نقش مصری ها و عراقی ها:بی شك در تلاش هایی كه عرب ها در خدمت به زبان و ادب فارسی اعم از قدیم و جدید آن به خرج داده و می دهند عمده ترین نقش از آن مصری ها بوده و هست. علت های آن هم روشن است. هم صنعت چاپ و نشر در این كشور قدمت دارد و هم این كشور در میان کشورهای عرب در حوزه های علمی فرهنگی ریشه دارتر و باسابقه تر است. مصر در بیرون آمدن از محدوده ی سلطه ی عثمانی ها در آغاز سده ی بیست پیشتاز دیگر كشورهای عربی است. نیز زودتر از دیگر كشورهای عرب به پژوهش های شرقی توجه داشته و كرسی ها و گروه های مربوط به این پژوهش ها را در دانشگاه هایش راه اندازی كرده است. از همین دانشگاه ها نیز نخستین پیشگامان شناساندن آثار نغز ادبیات فارسی به عرب ها برخاستند.
مبشر طرازی می گوید: «دست آوردهای علمی و ادبی ای كه دانشمندان مصری نسبت به ایران و فرهنگ آن انجام داده اند كاری بزرگ و شگرف است. مصریانی كه با تقدیر و تمجید تمام به آثار ادب پارسی خدمت كرده اند و دانشمندان مصری ای كه آثار زیبا و دل انگیز ادب فارسی آگاهی یافته اند كم كم كتاب خانه های عرب را به مجموعه ای بزرگ از کتاب های ایرانی ترجمه شده از فارسی به عربی و شماری فراوان از پژوهش های علمی و ادبی مجهز كرده اند. این كار از نیمه دوم سده ی بیست آغاز شده است. اینان در این زمینه به راه عالمان گذشته ی عرب رفته اند كه از زمانی كه اسلام دو قوم عرب و ایرانی را به هم پیوند داد و از زمانی كه فرهنگ ایرانی در استقرار بخشیدن فرهنگ اسلامی جایگاه خود را یافت به ترجمه و تألیف پرداخته اند.» (۱)
می توان گفت: عراق در این زمینه در جایگاه دوم قرار می گیرد. این هم امر روشنی است، زیرا عراق در قدیم مركز تعامل و به هم رسیدن فرهنگ و تمدن های قدیم بوده و بوته ای بوده كه نتایج این امر در آن با هم در هم می آمیخته است. اما در روزگار معاصر، عراق بیش از هر كشور عربی دیگر، ایرانی در خود جای داده و از قدیم ترین كشورهای عربی است كه ایران برای آموزش فرزندان ایرانیان مقیم در آن مدارس ایرانی ایجاد كرده است.
نقش مجله الدراسات الأدبیة:
اگر كوشش و تلاش كرسی های زبان فارسی و اعضای هیئت علمی آن ها در دانشگاه های كشورهای عرب پراكنده بوده، ولی باید گفت تلاش های گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان در بیروت افتخار چاپ و انتشار مجله ی الدراسات الأبیة را دارد. این مجله در طول ۹ سال مداوم (۲) به زبان و ادبیات فارسی و عربی و دانش های هر دو خدمت كرده و با پژوهش ها و مقاله ها و شناسایی هایی كه در دو زبان عربی و فارسی از ادبیات و دانش های گوناگون هر دو ملت ایرانی و عرب داشته، ثمرات نیكو و نتایج پرباری بر جای گذاشته است.
در این جا هم لازم و هم به حق است كه به حقی كه دو استاد ایرانی بزرگوار بر این مجله داشته اند اشاره كنیم. این دو عبارت اند از: دكتر محمد محمدی استاد دانشكده ی الاهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران كه در آن دوران رییس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان و سردبیر مجله ی یاد شده بود و استاد احمد لواسانی كه ساكن لبنان و استاد این گروه در دانشگاه لبنان است. وی رنج برگردان بسیاری از مقاله ها را از فارسی به عربی و بر عكس بر خود هموار كرد و شماری از كتاب های فارسی و عربی را به هر دو زبان معرفی نمود. به یاری تلاش های این دو، این مجله توانست سطح علمی بالا و جایگاه ادبی والای خود را در طی ۹سال عمر خود حفظ كند و شاید برگشت استاد دكتر محمدی به ایران، بیش ترین تأثیر را در تعطیلی این مجله داشت. این مجله به صورت فصل نامه بود و مقاله ها و پژوهش های عربی ای در آن به چاپ می رسید شامل مقاله ها، ترجمه ها و شناساندن آثار ادبی علمی می شد. البته در این جا نمی خواهیم از مقاله ها و پژوهش هایی كه ایرانیان در این مجله نوشته اند گفت و گو كنیم. (۳)
بیش تر مقاله ها و ترجمه ها در موضوع های ادبی و تاریخی نویسندگان و شاعران بزرگ و همچنین موضوع های دیگر بود. این مجله از همان آغاز چاپ و انتشار، شناساندن كتاب های فارسی به عربی را بر عهده داشت و فرهیختگان عرب مهم ترین تألیف های ایرانی را به زبان عربی(و نیز به فارسی)معرفی می كردند و بابی به نام «در كتابخانه ی ما» برای این كار اختصاص داشت.
نقش مجله ی الاخاء : (۴)
این مجله از سوی مؤسسه روزنامه ی اطلاعات ایران در تهران به چاپ می رسید و در آغاز یعنی ۱۹٦۰م. به صورت ماه نامه بود، سپس به دو هفته نامه تبدیل شد و سرانجام به هفته نامه ای جامع بدل شد كه هدف آن خدمت به روابط ایران و عرب از جهات گوناگون بود. در نگارش آن شماری از متخصصان عرب ساكن تهران یا دارای سكونت موقت در آن و برخی از ایرانیانی كه در كشورهای عربی زندگی كرده بودند و تا اندازه ای زبان و فرهنگ عربی را آموخته بودند و یا كسانی كه در سال های اخیر از عراق به ایران برگشته بودند و اکنون «معاودین» نامیده می شوند، شركت داشتند.
هر چند كه این مجله یك نشریه ی علمی دانشگاهی صرف نبود و بیش تر كسانی كه در آن قلم می زدند از نویسندگان جوان بودند، ولی به هر حال گاهی در آن مقاله های علمی آكادمیک وزین و استوار كه نوشته ی شماری از پژوهشگران و استادان عرب و درباره ی ادبیات فارسی و عربی و پیوندهای میان آن دو و موضوع هایی از آن دو بود به چشم می خورد. به هر حال سهم این مجله انكار ناپذیر و نقشی كه در حوزه ی ادبیات داشت در حد خود چشم گیر است، در سخن از این نشریه حق آن است كه به سهم و حقی كه چند نفر بر آن داشتند اشاره كنیم: نذیر فنصة، دكتر نادر نظام [تهرانی كه اکنون استاد دانشگاه علامه طباطبایی است]، دكتر ویكتور اَلكك. چه با كار كردن در آن و چه با ارایه ی موضوع ها و مقاله های مناسب آن.
رویكردها:
تلاش و توجه معاصر جهان عرب به زبان و ادب فارسی دو رویكرد دارد: یكی آكادمیك و شخصی كه نتیجه ی طبیعت تخصص بسیاری از پژوهندگان زبان و ادبیات فارسی است كه این خود بعدهای بسیار دارد. دیگری دولتی كه بر عهده ی وزارت خانه های فرهنگ و تبلیغات و یا آموزش و پرورش در پاره ای از كشورهای عربی است.
مثلن در دهه ی پنجاه در مصر وزارت آموزش و پرورش دكتر یحیی خشاب و صادق نشأت را مسئول ترجمه ی “تاریخ بیهقی” [به زبان عربی] كرد. نیز مسئولیت ترجمه ی كتاب ایران در دوره ی ساسانی را به دكتر خشاب سپرد و در مجموعه ی “هزار كتاب” كه در آن زمان چاپ می كرد این دو كتاب را منتشر كرد. یا مثلن مدیریت عمومی فرهنگ وزارت فرهنگ مصر مسئولیت ترجمه ی بخشی از “جامع التواریخ” رشیدالدین فضل الله همدانی ـ یعنی بخشی كه به طور ویژه مربوط به هولاكو است ـ را به صادق نشأت و دكتر موسا هنداوی و دكتر فؤاد صیاد واگذار كرد. همچنین در سرآغاز دهه ی هفتاد وزارت فرهنگ و تبلیغات مصر به شماری از پژوهشگران مسئولیت داد تا كتاب “پژوهش هایی در هنر ایرانی” را بنگارند. یا در سوریه هم در دهه ی شصت میلادی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی این كشور (۵) از «محمد فراتی» دعوت كرد و از او خواست تا شماری از آثار فارسی سعدی شیرازی و نیز جلا الدین مولوی و دیگران را به عربی برگرداند و این ترجمه ها به چاپ رسید.
تلاش پژوهشگران عرب:
كوشش و تلاش پژوهشگران عرب متخصص در زبان و ادبیات فارسی و دانش های آن فراوان و گونه گون است، زیرا به یك نوع محدود نمی شود و حوزه ی آن گسترده است و شامل میراث ادبی قدیم و جدید و موضوع ها و فن های گوناگون می شود. هر چند در حوزه ی قدیم سهم بیش تری دارد. این امر هم طبیعی است، زیرا ایرانیان در این قضیه مانند عرب ها هستند، یعنی توجه آنان به زبان و ادبیات قدیم عربی نسبت به زبان و ادبیات جدید عربی بیش تر است. بنده به یك اشاره ی كوتاه به انواع این تلاش ها بسنده خواهم كرد، بدون آن كه به طور مفصل آن ها را برشمارم. چون این برشماری خود موضوع یك پژوهش كتاب شناسی توصیفی، ادبی و نقادانه ای است كه آن را آماده ی چاپ كرده ام. من در این كتاب شناسی عمده تألیف ها و ترجمه ها و پژوهش ها و مقاله هایی كه در زمینه ی زبان و ادبیات و علوم و فنون فارسی از عرب ها نقل شده یك یك برشمرده ام . به هر حال این تلاش ها به نظر بنده به دو حوزه ی برجسته تقسیم می شود: ۲- زبان و ادبیات قدیم و جدید پارسی ۲- علوم و معارف و فنون گوناگون پارسی.
در حوزه ی نخست به پژوهش ها و كاوش هایی درباره ی زبان پارسی و پژوهش های زبانی تطبیقی به ویژه درباره ی نفوذ زبانی از فارسی به عربی فصیح كهن و به گویش های محلی جدید برمی خوریم. از برجسته ترین كسانی كه به این جنبه اهتمام ورزیده اند می توان از عبدالوهاب عزّام و حامد عبدالقادر از مصر، و داوود چلبی و محمد رضا شبیبی و جعفر خلیلی از عراق و فؤاد افرام بستانی از لبنان و محمد تونجی از سوریه نام برد. زیرا شماری فراوان از تألیف های آموزشی و فرهنگ لغت های فارسی ـ عربی نگاشته شده است. این نوع نگارش در روزگار ما از زمانی بسیار زود آغاز شد و شاید قدیم ترین انواع توجه و تلاش های عرب ها به زبان و ادبیات فارسی باشد. این تلاش ها در زمینه ی ادبیات كهن پارسی به پژوهش و تألیف و مقاله های عربی و فارسی و برخی زبان های خارجی دیگر و ترجمه ی مستقیم از فارسی یا ترجمه از زبانی بیگانه تقسیم می شود. نیز شامل توجهی است كه به شاعران بزرگ و درجه اول و آثار آنان می شود.
شاعران و نویسندگان بزرگ در ادبیات كهن پارسی و همچنین آثار برجسته ی آنان از توجه و کوشش فراوانی برخوردار شده اند كسانی مانندخیام و رباعیاتش، سعدی و بوستان و گلستان او، حافظ و شعرهایش، جلال الدین مولوی و مثنوی او، فردوسی و شاهنامه اش، ناصر خسرو و سفرنامه و دیگر آثارش، فریدالدین عطار، عبدالرحمن جامی و نظامی گنجوی. در این میان بهره ی خیام از لحاظ نگارش درباره ی او و ترجمه ی رباعیاتش از فارسی و غیر فارسی به عربی بیش تر است.. (٦) ودیع بستانی، احمد رامی، محمد سباعی، جمیل صدقی زهاوی، احمد زكیا بوشادی، احمد صافی نجفی، احمد حامد صراف، طالب حیدری، عبدالحق فاضل و ابراهیم عریض از نام بردارترین مترجمان رباعیات خیام به عربی هستند. نیز در رأس كسانی كه در پژوهش و تألیف و ترجمه به ادبیات قدیم فارسی کوشیدند نام عبدالوهاب عزام، ابراهیم امین شورابی، یحیی خشاب، محمد كفافی، حسین مجیب مصری، عبدالنعیم حسنین، طه ندا، محمد فراتی، محمد موسی هنداوی، عبدالعزیز جواهری، حسین علی محفوظ، امین عبدالمجید بدوی، احمد ناجی قیسی، عبداللطیف سعدانی و علی شابی برجسته و درخشان است.
از مهم ترین تلاش های تازیان در این حوزه آثاری است كه پژوهشگران عرب در زمینه ی پژوهش های ادبی تطبیقی میان عربی و فارسی در شعر و نثر و فنون گونه گون ادبیات تطبیقی به قلم آورده اند، مانند ورن و قافیه، ایستادن بر خرابه های دیار یار، داستان عاشقانه به ویژه داستان عشق لیلی و مجنون و تأثیر پذیری شماری از شاعران بزرگ ایران مانند سعدی و منوچهری و عمر خیام از برخی شاعران عرب به طور خاص و به طور عام از فرهنگ و زبان عربی. از كسانی كه در قلمرو پژوهش های تطبیقی تلاش كرده اند می توان از عبدالوهاب عزام، محمد غنیمی هلال، طه ندا، حسین علی محفوظ، جعفر خلیلی، فارس ابراهیم حریری، ویكتور اَلكك و محمد كفافی یاد كرد.
اما در زمینه ی ادبیات فارسی معاصر باید گفت تلاش های صورت گرفته، هر چند نسبت به تلاش های مشابه در ادبیات فارسی قدیم اندك تر است، بیش تر این كوشش ها در حد و قالب پژوهش و مقاله و ترجمه ی گزیده هایی از شعر و نثر است. از میان بزرگان ادبیات فارسی معاصر كه بیش از دیگران از این كوشش های عرب ها سهم و بهره داشته اند یكی صادق هدایت است، زیرا شماری از داستان های او به عربی ترجمه شده. دیگری حسین قدس نخعی، شاعر شیرازی است كه رباعیات وی چندین بار ترجمه شده است. نیز شاعر نام بردار پاكستانی [علامه] محمد اقبال كه تعدادی از دفترهای شعر فارسی او به عربی برگردانده شده است.
از دیگر انواع ادبیات معاصر فارسی كه از کوشش و توجه عرب ها بهره مند بود، سفرنامه نویسی است چنان كه می دانیم تنی چند از عرب ها به ایران مسافرت كرده اند و دیده ها و رخدادهای سفر خود یا بخش عمده ی آن را در یك كتاب یا مقاله به نگارش در آورده اند، از جمله ی این افراد عبدالوهاب عزام، ابراهیم امین شواربی [هر دو از مصر] عبدالله فیاض از عراق و احمد مكی لبنانی هستند.
اما بخش دیگر كه ویژه ی علوم و فنون و معارف فارسی است و در آن انواع كوشش های عرب ها می گنجد. موضوع هایی مانند تاریخ، روابط قدیم و جدید میان عرب ها و ایرانیان، شهرها و جغرافیا، دین و فلسفه و تصوف، هنرها و موسیقی و آواز، نسخه های خطی و كتاب ها و كتاب خانه ها است. مثلن در تاریخ، شماری از مهم ترین کتاب های تاریخی فارسی در كتاب خانه های كشورهای عربی هست كه به طور مستقیم از فارسی به عربی ترجمه شده اند. مانند شرف نامه ی شرف خان بدلیسی، تنسر نامه، تاریخ بیهقی، راحةالصدور راوندی، جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخ بخارا، سیاست نامه، یا سیرالملوك از خواجه نظام الملك توسی، بخش هایی از تجارب السلف هندو شاه نخجوانی، بخش هایی از تاریخ جهانگشای عطاملك جوینی و بخش هایی از تاریخ گزیده ی حمدالله مستوفی قزوینی. علاوه بر این اروپاییان كتاب هایی در باره ی تاریخ ایران نگاشته اند و از غیر فارسی به عربی برگردانده شده، یا خود عرب ها كتاب ها یا مقاله هایی را نوشته اند. در زمینه ی روابط میان دو قوم ایران و عرب در طول تاریخ تا به حال نیز وضع به همین منوال است. همچنین است موضوع های دیگری كه پیش از این به آن ها اشاره كردیم و این جا مجال تفصیل آن ها نیست. زیرا همه ی این موضوع ها تا حد زیادی در كتابی نگاشته ی این جانب به نام “میراث ادبی ایران نزد عربها” بحث و بررسی شده است.
نمونه هایی از کوشش های عرب ها در این زمینه:
تلاش توان فرسای پژوهشگران عرب در خدمت به میراث ادب فارسی در رنج هایی كه بسیاری از آنان برای یافتن یك نسخه ی خطی به منظور تصحیح یا تألیف كتاب یا در ترجمه ی اثری نمایان است. دكتر عبدالوهاب عزّام در باره ی رنج و سختی و دشواری ای كه برای نگارش مدخل ها و دیباچه های شاهنامه با سفر از جایی به جایی دیگر برای یافتن نسخه های شاهنامه كشیده سخن گفته. وی پیش از اقدام به انتشار شاهنامه عربی در مدت دو سال (۱۹۲۹- ۱۹۲۷) به انگلستان و فرانسه و استانبول مسافرت كرده و به نسخه های خطی ای كه از شاهنامه در دارالکتاب های المصریة یافته بسنده نكرده است. (۷)
احمد صافی نجفی [شاعر معاصر عراقی] نیز تجربه ها، رنج ها، دشواری ها و شگفتی اش را در زمانی كه خود را برای ترجمه ی شماری از رباعیات خیام آماده می ساخته و نیز در حین ترجمه توصیف می كند: «من در آن زمان اهمیت موقعیت و كار و همچنین دشواری هایی را كه با آن برخورد خواهم كرد دریافته بودم. همچنان كه هر كس زحمت ترجمه ی شعری را به شعر مانند آن تحمل كرده باشد، احساس می كند. این امر هم طبیعی است زیرا نقل یك مضمون به شعر یك زبان دیگر [به زبان عربی] با حفظ معنای اصلی به گونه ای كه اثر تكلف در ترجمه در آن پدیدار نباشد امری شاق است و در برابر آن اراده ها سست و همت ها حیران می شود ولی رمز كام یابی، انگیزه است و عشق، گرفتاری ها را پشت سر می گذارد و دشواری ها را آسان می كند. بنابراین من كه سراپا انگیزه بودم به تعریب (ترجمه به عربی) این رباعیات روی آوردم و شروع به آزمودن ذوق خود در چند تا از آن ها كردم. سپس آن ترجمه ها را به ادیبان ایرانی كه از زبان و ادبیات عربی آگاهند عرضه داشتم. آنان نیز این ترجمه ها را با اصل فارسی آن ها مقابله و تطبیق كردند و اعجاب خود را از آن ها اظهار كردند و مرا به تكمیل این كار تشویق نمودند. من نیز سه سال تمام تلاش و كوشش نمودم و در طی این مدت به هیچ كار دیگری مشغول نبودم تا آن كه پس از ترجمه ی سیصد و پنجاه و یك رباعی آن ها را به پایان رساندم.» (مقدمه ی ترجمه/ یزگ ٦)
همچنین دكتر امین عبدالمجید بدوی یادآور می شود كه ده سال تمام از عمر خود را بر سر تألیف كتاب خود “القصةفی الادب الفارسی” نهاده است. (۸)
یا مثلن شاعر عاشقانه سرای مصری، احمد رامی، كه خود یكی از ترجمه كنندگان رباعیات خیام به عربی است چنین می گوید: «من از شیفتگی به خواندن رباعیات خیام جنونم گل كرده بود. می خواستم آن ها را به فارسی بخوانم. همین امر مرا به رفتن به پاریس و اقامت دو ساله در آن جا كشاند تا زبان فارسی را در آن جا بیاموزم. تنها به علت آن كه می خواستم از رهگذر این امر به ترجمه ی رباعیات خیام به عربی نایل شوم.» (۹)
ولی رنجی كه زنده یاد دكتر ابراهیم امین شواربی در ترجمه ی بخشی از كتاب ادوارد براون (تاریخ ادبیات در ایران) (۱۰) كشیده و دشواری های فراوانی كه با آن رو به رو شده، خود از به ترین و جامع ترین نمونه های دشواری ها و مشكل هایی است كه ما از آن سخن می گوییم. وی در مقدمه ی ترجمه اش می نویسد: «دشواری هایی كه من در ترجمه ی این كتاب به عربی تحمل كرده ام بیش از آن است كه به تفصیل از آن ها در این مجال یاد شود. ترجمه ی این كتاب داستانی دارد كه به اندازه ی داستان نگارش آن جالب است. و حتا شاید بتوان گفت كه ترجمه ی آن دشوارتر و پر رنج تر از تألیف آن بوده است. هم به سبب علت هایی عمومی كه هر كس در وادی ترجمه از زبانی به زبانی دیگر سختی كشیده باشد با آن ها آشناست و هم به سبب علت هایی خاص.» (۱۱)
قدردانی ایران و ایرانیان از این تلاش ها:
تلاش های علمی عرب ها در خدمت به زبان و ادب فارسی در ایران پژواك نیكویی داشته است. به ویژه از سوی پژوهشگران این كشور و کسانی كه با زبان و ادبیات عربی آشنا هستند. این قدردانی می تواند به دو بخش معنوی و ادبی تقسیم شود:
الف) قدردانی معنوی: تا آن جا كه بنده اطلاع دارم ایران از تلاش های چهار تن از پیشگامان عرب در زمینه ی زبان و ادب فارسی قدردانی به عمل آورده است. آنان عبارت اند از: دكتر عبدالوهاب عزّام، دكتر ابراهیم امین شواربی، دكتر محمد موسی هنداوی و دكتر یحیی خشاب.
عبدالوهاب عزّام كه خود نماینده ی دانشگاه قاهره در كنگره ی بین المللی فردوسی در سال ۱۹۳۴م. بود كمی پس از پایان كنگره برای قدردانی از تلاش هایش در زمینه ی شاهنامه نشان ارزشمندی دریافت كرد.(۱۲) نیز دولت نشان علمی درجه ی دو را در ۱۹۳۵م. به او اعطا كرد و او را به عنوان عضو فرهنگستان ایران برگزید. (۱۳) عبدالوهاب عزّام شایسته ی همه ی این پاسداشت ها و قدردانی ها و حتا بیش از آن بود، چنان كه زنده یاد عقاد در باره ی او در مقدمه ای كه بر دیوان دومش المثانی نگاشته گفته است: «تحصیل عزّام در دو زبان فارسی و اردو در به هم نزدیك كردن این دو فرهنگ تأثیر داشت. وی از سفیران ادب و فرهنگ است كه در او علم و عمل با هم تعامل و همكاری داشتند.» نیز عبدالمنعم خلاف در سوگ او چنین گفته: «خداوند در زبان او زبان های عربی و فارسی و تركی و هندی را كه تكلم كنندگان به آنها بزرگ ترین امت های تمدن اسلامی اند، [یك جا] جمع كرده بود. عزّام محل اعتماد و اكرام این ملل بود و نزد هر یك برای دیگری سفیر بود و ترجمان شناسایی متقابل و برادری در بین آنان بود.» (۱۴) نیز طه حسین درباره ی عزّام گفته است: «وی پیشگام این نسل از دانشمندان عرب بود كه اهتمام و توجه فراوانی به زبان های شرقی داشتند.» (۱۵)
اما ابراهیم امین الشواربی كه بیش ترین عنایت و اهتمام را به حافظ شیرازی داشت. وی ایران را به «كشور دوست و برادر» توصیف می كرد. (۱٦) ایران خدمات او را در حوزه ی پژوهش های شرقی و فارسی به طور خاص و [به ویژه] پژوهش حافظ و ترجمه دیوانش به عربی پاس داشت و در سال ۱۹۵۲م. نشان درجه ی دو معارف را به او اعطا كرد و لقب «شهروند افتخاری» شهر شیراز، زادگاه و خاستگاه و آرامگاه حافظ را در سال ۱۹۵۵م. به او داده شد.» (۱۷)
وزارت فرهنگ وقت ایران از فضل و حق تلاش های محمد موسی هنداوی، دوست دار سعدی، شاعر دیگر شیراز در زندگی اش و بوستان و گلستان اش، به سبب پژوهش در زمینه ی سعدی و برگردان بوستان و گلستان به عربی قدردانی كرد و در سال ۱۹۵۳م. نشان «معارف ایران» را به او اعطا كرد. هنداوی در آن زمان استاد دانشكده ی دارالعلوم دانشگاه قاهره بود. (۱۸) همچنین دانشگاه تهران درجه ی دكترای افتخاری در ادبیات فارسی به دكتر یحیی خشاب اعطا كرد. (۱۹)
ب) قدردانی ادبی: برخی از تلاش های عرب ها، توسط گروهی از دانشمندان و ایبان معاصر ایران مورد تقدیر و سپاس گزاری و پاس داشت قرار گرفته است. خاصه درباره ی برخی از نوشته های در باب خیام یا ترجمه ی رباعیات او. بیش ترین توجه آنان به دو تن از ادیبان عراق كه به تسلط و اشراف در دو زبان و ادبیات فارسی و عربی معروف اند یعنی زنده یاد شاعر، احمد صافی نجفی و ادیب و سیاستمدار قدیم، عبدالحق فاضل، تعلق گرفته است. نجفی تهران را هشت سال به عنوان هجرتگاه خود اختیار كرد و همه ی اهتمامش چنان كه خود گفته این بود كه «ادبیات را بیاموزم و به مضامین دقیق و اهداف والای آن برسم تا از آن ها به چشمه سار زلالی كه تخیلات عمر خیام از آن ها جاری شده دست یازم. همان خیامی كه از میان دیگر شاعران ایرانی فقط به او شیفته شده بودم. (۲۰) از این پس در تحصیل و آموختن ادبیات فارسی به جایگاهی رسیدم كه می خواستم و علاقمند بودم و كم كم به نگارش و ترجمه و چاپ برخی مطالب با نام «سید احمد نجفی» در روزنامه های مهم فارسی زبان پرداختم…» (۲۱)
از بزرگ ترین نتایج آموزش زبان فارسی از سوی صافی نجفی این كه سیصد و پنجاه و یك رباعی از رباعیات خیام را به عربی [و به صورت منظوم] برگرداند و در چاپ معروف لندن، این رباعیات همراه با ترجمه ی انگلیسی فیتز جرالد از آن ها منتشر شدند. (۲۲) ترجمه ی منظوم عربی صافی نجفی از سوی محافل ادبی ایران با استقبال رو به رو شد و بسیار مورد بزرگ داشت واقع شد تا آن جا كه محمد تقی ملك الشعرای بهار گفت: «بعضی از این ترجمه های عربی صافی نجفی از رباعیات خیام هم بسیار مطابق با فارسی است و هم از لحاظ شیوایی و اسلوب برتر از آن است.» از نمونه هایی كه استاد بهار به آن استشهاد كرده رباعی زیر به همراه برگردان عربی آن است: (۲۳)
ای چرخ خسیس خس دون پرور خس/ هـرگــز نـروی تــو بــر مـــراد دل كس
چرخا فلكا تو را همین عادت بس / ناكس تو كسی كنی و كس را ناكس
أیا فلكن یربّی كل نَذْلِ / و لیس یدور حسب رضا الكریم
كفی بك شیمة أن رحت تهوی / بذی شرف و تسمو باللئیم (۲۴)
علامه صدرالأفاضل از فرط اعجابش نسبت به این ترجمه ی عربی به صافی نجفی گفته: «تقریبن باور دارم كه خیام رباعیاتش را هم به عربی و هم به فارسی سروده ولی سروده های عربی مفقود شده و اینك تو آن ها را یافته ای و به خود منسوب داشته ای.»!
شاید همین نظر و مانند آن باعث شده تا درباره ی ترجمه های عربی ای كه از سوی عراقی ها از این رباعیات شده گفته شود: «امتیاز ترجمه های ادیبان عراق نسبت به دیگر ترجمه های عربی این است كه ترجمه های عربی ادیبان عراقی از روی اصل فارسی رباعیات صورت گرفته و رایحه ای نزدیك به آن اصل را دارد كه اگر مطابق با آن نباشد تقریبن از آن دور نیست و من خود را مجاز می دانم كه بگویم پاره ای از ترجمه ی عربی رباعیات از لحاظ دل انگیزی و نغزی و زیبایی از اصل فارسی شان برتر است و اگر خیام می خواست این رباعیات را به عربی بسراید حتمن به همین صورت آن ها را به نظم می كشید.» (۲۵)مجله ی ارمغان، نشریه ی انجمن ادبی تهران، پاره ای از این رباعیات را به همراه ترجمه ی عربی صافی نجفی از آن ها به علاوه ی مقدمه ای جامع درباره ی جایگاه این ترجمه و اهمیت آن به چاپ رسانده است
هنگامی كه صافی نجفی پس از فراغت از این ترجمه ی عربی، تعداد هشتاد و شش رباعی را برای علامه قزوینی در پاریس فرستاد تا نظر خود را درباره ی آن ها بگوید، وی در پاسخ او نامه ای بلند بالا، به فارسی نوشت و اتفاقن صافی نجفی اصل فارسی این نامه را به همراه ترجمه ی عربی آن در آغاز ترجمه ی خود از رباعیات خیام آورده است. علامه ی قزوینی در جایی از آن نامه آورده بود كه «اشهدالله كه ما بین تراجم كثیره لا یعدُ و لا یحصای خیام به السنه ی مختلفه كمتر ترجمه ای به صحت ترجمه ی سركار عالی و تطابق آن با اصل دیده ام ولی از حیث تطابق معنی ترجمه با اصل (تا آن جا كه تقید به وزن و قافیه در ترجمه ی منظوم اجازه می دهد.» الحق و الانصاف چنان كه عرض كردم بسیار بسیار خوب از عهده برآمده اید و شاید بتوان گفت این ترجمه نزدیك ترین جمیع تراجم شعری خیام است بلا استثنا به اصل فارسی آن.» (۲٦)
عبدالحق فاضل نیز توانست مانند هم میهنش، صافی نجفی، پاره ای از رباعیات خیام را به عربی برگرداند و در اواخر دهه ی چهل سده ی بیست وقتی در سمت كنسول عراق در ایران در تهران بود آن ها را به بخش دوم كتابش «انقلاب خیام» بیافزاید و یكی از ادیبان ایران مهارت و توانایی او را در ترجمه ی رباعیات خیام و فهم و درك و تعمق ورزیدن در آن ها ستود. وی كسی نیست جز استاد سعید نفیسی، پژوهشگر معروف ایرانی، نفیسی در مقدمه ای كه بر كتاب عبدالحق فاضل نگاشته آورده: «مؤلف محترم كتاب خود، «ثورةالخیام» را پیش از چاپ به بنده سپرده بود. من نیز به دقت آن را به مطالعه گرفتم. به نظر بنده تا به امروز هیچ كس به این پایه و درجه از كمال در تحلیل باطن و درون خیام و رسیدن به كنه ذات او و بررسی اندیشه های او نرسیده. این كتاب تا آن پایه و مایه مرا شیفته ی خود ساخت كه من نیز مانند مؤلف آن (عبدالحق فاضل) با بی شكیبی در انتظار آن روزی بودم كه نسخه ی چاپ شده ی آن را نیز بارها و بارهای دیگر مطالعه كنم…وقتی از دیدار شاعر نغز گوی و بزرگ آقای عبدالحق فاضل در تهران در ۱۹۵۰ م. شادمان شدم و ایشان برخی رباعیات خیام را كه اخیرن با آن توان بالا و استادی حیرت آور به زبان عربی برگردانده برایم خواند باز در ذهنم همان اندیشه را مرور كردم. این اندیشه كه این فرزانه ی بزرگ نیشابوری در واقع خوشبخت ترین شاعر و سخن سرای گیتی است زیرا چنین مترجمان و معرفانی بی نظیر در زبان های مختلف برای او فراهم شده است.»
دكتر محمد محمدی، استاد دانشگاه تهران نیز دو كار دیگر را ستوده. یكی در باب ترجمه است یعنی كتاب “نفحات من خمائل الأدب الفارسی” از جعفر خلیلی و دیگری در قلمرو پژوهش های تطبیقی یعنی تأثیر فرهنگ عرب در شعرهای منوچهری دامغانی به قلم دكتر ویكتور آلكك است. وی درباره ی كتاب نفحات… می گوید: «….بیش تر اشعار برگزیده از بیت های رایج معروف در زبان فارسی است از آن جهت كه این ابیات شعری هم استواری لفظ دارد هم سهل و روان است و هم در بیان اندیشه یا نكته ای كه شاعر خواسته بیان كند موجز است. شاعر [جعفر خلیلی] ابیات عربی را به سبك و سیاق اصل فارسی آن ها ترجمه كرده و در برگردان خود هر چه را امكان داشته رعایت كرده و هرچه از ویژگی های زبان فارسی را كه زبان مقصد (عربی) به او اجازه می داده به عربی انتقال داده. بنابراین دقت تعبیر را با زیبایی ارایه تلفیق كرده است . . . این امر بی نظیر وی را بستاید و از سویی دیگر از گزینش نیكو و ذوق رفیع وی خشنود باشد.» (مقدمه ترجمه)
حقیقت آن كه دكتر محمدی در باره ی نفحات استاد خلیلی آن چه بنده اعتقاد داشته ام بیان كرده است. برای نمونه به این بیت سعدی و ترجمه ی عربی خلیلی از آن توجه كنید:
من از جفات نترسم ولی از آن ترسم / كه عمر من به جفا كردنت وفا نكند
أنا خِفتُ یا حبیبی، فخوفی / لم یكن من جفاك أو اغضائك
انما خیفتی بأن یقصر العم / رو یمضی، فلا یفی لجفائك
استاد محمدی در باره ی كتاب دیگر (تأثیر فرهنگ عرب در اشعار منوچهری دامغانی) می گوید: «این كتاب نمونه ای از دقت پژوهش و حسن سلیقه ی مؤلف فاضل آن است و در ادبیات فارسی جایی خالی را پر می كند و در حوزه ی ادبیات تطبیقی جای آن تا كنون خالی بوده است. ( مقدمه ی فارسی محمدی بر كتاب، برگ ۱۷)
همچنین مرحوم صادق نشأت در زمانی كه رای زن فرهنگی ایران در قاهره و استاد فارسی در دانشگاه های آن بود، در گزارشی از «وضع زبان فارسی در مصر» كوشش های نسل اول مصری ها و خدمات علمی آنان را به زبان و ادبیات فارسی ستوده است. از جمله ی این افراد می توان عبدالوهاب عزّام، یحیی خشاب، ابراهیم امین شواربی، محمد موسی هنداوی، طه ندا، محمد كفافی، احمد ساداتی، محمد غنیمی هلال، حامد عبدالقادر و عبدالنعیم حسنین، فؤاد صیاد، حسین مجیب مصری، امین عبدالمجید بدوی و احمد رامی را نام برد.
– – –
پی نوشت ها:
این نوشتار ترجمه ای است از مقاله ای با عنوان «الجهود العربیة فی تراث فارس» از كتابی به نام “نحن و تراث فارس” نوشته ی دكتر یوسف حسین بكار در دمشق در سال ۲۰۰۰ م. وی استاد پیشین دانشگاه فردوسی مشهد و استاد كنونی دانشگاه یرموك اردن است.
۱- جوانب من الصلات الثقافیة بین مصر و ایران، برگ ۱۵۹.
۲- از ۱۹۵۹م تا ۱۹٦۷م.
۳- باید اشاره كنیم كه مقاله های ممتازی به دست ایرانی ها نوشته و در این مجله چاپ شد كه بیش تر آن ها را استاد احمد لواسانی به عربی برگرداند.
۴- مجله ی الاخاء پس از انقلاب در سال ۱۹۷۹م/۱۳۵۷ش تعطیل شد.
۵- مجله ی الدراسات الأدبیة سال پنجم، شماره های ۳ و ۴، سال ٦۴- ۱۹٦۳، برگ ۳۰۱.
٦- درباره ی خیام به آثار زیر از بنده مراجعه كنید:
– ترجمه های عربی رباعیات خیام (پژوهشی نقادانه)، دانشگاه قطر، دوحة، ۱۹۸۸م
– گمان هایی درباره ی نوشته های عرب ها از خیام. بیروت دارالمناهل، ۱۹۸۸م.
– عمر خیام و رباعیات او در آثار پژوهشگران معاصر عرب، بیروت، دارالمناهل، ۱۹۸۸م
– رباعیات عمر خیام، ترجمه به عربی از مصطفی وهبی تل (همراه با مقدمه و تصحیح و استخراج اصل فارسی رباعیات و پژوهش) بیروت، دارالجیل و عمان، دارالرائد العلمیة، ۱۹۹۰م.
۷- مدخل شاهنامه (برگردان عربی ۱/۵۳، چاپ افست، تهران، ۱۹۷۰م .
۸- مقدمه ی كتاب، دارالمعارف، قاهره /۱۹٦۴م.
۹- مصطفی سویف، الاسس النفیسة للإ بداع الفنی – فی الشعر خاصة، برگ ۲۳۷. دارالمعارف، قاهره، چ ۲، ۱۹۵۹م
۱۰- Alierary History of Persia.
۱۱- نگارنده ی مقاله پس از این در طی پنج شماره به این دشواری های خاص در ترجمه ی این اثر براون اشاره
می كند كه ما برای اختصار آن ها را حذف كردیم. ضمنن این مطالب از تاریخ الادب فی ایران من الفردوسی الی سعدی(الترجمه ی العربیة) مقدمةالمترجم ص ذ – ظ دارطباعة كمبریج، ۱۹۴۵، نقل شده است.
۱۲- صالح شهرستانی نخستین كسی كه به این نشان دست یافت. مجله ی الاخاء شماره ی ۱۸۲، برگ ۹، سال یازدهم، تشرین الثانی ۱۹۷۰ م.
۱۳- قمم أدیبة (قله های ادب) ۲۳۹– ۲۴۰. عالم الکتاب های قاهره (د. ت)
۱۴- همان برگ ۲۴۱
۱۵- كنز جدید – تاریخ البیهقی مقاله ای كه مجله ی الاخاء آن را در شماره ی ۷۴ خود – سال ششم، نیسان ۱۹٦٦ – تجدید چاپ كرد.
۱٦- مقدمه ی كتاب (ایران ماضی ها و حاضرها) ترجمه ی دكتر عبدالنعیم حسنین، قاهره، ۱۹۵۸م
۱۷- معرفی امین شواربی توسط دكتر عبدالنعیم حسنین در آغاز كتابش، القواعد الأساسیة الفارسیة. مکتاب هایة الانجلو المصریة، قاهره، چاپ چهارم، ۱۹٦۴م.
۱۸- ر. ك. مقدمه ی هنداوی برتر ترجمه ی بوستان، مکتاب هایة الأنجلو المصریة، قاهره، ۱۹۵۴م.
۱۹- نشریه ی رستاخیز، شماره ی ۹۴۷، سوم تیر ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸م)
۲۰- احمد صافی نجفی در این زمینه سروده:
أخیامُ أرسلت روحك هادیا / لروحی فی اتقان هذی التراجم
فانی تلمیذ لروحك فی الاسی / أمارسه من قبل حل التمائم
لئن نلتُ من بعد التشاؤم لذةً / فما نلت من دنیای غیر التشاؤم
۲۱- از سخنان نجفی در آغاز ترجمه اش از رباعیات خیام، چ ۱، دمشق، ۱۹۳۱م.
۲۲- النجفی صوفیة الغربة، مجله ی البیان كویت، شماره ی ۱۳۷، آگوست ۱۹۷۷م ، برگ ۴ .
۲۳- شرح حال صافی نجفی، برگ ۱۰۷.
۲۴- یادآوری می شود شماره ی این رباعی در چاپ دو زبانه (عربی – فارسی) كه به صورت افست از سوی انتشارات ارومیه در قم صورت گرفته ۲۹۵ است. (مترجم)
۲۵- مشكرا الاسدی وقفه علی قبر خیام(توقفی بر گور خیام) مجله ی الاخاء سال پنجم« شماره ی ۵۹ « كانون الثانی ۱۹۵۹م.
۲٦- رباعیات عمرالخیام، تعریف السید احمد الصافی النجفی، چاپ افست، قم انتشارات ارومیه ، ۱۴۰۵، برگ های ۱۲ و ۱۳ (مترجم)
برگرفته از: كتاب ماه ادبیات و فلسفه شماره ی ۷۷
دكتر یوسف حسین بَكار (استاد دانشگاه یرموك اردن)
برگردان: احسان اسماعیلی طاهری