۱۳۹۷/۰۲/۱۶
–
۵۸۱ بازدید
با توجه به آیه ۱۴حجرات،که ایمان رو برتر از اسلام آوردن دانسته،آیه۲حجر چرا کافران گفتن که ای کاش مسلمان بودیم؟ چرا نگفته ای کاش با ایمان بودیم؟ مگه همه مسلمونا بهشت میرن؟ یعنی مسلمان بودن صرف کفایت می کنه؟
دو کلمه «اسلام» و «ایمان » اگر در یک جمله و کنار هم قرار گیرند همان معنایی را از اسلام می فهمیم که در آیه 14 سوره حجرات آمده است ولی اگراسلام به تنهایی در جمله ای بیاید می توان از کلمه اسلام معنی ایمان را هم فهمید و همان بار ایمان را نیز دارد!لذا در آیه 2 سوره حجر که آمده است : (رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ).” چه بسا این کافران آرزو مى کنند که اى کاش مسلمان بودند” منظور از این اسلام و مسلمانی همان ایمان و مؤمن بودن است. نه مسلمانی که فقط شهادتین (زبانی) را جاری کرده است و ایمان( قلبی) ندارد!این مطلب را می توان درتفسیر نمونه مشاهده نمود.
فرق” اسلام” و” ایمان” :
در آیه قبل، سخن از معیار ارزش انسانها یعنى” تقوى” در میان است، و از آنجا که” تقوى” ثمره شجره” ایمان” است، آنهم ایمانى که در اعماق جان نفوذ کند، در آیه مورد بحث به بیان حقیقت” ایمان” پرداخته، چنین مى گوید:
” اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم، به آنها بگو: شما ایمان نیاورده اید، بگوئید اسلام آورده ایم، ولى هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است”! (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ).
طبق این آیه تفاوت” اسلام” و” ایمان”، در این است که” اسلام” شکل ظاهرى قانونى دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جارى کند در سلک مسلمانان وارد مى شود، و احکام اسلام بر او جارى مى گردد. ولى ایمان یک امر واقعى و باطنى است و جایگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او.
” اسلام” ممکن است انگیزه هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگیزه هاى مادى و منافع شخصى، ولى” ایمان” حتما از انگیزه هاى معنوى، از علم و آگاهى، سرچشمه مى گیرد، و همان است که میوه حیات بخش تقوى بر شاخسارش ظاهر مى شود.
این همان چیزى است که در عبارت گویایى از پیغمبر گرامى اسلام (ص) آمده است: الاسلام علانیة، و الایمان فى القلب: ” اسلام امر آشکارى است، ولى جاى ایمان دل است” «1».
و در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم: الاسلام یحقن به الدم و تؤدى به الامانة، و تستحل به الفروج، و الثواب على الایمان: با اسلام خون انسان محفوظ، و اداى امانت او لازم، و ازدواج با او حلال مى شود، ولى ثواب بر ایمان است” «2».
و نیز به همین دلیل است که در بعضى از روایات مفهوم” اسلام” منحصر به اقرار لفظى شمرده شده، در حالى که ایمان اقرار توأم با عمل معرفى شده است ( الایمان اقرار و عمل، و الاسلام اقرار بلا عمل ) «3».
همین معنى به تعبیر دیگرى در بحث” اسلام و ایمان” آمده است،” فضیل بن یسار” مى گوید: از امام صادق(ع ) شنیدم فرمود: ان الایمان یشارک الاسلام، و لا یشارکه الاسلام، ان الایمان ما وقر فى القلوب، و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء: ” ایمان با اسلام شریک است، اما اسلام با ایمان شریک نیست ( و به تعبیر دیگر هر مؤمنى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤمن نیست)” ایمان” آن است که در دل ساکن شود، اما” اسلام” چیزى است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود” «4».
نکته مهم :
ولى این تفاوت مفهومى در صورتى است که این دو واژه در برابر هم قرار گیرند، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چیزى اطلاق شود که ایمان بر آن اطلاق مى شود، یعنى هر دو واژه در یک معنى استعمال گردد.«5»
پی نوشتها :
(1)” مجمع البیان” جلد 9 صفحه 138.
(2)” کافى” جلد 2″ باب ان الاسلام یحقن به الدم” حدیث 1 و 2.
(3)” کافى” جلد 2″ باب ان الاسلام یحقن به الدم” حدیث 1 و 2.
(4)” اصول کافى” جلد 2″ باب ان الایمان یشرک الاسلام” حدیث 3.
(5) در تفسیر نمونه، ج 22، ص: 210 .
فرق” اسلام” و” ایمان” :
در آیه قبل، سخن از معیار ارزش انسانها یعنى” تقوى” در میان است، و از آنجا که” تقوى” ثمره شجره” ایمان” است، آنهم ایمانى که در اعماق جان نفوذ کند، در آیه مورد بحث به بیان حقیقت” ایمان” پرداخته، چنین مى گوید:
” اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم، به آنها بگو: شما ایمان نیاورده اید، بگوئید اسلام آورده ایم، ولى هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است”! (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ).
طبق این آیه تفاوت” اسلام” و” ایمان”، در این است که” اسلام” شکل ظاهرى قانونى دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جارى کند در سلک مسلمانان وارد مى شود، و احکام اسلام بر او جارى مى گردد. ولى ایمان یک امر واقعى و باطنى است و جایگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او.
” اسلام” ممکن است انگیزه هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگیزه هاى مادى و منافع شخصى، ولى” ایمان” حتما از انگیزه هاى معنوى، از علم و آگاهى، سرچشمه مى گیرد، و همان است که میوه حیات بخش تقوى بر شاخسارش ظاهر مى شود.
این همان چیزى است که در عبارت گویایى از پیغمبر گرامى اسلام (ص) آمده است: الاسلام علانیة، و الایمان فى القلب: ” اسلام امر آشکارى است، ولى جاى ایمان دل است” «1».
و در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم: الاسلام یحقن به الدم و تؤدى به الامانة، و تستحل به الفروج، و الثواب على الایمان: با اسلام خون انسان محفوظ، و اداى امانت او لازم، و ازدواج با او حلال مى شود، ولى ثواب بر ایمان است” «2».
و نیز به همین دلیل است که در بعضى از روایات مفهوم” اسلام” منحصر به اقرار لفظى شمرده شده، در حالى که ایمان اقرار توأم با عمل معرفى شده است ( الایمان اقرار و عمل، و الاسلام اقرار بلا عمل ) «3».
همین معنى به تعبیر دیگرى در بحث” اسلام و ایمان” آمده است،” فضیل بن یسار” مى گوید: از امام صادق(ع ) شنیدم فرمود: ان الایمان یشارک الاسلام، و لا یشارکه الاسلام، ان الایمان ما وقر فى القلوب، و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء: ” ایمان با اسلام شریک است، اما اسلام با ایمان شریک نیست ( و به تعبیر دیگر هر مؤمنى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤمن نیست)” ایمان” آن است که در دل ساکن شود، اما” اسلام” چیزى است که قوانین نکاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى شود” «4».
نکته مهم :
ولى این تفاوت مفهومى در صورتى است که این دو واژه در برابر هم قرار گیرند، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چیزى اطلاق شود که ایمان بر آن اطلاق مى شود، یعنى هر دو واژه در یک معنى استعمال گردد.«5»
پی نوشتها :
(1)” مجمع البیان” جلد 9 صفحه 138.
(2)” کافى” جلد 2″ باب ان الاسلام یحقن به الدم” حدیث 1 و 2.
(3)” کافى” جلد 2″ باب ان الاسلام یحقن به الدم” حدیث 1 و 2.
(4)” اصول کافى” جلد 2″ باب ان الایمان یشرک الاسلام” حدیث 3.
(5) در تفسیر نمونه، ج 22، ص: 210 .