۱۳۹۷/۰۴/۲۰
–
۴۳۳۶ بازدید
رابطه ی میان امام علی (ع) و ابن عباس چگونه بود؟آیا ابن عباس به معنی واقعی کلمه به امام اعتقاد داشت؟
نظر شیعه در مورد وی چیست؟
در مورد شخصیت عبد الله بن عباس به طور خلاصه می توان گفت که او یکی از موثرترین افراد صدر اسلام از نظر علمی، سیاسی و اجتماعی بوده است، ایشان یکی از شاگردان خاص امیر المومنین علی علیه السلام بوده و تا آخر عمر به حقانیت علی علیه السلام ایمان داشته و برای آن مبارزه کرده است و از محبت به اهل بیت علیهم السلام دست نکشید، هر چند بد خواهان برای او، با غرض صدمه به اهل بیت علیهم السلام دروغ هایی جعل کرده اند. تفصیل
برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن بزرگوار نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنم:
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی رسول خدا، محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام و از اصحاب پیامبر و امام علی علیه السلام بود. او سه سال قبل از هجرت در شعب ابوطالب متولد شد. پدرش عباس عموی رسول خدا و مادرش ام فضل بودند.
شکی نیست که عبدالله بن عباس یکی از بزرگترین شخصیت های دنیای اسلام به ویژه در نیمه اول قرن اول هجری است که در زمینه های مختلف علوم اسلامی همانند فقه و حدیث، تفسیر، تاریخ و حتی شعر و ادب عرب سرآمد بود. به گونه ای که درباره او گفته شده است: «روزی می نشست و جز از فقه تدریس نمی کرد، و روزی تأویل و روزی از جنگ های رسول خدا(ص) و روزی از شعر و ادب عرب و روزی از ایام العرب سخن می گفت و هرگز ندیدم که دانشمندی به حضور او بیاید مگر این که برای او فروتنی کند و هر کس در هر چیزی از او سؤال می کرد او را بر آن دانشمند و آگاه می یافت و او در علم تا آنجا پیش رفت که ملقب به لقب بحر یعنی دریا شد. او خود این همه توفیقات را در اثر دعای پیامبر خدا(ص) می داند که برایش چنین دعا کرد: «اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل؛ خداوندا او را در دین فقیه گردان و علم تأویل (تفسیر) به او بیاموز». و نیز این دعا از رسول خدا(ص) برای او نقل شده که خداوندا او را حکمت بیاموز.
به هنگام رحلت پیامبر، سیزده ساله و بنا به روایتی پانزده ساله بود. با این وصف هوشی سرشار و حافظهای قوی داشته که احادیث فراوانی از رسول خدا نقل کرده است.
عبدالله از کودکی در محضر امام علی علیه السلام تحت تعلیم و ارشاد بود و تفسیر قرآن و فقه و حکمت را از آن امام آموخت.
ابن عباس در زمان خلافت امام علی علیه السلام در سمت سردار سپاه، استاندار و سفیر امام ایفای وظیفه کرد. در جنگهای جمل ، صفین ، نهروان با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگید. در نبرد صفین فرمانده جناح چپ سپاه بود که جمعی از مشاهیر اسلام و صحابه همچون حسین علیه السلام، محمد بن حنفیه، پسران عباس، پسران جعفر و … در آن جناح میجنگیدند.
وی آنچنان مورد اعتماد حضرت علی(ع) بود که بعد از عثمان بن حنیف و پس از نبرد جمل، به استانداری بصره و خوزستان و … که در آن زمان وضعیت حساسی داشت، منصوب گردید. ابوالاسود دئلی شاعر و زیاد بن ابیه را در بصره به نیابت گماشت که اولی عهده دار امامت در نماز و دومی مأمور جمعآوری خراج بود؛ خود او نیز غالباً در خدمت امام علی علیه السلام بود.
در محبت و دوستی فراوان این شخصیت عظیم نسبت به حضرت علی(ع) و فرزندانش جای هیچگونه بحث و شبهه ای نیست. چنین معروف است که هنگامی که از علم فراوان او در عجب ماندند، خواستند او را با علی(ع) مقایسه کنند، اما او پاسخ داد: نسبت علم من به علم علی(ع) همانند نسبت قطره ای باران به اقیانوس است.
در ماجرای صفین و در هنگام انتخاب نماینده و حکم برای ماجرای حکمیت، گزینه نخست حضرت علی(ع) او بود، اما خوارج و اشعث بن قیس این گزینه را نپذیرفتند و استدلال آنها چنین بود: «لافرق بینه و بین علی(ع)» او در جنگ نهروان، در آغاز به عنوان نماینده حضرت علی(ع) با خوارج سخن گفت و با بیان شیوا و استدلالات محکم خود، سست بنیانی باورهایشان را آشکار ساخت به گونه ای که تعداد زیادی از آنها دست از جنگ کشیدند. او پس از شهادت امام علی(ع) در کنار فرزندش امام حسن(ع) ماند و از اولین بیعت کنندگان با او بود و از سوی آن حضرت(ع) به سمت استانداری بصره منصوب شد. در مجلس صلح او با معاویه حضور داشت. وی پس از ردّ درخواست معاویه جهت همکاری با او، در مکه مقیم شد و به تدریس و ارشاد پرداخت.
او در زمان حکومت معاویه در نزد وی از بازگویی حق و دفاع از حضرت علی(ع) باز نایستاد و با سخنان کوبنده خود او را زیر سؤال برد.
چنین مشهور است که ابن عباس در حالی که نابینا شده بود در مجلس معاویه شرکت کرد و معاویه با تمسخر از او پرسید: چرا شما بنی هاشم از ناحیه چشم (بصر) دچار آسیب می شوید. ابن عباس بلافاصله در جواب گفت: «به همان علت که شما بنی امیه در بصیرت خود دچار آسیب می شوید». و همین نابینایی به عنوان علت عدم حضور او در رکاب امام حسین(ع) در واقعه عاشورا یاد شده است. درباره برخورد او با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چنین نقل شده که با آن که از نظر سنی از آنها بزرگتر بود، رکاب اسب آن دو بزرگوار را هنگام سوار شدن بر اسب می گرفت.
ابن عباس به هنگام حرکت حضرت امام حسین علیه السلام به عراق در مکه بود. او دو بار با امام ملاقات نمود و وی را از سفر به عراق بر حذر داشت؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: « پسرعمو، میدانم که تو ناصح و مشفق منهستی؛ لیکن اسباب سفر آماده کردهام و تصمیم به حرکت دارم.»
بعد از شهادت امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر در حجاز به قدرت رسید و دعوی خلافت کرد؛ ولی مرجعیت ابن عباس در مکه، مقام او را تحت الشعاع قرار داد. از این رو عبدالله بن زبیر بر او حسد برد و او را به طائف تبعید کرد. عبدالله به طائف منتقل شد و با این که نابینا شده بود تا آخر عمر در آن شهر دست از ارشاد و تعلیم خلق نکشید. عطاء بن دینار روایت میکند که عبدالله بن عباس در طائف بیمار بود. جمعی از بزرگان شهر به دیدارش رفتند و از اختلاف امّت در خلافت شکایت نمودند. عبدالله نفس بلندی کشید و گفت: از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: «علی همراه حق است و حق همراه علی است. او بعد از من، امام و خلیفه من است. هر کس به او تمسک جوید، رستگار میشود و هر کس از امرش تخلف نماید دچار گمراهی میگردد.» پس از این سخن به سختی گریست، دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: « اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، انی اتقرب الیک بولایة الشیخ علی بن ابی طالب»؛ این دعا را آن قدر تکرار نمود تا بر زمین افتاد… و وفات یافت. ابن عباس در 71 یا 72 سالگی در طائف در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. عبدالله بن عباس فردی شیعی و پاکاعتقاد بود و آرای فقهی او نیز از فقه شیعه جدا نبود. او در مدح امام علی علیه السلام شعری سروده است:
وصّی رسول الله من دون اهله ******* و فارسه ان قیل هل من منازل
فدونـکه ان کنت تبغی مهاجـرا ******* اشم کنصل السیف عبر حلاحل
ترجمه: علی وصی رسول الله در خانواده او و در آن هنگام که دشمن هل من مبارز میطلبید سپاهی پیامبر بود؛ پس دامن او را از دست مده، اگر مهاجری والا مقام میجویی که چون تیغه شمشیر قاطع و سروری دلاور است.
در برخی از متون دینی روایاتی نقل شده که ابن عباس در هنگام امارت بصره، اموالی را از بیت المال ربود و به حجاز برد و مورد سرزنش امیر المؤمنین علیه السلام قرار گرفت. با توجه به بلندی مقام عبدالله بن عباس نزد علی علیه السلام و حضور او در نبردهای جمل، صفین و نهروان، و نیز ملازمت او با حسین علیه السلام و نقل روایات فراوانی در مناقب و فضایل امام علی، علمای بزرگ شیعه همچون سید مرتضی ، سید ابن طاوس، علامه حلّی ، شهید ثانی ، علامه شوشتری و خویی، این گونه روایات را ضعیف و مردود دانستهاند.
افسانه اختلاس ابن عباس :
عمرو بن عبید در بصره بر سلیمان بن علی بن عبداللّه بن عباس وارد شد و به او گفت: از این سخن علی(ع) درباره ابن عباس برایم بگو: «درباره مورچه و شپش برای ما فتوا می دهد ولی خود با اموال مردم فرار می کند.» سلیمان گفت: «چگونه ممکن است علی(ع) چنین سخنی بگوید؛ در حالی که ابن عباس تا دم مرگ از او جدا نشد و در صلح امام حسن(ع) نیز شرکت جست؟ با آنکه علی(ع) به مال نیاز داشت و هر پنج شنبه بیت المال کوفه را خالی می کرد و جاروب می زد، چه مالی می توانست در بیت المال بصره جمع شده باشد؟! مردم گفتند: او در بیت المال خواب نیم روزی می کرد؛ در این صورت چگونه اجازه می داد که در بصره اموال جمع شود؟ و این، انتقاد باطلی است.»
آیه الله خویی می نویسد: «این روایت (روایت اختلاس اموال بصره توسط ابن عباس) و ما قبل آن، از طریق عامّه نقل شده است و تنها انگیزه ای که عامل جعل این اخبار دروغ و تهمت و طعن زدن بر ابن عباس شده، دوستی و همراهی او با امیرالمؤمنین می باشد تا آنجا که معاویه پس از نماز (به گفته طبری) او را همراه علی، حسنین علیهم السلام ، قیس بن سعد بن عبادة و مالک اشتر لعن می کند. خلاصه اینکه ابن عباس منزلتی بلند و والا داشته و از مدافعان امام علی و حسنین علیهم السلام بوده است.» روایات مذمّت و نکوهش ابن عباس هم از لحاظ دلالت و هم از لحاظ سند، ضعیف و غیر قابل اعتماد می باشد و هیچ لطمه ای به منزلت والای ابن عباس وارد نمی سازد.
منابع :
اعیان الشیعه، ج 8، ص 55،
قاموس الرجال، ج 6، ص 418،
الاستیعاب، ج 2، ص 350،
الاصابه، ج 2، ص 330،
معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229،
اسد الغابه، ج 3، ص 290،
برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن بزرگوار نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنم:
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی رسول خدا، محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام و از اصحاب پیامبر و امام علی علیه السلام بود. او سه سال قبل از هجرت در شعب ابوطالب متولد شد. پدرش عباس عموی رسول خدا و مادرش ام فضل بودند.
شکی نیست که عبدالله بن عباس یکی از بزرگترین شخصیت های دنیای اسلام به ویژه در نیمه اول قرن اول هجری است که در زمینه های مختلف علوم اسلامی همانند فقه و حدیث، تفسیر، تاریخ و حتی شعر و ادب عرب سرآمد بود. به گونه ای که درباره او گفته شده است: «روزی می نشست و جز از فقه تدریس نمی کرد، و روزی تأویل و روزی از جنگ های رسول خدا(ص) و روزی از شعر و ادب عرب و روزی از ایام العرب سخن می گفت و هرگز ندیدم که دانشمندی به حضور او بیاید مگر این که برای او فروتنی کند و هر کس در هر چیزی از او سؤال می کرد او را بر آن دانشمند و آگاه می یافت و او در علم تا آنجا پیش رفت که ملقب به لقب بحر یعنی دریا شد. او خود این همه توفیقات را در اثر دعای پیامبر خدا(ص) می داند که برایش چنین دعا کرد: «اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل؛ خداوندا او را در دین فقیه گردان و علم تأویل (تفسیر) به او بیاموز». و نیز این دعا از رسول خدا(ص) برای او نقل شده که خداوندا او را حکمت بیاموز.
به هنگام رحلت پیامبر، سیزده ساله و بنا به روایتی پانزده ساله بود. با این وصف هوشی سرشار و حافظهای قوی داشته که احادیث فراوانی از رسول خدا نقل کرده است.
عبدالله از کودکی در محضر امام علی علیه السلام تحت تعلیم و ارشاد بود و تفسیر قرآن و فقه و حکمت را از آن امام آموخت.
ابن عباس در زمان خلافت امام علی علیه السلام در سمت سردار سپاه، استاندار و سفیر امام ایفای وظیفه کرد. در جنگهای جمل ، صفین ، نهروان با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگید. در نبرد صفین فرمانده جناح چپ سپاه بود که جمعی از مشاهیر اسلام و صحابه همچون حسین علیه السلام، محمد بن حنفیه، پسران عباس، پسران جعفر و … در آن جناح میجنگیدند.
وی آنچنان مورد اعتماد حضرت علی(ع) بود که بعد از عثمان بن حنیف و پس از نبرد جمل، به استانداری بصره و خوزستان و … که در آن زمان وضعیت حساسی داشت، منصوب گردید. ابوالاسود دئلی شاعر و زیاد بن ابیه را در بصره به نیابت گماشت که اولی عهده دار امامت در نماز و دومی مأمور جمعآوری خراج بود؛ خود او نیز غالباً در خدمت امام علی علیه السلام بود.
در محبت و دوستی فراوان این شخصیت عظیم نسبت به حضرت علی(ع) و فرزندانش جای هیچگونه بحث و شبهه ای نیست. چنین معروف است که هنگامی که از علم فراوان او در عجب ماندند، خواستند او را با علی(ع) مقایسه کنند، اما او پاسخ داد: نسبت علم من به علم علی(ع) همانند نسبت قطره ای باران به اقیانوس است.
در ماجرای صفین و در هنگام انتخاب نماینده و حکم برای ماجرای حکمیت، گزینه نخست حضرت علی(ع) او بود، اما خوارج و اشعث بن قیس این گزینه را نپذیرفتند و استدلال آنها چنین بود: «لافرق بینه و بین علی(ع)» او در جنگ نهروان، در آغاز به عنوان نماینده حضرت علی(ع) با خوارج سخن گفت و با بیان شیوا و استدلالات محکم خود، سست بنیانی باورهایشان را آشکار ساخت به گونه ای که تعداد زیادی از آنها دست از جنگ کشیدند. او پس از شهادت امام علی(ع) در کنار فرزندش امام حسن(ع) ماند و از اولین بیعت کنندگان با او بود و از سوی آن حضرت(ع) به سمت استانداری بصره منصوب شد. در مجلس صلح او با معاویه حضور داشت. وی پس از ردّ درخواست معاویه جهت همکاری با او، در مکه مقیم شد و به تدریس و ارشاد پرداخت.
او در زمان حکومت معاویه در نزد وی از بازگویی حق و دفاع از حضرت علی(ع) باز نایستاد و با سخنان کوبنده خود او را زیر سؤال برد.
چنین مشهور است که ابن عباس در حالی که نابینا شده بود در مجلس معاویه شرکت کرد و معاویه با تمسخر از او پرسید: چرا شما بنی هاشم از ناحیه چشم (بصر) دچار آسیب می شوید. ابن عباس بلافاصله در جواب گفت: «به همان علت که شما بنی امیه در بصیرت خود دچار آسیب می شوید». و همین نابینایی به عنوان علت عدم حضور او در رکاب امام حسین(ع) در واقعه عاشورا یاد شده است. درباره برخورد او با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چنین نقل شده که با آن که از نظر سنی از آنها بزرگتر بود، رکاب اسب آن دو بزرگوار را هنگام سوار شدن بر اسب می گرفت.
ابن عباس به هنگام حرکت حضرت امام حسین علیه السلام به عراق در مکه بود. او دو بار با امام ملاقات نمود و وی را از سفر به عراق بر حذر داشت؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: « پسرعمو، میدانم که تو ناصح و مشفق منهستی؛ لیکن اسباب سفر آماده کردهام و تصمیم به حرکت دارم.»
بعد از شهادت امام حسین(ع)، عبدالله بن زبیر در حجاز به قدرت رسید و دعوی خلافت کرد؛ ولی مرجعیت ابن عباس در مکه، مقام او را تحت الشعاع قرار داد. از این رو عبدالله بن زبیر بر او حسد برد و او را به طائف تبعید کرد. عبدالله به طائف منتقل شد و با این که نابینا شده بود تا آخر عمر در آن شهر دست از ارشاد و تعلیم خلق نکشید. عطاء بن دینار روایت میکند که عبدالله بن عباس در طائف بیمار بود. جمعی از بزرگان شهر به دیدارش رفتند و از اختلاف امّت در خلافت شکایت نمودند. عبدالله نفس بلندی کشید و گفت: از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: «علی همراه حق است و حق همراه علی است. او بعد از من، امام و خلیفه من است. هر کس به او تمسک جوید، رستگار میشود و هر کس از امرش تخلف نماید دچار گمراهی میگردد.» پس از این سخن به سختی گریست، دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: « اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، انی اتقرب الیک بولایة الشیخ علی بن ابی طالب»؛ این دعا را آن قدر تکرار نمود تا بر زمین افتاد… و وفات یافت. ابن عباس در 71 یا 72 سالگی در طائف در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. عبدالله بن عباس فردی شیعی و پاکاعتقاد بود و آرای فقهی او نیز از فقه شیعه جدا نبود. او در مدح امام علی علیه السلام شعری سروده است:
وصّی رسول الله من دون اهله ******* و فارسه ان قیل هل من منازل
فدونـکه ان کنت تبغی مهاجـرا ******* اشم کنصل السیف عبر حلاحل
ترجمه: علی وصی رسول الله در خانواده او و در آن هنگام که دشمن هل من مبارز میطلبید سپاهی پیامبر بود؛ پس دامن او را از دست مده، اگر مهاجری والا مقام میجویی که چون تیغه شمشیر قاطع و سروری دلاور است.
در برخی از متون دینی روایاتی نقل شده که ابن عباس در هنگام امارت بصره، اموالی را از بیت المال ربود و به حجاز برد و مورد سرزنش امیر المؤمنین علیه السلام قرار گرفت. با توجه به بلندی مقام عبدالله بن عباس نزد علی علیه السلام و حضور او در نبردهای جمل، صفین و نهروان، و نیز ملازمت او با حسین علیه السلام و نقل روایات فراوانی در مناقب و فضایل امام علی، علمای بزرگ شیعه همچون سید مرتضی ، سید ابن طاوس، علامه حلّی ، شهید ثانی ، علامه شوشتری و خویی، این گونه روایات را ضعیف و مردود دانستهاند.
افسانه اختلاس ابن عباس :
عمرو بن عبید در بصره بر سلیمان بن علی بن عبداللّه بن عباس وارد شد و به او گفت: از این سخن علی(ع) درباره ابن عباس برایم بگو: «درباره مورچه و شپش برای ما فتوا می دهد ولی خود با اموال مردم فرار می کند.» سلیمان گفت: «چگونه ممکن است علی(ع) چنین سخنی بگوید؛ در حالی که ابن عباس تا دم مرگ از او جدا نشد و در صلح امام حسن(ع) نیز شرکت جست؟ با آنکه علی(ع) به مال نیاز داشت و هر پنج شنبه بیت المال کوفه را خالی می کرد و جاروب می زد، چه مالی می توانست در بیت المال بصره جمع شده باشد؟! مردم گفتند: او در بیت المال خواب نیم روزی می کرد؛ در این صورت چگونه اجازه می داد که در بصره اموال جمع شود؟ و این، انتقاد باطلی است.»
آیه الله خویی می نویسد: «این روایت (روایت اختلاس اموال بصره توسط ابن عباس) و ما قبل آن، از طریق عامّه نقل شده است و تنها انگیزه ای که عامل جعل این اخبار دروغ و تهمت و طعن زدن بر ابن عباس شده، دوستی و همراهی او با امیرالمؤمنین می باشد تا آنجا که معاویه پس از نماز (به گفته طبری) او را همراه علی، حسنین علیهم السلام ، قیس بن سعد بن عبادة و مالک اشتر لعن می کند. خلاصه اینکه ابن عباس منزلتی بلند و والا داشته و از مدافعان امام علی و حسنین علیهم السلام بوده است.» روایات مذمّت و نکوهش ابن عباس هم از لحاظ دلالت و هم از لحاظ سند، ضعیف و غیر قابل اعتماد می باشد و هیچ لطمه ای به منزلت والای ابن عباس وارد نمی سازد.
منابع :
اعیان الشیعه، ج 8، ص 55،
قاموس الرجال، ج 6، ص 418،
الاستیعاب، ج 2، ص 350،
الاصابه، ج 2، ص 330،
معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229،
اسد الغابه، ج 3، ص 290،