تحصیل کردگان عصر صفوی بیش تر در زمینه ی مسایل دینی، اداری و جنگ مشغول کار بودند. این عصر، عصر پیشرفت ادبی نبود. نثر در این عهد بیش تر از احکام مذهبی و نامه های ظریف به دربار امپراتوری عثمانی، دشمن ایران، بود. شاهان صفوی در صدد بودند تا ایران را به صورت واحدی در آورند که در برابر خلافت تسنن عثمانی ایستادگی کند. آنان دستور دادند تا اصول عقاید شیعه مذهب رسمی ایران گردد و مبلغان شیعه را از سوریه، حجاز و بحرین فراخواندند تا اصول شیعه را برای پیروان آن ها آموزش دهند. این مبلغان چیزی از زبان فارسی نمی دانستند ولی همین مردان بودند که مجبور شدند آثار مذهبی را برای استفاده ی عموم و نیز دانشمندان تالیف نمایند. سبک نویسندگی آنان اثر خوبی در نثر فارسی نداشت.
در آغاز دوره ی صفوی نثر فارسی در وضعی متعالی نبود. از سده ی سیزدهم تا پانزدهم میلادی و در خلال دوره مغولان و تیموریان عناصر زبان عربی در زبان فارسی رو به افزایش نهاد. ورود واژگان عربی به نثر فارسی، انعطاف و منابع آن چه را که در سابق یک زبان پر محتوا بدان نیازمند بود،ذ افزایش داد. این غنای زبان فارسی در نوشته های فارسی ابن سینا و بیرونی و کتاب های سیاست نامه و قابوس نامه ی سده ی یازدهم میلادی نمایانده شده است. این آثار ثابت می کند که زبان عربی برای زبان فارسی حالت کمکی داشته است. عنصر عربی زبان فارسی هنگامی که به وسیله ی استاد بزرگی چون سعدی پرداخته شد، سرشار از زیبایی و دل انگیزی گشت. چهار مقاله ی عروضی در سده ی دوازدهم میلادی گر چه پر از واژگان عربی است، ولی شاهکاری است که خواندن آن خوشایند و پر از صفا و صمیمیت است. تباهی آن زمانی آغاز شد که این سبک در زبان فارسی به دست عده ای نویسنده ی کم ذوق و بی قریحه تحریف گردید و عنصر عربی همراه با صفات و مترادفات از اواخر سده ی سیزدهم میلادی، در آثاری نظیر تاریخ جهان گشای جوینی به تکلفات تهوع آوری انجامید و معنا و مفهوم در پشت توده ای از واژگان نهان گشت. این کار در آن روزگار هنری به شمار می رفته است و کاربرد نادرست زبان فارسی برای معانی مبهم هیچ سرزنشی را برای بد نویسی نویسنده به دنبال نداشته است.
متاسفانه با آغاز دوره ی صفوی، نوعی سبک عربی زده ی متکلف، معیار عالی نویسندگی خوب گردید و الهامات طریف و مهارت در کاربرد واژگان عربی معیاری برای سنجش فکری و استادی نویسندگان شد. صفویان که در صدد بودند ملت خود را با مذهب شیعه بار آورند، با آوردن الاهیون عرب نویسندگی آثار ساده ی فارسی را غیر ممکن ساختند. به گفته ی سعید نفیسی، بیرونی و ابن سینا در نوشته های فارسی خود از سبکی استادانه سود می جستند که هواداران اسماعیلی برای آموزش خوانندگان خود به کار می بستند (مقدمه بر جلد اول “شاهکارهای نثر فارسی معاصر”، تهران، ١۳۳٠)، ولی رساله نویسان عصر صفوی هنرمندان ادبی به شمار نمی رفتند. مغر آنان انباشته از آثار مذهبی بود و از این رو راه را برای استفاده از یک سبک نو زبان فارسی توسط نویسندگان جدید بسته بودند.
این سبک هیچ کدام از ویژگی های مشخص واژگان عربی یا اشکال محاوره ای آن را نداشت، بلکه معلول شیوه ای بود که توسط نویسندگانی که تنها می خواستند معارف اسلامی را بنمایانند با عناصر بیگانه به کار گرفته شده بود و پس از سقوط صفویه منحصر به آثار مذهبی نگشت. با ظهور نادر شاه تاریخ نویس ویژه ی او یعنی میرزا مهدی خان نیز ظاهر شد که برای توصیف کارهای باشکوه نادر شاه از سبکی استفاده کرد که در آن عناصر عربی، زبان فارسی را به کلی غیر قابل استفاده می ساخت.
در سال ١١۷۵ش نخستین شاه قاجار بر سر کار آمد و دوره ای از تحول اجتماعی با احیای ادبی پیوند خورد. مرکزیت دولت منجر به نوعی خدمات جدید در کشور شد که نتیجه ی آن نیز ایجاد یک طبقه ی حرفه ای از مردم گردید که از راه نویسندگی امرار معاش می کردند و از این رو فرصت زیادی برای کنکاش ادبی داشتند. طبقه ی نویسندگان و خوانندگان جدید کتاب، دیگر منحصر به روحانیت نبود، بلکه مردم عادی هم خواهان قصه و اخباری درباره ی جهان خارج بودند و بدین ترتیب ملت جدیدی زاده شد.
ایران از آغاز سده ی نوزدهم میلادی با قدرت های اروپایی در گیر شد. حاکمان ایران پس از شکست از روس ها از عقب ماندگی امپراتوری خود در مقایسه با همسایگان خود آگاه شدند. در میان کسانی که این مساله را به خوبی دریافته بودند، میرزا تقی خان امیر کبیر بود. او هنگامی که ناصرالدین شاه در سال ١٢٢۷ش به سلطنت رسید، صدراعظم شد. میرزا تقی خان هنگامی که در روسیه بود، دریافت که اگر قرار باشد ایران مستقل گردد، به تعلیم و تربیت و تشکیلات اداری نیازمند است. وی یکی از بزرگ ترین مردان دوران اخیر است که برای نخستین بار برای برآورد نیازهای اصلاحی ایران به کار پرداخت و ادبیات نو و نثر نو فارسی برای انتشار و نیز تامین این نیاز، پا به عرصه ی وجود نهاد.
قائم مقام فراهانی صدر اعظم محمد شاه تکلفات مکاتبات رسمی را تغییر داد و تقی خان کار او را دنبال نمود و ناصرالدین شاه نیز برای نوشتن کارهای روزانه اش از یک فارسی بسیار ساده سود جست. کثرت موضوع های گوناگون دیگر جایی برای لفاظی های دراز باقی نمی گذاشت. سفر به خارج از کشور “سفرنامه” را یعنی نوعی از سنخ ادبی که تایید دربار را هم به دنبال داشت، ایجاد کرد. ایرانیان همیشه دارای سفرنامه و زندگی نامه بودند و از این رو این سنخ ادبی نه چیز تازه ای برای آنان، بلکه سبک آنان بود.
سفرنامه ها نخستین ثمرات نثر نو بودند که برای توصیف واقعیت های عینی به کار می رفت. نسخه برداری از کتاب جای خود را به چاپ داد که در سال ١١٩۵ش در تبریز متداول شده بود. در سال ١٢۳٠ش دارالفنون در تهران افتتاح شد و در سال ١٢٤۷ش خطوط تلگراف ایران با اروپا و هند پیوند خورد. همه ی این ها عواملی بودند که در ایران، آغازگر نوعی نوزایی در زبان و تفکر به شمار می رفتند.
در اواخر سده ی نوزدهم میلادی سفرنامه ها افزایش یافتند. خود ناصرالدین شاه دو سفرنامه منتشر کرد. نویسنده ای که روزنامه ی سفر کربلا را برای چاپ آماده کرده بود، مجبور شده بود از یک سبک ساده استفاده کند تا مبادا این تصور پیش بیاید که شاه ایراداتی از نظر تعلیم و تربیت دارد. خود نویسنده توضیح داده بود که سبک این اثر فارغ از لفاظی های بیش از حد و تجربه ای در کوتاه نویسی است تا برای عموم قابل فهم باشد. به گفته ی دکتر خانلری، اگر این سفرنامه ها که برخی از آن ها چاپ نشده است، گردآوری گردد، اظلاعات بسیار مهمی در باره ی وضع سیاسی و جغرافیایی و درباره ی افکار و عقاید سیاستمداران بزرگ ایران در اواخر سده ی نوزدهم میلادی به دست می دهند. در زمینه ی اطلاعاتی از وضع ایران در آستانه ی انقلاب مشروطیت سال ١٢٨۵ش، سیاحت نامه ابراهیم بیک بسیار مفید است و نشانگر تحولی است در سفرنامه نویسی که برای نوشتن آن از دربار دستور نگرفته است.
سیاحت نامه ابراهیم بیک تالیف زین العابدین مراغه ای در سه جلد و در سه جای مختلف چاپ شد. جلد اول تاریخ چاپ ندارد و در قاهره چاپ شده اسنت. جلد دوم که نسخه ی نویسنده تاریخ ١٢٨٦ش را دارد در کلکته منتشر شد و جلد سوم یعنی تنها جلدی که نام نویسنده را با خود دارد، در سال ١٢٨٨ش در استانبول چاپ شد. این کتاب و کتاب ممالک المحسنین (قاهره، ١٢٨٤ش) و کتاب احمد یا سفینه طالبی (استانبول، ١٢۷۳ش و جلد دوم در سال ١٢۷۵) تالیف میرزا عبدالرخیم نجارزاده تبریزی معروف به طالبوف، تاثیر بسیار چشمگیری در تاریخ ادبیات نو ایران به جا گذاشتند.
داستان سفر ابراهیم بیک طنزی است که مسافرت یک جوان را که از یک پدر و مادر ایرانی قاهره نشین است و بسیار هم وطن پرست است، به ایران همراه پدرش که او هم عشقی آتشین به میهن خود دارد، توصیف می کند. هنگامی که ابراهیم بیک، بهشتی را که پدرش توصیفگر آن بود می بیند، آن را پر از فقر و بدبختی و فلاکت می یابد. او این ها را با همسنجی هایی با گذشته ی با شکوه و حال بی شکوه، توصیف می نماید. از آن جا که شخصیت این سفرنامه یک قهرمان است و کتاب حالت قصه گونه دارد، از این رو این اثر را باید جزو نخستین نوول های زبان فارسی به شمار آورد. زبان این کتاب زبان محاوره ای است و نویسندگی آن خالی از نقص نیست، ولی طوری نوشته شده که آن را برای خواندن شیرین کرده است.
سیاخت نامه ابراهیم بیک به عنوان منبعی برای دریافت اوضاع ایران در آغاز سده ی بیستم میلادی از ارزش والایی برخوردار است. این اثر همچنین یکی از نخستین سه اثر چاپ شده ای است که به زبان محاوره ای که وسیله ای برای بیان ادبی است، نوشته شده است.
ممالک المحسنین طالبوف سفرنامه ای از نوع دیگر است. سفر در این کتاب در قلمرو دانش های نو صورت گرفته است و منظور نویسنده آشنا کردن خواننده با روش های علمی نو بود. کتاب احمد او نوعی از کتاب های راهنمای آشنایی با علوم جدید برای بچه ها در آن دوران به شمار می آید و زبان فارسی آن بسیار ساده است.
منظور نویسندگان این دو کتاب طرح مسایل اجتماعی بوده است. هدف نویسنده ی سیاحت نامه ی ابراهیم بیک نمایاندن حکومت ناروا و تهاجمات خارجی بود که بر سر ایران آوار شده بود و طالبوف نارسایی های نظام تعلیم و تربیت ایران آن زمان را بیان داشته که به هیچ روی با نیازهای زمان نمی خواند.
در سال ١٢٨٤ش متن فارسی حاجی بابا پس از متن انگلیسی آن توسط جیمز موریه در کلکته منتشر شد. چاپ فارسی این کتاب معیاری برای نویسندگی نو به زبان مردمی گردید. در این اثر گویش محلی با همه ی زیبایی و کشش زبان گفت و گویی به کار گرفته شده بود و یکی از مهم ترین یادبودهای سبک نو نثر فارسی به شمار می رود.
در سال ١٢۷۳ش به دستور شاه، کتاب کنت مونت کریستو ترجمه ی شاه زاده محمد طاهر منتشر شد. خانواده ها دور هم می نشستند و این داستان را با صدای بلند می خواندند و همین نشانه ی علاقه ی مردم به ادبیات جدید بود و از سال ١٢٦٩ش به بعد ترجمه ها و قالب های بیانی نو موضوع گفت و گوهای مختلف در تهران بود.
ترجمه نیز در جنبش ادبی نو ایران نقش سازنده داشت و ترجمه های نخستین نمایش نامه ها کمک کرد تا تعصبات علیه کاربرد واژه های محاوره ای در آثار نوشته شده از میان برداشته شود. برای چندین سده هیچ کس حتا در خواب هم نمی دید که که با همان زبانی که سخن می گوید بنویسد و زبان محاوره ای را برای نوشتن سندهای نوشته شده بسیار عوامانه و پست می شمردند.
از این ها گذشته در این میان تنوعی از زبان های محاوره ای موجود بود : دربار به زبان ترکی سخن می گفت و به فارسی می نوشت. در سزاسز مملکت گویش ها مکان به مکان فرق می کرد و هر شهری دارای لهجه ی ویژه ی خود بود. ولی این تنوع و اختلافات هنگامی کاستی گرفت که مرکزیت در تهران افزایش یافت و طبقه ی نویسنده که زیستگاهش تهران بود ولی از سزتاسر نواحی کشور به کار گمارده شده بود، رشد کرد. تاجران، آموزگاران و نویسندگان به طور روزافزونی معیارهای فرهنگی خود را از پایتخت گرفتند و به محض آن که ارتباطات آسان شد، شکل ویژه ای از زبان فارسی گسترش یافت و انواع جدیدی از تفکر و ادبیات از طریق ترجمه متداول گردید.
تئاتر اروپایی جهانگردان ایرانی را مسحور خود ساخت و ایرانیان به زودی ارزش آموزشی نمایش را دریافتند. میرزا قراچه داغی در یک مقدمه ی جالب بر هفت نمایش نامه که در سال ١٢۵۳ش از زبان ترکی آذربایجانی ترجمه کرده بود، می نویسد که هدف او کاربرد زبانی است که هم با سواد و هم بی سواد آن را بفهمد، از این رو همه ی تجاربش را در این زمینه در نمایش نامه پیاده کرده است. او فراتر از این گفته ها رفته و همچنین کوشیده است اصوات سخن معمولی را عرضه کند و به مواردی توجه کرده است که در آن ها تلفظ با هجا کردن فرق داشته است. این مساله گامی به پیش بود و نویسندگی با زبان گفت و گو متداول شد.
یکی دیگر از ویژگی های مهم ادبیات نو روزنامه بود و در آن هنگام که استعدادهای نقادی بار دیگر برانگیخته شد و آگاهی سیاسی بالا رفت، ظهور این ویژگی نیز ناگزیر بود. در این زمینه روزنامه های اروپایی و مطبوعات نوظهور عرب ها بیش ترین تاثیر داشتند.
نخستین روزنامه، کاغذ اخبار میرزا صالح شیرازی بود که روزنامه ای واژه به واژه به شمار می رفت. میرزا صالح شیرازی یکی از نخستین دانش جویانی بود که برای تحصیل علوم و معارف جدید به اروپا و هند فرستاده شده بود. سپس شمار زیادی از روزنامه ها ظاهر شدند که گرچه مدت انتشار آن ها کوتاه بود، ولی وجود آن ها نشانگر علاقه ی گسترده به امور جهان و رشد آگاهی سیاسی و ملی بود.
میرزا ملکم خان روزنامه ی قانون را در سال ١٢٦٩ش در لندن منتشر کرد. این روزنامه به دلیل حمله به حاکمان ایران ممنوع شد. میرزا ملکم خان در این روزنامه از سبکی ساده و مستقیم سود می جست که مورد تمجید نویسندگان جدید ایران بود و او را یکی از پیشگامان برجسته ی جنبش ادبی می دانستند، هر چند که نوشته هایش سیاسی بود. وی خواستار برقراری حکومت قانون بود و هنگامی که به روزنامه نگاری روی آورد ثابت کرد که ایران از گسترش اسلحه ی مطبوعات در امان نخواهد بود.
دیگر روزنامه های فارسی زبان که در خارج منتشر می شدند عبارت بودند از: حبل المتین در کلکته و اختر که در سال ١٢۵٤ش در استانبول منتشر شد و مدت انتشار آن ٢۵ سال بود. روزنامه هایی نیز به زبان فارسی در قاهره منتشر می شد. در بررسی پیدایش ملی گرایی نو ایران و نیز جنبش ادبی نو آن، این روزنامه ها از اهمیت دست اولی برخوردار بودند.
یکی از مهم ترین نشریات فارسی در خارج از کشور که از نظر ادبی نیز اهمیت دارد، دوره ی دوم روزنامه ی کاوه است که در فاصله ی سال های ١٢٩٩ش تا ١۳٠٠ش به صورت ماهانه و در صفحات زیاد و در برلین چاپ می شد. کاوه، آهنگری بود در افسانه های معروف ایران که برای آزادی می رزمید و پیشبند خود را پرچم خیزشگران ساخت. این نشریه را تقی زاده چاپ و منشر می کرد. سناتور تقی زاده در سرمقاله ی نخستین شماره ی این نشریه اهداف آن را بیان داشت که عبارت بود از: تصفیه ی زبان فارسی، مبارزه با تعصب گرایی، گسترش فرهنگ و علوم اروپایی در ایران و حفظ و اشاعه ی ادبیات ایران. این مقاله را باید “قطعنامه ی جنبش ادبی نو ایران” به شمار آورد.
به دنبال انقلاب مشروطه در سال ١٢٩۵ش، رواج روزنامه های تاثیرگذار در ایران نشانگر آگاهی ملت ایران بود. روزنامه ی صور اسرافیل وسیله ای برای نشر یک سلسله از مقالات علی اکبر دهخدا بود که خود را “دخو” می نامید و با مقالاتی که به نام “چرند و پرند” معروف بود، حدمات با ارزشی نسبت به ادبیات نوی ایران انجام داد.
دهخدا در قطعات طنزآمیز چرند و پرند با مهارت تمام اصطلاحات زبان گفت و گویی را به کار گرفت و سبک عربی نویسندگی را که توسط سنت گرایان به کار می رفت، دور ریخت. مجموعه ای از گفته های متعدد که طعم و نمک زبان گفت و گویی فارسی است در سال ١۳٢٢ش با عنوان امثال و حکم منتشر شد. این امثال عصاره ی فولکلوریکی از کهن ترین و متمایزترین تمدن های جهان به شمار می رود و یکی از ویژگی های برجسته ی نثر نو ایران استفاده ی گسترده از این گفته ها و امثال است. از این رو این مجموعه ی دهخدا به عنوان یک کتاب مرجع برای دانش جویان ادبیات نو ایران به کار می آید.
در زبان فارسی همیشه نمی توان کلمات قصار را به سادگی از امثال تشخیص داد. زبان گفت و گویی فارسی سرشار از امثالی است که مفهوم آن ها و مناسبتشان با یک موقعیت ویژه برای یک نفر تازه کار آسان نیست. از این رو درک و فهم برخی از آثار نویسندگان جدید برای خارجی ها مشکل است. فرهنگ نامه ها نیز در این زمینه پاسخ گو نیستند، گر چه کتاب یک جلدی فرهنگ فارسی – انگلیسی حییم (تهران، ١۳۳٢ش) تا حدی پاسخ گو است.
در سال ١٢٨۵ش انجمن آسیایی بنگال فهرستی نزدیک به ۳٦٢ ضرب المثل را چاپ کرد که توسط کلنل فیلات در جنوب ایران گردآوری شده بود، ولی مقدار زیادی از این کار هنوز برای دانش جویان زبان فارسی باقی مانده است که باید آن را تکمیل کنند. ضرب المثل ها اغلب محلی و دارای یک سنت سینه به سینه هستند و بخشی از گویش های محلی را تشکیل می دهند. بخشی از ضرب المثل ها در شعرهای قدما نیز آمده است و برخی از آن ها در اثز نقل قول بسیار بر سر زبان ها افتاده است. شاعران قدیم آن ها را از سنت سینه به سینه گلچین کرده و در حفظ و اشاعه ی آن ها کوشیده اند. یعنی نویسندگان نثر نو ایران در به کار گیری امثال و حکم کار تازه ای نکرده اند و این کاری بوده است که در گذشته ی دور نیز انجام می شده است.
یکی از قدیم ترین پیشگامان طنز که دهخدا آن را با “چرند و پرند” اعتلا بخشید، عبید زاکانی بوده است که پژوهشگر ادبیات نو ایران به آثار او مراجعه کرده است و دلایلی وجود دارد که مقالات دهحدا نیز منبع الهام دومین استاد بزرگ ادبیات نو ایران یعنی محمد علی جمال زاده بوده است که با مجموعه ای از قصه های خود با عنوان یکی بود یکی نبود که در سال ١۳٠٠ش در برلین چاپ شد، وارد صحنه ی ادبیات شد. جمال زاده نه تنها مبتکرانه راه را برای نثر نو هموار کرد، بلکه قصه نویسی کوتاه جدید فارسی را نیز متداول ساخت. وی به اندازه ای از اصطلاحات عامیانه در آثارش استفاده کرده که حتا در پایان آن ها فرهنگ نامه ای از آن ها نیز ضمیمه کرده است. در این آثار، زبان مردم به حد نهایت به کار گرفته شده است. نخستین قصه ی این مجموعه یعنی “فارسی شکر است” قصه ای بسیار جالب و بی نهایت دلچسب است و به نظر می رسد که ترجمه ی آن به دیگر زبان ها غیر ممکن باشد.
نویسندگان جدید ایران در نوع ادبی قصه نویسی کوتاه، متاثر از نویسندگان اروپایی بودند که از میان آنان نام گی دو موپاسان و ادگار آلن پو قابل ذکر است. البته قصه ی کوتاه و حکایات سنتی در ایران دارای تاریخ کهن است و از محبوبیت ویژه ای برخوردار است، ولی نویسندگان معاصر ضمن کاربرد این قالب طرح ها و موضوعات جدیدی را عرضه کردند. جمال زاده خود در مقدمه ی کتاب “یکی بود یکی نبود” می گوید که قصه ی کوتاه و نوول به ترین وسیله برای به تصویر کشیدن اخلاقیات و افکار ملل و توصیف شیوه ی زندگی طبقات محتلف جامعه است.
بزرگ ترین نابغه ی ادبی معاصر ایران صادق هدایت است. وی نیز مانند جمال زاده به شدت تحت تاثیر ادبیات فرانسه قرار داشت و در قصه نویسی کوتاه تخصص داشت. او در سال ١٢٨٢ش به دنیا آمد و در سال ١۳۳٠ش در پاریس خودکشی کرد. او نویسنده ای بود که نمی توان در این جا با چند جمله ی کوتاه در باره ی او نوشت. در یک جمله کار او را باید اوج ادبیات نو ایران به شمار آورد. او شکسپیر، مارلو، جانسون و لی لی (LyLy) عصر خود بود.
هدایت سه نمایش نامه نوشت که دو تا از آن ها دارای مضمون تاریخی و پیرامون دوره ی سلطه ی اعراب بر ایران است. وی همچنین دو سفزنامه نوشت که یکی از آن ها با نام “اصفهان” چاپ شده است و آثاری درباره ی فولکلور ایران و ایران باستان و ترجمه ها و مقالاتی از جمله بررسی مهمی پیرامون کافکا و از سال ١۳٠٩ش تا ١۳٢۷ش نزدیک به ۵٠ قصه ی کوتاه به زبان فارسی و دو قصه کوتاه به زیان فرانسه نوشت. ولی عظمت کار هدایت در کمیت یا زیبایی آثارش نهفته نشده است. هدایت در زندگی روزمره اش و نزد آنانی که افتخار آشنایی با او را داشتند و به ویژه فقرا و مردم عادی و بی ادعا، خود را با خصوصیات نادری شناسانده بود. او در چاپ و نشر آثارش وسواس عجیبی داشت و خوشبختانه آثار وی از هنگام مرگ او توسط کمیته ای منتشر شده اند که مرکب از اعضای خانواده ی او و رفقای قدیمی او بوده است.
صادق هدایت دارای قریحه ی سرشار نویسندگی بود که حالات مختلف عاطفی را به راحتی به خواننده القا می کند و صداقت عمیق او همراه قریحه اش منجر به ابداع ادبیات عظیمی شده است. وی از همه ی اشکال خودنمایی گریزان بود. او معتقد بود که زندگی ما تحت کنترل سرنوشت کوری است که نسبت به عدالت و لیاقت بی قید است. هدایت نمی توانست تظاهر کند که در این دنیای وانفسا که او را سرشار از بدبینی کرده بود، جایی برای امید وجود دارد. مذهب نزد او جایی نداشت و به ویژه رباعیات خیام او را مجذوب خود کرده بود. آن چه توجه او را به خود جلب می کرد سگ های ولگرد، بدبخت ها و فلک زده ها بودند و درباره ی آن ها با زبان فارسی شیرینی قلم زده است. هر واژه ای که از زبان بدبخت ترین افراد درآمده است برای او عالی ترین اهمیت زا داشته و آن را با اصطلاحات عامیانه ی مردم خود عرضه کرده است. او با بینشی کامل که از آن یک هنرمند دقیق است، صحنه های فقر و فلاکت و یاس را ترسیم کرده است و نتیجه ی آن قطعات بسیار زیبا و شیوایی است که از او به یادگار مانده و سبک او، جنان که از یک نویسنده ی صادق انتظار می رود، فارغ از هر نوع تکلف و مصنوعیت است و نمونه ی باشکوهی از نبوغ فیاض ایرانی است.
زمینه ی نثر نو فارسی در فاصله ی سال های ١٩١٩ تا ١٩۳٠ میلادی دیگر تحت سلطه ی قصه ی کوتاه و نوول در آمده بود. با این حال ادبیات پژوهشی نیز دارای تالیفات شایسته ای بود. نوزایی ادبی در ایران با احیای علوم و معارف هم زمان و قرین بود. ایران که در آن دوران از دانش های جدید عقب مانده بود، در پرتو پژوهش های نو کوشش هایی برای شناسایی علمی میراث عظیم فرهنگی خود انجام داد. برای این منظور مردانی مانند تقی زاده، قزوینی، عنی، سعید نفیسی، شفق، محتبی مینوی و تعداد دیگری دست به کار شدند و آثار مفیدی برای حفظ ادبیات ایران و میراث آن تالیف کردند.
یکی از بزرگ ترین محققان عصر رضا شاه محمد علی فروغی بود که محصولات ادبی او شامل مطالعاتی در زمینه ی فلسفه ی غرب است که با نثر بی مانندی نوشته است.
مساله ی زبان برای محققان با آن چیزی که قصه نویسان سر و کار داشتند، فرق می کرد. قصه نویسان مجبور شدند بر تعصب علیه کاربرد زبان فارسی گفت و گویی که از نظر امثال و فولکلور غنی بود، فایق آیند. عقیده ی آنان بر این بود که اگر قرار است کتاب هایی برای مردم عادی نوشته شود، پس بایستی به زبانی نوشته شود که از آن این مردم عادی است. ولی این نظریه درباره ی آثار علمی صادق نبود و با آن که در این زمینه هم اصلاحی لازم می نمود، محققان این عصر دیگر مایل نبودند به یک زبان عربی و متکلف اعصار گذشته کتاب علمی بنویسند. مردانی چون فروغی و تقی زاده و دیگران نوع جدیدی از نثر علمی را همراه با بی تکلفی و توانایی زیاد به کار گرفتند و معیاری برای پژوهندگان بعدی به جا گذاشتند.
تصویر گویایی از این که زبان فارسی نو چه گونه به صورت وسیله ای راستین برای تالیفات علمی جدید در آمد، در مقالاتی دیده می شود که در مجلات ماهانه مانند سخن و یغما چاپ می شد. به ویژه در مقالات مجتبی مینوی که زبان فارسی او در عین حال که در سطح بالایی قرار داشت، آگاهانه در گزینش برخی عبارات تخت تاثیر زبان انگلیسی بوده است. مجله های سخن و یغما نقش مهمی در تحقیقات و نقد ادبی ایفا کردند و وارث خلف نقشی بودند که تقی زاده در سرمقاله ی دومین دوره ی مجله ی کاوه ادعایش را کرده بود. در این میان مجلات دیگری مانند تهران مصور نیز وجود داشت که تیراژ هفتگی آن نزدیک به ٤٠ هزار نسخه بود. استقبال عمومی از کتاب ها و مجلات خود دلیلی بر علاقه ی عموم به خواندن و دانستن بود.
با نگاه دوباره به قصه نویسی با یکی دیگر از نویسندگان برجسته ی دهه ی ۳٠ میلادی در ایران یعنی محمد مسعود رو به رو می شویم که کتاب در تلاش معاش او در سال ١۳١١ش از زیر چاپ در آمد. این اثر مسعود یک نقادی بد بینانه از اوضاع اجتماعی آن روزگار بود که در آن به نظر او تباهی و فساد تنها فضیلت است و فضایل عالی به صورت تباه کاری و شرارت در آمده است. نثر او متحرک و موفق و کاربرد دیالوگ توسط او بسیار ماهرانه است. توصیفات دقیق او از صحنه و قهرمانان داستان، یادآور نویسندگی امیل زولا است. محمد مسعود در هنگام مرگش که با ترور همراه بود، تعدادی قصه ی کوتاه از خود به یادگار گذاشت و گام مهمی در ایجاد یک قالب نوول نویسی در ادبیات نو ایران برداشت.
جانشین محمد مسعود یعنی بزرگ علوی گوی سبقت را از او ربود. وی به عنوان یک قصه نویس آغاز به کار کرد و نخستین مجموعه ی داستان خود را با نام چمدان در سال ١۳١۳ش منتشر ساخت. او تحت تاثیر نظرات روان شناسی جدید بود و مضمون مناسبات انسانی را همراه بینش ژرفی در لبریز شدن عواطف انسانی نمایانده است. علوی پس از گذراندن ۵ سال در زندان به دلیل مسایل سیاسی، کتاب خود را با نام ورق پاره های زندان درباره ی زندگی زندانیان انتشار داد و در پنجاه و سه نفر از خود و از آنانی که به دلیل درگیری سیاسی همراه او زندانی شده بودند سخن گفت. پس از نامه ها که مجموعه ی زیبایی از قصه های کوتاه بود، نوول چشم هایش منتشر شد که سزاوار توجه و تحسین بسیار است. این نوول آغاز استادی علوی به عنوان یک قصه نویس است. در میان نویسندگان خارجی که نظر و علاقه ی او را به خود برانگیخته بودند، باید از ویرجینیا ولف، هنری جیمز و پروست نام برد. علوی همچنین آثاری از زبان آلمانی و روسی به فارسی ترجمه کرده است. در آثار او از فن گزارشگری که در آثار جدید فارسی فراوان دیده می شود خبری نیست.
یکی دیگر از نویسندگان تاثیر گذار بر نثز نو فارسی علی دشتی است. او قریحه ی هنری قابل توجه خود را وقف مطالعه و بررسی دنیای زنان، به ویژه زنان بلهوس طبقات بالای جامعه ی جدید آن زمان تهران کرد. وی نویسنده ای اجتماعی بود که به مردم علاقه مند بود و جنبه های گوناگون جامعه ای را که در حال انتقال و جا به جایی بود بازتاب داده است.
در برخی از محافل او را به عنوان استاد نثر فارسی و نکمیل کننده ی قالب مقاله نویسی می شناسند و برخی دیگر که جریان های اصلی تحول ادبی را شاهد می آورند برای نوشته های حجازی اهمیت کم تری قایل هستند.
یکی از فصه نویسان برجسته که در این زمینه نسبت به دیگران برتری های واقعی دارد صادق چوبک است. وی نویسنده ای است با قریحه ای بی نظیر که توانسته است در آثارش تا حدی به پای دوست خود صادق هدایت برسد.
چوبک چیزی نیست جز یک نویسنده ی اصیل و گر چه هدایت در خلاقیت نویسندگی او تاثیر بسیاری داشته است، ولی چوبک مقلد صرف او نیست. فردیت بزجسته ی سبک چوبک جایی برای تقلید باقی نگذاشته است. وی در انتری که لوطی اش مرده بود ثابت کرد که نبوغش آماده ی لبریز شدن است. وی قصه هایی نیز مانند آلیس در سرزمین عجایب برای کودکان ترجمه کرده است. آثار او مانند آثار جین اوستن در محدوده ی مهره های کوچک خودشان هستند و کار او نیز مانند کار جین اوستن برای همه ی زمان ها است.
ایران در این دوران صحنه ی احیای سیاسی و ادبی بود و اکنون ادبیات گسترده و اصیلی در آن رخ می نمود که بخش اصلی آن متاثر از ادبیات اروپا بود. اهمیت این ادبیات نو نباید برای آنانی که به آینده ی ایران علاقه مند هستند از میان برود. اگر بپذیریم که ادبیات آیینه ی تمام نمای مغز و شعور انسان هاست، پس فیضان کنونی ادبیات ایران ثابت می کند و دقیقن هم ثابت می کند که نبوغ خارق العاده ی این ملت هنوز که هنوز است سازنده و رنده است.
پروفسور دکتر پیتر ایوری
Peter Avery Prof. Dr.
ایران شناس و استاد زبان فارسی
در دانشگاه کمبریج انگلستان
(تاثیر اروپا در زبان و ادبیات فارسی)
از : مجله ی The Muslim World