دورهی بازگشت، از لحاظ محتوای ادبی دورهایست کممایه و بیجان و اسمهایی که به یاد انسان میآید ـ یعنی چهرههای برجستهاش، هرچند اینها چندان برجسته هم نیستند – چهرههای مکرر و زایدی است. (شفیعی. ۱۹) همه ی نقدهایی که بر این دوره از ادبیات فارسی میشود، ریشه در عامل هایی دارد که بر این دوره وارد شده است. با نگاهی به تاریخ میتوان دلیل های کممایگی بازگشت ادبی را جست و جو کرد . با وجود این عیب ها، نمیتوان نقش مهم این دوره و تاثیری را که بر ادبیات معاصر گذاشت، از یاد برد. ادبیات معاصر کالبدی تازه به حیات ادبی ایران دمید ولی پیش از آن، جنبش بازگشت، سادهگویی و سادهنویسی را به ادبیات فارسی بازگردانده بود. بازگشت ادبی، مقدمهی شکلگیری ادبیات معاصر است. زمان حیات این دوره از ادب فارسی طولانی نیست . از اواسط حکومت کریمخان زند، دو، سه تن از مردان خوشقریحه و صاحبذوق یکباره روی از سبک رایج هندی (اصفهانی [آریا ادیب]) برتافتند و به شیوهی استادان پنج و شش سده ی پیش پرداختند و زمینهی پیدایش گویندگان از خود بزرگ تر را فراهم کردند. ( آرین. ۱۳) این دوره کم و بیش تا زمان انقلاب مشروطه ادامه پیدا کرد. هر چند در طول حیات خود، فراز و نشیبهایی نیز داشت که ریشهی آن را میتوان در عامل های فرهنگی جست و جو کرد.
نام آورترین پیشگامان این جنبش ادبی، سیدمحمد شعلهی اصفهانی ( فت ۱۱٦۰ ه.ق) ، میرزا محمدنصیر اصفهانی ( فت ۱۱۹۲ ه.ق ) ، … و از همه مهمتر میرسیدعلی مشتاق ( فت ۱۱۷۱ ه.ق ) بودند. (آرین .۱۳) شاعران این دوره میکوشیدند که سخنان پیشنیان را بیکم و کاست و به حد کمال زنده کنند و آثاری به وجود آورند که با گفتههای بزرگان عهد کهن برابری کند . ملکالشعرای فتحعلیخان — صبا – به روال شاهنامه و به همان وزن و ترتیب، شعر حماسی و رزمی میساخت. سروش ، مجمر ، معتمدالدوله نشاط و … از شاعرانی چون فرخی و معزی و حافظ تقلید میکردند و همگی در رشته ی خود چنان مهارت و شایستگی به خرج میدادند که سخن آنان از حیث رعایت نکات فن اختلافی با آثار پنج، شش سده ی پیش نداشت. با این فرق که استادان قدیم بیش از آن که در بند وزن و قافیه و سخنآرایی باشند، به معنی ها و مضمون های شعرها و گفته های خود توجه داشتند و هنر خویش را احساس میکردند، ولی سخنوران دورهی بازگشت بی آن که چنین اندیشه و احساسی از هنر خویش داشته باشند، شعر های دوره های گذشته را شبیهسازی و به اصطلاح خود، تتبع یا اقتفاء میکردند. ( آرین. ۱٦) مسالهی اصلیای که در شعر این دوره مطرح میشود و تقریبن در سراسر شعر این دوره دیده میشود ، عبارت از مقدار زیادی مدح و ستایش پادشاهی، خانی یا امیری است. در واقع میتوان این دوره را عصر ” مدیحههای مکرر ” نام گذاشت. (شفیعی. ۱۹)
در نثر این دوره نیز دگرگونی هایی رخ میدهد ولی نه به شدت و سرعت تغییراتی که در شعر اتفاق افتاد . از آن گذشته، نوع تغییرات نثر بهکلی با تغییرات نظم متفاوت است. در دورهی پادشاهان قاجار کلام منظوم همچنان غلبه دارد و نثر نویسی در درجهی دوم اهمیت است؛ جنبشی در شعر فارسی برای بازگشت به گذشتگان پدید میآید ؛ اما بازگشت ادبی به کلام منثور کم تر توجه دارد و این نهضت و جنبش در نثر نه تنها دیرتر روی می دهد، بلکه خیلی آهسته و کند و تدریجی است. ( آرین. ۴٦) نثر پیچیده و پرتکلف گذشته که طی چند سده شیوهی رایج نویسندگان بود، یکباره به صورت نثر ساده و خالی از تکلف و تصنع در نیامد ، بلکه نخست روش بینابینی در پیش گرفت که کم و بیش آن را از شیوهی گذشته جدا میساخت و راه را برای تغییر آن از شیوهی مصنوع و فنی به روش ساده و مرسل هموار میکرد. (حاج. ۱٦) نثر در این دوره غالبن عبارت از آثاری است که به همان سبک و روش پیشین نوشته شده است و از نظر ادبی ، قابل اعتنا نیست . (آرین. ۴٦) در اواسط این دوره، کسانی را چون قائممقام فراهانی داریم که به شیوایی و روانی مینویسند ولی از نظر محتوا چندان مایهای در خود ندارند.
گفتیم که ادب فارسی در ایران در طول تاریخ، تابع عامل های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است. در دوران صفوی قشر نیرومند روحانیت متعصب شیعه، با اشراف فئودال به سختی در ستیز بود و اینان نیز خود زد و خوردهای داخلی را رهبری میکردند. (بچکا. ۴۳۹) سبک هندی در آرامش و رفاه زمان صفویان میتوانست، گسترش یابد. آرامشی که ویژهی مردم مرفه بود و طبقههای حاکم و روحانیون نیرمند آنان را در محاق نادانی نگاه میداشتند. این سبک با شرایط تاریخی زمان سازگار نبود و ناگزیر موجودیت خود را به هنگام آشفتگیهای ناشی از اشغال کشور در پایان سدهی ۱۸ میلادی از دست داد . تنها در اصفهان ادیبانی که پس از یورش افغانان جان سالم به در برده بودند، توانستند ادبیات فارسی را بازسازی کنند. این پدیده بیگمان به منظور جان بخشیدن به سنتهای پیشین ادبی انجام شد. در این هنگام طبقهی متوسط پیشآهنگی جنبش ادبی را در دست گرفت. طبعن ادیبان کارآمد وابسته به این طبقه میتوانستند روند پیشرفت ادبیات را با روح زمان هماهنگ کنند . اینان با داشتن خرد و ذوق انتقادی، دریافتند که شیوهی هندی دچار بنبست شده است . هر اندازه این سبک جذابیت خود را از دست میداد ، این باور نیرو میگرفت که ناگزیر باید به سنتهای سالم استادان پیشین شعر فارسی روی آورد. (بچکا. ۴۴۲) شعر این دوره در طبقهی متوسط رشد میکند ؛ چراکه میان فئودالهای قاجاری و مردم تهیدست جامعه ، نزاعی دایمی وجود داشته که مجالی برای پرداختن به مسایل ادبی باقی نمیگذاشت . اقتصاد ضعیف، خود باعث شکلگیری موضوع شعری این دوره یعنی “مدح و ستایش ” میشود. زیرا پادشاهان قاجار، به جز آقامحمدخان همگی به ادب توجه و علاقه نشان میدادند و آن ها را در دربار خود گرد میآوردند بهویژه فتحعلی شاه ، که با فرهنگ ویژهای پرورده شده بود؛ با تاریخ ایران آشنایی داشت، شاهنامه میخواند؛ خود نیز شعر میگفت و با شاعران مهربانانه رفتار میکرد و آرزو داشت در فرهنگدوستی از سلطان محمود غزنوی پیشی گیرد. (بچکا. ۴٦۰) شاعران نیز برای به دست آوردن موقعیت به تر ، به مدیحهسرایی دست میزدند. در دربار فتحعلی شاه، نوعی ” آکادمی” از خبرگان و ستایندگان هنرهای زیبا با نام انجمن “خاقان” تشکیل شد. (بچکا.۴٦۰) ولی اگر تمها و درونمایههای حاکم بر شعر این دوره را بررسی کنیم، یک مقدار مدح های تکراری درباری است که حتا “معیار ارزشها” هم در آن دیده نمیشود. (شفیعی. ۲۱) دلیل این موضوع نیز تغییر ارزشهای جامعه در مدت کوتاه است. در نخستین سالهای حکومت قاجار، “پانترکیسم” و “انترناسیونالیسم دینی” تبلیغ میشود ولی پس از مدتی، با ظهور کسانی چون شاهزاده عباسمیرزا ، قائممقام فراهانی و امیرکبیر ، معیارها رو به سوی ملیگرایی تغییر پیدا میکند. پس جای شگفتی نیست که پادشاه و بزرگان مدحشده در این دوره دارای صفت های متفاوت باشند. البته شعر های انتقادی بهویژه انتقاد نسبت به وضعیت اجتماعی نیز در اواخر این دوره ، دیده میشود. این انتقادها در زمان خود تاثیر چندانی نداشت، ولی در دراز مدت، در زندگی اجتماعی بازتاب گستردهای پدید آورد. از سوی دیگر، فشارهای دینی و شریعتگرایی شدید، شدیدتر میشود. انسان این دوره انسانی است گرفتار در حوزهی نفوذ قاطع شریعت و اصلن یک لحظه هم از حوزهی نفوذ دین، بیرون نیست. (شفیعی. ۲۵) در نتیجه ادب فارسی، قادر نیست موضوع جدیدی را برای گفتار در خود بگنجاند. در دورهی قاجار به دلیل تعصب های دینی و بیکفایتی پادشاهان پیشرفت شایانی در دانش دیده نمیشود. مردمان از پیشرفت و انقلاب صنعتی اروپا بیخبرند. از نظر شاعر این دوره ، جهان چیزی ایستا است. او هیچگونه تغییری در پیرامون و رابطه های اجتماعی جهان اطرافش حس نمیکند. (شفیعی. ۲۲) به همین دلیل اگر الحادی در شعر این دوره دیده میشود، الحاد خیامی نیست، بلکه گرایش به سوی تصوف است. آنهم نه تصوفی با موضوع و تجربهای تازه.
در مورد نثر فارسی ، قضیه کمی متفاوت است . در اصلاح نثر باید معتقد به نشر کتاب ها و پژوهش طلاب شد، و نیز نباید از فراغبالی سیسالهی کریمخان زند ۱۱٦۳- ۱۱۹۳ غافل شد. (بهار. ۳۱۲) با اینحال رستاخیز شعری زودتر از رستاخیز نثری روی داد. (بهار. ۳۳۸) منشیان و نثرنویسان این زمان مانند فاضلخان گروسی، عبدالرزاق دنبلی، میرزاصادق همای مرزوی و … بدون آنکه خود در صدد ترویج شیوهی کهن باشند، تا حدی بدان دلبستگی دارند و هنوز در منشآت خود، کم و بیش از سبک و شیوهی دیرین پی روی میکنند. (آرین. ۴٦) با اینهمه در دورهی ولایتعهدی، عباسمیرزا، دگرگونی های شگرف و بنیادی در نثر فارسی روی داد. نثر در این دوره، بیش تر زیر تاثیر عامل های فرهنگی قرار گرفت تا عامل های اقتصادی و سیاسی. جالب است که تغییرهای فرهنگی در شیوهی نثرنویسی، به تغییرهای سیاسی و اجتماعی ایران، بهویژه در زمان انقلاب مشروطه کمک شایانی میکند. نثر نویسی در این دوره از نوشتن تاریخ درباری و کتاب های درسی خارج و به عنوان بخشی از ادبیات پذیرفته میشود. در نیمهی دوم این دوره نثرنویسی نهتنها به سادگی گرایید، بلکه به گونهای گسترده مورد استقبال قرار گرفت. شمار خوانندگان ادبیات نثری نیز فزونی یافت. (بچکا. ۴٦۰) این موضوع مهمی بود، چرا که خوانندگان و دوستداران شعر، بیش تر درباریان و در نثر همهی مردم جامعه بودند. در این دوره ظهور نویسندگانی چند در رشتهی داستانهای انتقادی تاریخی و اجتماعی به رواج شیوهی جدید، یعنی نثر ساده و روان خالی از تکلف و تصنع، کمک بسیار کرد. (حاج. ۱۷) شاید بتوان با بررسی دقیقتر گفت : نثرنویسی در دورهی بازگشت، نوعی تجدد اروپایی بود . البته این ویژگی، ویژگی دورهی معاصر به شمار می آید ولی زمینهی آن در بازگشت ادبی بود. در این دوره، نخستین گروه دانش جویان ایرانی، توسط عباسمیرزا، به فرنگ فرستاده شدند. نتیجهی عمدهی آن، آشنایی با نوشتن سادهی اروپایی بود. اما اینکه من شیوهی نثرنویسی ساده با تقلید از اروپا را در دورهی بازگشت جای میدهم ؛ به دلیل موضوع هایی است که ادبیات منثور حول آن ها میچرخد. پیشگامان سادهنویسی ، چون قائممقام فراهانی، از موضوع هایی که در دوره ی نوگرایی معاصر بدان میپردازند – چون آزادی – به دور است . انتقاد های اجتماعی این دوره ، عمومن سطحیست و در حد انتقادهایی است که در شعر نیز هست .اما در بررسی عامل های گرایش به سادهنویسی بیش تر به عامل هایی برمیخوریم که جنبهی اروپایی دارند . در نتیجه سبک نوشتن نیز به سوی نوشتار اروپایی گرایش پیدا میکند . البته این سخن بدان معنی نیست که بازگشت به اسلوب قدیم در نثر دورهی بازگشت وجود ندارد. تقلید بهویژه از گلستان سعدی، در نثر نیز همچون شعر دیده میشود. اما به طور کلی، گرایش به سوی سادهی نویسی غربی است تا به سمت سادهنویسی گذشتگان. دلیل های سادهنویسی در نثر بازگشت را میتوان اینگونه خلاصه کرد :۱. آشنایی ایرانیان با دانش ها، فن ها و پیشرفتهای کشورهای اروپایی ۲. تاسیس چاپ خانهها و انتشار روزنامهها در تهران و دیگر شهرستانهای ایران ۳. ترجمهی کتابهای علمی، ادبی ، تاریخی و غیره از زبانهای خارجی به فارسی (حاج. ۱۷) در مورد ترجمهی آثار باید دانست که ترجمهی آثار گوناگون نویسندگان اروپایی و آشنایی نویسندگان ایرانی با سبکهای ادبی اروپایی به ویژه مکتبهای رمانتیسیسم و رآلیسم در دگرگونی نثر فارسی و گرایش آن به سادگی و زبان عامه کمک بسیار کرد. (حاج. ۵۹) البته این سخنان به این معنی نیست که نثر در دوره ی بازگشت به کمال رسیده بود. در واقع ، نثر در این دوره دچار هرج و مرج شد و سبکهای گوناگونی از آن پدید آمد. (بهار. ۳۳۲) در حالی که شعر بازگشت، باوجود ضعفهای بسیار، یکپارچگی دارد و البته تفاوت عمدهی شعر فارسی با شعر اروپایی، اجازهی تقلید در سبک شعرگویی را نمیدهد بلکه تنها در دورهی بعدی ، موضوع های اروپایی را وارد شعر فارسی میکند. به هر حال، با این که تغییرها در نثر بازگشت، دیرتر و کندتر از شعر روی داد، ولی بنیادیتر بود و تاثیرهای ژرف تری بر ادبیات دورهی بعد گذاشت .
با همه ی ضعفهای این دورهی ادب فارسی، باید دانست که بازگشت ادبی ، مادر شکلگیری ادب معاصر است . چراکه ادبیات معاصر در زمان شکلگیری، مفهوم های تازه ای را در ادب فارسی جای داد و بازگشت ادبی، سادهنویسی و سادهسرایی را به ادبیات ایران بازگرداند.
– – –
منابع:
آرینپور، یحیی . از صبا تا نیما . ج ۲ . انتشارات زوار . چاپ هشتم : تهران ، ۱۳۸۲.·
بچکا ، ایرژی . ریپکا ، یان . کلیما ، اتاکار. تاریخ ادبیات ایران . کشاورزی ، کیخسرو . انتشارات گوتنبرگ و جاویدان خرد . چاپ اول : تهران ، ۱۳۷۰ .·
بهار ، محمدتقی . سبکشناسی . ج ۳ . انتشارات زوار . چاپ اول : تهران ، ۱۳۸۱ . ·
حاجسیدجوادی ، دکترحسن . بررسی و تحقیق در ادبیات معاصر ایران . گروه پژوهشگران ایران . چاپ اول : تهران ، ۱۳۸۲ . ·
شفیعی کدکنی ، محمدرضا . دوره های شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت . انتشارات سخن . چاپ چهارم : تهران ، ۱۳۸۷ .
آرزو رضایی