۱۳۹۶/۰۲/۳۰
–
۲۱۳۳ بازدید
نسبت خالق و مخلوق در رفتار ما چگونه باید باشد؟
آدمی در رابطه با خویشتن، باید خود را بشناسد و نیز خود را بسازد و در رابطه با خدا اولاً به او معرفت پیدا کند و با معرفت به او، به وجود او و صفات علیا و اسمای حسنایش باور پیدا کند و ثانیاً فقط او را اطاعت و عبادت کند. در رابطه با جهان هستی و طبیعت نیز باید چگونگی رابطه جهان هستی را با خداوند دریابد و نیز بفهمد که خود او باید چگونه با جهان هستی و طبیعت برخورد کند تا برخورداری متقابل حاصل شود. در رابطه با همنوع نیز باید بداند که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی، منشأ حقوق و تکالیف معینی است که انسان در زندگی اجتماعی با توجه به کرامت و مسؤولیت خویش باید آن ها را رعایت کند تا زمینه ساز تحقق عدالت اجتماعی باشد.
ب ) ارتباط انسان با خدا
یکی از افتخارات انسان این است که خداوند او را به بندگی خود بپذیرد و از دایره سرکشان و طاغیان و گمراهان بیرون آورد. تنها کسی که می تواند نعمت بدونِ استحقاق بخشد، خدای منان است؛ زیرا او قبل از خلقت، نعمت می دهد؛ یعنی عدم را، لباس وجود پوشانده است و میِ عشق، در دل مخلوق جوشانده است.
رابطه انسان و خدا را می توان به این موارد تقسیم کرد:
1. ارتباط عابد و معبود
امام سجاد علیه السلام می فرماید:«من آن بنده تو هستم که پیش از آفریدنش، به او انعام کردی و آفریدی و بعد از خلقت نیز انعام فرمودی و راهِ هدایت نمودی. به جمال خود دلش ربودی و به حق دلبند ساختی و به طناب هدایت از ضلالت بازداشتی.»[1]امام حسین علیه السلام نیز می فرماید:«تو آن خدایی که منّت نهادی و نعمت رساندی. نیکی خواستی و به زیبایی آراستی. برتری دادی و کامل نمودی.»[2]
2. ارتباط آمر و مأمور
آمریّت سزاوار کسی است که خالقیت سزای او است؛ زیرا صلاح و فسادِ مخلوق را خالق می داند. از این روی تنها او را سزد که امر و نهی کند و عبد را لایق است که به امر و نهیِ معبود توجه نماید.
در دعاهای امام سجاد علیه السلام نیز می خوانیم:«من آنم که امر کردی و اطاعت نکرد. دور باش گفتی و دوری نگزید. از گناه نهی اش کردی ولی با تو مخالفت نمود.»
3 ـ رابطه سائل و مسؤول
سؤال دو گونه است؛ سؤال به زبان تکوین و سؤال به زبان تشریع. همه موجودات به زبان تکوین، دم به دم از خدا سؤال و خواهش دارند و خدا نیز هر لحظه به خواسته آنان پاسخ می دهد.«یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ: هر آنچه در آسمان ها و زمین است از او می خواهند و او نیز هر روز در کار جدیدی است[3]»
زبان استعداد و تکوین هر موجودی از خدا حیات می طلبد و خداوند حیّ، هر لحظه حیات آن ها را می دهد. مراد از روز در آیه شریفه، هر جزئی از اجزای روز است که از آن به «لحظه» و «آن»، تعبیر می شود.
امام حسین علیه السلام در دعایی خداوند را چنین می خواند: «بارالها! تو نزدیک ترین کسی هستی که خوانده شود و زودترین اجابت کننده ای و شنونده ترین شنونده سؤال کنندگانی. هیچ مسؤول(سؤال شونده ای) همانند تو نیست». امام سجاد علیه السلام نیز عرضه می دارد:«الهی من از تو سؤال می کنم، سؤال یک انسان حقیر و ذلیل و فقیر، ترسان و امیدوار، کمترین کمترین ها و پست ترین پست ترین ها…»
4 ـ رابطه غنیّ و فقیر
خداوندیِ خدا، اقتضا می کند که غنیّ مطلق باشد؛ زیرا هر چه غیر اوست فقیر است. «اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنیُّ الْحَمید: شما فقیرانِ در درگاه خدایید و تنها خداوند بی نیاز ستوده است.[4]»
فقرِ فراگیر در جهان، لازمه اش غنای فراگیر است تا فقرا خود را بی پشتوانه ندانند و ناامید نگردند. آدمی هر قدر غنی باشد باز فقیر است تا چه رسد به این که فقیر نیز باشد.
همه استعدادها و توانمندی های انسان و سایر موجودات در پرتو خورشیدِ هستی معنا پیدا می کند، که هستی هر موجودی به لطف و کرم هستی بخش واحد؛ یعنی خداوند حیّ قادر است. امام حسین علیه السلام در این خصوص عرضه می دارد:«خدایا! من در اوج بی نیازی، نیازمند به توام، پس چگونه در نهایت فقر محتاج تو نباشم؟! بارالها! من در نهایت دانشمندی، جاهلم، پس چگونه در عین جهالت خویش جاهل نباشم؟!»
امام سجاد علیه السلام نیز عرض می کند:«خدایا! من از تو خواهش می کنم؛ خواهشِ انسان حقیر و ذلیل و فقیر بی چیز.»
5 ـ رابطه توکّل و استغنای بنده به خدا
یکی از نشانه های صداقتِ عابد با معبود و عاشق با معشوق این است که عابد اختیار خود را به دست معبود دهد و زمام امورش را تسلیم معشوق نماید.
این اعتقاد نظری، نتیجه اش در میدان توحید عملی چنین آشکار می شود که روز عاشورا عزیزترین کسان خود را در راه خدا قربانی کرده و خون مبارکش را با دستانش به آسمان می پاشد و می گوید:«اِلهی رِضیً بِرِضاکَ مُطیعاً لاِءَمْرِ قَضائکَ لا مَعْبُودَ سِوَاکَ: خداوندا! راضی به رضای تو و مطیع قضای تو هستم. جز تو معبودی را نمی شناسم.»
7 ـ راضی و مرضی
رابطه دیگر میان انسان و خدا، رضایت آدمی از معبود خویش است؛ زیرا انسان هیچگونه حقّی بر خداوند ندارد تا خود را طلبکار و ذی حق بداند. آنچه خدا به انسان داده، لطف و کرم خودش اقتضا کرده و آنچه نداده مشیت و عدالت او صلاح ندیده است.
قرآن کریم در این خصوص می فرماید:یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی: ای نفس مطمئن، به سوی پروردگار خود برگرد، در حالی که تو از او راضی و او از تو راضی است. پس در جمع بندگانم و در بهشتم داخل شو.[5]»
از دیدگاه حضرت سید الشهدا علیه السلام، رضایت الهی از بندگانش از باب لطف اوست نه عملکرد بندگان؛ زیرا انسان هر عمل نیکی انجام دهد، به کمک خدا است. در واقع خداست که بنده اش را موفق به انجام کارهای نیکی می کند. پس کار نیک نیز توسط خدا انجام می شود ولی ما آن را به خودمان نسبت می دهیم، پس ما نمی توانیم موجبات رضایت الهی را فراهم کنیم.
ج ) ادب نسبت به خداوند
یکی از مباحث اخلاقی که اثرات زیادی در زندگی انسان دارد بحث ادب است که در روایات اسلامی بسیار بر آن تاکید شده است و تعاریف زیادی برای آن مطرح شده است از آن جمله تعاریف می توان به حدیث امام جواد علیه السلام اشاره کرد که فرمودند.
* ادب
حفظ حد و اندازه هر چیزى و تجاوز ننمودن از آن را ادب آن چیز گویند. مثلا زبان انسان باید چیزى را که باعث خوارى و ذلت انسان است نگوید بنا بر این اگر کسى فحش و ناسزا مى گوید چون زبان او حدّ و مرز خود را رعایت نکرده از ادب زبان خارج شده و مى توان او را بى ادب نامید. اما او بى اخلاق یا بد اخلاق نیست. ادب تمرین دادن نفس به ارزشهاى اخلاقى است.
قالَ الإمام الجواد – علیه السلام – : الاْدَبُ عِنْدَ النّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لا غَیْرُ، وَ هذا لا یُعْتَدُّ بِهِ ما لَمْ یُوصَلْ بِها إلی رِضَااللهِ سُبْحانَهُ، وَ الْجَنَّهِ، وَ الاْدَبُ هُوَ أدَبُ الشَّریعَهِ، فَتَأدَّبُوا بِها تَکُونُوا أُدَباءَ حَقّاً.
امام جواد – علیه السلام – فرمود: مفهوم و معنای ادب از نظر مردم، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند. بنابر این ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین، پس با عمل کردن به دستورات الهی و ائمّه اطهار (علیهم السلام)، ادب خود را آشکار سازید.(ارشاد القلوب دیلمی، ص 160)
حال ادب خود بر دو قسم است یکی ادب در برابر خداوند متعال و دیگری ادب در برابر بندگان خداوند. که ما در این بحث قسم اول را بررسی می کنیم که ادب در برابر خداوند متعال است که خود دارای بخش های مختلفی است:
* بخش اول
1)ادب در ذکر خداوند:
که هرگاه خداوند متعال را ذکر می کنیم و نام خداوند را به زبان می آوریم با احترام کامل و با الفاظ مناسب ذکر کنیم.
2)ادب در امتثال:
یعنی ادب در فرمانبری از خداوند متعال وقتی صدای اذان را می شنویم این ادب را رعایت کنیم و آماده نماز شویم در احوالات حضرت امام نقل می کنند که وقتی ایشان در فرانسه بودند روزی جمعیت زیادی از خبرنگاران برای ملاقات و تهیه گزارش به خدمت ایشان رسیدند امام تا وقت نماز رسید مجلس را ترک کرد و برای نماز آماده شدند.
3) ادب در انتساب:
یعنی کارهای خوب را به خداوند متعال نسبت بدهیم و به عکس کارهای بد را به ایشان نسبت ندهیم قرآن در این زمینه می فرماید:«مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا»
یعنی ادب در فرمانبری از خداوند متعال وقتی صدای اذان را می شنویم این ادب را رعایت کنیم و آماده نماز شویم در احوالات حضرت امام نقل می کنند که وقتی ایشان در فرانسه بودند روزی جمعیت زیادی از خبرنگاران برای ملاقات و تهیه گزارش به خدمت ایشان رسیدند امام تا وقت نماز رسید مجلس را ترک کرد و برای نماز آماده شدند
( اى انسان آنچه از نیکى ها به تو رسد از جانب خداست (سبب آن رحمت اوست) و آنچه از بدى ها به تو رسد از سوى خود توست (سبب آن گناهان توست) و (اى پیامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستادیم، و خدا از نظر گواهى (بر رسالت تو) کافى است)
بر خلاف شیطان که در جریان سجده به آدم این جمله را به خداوند متعال نسبت داد که گفت:
«قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» ؛گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مى آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت.
روزی فتحعلی شاه قاجار با همسرش مشاعره می کرد در حین مشاعره شاه این شعر را خواند که آفرین بر حسن یوسف آفرین، همسرش به او گفت که این شعر را این طور بخوانی بهتر است: آفرین بر حسن یوسف آفرین، یعنی به جای اینکه یوسف را مدح و ستایش کنی خدایی را که یوسف را آفریده مدح و ستایش کن.
* بخش دوم
بزرگترین و برترین ادبها
1 . باید بدانی که خدای عزّوجلّ یکتاست و شریک ندارد؛ زیرا تمام عبادات با توحید محض صحیح است. در دعا آمده است: «خدایا: من با آنچه که تو از همه بیشتر دوست داری که توحید باشد تو را اطاعت کرده و با بدترین چیزها نزد تو که شرک باشد تو را معصیت نمی کنم، پس آنچه میان این دو است به من ببخش.»
2 . باید بدانی خدا بر هر چیزی تواناست کریم و داناست، پس تمامی نیاز، امید و ترس تو فقط نسبت به او باشد و بس.حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود: پروردگارا چه بسیار مردمی را دیدم که عزت را از دیگران خواستند و ذلیل شدند و ثروت را از دیگران خواستند و فقیر شدند.»*
3 .باید انسان به عظمت خدای عزّوجلّ و قدرتش بر هر چیزی ایمان داشته باشد.چنانچه اگر کسی خود را با کوه بلندی مقایسه کند خویش را ذره ای بیش نبیند.
( اى انسان آنچه از نیکى ها به تو رسد از جانب خداست (سبب آن رحمت اوست) و آنچه از بدى ها به تو رسد از سوى خود توست (سبب آن گناهان توست) و (اى پیامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستادیم، و خدا از نظر گواهى (بر رسالت تو) کافى است)
و نیز این انسان نسبت به سایر مخلوقات الهی، مانند فرشتگان، حضرت محمدصلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران و امام علی(علیه السلام) خاتم اوصیا و تمامی امامان،حقیر و کوچک است.
4. هیچ محبتی را بالاتر از محبت خدای عزّوجلّ قرار ندهد، بلکه تمامی محبت و مهرورزی را برای خدای عزّوجلّ، خالق کریم، بخشنده و مهربان به کار برد.
خلاصه کلام این که در زندگی همیشه کارهای خوب را به خداوند متعال نسبت بدهیم و بر خود مغرور نشویم که من بودم که این کار را انجام دادم همانند قارون که گفت:
(قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ). [قارون ] گفت: «من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ام.» آیا وى ندانست که خدا نسلهایى را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند؟ و [لى این گونه ] مجرمان را [نیازى ] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست.
پی نوشتها :
[1]. صحیفه سجادیه،دعای امام سجاد در روز عرفه.
[2]. دعای عرفه امام حسین (ع).
[3]. الرحمن، آیه 37.
[4]. فاطر، آیه 15.
[5]. فجر، آیه 28.