خانه » همه » مذهبی » درباره‌ی واژه‌‌های «زن»، «بانو» و «دوشیزه»

درباره‌ی واژه‌‌های «زن»، «بانو» و «دوشیزه»

این واژه نیز از ریشه‌­ی «کن» اوستایی که «خانه» بوده است، برآمده است، و برابر است با : دارنده­‌ی خانه [صاحب­خانه] ریشه‌­ی «کن» اوستایی، ‌یک برابر دیگر نیز دارد که «دوست داشتن» باشد! و چنان­‌که از ریشه‌­ی نخستین آن برمی­آید واژه‌­ی چندهزارساله‌­ی ایرانی، ریشه در هنگام درازآهنگ مادرسالاری در ایران (و جهان)‌ دارد،‌ و زیباترین داستان را از کوشش‌­های مادران برای رسیدن از آن­‌هنگام که مردمان، هم­‌چون دیگر جانوران در رمه­‌های بزرگ می­زیستند و نرم‌‌نرم برای گریز از سرما خانه‌‌سازی را آغاز کردند، باز می‌­گوید.
این پیداست که نخستین خانه، بر دست مادران در دل کوه‌­ها و تپه‌­ها در آغاز با پنجه­‌ی آنان و پَسان، به یاری سنگ کنده شد، و همین واژه و کنش نیز خود نشان می‌‌­دهد که «کن» یا خانه در آغاز در کوه و زمین کنده شده است، ‌و شاید بودن خانه­‌های نخستین؛ بس خُرد، برای پنهان کردن کودک و نوزاد برهنه از سوز سرما، ساخته می‌­شده و روزبه‌‌روز به گنجایش آن افزوده‌­اند، تا دیگر فرزندان و مادران را در خود جای دهد.
«کن» با پسوند «ت» به‌‌گونه­‌ی «کنت» درآمد که در زبان پهلوی برابر با شهر است و با دگرگونی «ت» به «د» به‌‌گونه­‌های «کند»، «کندو» به خانه‌­ی زنبور، با فروافتادن میانوند «ن» به‌‌گونه­‌ی «کد»، «کده»، «کته»، «کدیور»، «دهکده»، … درآمد.
در آن هنگام بس دورودراز، مردان و پسران به دنبال نخچیر و خوردن میوه­‌های درختان، در کوه و دشت و جنگل پراکنده بودند، و گروه مادران و دختران و پسران خردسال همواره با مادر و مادربزرگان با هم به سرمی‌‌بردند، ‌و از آن­‌جا که این گروه به‌‌هم‌‌پیوسته را یارای کوچ‌‌های بزرگ نبود، ‌خانه‌‌سازی و پیشرفت آن را نیرو می‌­بخشید و یک‌‌جانشینی و ساختن دهکده­‌ها آغاز گردید.
پس بنگریم که گروه مردان و پسران را گاه­‌گاه آرزوی دیدار زنان و خواهران و دختران برمی‌­خاست و آنان را به‌سوی خانه و کن و دهکده می‌­کشاند و از آن‌­جا که آرامشی که در خانه­‌ها روان بود، برایشان سخت دوست‌‎داشتنی می­نمود، ریشه­‌ی دوم «کن» که دوست‌‌داشتن باشد، پدیدار گردید،‌ و واژه­‌ی پهلوی «کنیچک» (کن ای چک) از همین ریشه است که در فارسی به «کنیزک» (١) دگرگون گردید، برابر با ‌«دوست‌‌داشتنی کوچک»؛
این بود داستان کهن‌­ترین ریشه‌‌یابی درباره­‌ی زن که سخن از یک زمان دراز چند ده­‌هزار سال می‌­گوید، و این ویژگی زبان­‌های ایرانی است که با دست‌‌یابی به ریشه‌­های کهن؛ ما را در شناخت واژه‌­ها به ژرف‌­ترین و دورترین زمان‌­ها رهنمون می‌­شود.
اما با گذر روزگار و با گسترش کار جهان در زمان­‌های پسین و با گذر از هنگام با شکوه مادرسالاری به پدرسالاری (که به خواست خود مادران، در یکی از سخت‌­ترین رویدادهای زندگی ایران رخ نمود) نرمک‌‌نرمک،‌ و به پاس بزرگداشت پایه‌‌گذاران فرهنگ مردمی که زنان و مادران بودند، از سوی مردان،‌ پاژنام­‌های (لقب‌‌های) دیگر برای زنان پدیدار گردید.
نخستین این نام­ها «نائیریکا» است در زبان اوستایی، برابر با «زن پهلوان»، ریشه­‌ی این نام واژه‌­ی «نرَ» در اوستا که پهلوان و زورآور بوده باشد و گونه‌­ی نرینه‌­ی آن در نام یکی از بزرگ­‌ترین پهلوانان ایران «نریمان» نیای رستم جهان‌‌پهلوان و از آن­‌جا که در زبان‌­های کهن آریایی واژه‌­ها؛ دو گونه‌­ی نرینه و مادینه، و یک گونه­‌ی میانه بوده­‌اند، واژه­‌ی نر ِ نرینه به‌گونه‌­ی «نئیری» و مادینه «نائیریکا» خوانده می‌­شد.
این واژه در زبان پهلوی به‌گونه‌­ی «نائیریک» درآمد، که پاژنام بانوان بود و هنوز در زبان ارمنی نیز «نایریک»‌ خوانده می­شود.
در زبان فارسی این واژه از میان رفت،‌ مگر آن­‌که همگان بارها و بارها درباره­‌ی زنان برجسته و بلندمنش، پاژنام «شیر زن»‌ را شنیده‌­ایم، که یادآور نام نائیرکای اوستایی است.
پاژنام دیگر زن در زبان فارسی «بانو» است که در زبان پهلوی «بانوک» خوانده می‌­شد، و در زبان کهن اوستایی خود را به‌‌گونه‌­ی فارسی می‌­نمایاند «بانو». ریشه­‌ی این واژه‌ی «بان» اوستایی است،‌ برابر با فروغ و روشنایی،‌ و از آن‌­جا که «ن» در واژه‌­ها به «م» دگرگون می­‌شود، «بان» اوستایی نیز به «بام» گردید، ‌که در واژه­‌ی آمیخته‌­ی «بامداد»(= هنگام روشنایی) یا دهنده‌­ی روشنایی و فروغ سپیده‌‌دم، خویش را نگاهداشته است، ‌و بر این بنیاد «کدبانو» «روشنایی خانه» است و اگرچه امروز کم‌‌تر کاربرد دارد، در نوشته‌‌های تا سده­‌ی هشتم و نهم همه­‌جا به همین­‌گونه آمده است،‌ و چون «کد» نیز به «کی» برگشته است در  چند گویش امروز ایران گونه­‌ی «کیوانو»‌ بر زبان می‌­رود.
و باز اگرچه امروز، از بان و بانو، فروغ و روشنی درنمی‌­یابیم، ‌اما همه می‌­دانیم که در فرهنگ ایرانی زن را چراغ خانه می­نامند که همان برآیند بانو و بانوک را با خود به همراه دارد.
واژه‌­ی دیگری که ایرانیان برای دختران بر زبان می‌­آورند، «‌دوشیزه» است که در زبان پهلوی «دوشیچک» (دو شی چک) خوانده می‌­شده است که خود؛ از ریشه­‌ی «زوش» اوستایی به معنی دوست داشتن برآمده و بر روی هم «دوست‌داشتنی کوچولو» است، همان­که در واژه‌­ی کنیزک هم نهفته است.
از این واژه «دوشارم» پهلوی برابر با معشوق برآمده است و زیباست که این واژه و پاژنام برای دختران و زنان کاربرد داشته است، ‌نه برای مردان!
واژه­‌ها سخن می‌­گویند و پایگاه بلند زنان ایرانی را نشان می­‌دهند.
اکنون جای دارد که به نام زن در چند زبان اروپایی بنگریم.
پیداست که مرد در زبان انگلیسی «man» خوانده می‌‌شود، و زن در آن زبان «woman» است، ‌و این واژه؛ آشکار می­‌گوید که زن در آن فرهنگ وابسته به مرد است،‌ و «جنس دوم» به‌‌شمار می‌­رود.
در زبان فرانسوی نیز مرد «homme» («ﻫ » در این واژه به زبان نمی‌­آید؛ «اُم») و زن «femme» خوانده می‌­شود، که پیوستگی آشکار زن، در پیشوند «fe» (همانند wo انگلیسی) دیده می‌­شود.
همسر در زبان انگلیسی، «wife» خوانده می‌­شود، که از ریشه­‌ی «ویپ» و «ود» ‌اوستایی است برابر است با پیوند، و «ویپک» پهلوی و «بیوه» فارسی؛‌ زن مرد‌دیده، و همین ریشه است که در زبان انگلیسی به‌گونه‌­ی «fuck» و در زبان آلمانی «fichen» و در دیگر زبان‌‌های اروپایی کم‌‌وبیش، نزدیک به این، روان است،‌ و بر این بنیاد «wo» پیشوند «woman» انگلیسی و «fe» پیشوند «femme» فرانسوی و «we» پیشوند «weib» آلمانی همه از «وَد» باستانی برآمده و نشان از آن می‌­دهد که نام زن و پایگاه زن با جفت‌‌شدن و نزدیکی به مرد، ‌برآمده است و زن در آن فرهنگ‌­ها نامی ویژه به خود ندارد !
فرهنگ «وبستر» (Webster New World Dictionary 1998) درباره­‌ی نام زن چنین می­‌گوید که نام «woman» (که در انگلیسی کهن «Vifman» بوده است) از ریشه­‌ی «Weip» هندواروپایی (؟) برابر با «پیچیده»، گرفته شده است، از آن­‌جا که گویا زنان؛ پیچیده و با پوشش بوده‌‌اند!
داوری از این کودکانه‌­تر در جهان دیده نمی­‌شود، که این بر آیین اروپایان باستان بوده است پیکره‌‌ی برهنه­‌ی مرد و زن آنان، بر همه آشکار است، اما اگر چنین هم بوده باشد، واژه­ی «Vifman»، مرد پیچیده و پوشیده خواهد بود نه زن پیچیده!!
واژه­‌ها سخن می­گویند، و چنین است داوری واژه­‌های اروپایی برای زن که نام خانوادگی وی نیز همواره پیوسته به مرد است، در آغاز نام پدر، و چون همسر برگزید، همواره نام آن مرد را با خود دارد و اگر با ستم و زور و تیره‌­روزی، روزی از آن مرد جدا شود، نام آن مرد، بر روی او خواهد ماند و چنان‌­چه بار دیگر همسر پذیرد، نام مرد تازه، همچنین زنجیرو­ار!
اما اگر زنی را توان و پروای پذیرش همسر دیگر نباشد، ناچار است که تا پایان زندگی نامی را که از آن می‌­رنجد، برخود داشته باشد!
زن ایرانی در زمان باستان در همه چیز با مرد برابر بود، بازمانده­‌ی پدر و مادر میان برادران و خواهران یکسان بخش می‌‌شد، در همسرگزینی نخست، از دختر پرسش می‌­شد :
«از شما می‌­پرسم: سوسنگ دخت اردشیر، آیا بهرام، پورماونداد را به همسری و هم‌‌تنی و هم‌‌روانی می­‌پذیری؟»
و چون دختر پاسخ آری می­‌داد، همین پرسش را از پسر درباره‌­ی دخت می‌­کردند.
 فریدون جنیدی/  پایگاه پژوهشی آریا بوم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد