متروپل البته اولین و قطعا آخرین فاجعه انسانی و مدیریتی کشور ما نبوده و نیست، با مرور فجایعی همچون پلاسکو تهران، مدیریت بحران کشور در حوادث طبیعی چون زلزله و سیلهای اخیر، و همچنین مقایسه واکنشهای مردمی و حاکمیتی نسبت به حوادث گذشته با این قبیل واکنشها نسبت به حادثهی متروپل آبادان، یک باور قوی در ذهن شکل میگیرد که جامعه امروز ایران به شرایطی رسیده که نسبت به چنین بحرانهایی بجز رفتارهای هیجانی، گذرا، پوپولیستی و رویکردهای ناکارآمد، هیچ حرفی برای گفتن ندارد و قدم موثری بر نمیدارد. براین اساس قابل پیش بینی است که تا چند وقت دیگر قصه دردناک متروپل آبادان هم از ذهن و دستورکار همه بخشهای جامعه حذف و جای خود را به تیترها و رویدادهای هیجان برانگیز دیگر میدهد و مانند قصه پلاسکو برای همیشه به فراموشی سپرده میشود.
چقدر دردآور است که همراه با پایان هر رویدادی مجموعهای از فرصتهای کارشناسی و پیشگیرانه، ایدههای کارساز و دادههای ارزشمند نیز از دست میرود. این روند مبین تصویری روشن و آئینه تمام نمای نگرش غالب و کیفیت برخورد ما با مسایل و رویدادهای مهم جامعه است و بهمثابه همان رفتاریست که سالهاست در برخورد با قاتلهای زنجیرهای و خطرناک داریم که قاتل را در میان طوفانی از واکنشهای هیجانی بدون کارشناسی و ریشهیابی دقیق علت ارتکاب جنایت فورا اعدام میکنیم و بیهیچ برداشت کارشناسی همراه با ریشهها و دلایل قتل که میتواند در تدوین برنامههای پیشگیرانه از جنایات مشابه موثر باشد، به خاک میسپاریم، و غافل از اصول پیشگیری خواسته یا ناخواسته در انتظار فاجعه بعدی زمان را سپری می کنیم!! درحالیکه با نگاهی مساله مدارانه با تعویق زمان اعدام و بررسی کارشناسی های ویژه از حیث روانشناختی، جامعه شناختی، حقوقی و … هم میتوان به همان نتیجه اشد مجازات قاتل دست یافت.
اما در ارتباط با موضوع این نوشتار و باتوجه به رویکردهای مورد اشاره امروز این سوال اساسی مطرح میشود که آیا جامعه ما در معرض خطر وقوع فاجعهای بزرگتر و اندوهبارتر از متروپل آبادان قرار دارد؟ با کمال تاسف و با اندکی احتیاط باید به این سوال پاسخ مثبت داد، چراکه امروزه جامعه بقدری غرق در سبک هیجان مدارانه خویش شده که از خطر ریزش متروپل های بزرگ خود غافل است. دقیقا مشابه آنچه که در روند شکل گیری فاجعه متروپل آبادان دریافتهایم از صدور مجوز و رانت اطلاعاتی تا فساد سیستماتیک در مدیریت شهری و غفلت جامعه از خطرات آن، درمورد تغافل شدید جامعه از ضرورتها و مولفههای مهم اجتماعی نیز صدق میکند، در این راستا و مرتبط با موضوع لازم است به یک مولفه مهم اجتماعی که بهشدت مورد غفلت واقع شده یعنی «مسئولیت اجتماعی» اشاره کرد؛ همان که فقدانش در همه حوادث و فجایع دردناک مانند متروپل آبادان و پلاسکو بوضوح احساس میشود.
آنجایی که مجوز ساخت خلاف ضوابط شهرسازی صادر می شود؛ آنجایی که هشدار کارشناسان درمورد خطر فروریزش نادیده گرفته میشود؛ آنجایی که رانت اطلاعاتی و تسهیلاتی با توصیههایی از مقامات در اختیار افراد گذاشته میشود، آنجایی که بجای ۴ طبقه ۱۰ طبقه ساخته میشود و صدای مخالفی از سیستم آلوده به فساد و ناکارآمدی شنیده نمیشود، آنجایی که مدیریت کاملا ریلکس، بدون ترس از پاسخگویی و بیتفاوت از کنار هشدارها عبور میکند، آنجایی که ناکارآمدی مدیریت بحران کشور در مدیریت حوادث سیل و زلزله خود را نشان میدهد، آنجایی که رشوه و نفوذ و رابطه جای قانون و ضابطه را میگیرد، آنجایی که منافع افراد بر منافع و حتی جان مردم ارجحیت پیدا میکند، همه و همه نشان از فقدان یا کمبود مسئولیت اجتماعی دارند که هم شهروندان و هم سازمانها را شامل میشود.
مسئولیت اجتماعی همان مولفهای است که امروز آژیر خطر ریزش و سقوطش به مراتب غم انگیزتر و غیرقابل جبرانتر از فجایع متروپل و پلاسکو به گوش میرسد! این دقیقا همان متروپل بزرگ جامعه ماست (متروپل اجتماعی) که سالهاست در سراشیبی سقوط و ریزش قرار گرفته و میرود تا فروپاشی کامل نظام اجتماعی ما را جشن بگیرد! و دقیقا اینجا همان نقطهای است که غفلت اعظم جامعه ما از آن رقم خورده است.
ناپایداری ستونهای اساسی در روابط اجتماعی، سستی فونداسیون نهاد خانواده، نبود سیستم متولی ناظر بر مدیریت خانواده و فرزند پروری، وجود سیستم ناکارآمد تعلیم و تربیت و فقدان مهندسی اجتماعی در مدیریت سبک زندگی و فرزندپروری، ایجاد فاصله و شکاف عمیق بین ستونهای اصلی خانواده (زوجین و فرزندان)، فقدان کیفیت در مصالح (آموزشها) اصلی شکل دهی هویت اجتماعی، بیتفاوتی متولیان امر به صدای هشدار دهندگان نسبت به ریزش پایههای تحکیم نهاد خانواده و رشد روزافزون آسیبها و رخدادهای اجتماعی (طلاق، اعتیاد، حاشیه نشینی، کودکان کار، نوزادان سرراهی، ناهنجاریهای اجتماعی، سرقت و زورگیریها در روز روشن، قتلهای ناموسی و خشونت خانگی، زباله گردی،کولبری، فقر و بیکاری، کاهش اعتماد عمومی و اجتماعی شهروندان نسبت به همدیگر و متولیان، کارتن خوابی و تورم کمر شکن ودردهای معیشتی جامعه) و در کنار همه اینها اضافه کنیم مقررات و قوانین فراموش شده یا ناکارآمد و بی تفاوتی سیستم قانونگذاری نسبت به این همه نشانههای ریزش در سایه بازیهای سیاسی و جناحی! نشان از فقدان یا کاهش مسئولیت اجتماعی در همه سطوح شهروندی و سازمانی و هشداری جدی نسبت به وقوع یک متروپل بهمراتب بزرگتر از فاجعه آبادان برای کل جامعه دارد.
این هشدار بسیار جدیست و عبور بی تفاوت، غیر مسئولانه و رفع تکلیفی از کنار آن بی تردید آینده نظام اجتماعی را با خطر فروپاشی مواجه خواهد کرد. امروز روز عمل است و تعهد به ارزشهای جامعه و روز همبستگی درسایه اخلاص است، باید از رفتارهای پوپولیستی سیاسی و بازیهای مخرب جناحی در هرسطحی بشدت پرهیز کرد، رسانهها و اصحاب قلم به میدان بیایند، مسئولیت اجتماعی را باید از سنین پایه آموزش داد، مسئولیت اجتماعی با شعار و نمایش و سنگر گرفتن پشت مقدسات و ارزشها محقق نمیشود بلکه باید در همه ابعاد عملی و معنوی رفتار انسان نمود پیدا کند، مسئولیت اجتماعی را همه باید یاد بگیرند و آموزش دهند، باید بدنه کارشناسی جامعه را فعال و به متخصصین فرصت داد و براساس مدلهای موفق جهان در راستای کارآمدی و ایجاد تحولات بنیادین در سیستمهای ناکارآمد موجود (همچون آموزش و پروش که فاقد توانایی پرورش نسلهای ماهر و دارای مسئولیت اجتماعیست) مبتنی بر نیازها و شرایط زیستی و ایدئولوژیک جامعه اسلامی ایران بدون اتلاف وقت اقدام نمود تا بلکه با الهام و درس گرفتن از حادثهای تلخ و غم انگیز همچون متروپل آبادان برای نسلهای آینده این سرزمین مانا شرایط زیست بهتر و قابل تحملتر و به دور از «متروپل های اجتماعی» فراهم گردد.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
۲۳۳۲۳۳