اتصاف امام(عج) به غائب برای محرومیت جامعه از درک ایشان است
۱۳۹۵/۰۷/۱۵
–
۱۳۵ بازدید
اتصاف امام(عج) به غائب برای محرومیت جامعه از درک ایشان است
اتصاف امام(عج) به غائب برای محرومیت جامعه از درک ایشان است
نام مقدس ولی عصر علیه السلام همواره با مفاهیمی چون غیبت و انتظار ملازم است. هرگاه از این مفاهیم مطالب صحیح برداشت شود، منشأ پویایی و حرکت جامعه اسلامی می گردد، و گرنه به توقف، جمود (و حتی در برخی اندیشه ها) تعطیلی دستورهای اکید قرآن و عترت(ع) می انجامد. همین امر موجب می شود تا آنان که در طریق وصول به معرفت حیات بخش امام عصر(عج) عزمی راسخ و همتی بلند دارند با گسترش افق اندیشه به فهمی دقیق تر از مفاهیم ارزنده ای چون انتظار دست یابند و آن گاه نه تنها خویشتن بلکه جامعه را نیز به جاده صلاح و فلاح که مشارالیه سرانگشت مبارک امام(عج) هدایت است، رهنمون گردند.
«غیبت» نیز از جمله مفاهیمی است که با ادراک صحیح آن می توان اندیشه انتظار را بارور ساخت و زیر سایه چنین باوری به حیات معقول رسید. غیبت دو قسم است: مطلق و نسبی. غیبت مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده است؛ همچون ذات اقدس خداوندی که معرفت کنه ذاتش مقدور هیچ کس نیست و نسبت به همگان غیب است، گرچه هماره برای خود مشهود است، از این جهت وجود غیب مطلق به معنایی که برای خود آن شیء نیز غیب باشد، ممتنع خواهد بود، زیرا چنین چیزی جز معدوم محض نیست و معدوم محض، چیزی نیست تا معلوم باشد، خواه برای خود یا غیر خود.
غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی یا برای بعضی غیب است؛ همچون قیامت و فرشتگان که برای بسیاری غیب هستند؛ اما عده ای از انسان های پاک، قیامت را در دنیا شهود می کنند و برخی اولیای الیه با تمثل فرشتگان روبه رو می شوند: «فتمثّل لها بشراً سوّیاً» (سوره مبارکه مریم، آیه 17) اخبار گذشتگان نیز نسبت به انسان های امروز از مصادیق غیب است «ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ» (سوره مبارکه آل عمران، آیه 44)
در برابر غیب مطلق و نسبی، شهادت مطلق و نسبی نیز هست: شهادت مطلق مانند اصول واقعیت است که نسبت به هیچ موجودی پوشیده نیست. ولی موجودات محسوس مادی هرچند در نشئه شهادت قرار گرفته اند چون بعضی از موجودات این نشئه از برخی دیگر غایب هستند، همه شهادت های عالم محسوس دارای غیب نسبی اند.
تقسیم موجود به غیبت و شهادت، به لحاظ اصل ذات شیء نیست بلکه به لحاظ معرفت آن است و به دیگر سخن نظیر تقسیم موجود به واجب و ممکن نیست که تقسیم امری عینی است، بلکه تقسیم معرفتی است.
بر این اساس، وصف شیء به غائب، وصف به حال متعلق موصوف است؛ یعنی به اعتبار نسبت آن شیء با غیر خودش به غائب وصف می شود، وگرنه هر شیء برای خویش حاضر و مشهود است و هرگز چیزی در گستره هستی اش، از خویش غائب نخواهد بود.
آنچه می تواند حقیقت این مشهود همگانی و علم عمومی را روشن نماید آیات متعدد قران حکیم است که هر موجودی را مسبوح، حامد، خاضع، منقاد و ساجد نسبت به خداوند سبحان می داند، زیرا همه این اوصاف در پرتو معرفت حاصل می شود. دلیلی بر حمل آیات اشاره شده بر مجاز نیست.
گذشته از آن که نظر نهایی حکمت متعالیه بر مساوقت علم با وجود است، هر چند مباحث میانی آن علم را مختص موجود مجرد می داند.
با این بیان روشن می شود که اتصاف وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه به وصف غائب، به لحاظ محرومیت جامعه از ادراک وجود مبارک اوست، پس باید گفت مردم از محض ایشان غائب اند نه آن حضرت(عج)، زیرا آن حضرت(عج) ولی خدا و شاهد بر خلق است و هرگز از خود و غیر خود غائب نبوده و نیست .
برگرفته از «امام مهدی علیه السلام موجود موعود» نوشته آیت الله جوادی آملی
پایان پیام/99