فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصهای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آورای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست
از تو کرشمهای و ز خسرو عنایتی
شرح لغت: دل کباب: دل سوخته
تفسیر عرفانی:
ای که صحبت کردن از بهشت فقط حکایتی از کویت است و شرح زیبایی پریان روایتی از زیبایی رویت است. در مفهوم این شعر میتوان گفت هر آن چه که در عالیترین درجات دنیا و عقبی وجود دارد، نشانهای از وجود معشوق است چرا که معشوق از همه چیز برتر و بالاتر است. در ادامه نیز باید گفت دلشادگان دوست که در آرزوی دیدار روی او به سر میبرند، هر مشقتی را به جان میخرند و گله یی ندارند.
تعبیر غزل:
سخت مجذوب و شیفته کسی شدهای که نمیتوانی این شیفتگی و مجذوبیت را فاش سازی. چنان به او وابسته شدهای که یاد او جزیی از وجود شما شده است. هرگاه چنین حالتی در شما پدیدار شد، اول سعی کن فرد مورد اعتمادی پیدا کنی و صندوقچه قلبت را برای او بازگشایی.