فرارو- رمزی بارود روزنامه نگار و مشاور رسانهای امریکایی – فلسطینی و سردبیر “فلسطین کرونیکل” است. پنج کتاب از او درباره مسئله فلسطین چاپ شده است. او پژوهشگر ارشد در مرکز “اسلام و امور جهانی” در دانشگاه صباح الدین زعیم استانبول است. بارود پیشتر سردبیر سایت تحلیلی “میدل ایست آی” و سردبیر سابق تایمز برونئی و معاون سردبیر سابق سایت شبکه خبری “الجزیره” قطر بوده است. مقالات بارود در نشریات مختلفی از جمله کریستین ساینس مانیتور، میامی هرالد، تایمز ژاپن، الاهرام، عرب نیوز، الجزیره، آسیا تایمز و گلف نیوز منتشر شده اند.
به گزارش فرارو به نقل از کانترپانچ، در تاریخ ۸ سپتامبر “آنتونی بلینکن” وزیر امور خارجه ایالات متحده در یک بازدید از پیش اعلام نشده در کی یف حضور یافت. او با خود وعده بسته نظامی و مالی دیگری به ارزش نزدیک به ۳ میلیارد دلار عمدتا برای اوکراین و هم چنین سایر کشورهای شرق اروپا را به همراه داشت. براساس گزارشی که نیویورک تایمز در ماه مه گذشته منتشر کرد حمایت مالی ارائه شده ایالات متحده به اوکراین از ۵۴ میلیارد دلار فراتر رفته است. پلتفرم تأمین مالی Devex بیان میکند که “درصد نسبتاً کمی از این بودجه بر اهداف انسان دوستانه متمرکز شده است”. همین منبع هم چنین نشان میدهد که مجموع کمکهای عمدتا نظامی غرب به اوکراین در فاصله ۲۴ فوریه تا ۱۶ آگوست از مرز ۱۰۰ میلیارد دلار گذشته است.
در عملیاتی شدن چنین زرادخانه عظیم نظامیای میتواند دخالت لژیونی از کارشناسان نظامی، مربیان و مهندسان را تصور کرد. آخرین بسته واشنگتن شامل صدها میلیون دلار کمک نظامی مانند سامانه موشکی توپخانهای با تحرک بالا هیمارس (HIMARS) است. تسلیحات بیشتری نیز در راه هستند. بلینکن گفته بود:”پرزیدنت بایدن مادامیکه که لازم باشد از مردم اوکراین حمایت خواهد کرد”.
با این وجود، روسها توهمی ندارند که حمایت نظامی ایالات متحده از اوکراین صرفا به ارسال سلاح یا به معاملات مالی محدود شده باشد. در تاریخ ۲ آگوست وزارت دفاع روسیه آمریکا را متهم کرد که به طور مستقیم در درگیری در اوکراین دخالت دارد. بیانیه این وزارتخانه با استناد به اعتراف “وادیم اسکیبیتسکی” معاون اداره اطلاعات وزارت دفاع اوکراین بود که به روزنامه بریتانیایی “دیلی تلگراف” گفت واشنگتن حملات موشکی از طریق هیمارس را هماهنگ میکند”.
این اولین بار نیست که روسیه آمریکا را به دخالت مستقیم در جنگ متهم میکند. در واقع، در اوایل ۲۵ مارس، “سرگئی لاوروف” وزیر امور خارجه روسیه گفت که غرب علیه روسیه “جنگ تمام عیار” اعلان کرده است. لاوروف به تمام جنبههای این جنگ ترکیبی واقعی اشاره کرد از جمله تحریمهای بیسابقهای که قرار بود کمر اقتصاد روسیه و اراده نیروهای نظامی آن را بشکند. از آن زمان تاکنون تحریمهای غرب و آمریکا علیه روسیه از مرز ۱۰۰۰۰ تحریم فراتر رفته است که در درگیریهای مدرن رقمی بی سابقه است. هم چنین، از آن زمان ماهیت دخالت آمریکا در جنگ تغییر کرده است. نوع تسلیحاتی که برای اولین بار توسط واشنگتن در اختیار کی یف قرار گرفت به سرعت از سلاحهایی با قابلیتهای دفاعی با دسترسی محدود به سلاحهایی با قابلیت تهاجمی با سیستمهای توپخانه دوربرد از جمله هیمارس و M۲۷۰ تبدیل شد.
گزارش نشریه “پولیتیکو” در ۲۹ آگوست را در نظر بگیرید که ادعا میکند “از روزهای آغازین جنگ، کی یف ابتکار عمل را به دست گرفته است و با حملات موشکی و انفجارهای مرموز ناوگان روسیه را خراب کرده چندین کشتی را غرق کرده و مراکز هوایی مستقر در کریمه را در این کشور ویران کرده است. یک حمله شدید و موثر که در ماه جاری رخ داد”. اگر این جزئیات دقیق باشند تصور این که چنین موفقیتی به ادعای پولیتیکو توسط “نیروی دریایی کوچک اوکراین” به دست آمده باشد دشوار است.
زمانی که تسلیحات آمریکایی توسط کارشناسان نظامی آمریکایی تهیه و به کار گرفته میشود و زمانی که حرکت نیروهای روسی توسط مختصات ماهوارهای آمریکایی رصد میشود به راحتی باید به این نتیجه رسید که آمریکا واقعا در حال جنگ مستقیم با روسیه است. این موضوع با این واقعیت تقویت میشود که ایالات متحده از تمام تخصص خود در جنگ اقتصادی استفاده میکند تخصصی که در سالیان گذشته علیه عراق، کوبا و سایر کشورها نیز به کار گرفته و اکنون برای ویران کردن اقتصاد روسیه اعمال کرده است. با این وجود، چرا آمریکا از پذیرش این که درگیر جنگ مستقیم علیه روسیه است خودداری میورزد؟
دولتهای متوالی ایالات متحده هنر شرکت در درگیریهای نظامی را بدون اعلام رسمی مداخله و حضور امریکا در نبرد به حد کمال رساندهاند. از آنجایی که ایالات متحده در اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی جنگ طولانی خود را در ویتنام آغاز کرد درگیر بسیاری از درگیریهای نظامی دیگر شد که عمدتا مخفی نگه داشته میشدند. این جنگهای اعلام نشده کارزارهای بمباران مخفی توسط دولت نیکسون در کامبوج را شامل میشدند که منجر به کشته شدن ۱۰۰۰۰۰ نفر شد.
با هدف محدود کردن قدرت رئیس جمهور ایالات متحده برای انجام جنگ بدون اطلاع دادن به نمایندگان کنگره آن نهاد قانونگذاری قطعنامه اختیارات جنگی در سال ۱۹۷۳ میلادی را تصویب کرد که به عنوان قانون اختیارات جنگ نیز شناخته میشود. علیرغم وتوی رئیس جمهور وقت امریکا اکثریت دو سوم کنگره موفق شد این قطعنامه را به قانون تبدیل کند. با این وجود، دولتهای پیاپی امریکا راههایی را برای دور زدن آن قانون پیدا کردند از جمله دخالت ایالات متحده در بمباران یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ میلادی و جنگ ایالات متحده علیه لیبی در سال ۲۰۱۱ میلادی.
در واقع، در جریان اقدام نظامی علیه لیبی بود که عبارت “رهبری از پشت” به وفور استفاده شد. به نظر میرسید آمریکاییها راه درخشانی برای درگیر شدن در جنگ پیدا کرده اند و در عین حال از پیامدهای سیاسی پرهزینه آن اجتناب میورزند. به این ترتیب، اوباما میتوانست در چندین جنگ شرکت کند بدون این که او را یک رئیس جمهور جنگ افروز یا مداخلهگر خطاب کنند.
برای درک گستردگی جنگهای اعلام نشده و جاری آمریکا از گزارش اول جولای سایت “اینترسپت” (فعال در عرصه روزنامه نگاری تحقیقی و افشاگرانه؛ م.) که دادهها را با استفاده از قانون آزادی اطلاعات به دست آورده بود شگفتزده میشوید. این اولین تایید رسمی بود مبنی بر آن که دست کم ۱۴ عملیات نظامی امریکا معروف به برنامه ۱۲۷e در سال ۲۰۲۰ میلادی در خاورمیانه و منطقه آسیا و اقیانوسیه فعال بوده و در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ میلادی کماندوهای آمریکایی ۲۳ عملیات جداگانه را انجام دادهاند. بنابراین، حتی اگر ایالات متحده وارد نبرد مستقیم علیه روسیه شود احتمال اعلام جنگ تقریبا صفر است. بنابراین، میزان دخالت ایالات متحده را تنها میتوان از روی شواهد موجود در حوزه میدانی متوجه شد.
واشنگتن آن را “رهبری از پشت”، “جنگ نیابتی” یا “جنگ هیبریدی” نامید و اکنون واشنگتن یکی از طرفین جنگ ویرانگر در اوکراین است کشوری که بهای سنگینی را برای تمایل ایالات متحده به منظور باقی ماندن در جایگاه تنها ابرقدرت جهان میپردازد.