از این رو اگر «شی جیپینگ» بر خلاف انتظار تهران، در ریاض با «ملک سلمان » و دیگر سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نرد عشق میبازد، نباید تعجب کرد. حتی اعتراض سمپاتهای گرایش به شرق و گذاشتن همه تخممرغهای روابط خارجی در سبد چین و روسیه در این باره، محلی از اعراب ندارد. چینیها به همان روشی عمل میکنند که برای منافع خود تعریف کردهاند.
یک اصل درسیاست بین المللی آن است که شرایط زمانی و مکانی، الگوهای رفتاری همه بازیگران را در روابط خارجی تعیین میکند. پکن بر همین اساس آنگونه عمل کرده و میکند که در عربستان شاهدش بودیم. شی جیپینگ براساس آنچه اولویتهای سیاستخارجی چین و در خدمت به منافع استراتژیک این کشور است، پای دو بیانیه ضد ایرانی را امضاء کرد تا به این وسیله از منافع صدها میلیارد دلاری اقتصاد این کشور در روابط خود با کشورهای عرب حوزه جنوبی خلیج فارس مراقبت کند. او به همان اندازه هشیار عمل کرد که نخواهد جلوهای از «رقابت» را به رخ قدیمی ترین قدرت هژمونیک منطقه؛ یعنی ایالات متحده بکشد. او خوب می داند که بهترین روش حضور در منطقه «تعاون» است و نه «رقابت». سیاست واقعگرایانه پکن، به چینیها آموخته است که برای هژمونی طلبی هم اراده و هم وسیله آن به شکل همپوشان لازم است. بنابراین شیجیپینگ اگرچه با استقبال گرم و کم نظیر سعودیها در ریاض روبرو میشود، اما چنان رفتار میکند که هیچ ادعایی به موقعیت هژمونیک آمریکائیان در این منطقه تعبیر نشود. البته این رفتار نه از سر انفعال، بلکه درک واقعگرایانه از اوضاعی است که بر منطقه سایه دارد. او میداند که هنوز و همچنان امنیت دولتهای منطقه در اتحاد استراتژیک با ایالات متحده گره خورده و نظم آن خصلتی ژلاتینی دارد، اگر واشنگتن و به تبع آن غرب در این باره اراده کنند.
دولتهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز به آن اندازه واقعگرا هستند که موقعیت خود را فارغ از رویکردهای ایدهآلیستی و رمانتیک، بهگونهای تعریف کنند که قادر نیستند با برخورداری از قدرت کافی، مستقلانه از منافع خود دفاع و یا امنیت خود را حفظ کنند. آنان حتی در تجربه تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در هیئت یک ائتلاف سیاسی، نظامی و اقتصادی به درستی دریافتهاند که این ائتلاف و تجربههای دیگر شبیه به این، به لحاظ ساختاری بسیار شکننده، مقطعی و ناموفق بوده است. بنابراین دولتهای جنوب خلیج فارس نیز در صمیمیت با پکن، تنها درپی فرصتهایی هستند که بتواند حاشیه امنیت آنان را در تحولات گریز ناپذیر آینده در منطقه بیشتر کند. تصور ایجاد رودر رویی با هژمونی منطقهای امریکا نزد رهبران عربی، تفسیر و تعبیری دور از واقعیت است.
آنچه سفر شیجی پینگ به ریاض بیش از همه در میان برای برخی رهبران – از جمله سعودیها -اهمیت دارد، رقابتهای منطقهای است. ریاض حالا میتواند بگوید که رابطه پکن با پایتختهای عربی حوزه خلیج فارس بیش از آنی است که تهران پیش از این تصور میکرد. کلام روشنتر اینکه: پکن بنا به دلایل مختلف، از جمله صدها میلیارد دلار قرار داد تجاری– صنعتی با کشورهای عرب حوزه جنوب خلیجفارس، نمیتواند متحد استراتژیک تهران در آینده روابط خارجی او باشد. این برخلاف جملاتی است که متن سند توافق همکاری ۲۵ ساله ایران و چین با آن آغاز شده است: « دو فرهنگ باستانی آسیا، دو شریک در تجارت، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و امنیت با دیدگاههای مشابه و مشترک دوجانبه و چند جانبه در بسیاری از عرصهها خود را به عنوان شریکان استراتژیک میبینند.»
رئیس جمهوری چین در ریاض و با امضای دو بیانیه که هرکدام به گونهای جایگاه ایران را به لحاظ توانمندی هستهای- دفاعی و منطقهای به چالش کشیده است، براین واقعیت انگشت گذاشت که روابط تهران- پکن در بهترین شکل خود، نمیتواند بیرون از محدوده «شراکت» بوده و مفهوم «رابطه استراتژیک» داشته باشد. منافع، ملاحظات و نگرش چین – و بلکه مسکو- مانعی است در ایجاد روابط استراتژیک با ایران در بزنگاهی که ممکن است تهران بیش از هرزمان به این اتحاد دلخوش بوده باشد. چینیها اکنون اصلیترین جلوه گاه سیاست واقعگرایانه در جهان پس از جنگ سرد هستند. این همان مفهومی است که «ولادیمیر پوتین» در اجلاس شانگهای و پس از گفتوگوی به نسبت انتقادی شیجی پینگ با او به روشنی دریافت.
۶۵۶۵