فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
شرح لغت: طالح: آتش درون: آتش دل /واله: به کسر لام شیفته سرگشته، اسم فاعل از وله به فتح اول و دوم /خیل عشقبازان: به فتح اول و سکون دوم گروه مهرورزان
تفسیر عرفانی:
دست از خواسته ام بر نمیدارم تا کامروا شوم، یعنی یا به محبوب رسم یا در راه او جان دهم. مقصود و از این شعر این است که دلدادگان حقیقی در راه معشوق از هیچ چیز دریغ نمیکنند حتی جان خود را بذل مینمایند تا به سعادت و خوشبختی دست یابند. در حقیقت آنها دست به هر کاری میزنند تا به لقای معشوق برسند و در پناه او جای گیرند.
تعبیر غزل:
عاشقی داری که در غم تو اشک میریزد و میترسد این راز آشکار شود. بدان که با صبر تمام مشکلات برطرف میشود. باید خون جگر بخوری تا این عمل صورت بگیرد و به خواسته ات برسی.