قديمي ترين اثر از آثار آريايی است. زبان اوستايی با سانسكريت، زبان ادبی و كهن هنديان شباهت تام دارد و معلوم مي شود كه ايرانيان و هنديان در روزگاری با هم زندگانی كرده و زبان مشتركی داشته اند كه ريشه ی زبان اوستايی و سانسكريت بوده است. زردشت پيامبر ايران باستان كه قرن ها پيش از مسيح زندگی می كرده است، از شمال يا شمال غرب ايران برخاسته و متوجه ی مشرق ايران شده است و پيروانش گشتاسب و گرشاسب در مشرق ايران بوده اند. پس زبان اوستايی در قسمت های شرقی هم مفهوم بوده است.
اوستا داراي دو لهجه است. قسمتي که از خود زردشت است خيلي قديمی و بقيه جديدتر است. گات ها يا سرودهای مذهبی از خود زردشت است. اوستا در قديم ٢١ كتاب را شامل می شده كه مردم ايران آن ها را از حفظ داشتند. در استيلاي اسكندر، مقداري از آن از دست رفت. بلاش اول اشكاني کوشش به گرد آوري اوستا نمود و دستور داد اوستای پراكنده را كه موبدان در حافظه داشتند گرد آوری كنند. ولی اقدام اساسي براي تدوين اوستا در زمان ارشير بابكان انجام گرفت و عده ای از موبدان كه رياست آن ها با تنسر، هيربد هيربدان بود مامور گرد آوری اوستا شدند. پس از اردشير، پسرش شاپور اول خرده اوستا را كه پراكنده بود گرد آوری كرد. به روزگار شاپور دوم ساسانی درباره ی مراسم دينی میان زردشتيان اختلاف افتاد و به دستور شاپور، آذر بد مهر اسپندان موبد موبدان به كتاب اوستا مراجعه و مطالب آن را مرتب نمود.
خط اوستايی
خط اوستايی با احتمال زياد در زمان ساسانيان تنظيم شده است. در این دوره در ضمن تدوين اوستا و كتابت آن متوجه شدند كه خط پهلوي براي نوشتن تلفظ صحيح اوستا، رسا نيست. بنابراين موبدان، الفبايي از روی الفبای پهلوي به وجود آوردند كه بتوان تمام لغات و كلمات مقدس و خواندن صحيح اوستا را به وسيله ی آن نوشت. اين خط دين دبيره نام دارد كه امروزه به خط اوستايی يا دبيری دين نيز خوانده می شود. اين خط كه از راست به چپ نوشته می شود، كامل ترين خط موجود جهان است. زيرا در الفبای اوستايی اعِراب جزو حروف است و برای همه ی صداها نیز حروف و نشانه ی ویژه وجود دارد. الفبای اوستايی ٤٤ حرف دارد و جدا نوشته می شوند و چون اعِراب داخل حروف است، خواندن و نوشتن با آن بسيار ساده است. به جرات می توان گفت که خط اوستايی يكی از كامل ترين خطوطی است كه تا كنون مورد استفاده قرار گرفته است.
پس از مرگ اسكندر، كشور های تصرف شده، میان جانشينان او تقسيم شد و سلكوس به فرمانروايی ايران منصوب گرديد. مدت هشتاد سال سلوكی ها بر ايران تسلط داشتند تا آن كه مردم خراسان با قيامی مردانه، سلوكی ها را مغلوب ساختند و دولت پارت يا اشكانيان را به وجود آوردند. واژه ی پارت parthava (پرثَوَه) در گذشت زمان به پَرتَو و سپس با تبدیل (ر) به (ل) و (ث) به (ه) پَلهَو شده و بر اثر قلب (ل) و (ه) به صورت پَهلَو در آمده است. پارت سرزمين خراسان و گرگان كنونی است كه نامش در كتيبه ی بيستون جزو كشور هايی كه داريوش بر آن ها حكمرانی داشته، آمده است . واژه ی “پهلو” همان گونه كه توضيح داده شد از همان لغت پرتو يا پرثوه است كه در نتيجه ی تطور لغوی به این صورت درآمده است و لفظ “پهلوان” به معنی شجاع از همين واژه ی “پهلوی” است، زیرا پرتوها ( پهلوی ها ) نزدیک به ۵٠٠ سال در برابر یوزش روميان ایستادگی كردند.
زبان پهلوی
پس از استقرار اشكانيان، زبان پهلوی اشکانی يا زبان مردم خراسان زبان رسمی و درباری ايران شد و تا تسلط اعراب تازی زبان مردم شمال و مشرق ايران بود. از زبان پهلوی اشكاني كه به زبان پهلوی شمالي نيز معروف است، جز چند كلمه به روی سكه ها، آثار مهمي بر جای نمانده است و در زبان ارمنی و لهجه های آذربايجان و خراسان نیز پاره ای از واژه هاي پهلوي اشكانی ديده می شود.
گاهي از كلمه پهلوی، زبان فارسی روان اراده مي شود، به طوري كه در دوره های اسلامي، “پهلوی زبان” می گفته اند که مقصود “زبان پارسی” بوده و آن را در برابر زبان عربی به کار می بردند. اين زبان كه اصل آن از پارسی باستان است، در طی زمان تغيير پيدا كرد و پس از تحول بسيار به صورت پارسی و زبان دری در آمد.
مانی در سال ٢۵١ ميلادی در سن ٤۵ سالگی ادعای پيامبری كرد و برای تبليغ شاپور اول ساسانی به دين خود، كتاب شاپورگان را به زبان پهلوی اشكانی نگاشت. بخشی از آثاری كه اخيرن از مانويان در تورفان ايالتی از تركستان چين پيدا شده بنا به عقيده ی شماری از پژوهشگران به خط و زبان پهلوی اشكانی است. رساله ای هم به زبان پهلوی اشكانی در دست است به نام درخت آسوريك كه گروهی از پژوهشگران عقيده دارند كه اصل آن به زبان پهلوی اشكانی بوده و بعد به پهلوی ساسانی در آمده است و اين كتاب در اصل منظوم بوده و شعرهای ١٢ هجايی داشته ولی اكنون وزن های بیت های آن به هم خورده و به نثر تبديل شده است. موضوع درخت آسوريك عبارتست از مناظره ی درخت خرما و بز که ما به عنوان نمونه چند سطر از كتاب را با ترجمه ی آن می آوریم: «درختی رست است تر او شتر و اسوريك، بنش خشك است، سرش هست تر، ورگش كنيا ماند، برش ماند انگور، شيرين بار آورد. مرتومان وينای آن ام درختی بلند». ترجمه : درختی رسته است آن طرف شهرستان آسوريك، بنش خشك است و سر او تر است، برگش به نی ماند و بارش به انگور. شيرين بار آورد. مردمان بينی من آن درخت بلندم.
خط پهلوی
اخيرن سندی به زبان پهلوی اشكانی در اورمان كردستان كشف شده و آن عبارت از دو قباله ی زمين است كه در ١٢٠ سال پيش از ميلاد مسيح آن را به خط پهلوی اشكانی روی پوست آهو نوشته اند. خط پهلوی اشكانی كه با حروف جدا از هم و منقطع و از راست به چپ نوشته می شد، از خط آرامي اقتباس شده بود، خط آرامی را كلدانيان كه تابع ايران بودند در اين كشور رواج دادند. در زمان هخامنشيان اين خط مخصوص نگارش بود و خط ميخی برای كتيبه و كنده كاری به كار مي رفت، در دوره ی اشكانيان خط پهلوی براي كتيبه و كنده كاری هر دو معمول شد. خط پهلوی داراي ٢۵ حرف است و عيب و اشکال بزرگ آن اين است كه حروف صدادار ندارد و يك حرف آن گاه چند صدای مختلف دارد.
اردشير بابكان، اردوان آخرين پادشاه اشكانی را شكست داد و آن سلسله را برانداخت و سلسله ی ساسانی را بنیاد نهاد و پايتخت را از شمال به جنوب آورد. مذهب زردشتی را كه از روزگار تسلط اسكندر به تدريج از رونق افتاده بود، آيين رسمی ايرانيان كرد و آتشكده های خاموش را روشن ساخت. وی و جانشينانش در آبادانی كشور و گسترش علم و فرهنگ و ترويج آداب و رسوم ملی كوشش بسيار نمودند.
زبان پهلوی ساسانی كه به پهلوی جنوبی معروف است با پهلوی اشكانی تفاوت اندکی دارد. با نگاهی به برخی كلمات كه هنوز در زبان پارسي به كار می رود، می توان به اختلاف ميان دو لهجه ی اشكانی و ساسانی پی برد. مثلن “گرسنه” و “گسنه” كه به زبان پهلوی اشكانی است، در زبان پهلوی ساسانی “گشنه” است. همچنين “فرستك” در پهلوی اشكانی، “فرشتك” در پهلوی ساسانی و “فرشته” در زبان پارسی كنونی است. اصل زبان پهلوی جنوبی نيز از پارسی باستان است و چون پاره ای از اصطلاحات دينی و لغات اوستايی در آن راه يافته و از نظر قواعد دستوری با پهلوی اشكانی فرق اندکی دارد، از اين رو آن را لهجه ای از لهجه های پهلوی می شمارند.
از زبان پهلوی ساسانی آثار متعددی یز جای مانده است كه بخش عمده ی آن كتاب های دينی، اخلاقی، ادبی و داستان است. در روزگار ساسانيان اوستا نیز گرد آوری و ترجمه و تفسيرهايی به پهلوی بر آن نوشته شد که آن را زند گفته اند و شرحی كه سپس براي زند نوشته شد، به پازند معروف است.
خط پهلوی ساسانی از روی خط پهلوی اشكانی تنظيم شد كه در كتيبه ها، حروف آن مانند پهلوی اشكانی از هم جدا نوشته می شد و در نامه ها و تحرير، با هم تركيب می شد . شمار الفبای پهلوی ساسانی را از ١٨ تا ٢۵ حرف نوشته اند و علت اين امر همان گونه که گفته شد آن است كه در این خط يك حرف چند صدای مختلف می دهد. دبيران دوره ساسانی برخی از لغات را به آرامی می نوشتند و هنگام خواندن به پهلوی می خواندند و آن را هُزوار ٍٍِِش می ناميدند. مثلن « ملكان ملكا » می نوشتند و «شاهنشاه» می خواندند و «يوم» می نوشتند و «روز» می خواندند. با آن كه زبان پهلوی از نظر قواعد دستوری و ريشه ی كلمات با زبان پارسی كنونی اختلاف اندکی دارد، به سبب اين كه الفبای پهلوی حروف صدادار ندارد و يك حرف، صداهاي مختلف می دهد و معمول بودن هزوارش در آن، خواندن كتاب های پهلوی خالی از اشكال نيست. خط پهلوی در دوره ی ساسانيان معمول بوده و تا حدود يك سده پس از اسلام در ايران زمين رواج داشته است و تا زمان حجاج بن يوسف ثقفی دفاتر ديوانی هنوز به خط پهلوی نوشته می شد و پس از آن كه خط عربی جانشين آن گرديد، این خط تا مدتی میان گروهی از ايرانيان به ویژه موبدان برای نامه نگاری و نوشته های دينی به كار مي رفت. كتيبه هايی از دوره ی ساسانيان كشف شده است كه مهم ترين آن ها عبارتست از :
١- كتيبه ی نقش رستم نزديك تخت جمشيد از اردشير بابكان به سه زبان پهلوی اشكاني و ساسانی و يونانی.
٢ – كتيبه ی حاجی آباد در سه فرسخی تخت جمشيد ار شاپور اول ساسانی كه به پهلوی ساسانی و اشكانی نوشته شده است.
۳ – كتيبه ی پايكوبی میان قصر شيرين و سليمانيه کردستان عراق که بخشی از ایران بوده و كتيبه ی بسيار مفصلی است از نرسي که به خط پهلوی اشكانی و ساسانی نوشته شده است .در اين كتيبه نرسی بيان می كند كه چه گونه بهرام سوم را از تخت پايين آورده و خود به سلطنت رسيده است . اين كتيبه درباره ی حدود و مرزهای ايران در آن زمان اطلاعات بسیار جالبی به دست مي دهد.
كتيبه هايی نیز در طاق بستان و نقش رجب و تخت جمشيد و همچنين لوح ها، سكه ها و مُهر هايی از دوره ی ساسانی باقی است. يكی از آثار پر ارزش به خط پهلوی ساسانی “كارنامه اردشير بابكان” است كه در بخشی از آن می گويد: «پس از مرگ اسكندر گجستک رومی، ايران، شهر ٢٤٠ كدخدايی بود. سپاهان و پارس و نواحی نزديك آن در دست اردوان سردار بود. بابك، مرزبان و شهردار پارس و گمارده اردوان بود».
نورا نیک سرشت