بهویژه مدعیات پرطمطراق و زیادهگویانه و مشوش و اغلب بیوجه و ناسفتهی مترجم فارسی در مقدمهاش بر این کتاب، زمانی زنندهتر و حتی مشمئزکنندهتر از آب درآمد که مشاهده کردم حتی در ترجمهی عبارات ساده نیز بیدقتیهای اسفناکی صورت گرفته، تا جایی که قید خواندن کتاب را همان ابتدا زدم و بیرودربایستی از خرید کتاب پشیمان شدم.
قصد دارم نقدی همهجانبه و دقیق بر ترجمه فارسی بنویسم تا قسمتی از ناشیگری مترجم فارسی در ترجمه و درواقع شرحهشرحه کردن این کتاب ارزشمند را روشن کنم. بنابراین ذیلاً به ذکر چند نمونه از اغلاط ترجمه و ناشیگریهای مترجم اشاره میکنم. میتوان با نظر به همین اغلاط دریافت که مترجم در ترجمهی عبارتهای دشوارتر چقدر توانسته مراد و منظور مؤلف را دریابد.
در صفحه ۱۹۴ از ترجمه فارسی آمده است: «…اگر تمثّل باشد، آنگاه تمثّل باید پیشاپیش و از اصل خود منتسب باشد. این امر، چنانکه انتظار میرود، مستدعی طرح پرسش از خود بود؛»
حال به متن اصلی رجوع میکنیم:
“If it is the representation, then the representation must already be related originally. This, of course, would beg the question”.
مترجم عبارت beg the question را «مستدعی طرح پرسش از خود» ترجمه کرده که معلوم نیست چه معنای محصلی قرار است از آن حاصل شود. بدیهی است معنای این عبارت «مصادره به مطلوب کردن» است.
مورد دیگری را در نظر بگیرید. در صفحه ۱۹۷ آمده: «گفتن آنکه این امر واقع “متعلق به عقل” است، تضمین آن است که سوژهی بصیرتی [= موضوع درونذات عاقل] است که میتواند به نحوی اصیل مراتب ساختاری از عالم را متجسّم کند که در آن خیر اخلاقی بتواند منبع نظام فعل منسجم و واقعا بالفعل باشد. اما احضار اصطلاح “امر واقع” در عین حال استحضار تصرف مفهومیِ چیزی است که ما ابتدائاً اظهار و متعاقباً تفسیر میکنیم.»
اصل عبارت:
“To say that this fact is “of reason” is to imply that it is the subject of an insight that might also originally incorporate a structure of the
world in which the morally good could be the source of a real and consistent system of acting. But to invoke the term “fact” is at once to conjure up
the notion of something we frst state and subsequently interpret.”
مترجم معادل «سوژه» را در ازای subject آورده و عبارت غامضِ «موضوع درونذات عاقل» را هم در توضیح آن آورده، که نشان میدهد که مترجم subject را سوژه به معنای فاعل شناسایی تلقی کرده! حال آنکه واضح که در اینجا subject به معنای «موضوع» است. به تعبیر دیگر، در عبارت
To say that this fact is “of reason” is to imply that it is the subject of an insight
ضمیر it به fact بازمیگردد و مراد از آن این است که این امر واقعِ متعلق به عقل، «موضوع» یک بصیرت [یا احتمالاً شهود] است، آن هم شهودی که «چهبسا همچنین بهطرزی آغازین مشتمل بر ساختاری نیز باشد که در آن امر اخلاقاً خیر بتواند منشأ یک نظام واقعی و منسجم درباره فعل [یا کنشگری] باشد».
عبارت «نظام فعل منسجم و واقعاً بالفعل» هم به زعم مترجم قرار است ترجمهی
a real and consistent system of acting
باشد! از افتادن also هم که بگذریم، اصطلاح عجیب «احضار اصطلاح» قابل اغماض نیست! تعبیر «استحضار تصرف مفهومیِ چیزی که» هم قرار است ترجمهی
to conjure up
the notion of something
باشد!
درواقع پس از مشاهدهی این موارد نمیتوانم کتابی چنین فنی را با اعتماد به چنین مترجمی دست بگیرم و بخوانم. کتابهایی از این دست کاری ظریف و بسیار شکننده انجام میدهند. کوچکترین لغزشی منجر به از دست رفتن معنا میشود. این امر در فلسفه از همه جا سرنوشتسازتر است، و در ایدئالیسم آلمانی که خود پیشاپیش غامض هست سرنوشتسازتر از هر موضوع و مبحث دیگری است. صاف و ساده میگویم که مترجمی که beg the question را «مستدعی طرح پرسش» و to invoke را «احضار» ترجمه میکند، باید مدتی دست از ترجمه بکشد و به مطالعه بپردازد و آثاری چنین عظیم و فنی و خطیر را به حال خود رها کند.
سید مسعود حسینی