طی هفته گذشته، مواضع مختلفی از سوی مقامات، سیاستمداران، تحلیل گران و و رسانه های ایرانی در واکنش به همراهی چین با مواضع کشورهای عربی منطقه در بیانیه های پایانی نشست سران چین و اعراب اتخاذ شده است عمدتا برای اثبات مواضع سابق افراد ذکر شده مبنی بر اینکه «دیدید چین قابل اعتماد نیست» یا عمدتا تبرعه خود از اتهام چین دوستی در نتیجه فشار افکار عمومی صورت گرفته است. اما فارغ از بهره برداری های سیاسی از موضوع، تغییر موضع چین نیازمند درک صحیح و آمادگی برای ابعاد و پیامدهای آن در آینده است.
کلید فهم ماجرا
اقدام اخیر چین در همراهی بی سابقه با اعراب علیه ایران را باید قبل از هر چیز در قالب راهبرد کلان (Grand Strategy) و جهانی چین تحلیل و تفسیر کرد. و بررسی آن صرفا در بستر روابط ایران/اعراب با چین رویکردی تقلیل گرایانه است. چین در قالب بازی کلان خود با غرب/آمریکا و در راستای تلاش برای گسترش مناطق نفوذ خود در صفحه شطرنج جهانی، این بار به طور جدی و آشکار تصمیم گرفته است تا به سراغ ارزشمندترین منطقه برای غرب و نزدیکترین متحدین آن ها برود. موضوعی که البته جدید نیست و زمینه ها و نشانه های آن از گذشته وجود داشته اما این بار به دلایل مختلفی چین زمان را برای این کار مناسب دیده است. تمایل آمریکا برای کاهش حضور در منطقه، افزایش اهمیت ثبات و امنیت منابع انرژی منطقه برای چین، تمایل کشورهای عربی به ویژه عربستان به کاهش وابستگی به آمریکا و وضعیت نامطلوب روابط دوطرف، اثرات جنگ اوکراین و تشدید فشار غرب در همسایگی چین، این کشور را مجاب کرده است که آشکارتر و علنی تر از گذشته از تمایل خود برای حضور در خاورمیانه سخن بگوید. اگرچه در روابط بین الملل و سیاست خارجی این ادبیات مرسوم نیست اما واقعیت این است که چین ایران را در بهترین زمان ممکن، به بهترین مشتری، با بهترین قیمت و با کم هزینه ترین قیمت ممکن فروخته است. این رویکرد بدون تردید حاصل محاسبات و تصمیمات مهم و راهبردی در چین است و نباید آن را صرفا به یک موضع گیری ساده در قالب بیانیه مشترک تقلیل داد.
چرا اقدام چین مهم است:
اینکه اقدام چین در قالب بازی کلان با آمریکا و غرب معنا پیدا می کند، نباید مانع از این شود که آن را اقدامی بسیار معنادار در رابطه با ایران و در واقع یک «نقطه عطف» مهم در روابط چین با ایران بدانیم. در واقع، فارغ از فشار افکار عمومی و تلاش برای تبرعه خود آنچه برای سیاستمداران و مقامات ایرانی باید مهم باشد، فهم صحیح چرایی این اقدام چین و اندیشیدن به پیامدهای آن در آینده برای ایران است تا به این طریق پاسخ ما هم به چین بیش از آنکه جنبه نمایشی و احساسی داشته باشد، اندیشیده و هدفمند باشد. از این منظر، توجه به دو نکته زیر حائز اهمیت است:
۱) چین از ما ناامید و ناراحت است
با انعقاد قرارداد همکاری ۲۵ ساله بین ایران و چین، تصور غالب این بود که سطح روابط دو طرف به نوعی از مشارکت راهبردی ارتقاء خواهد یافت. با این حال، در سال های اخیر برخی دلایل و نشانه ها حاکی از آن است که چین اگر هم زمانی در گذشته چنین تصمیمی داشته است، اکنون دیگر تمایلی به این مساله ندارد. به نتیجه نرسیدن برجام، اعتراضات در ایران و عدم اطمینان از وضعیت سیاسی آینده در ایران می تواند مهمترین دلایل چین برای این تغییر رویکرد باشد. کاهش همکاری های اقتصادی با ایران به بهانه تحریم ها، افزایش نشانه های نادیده گرفتن ایران در «طرح کمربند و جاده» و انعقاد قراردادهای بلندمدت انرژی با رقبای ایران از سوی چین از مهمترین نشانه های این تغییر رویکرد نسبت به ایران هستند. علاوه بر این، به نظر می رسد که چین از برخی رفتارهای اخیر ما به ویژه حمایت از روسیه در جنگ اوکراین و مانورهای نظامی در منطقه قفقاز یعنی مسیر مدنظر چین برای طرح کمربند و جاده ناراحت باشد.
۲) تقویت حضور چین در منطقه پیامدهای مهمی برای ما خواهد داشت
مابه ازای آنچه که چین برای اعراب انجام داده است، افزایش حضور اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی و فرهنگی چین در منطقه خواهد بود. موضوعی که از یک سو با استقبال و آمادگی اعراب منطقه همراه است و از سوی دیگر آمریکا حداقل در دوره بایدن توان و ابزار کافی برای جلوگیری از آن را نخواهد داشت. این افزایش حضور چین در منطقه می تواند برای ما هم چالش هایی به همراه داشته باشد و هم بسترساز برخی فرصت ها شود.
اولین و مهترین چالش ناشی از حضور فزاینده چین در منطقه، کاهش قابلیت بازدارندگی ایران در قالب اقدامات منطقه خاکستری و امنیت ابراه ها خواهد بود. به عبارت دیگر، ایران دیگر نمی تواند بدون نگرانی از تبعات اقدامات خود در سازمان های بین المللی یا تاثیر ممکن بر روابط با چین، در این حوزه رفتار کند. در شرایطی که چین به نوعی اولویت و خط قرمز خود را صلح و ثبات در منطقه اعلام کرده است، ایران نمی تواند نسبت به این مساله بی تفاوت باشد. علاوه بر این، چین برخلاف آمریکا و دولت های اروپایی هیچ ملاحظه ای برای مسلح کردن اعراب نداشته و حتی در راستای راضی کردن آن ها و فاصله انداختن بین آن ها با غرب، ممکن است فناوری هسته ای را نیز در اختیار آن ها قرار دهد.
در کنار چالش ها، برخی از جنبه های افزایش حضور چین در منطقه می تواند برای ایران فرصت باشد:
_ کشورهای عربی بیش از پیش از آمریکا و غرب مستقل خواهند شد و این مساله در کنار ظرفیت چین به عنوان یک میانجی برای ایران و اعراب، می تواند به حل برخی اختلافات و بحران ها در روابط دوطرف کمک کند؛
_ کاهش وابستگی اعراب به آمریکا، می تواند زمینه ساز برجسته شدن مجدد مساله فلسطین و کاهش فشارها به آن ها برای امتیازدهی در این زمینه باشد؛
_ تبدیل شدن چین به نگرانی اصلی برای غرب و حتی بازیگرانی مثل روسیه و ترکیه در خاورمیانه، می تواند زمینه بازی و امتیازگیری بیشتر ایران را گسترش داده و امکان تعامل و بده بستان با طرف های مختلف را فراهم سازد؛
*تحلیلگر مسائل بین الملل
۳۱۱۳۱۰