ارتباط وحدت حوزه و دانشگاه -با وحدت کلیسا و دانشگاه
۱۳۹۶/۰۹/۲۷
–
۱۰۹۸ بازدید
ارتباط وحدت حوزه و دانشگاه با وحدت کلیسا و دانشگاه
در ایران وحدت حوزه و دانشگاه به چه صورت است و این موضوع را با
وحدت کلیسا و دانشگاه در غرب مقایسه کنید.
وحدت
حوزه ودانشگاه به معنای هماهنگی و همراهی این دو نهاد علمی در راستای تحقق جامعه ای
اسلامی و دستیابی به تمدن اسلامی است چه اینکه این دو نهاد همچون دو بال نیرومنددر
جهت رشد و پیشرفت کشور محسوب می گردند و هماهنگی و همراهی این دو , زمینه رشد و
تعالی کشور را فراهم نموده وروند آنرا استحکام وسرعت خواهد بخشید در تبیین معنا
وهدف وحدت حوزه و دانشگاه بسنده می کنیم به سخن زیبایی از مقام معظم رهبری در این
خصوص ایشان در تبیین موضوع وحدت حوزه ودانشگاه فرمودند: «وقتی ما وحدت حوزه و
دانشگاه را عنوان میکنیم، بدیهی است مقصود این نیست که این دوتا را در عالم واقعیت
تبدیل کنیم به یک چیز؛ زیرا اگرچه در گذشته، در حوزههای علمیه، همان دروسی خوانده
میشد که امروز در دانشگاه ها خوانده میشود؛ اما اگر فرض کنیم آن دروس حوزههای
علمیه، همان پیشرفتی را که تا امروز کرده است، میکرد، باز امروز باید به مقتضای
تخصص و تشعُّب، هر گروه کار و درس خودشان را دنبال کنند.
پس مقصود این نیست و مبادا بعضی همین موضوع به این روشنی و وضوح
را ندیده بگیرند و درباره غلط بودن شعار وحدت حوزه و دانشجو قلم فرسایی کنند». این
را همه میفهمند. نه امام و نه دیگر بزرگواران نخواستند بگویند که دانشگاهها جمع
شوند بروند قم یا بشوند شعبهای از حوزه قم یا اینکه حوزه قم جمع بشود بیاید توی
دانشگاه ها حل شود و یا بشود شعبهای از آنها. هیچکس این
را نخواست و مطرح نکرد. مسئله این است که ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم: یکی
متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در
فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است.
و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در
همه شئون زندگی. آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است؛
بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر. این گروه، این را باید فرابگیرند، احکام جدیدش را
تحقیق کنند، ناخالصی ها و ناسرهها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب، در هر
جامعهای و هر زمانی و هر مخاطبی، به رساترین شکل ممکن، به مخاطبان برساند.
این، وظیفه آن نهاد حوزهای است و اسمش «حوزه علمیه» است. یک نهاد
دانشجویی دیگر داریم که این نهاد دانشجویی، ناظر است به اداره امور زندگی مردم؛
منهای مسائل مربوط به دین. مردم معاش دارند، کسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند،
جسم دارند، شناسایی های گوناگون لازم است، تحقیق در امور زندگی مردم لازم است.
علوم مختلف و انواع و اقسام دانش ها، برای بهتر کردن و راه انداختن
زندگی مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیری این دانش هاست که اینها را
فرابگیرد و در آنها متخصص و صاحبنظر شود. درباره آنها تحقیق کند و آنها را برای
پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو، دنیایی را جذب کند، و خودش به نوبه
خود، تازههایی در این دانش ها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم یک نهاد
دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دوی این دو نهادهای دانشجویی خوب کار کنند و با هم
رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند، معنایش این خواهدشد که
این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح
میکنند، اینها حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را،
آنچنان از زشتی ها و نادرستی ها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها
وسیله این حرکت را بهدست او میدهند، تا حرکت کند. وحدت در اهداف کلّی؛ وحدت در
کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازی بدون اصطکاک
با هم؛ یعنی، هر دو، کار خودشان را بکنند، اما برای یک هدف. آن هدف، ساختن و کامل
کردن ملت و کشور ایران است. اینجور باید حرکت کرد». (بیانات
مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 24/9/72)
«هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعة اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام،
جامعة پیشاهنگ، جامعه الگو، ملت شاهد ـ ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا
کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند ـ حرکت
نمایند. در راه ایجاد چنین کشور و جامعه و ملتی، علاجی جز این نیست که دانشجو و
طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی و روشنفکرِ تحصیلکرده، در کنار هم، دوشبهدوش هم و
با هم، به سمت یک هدف حرکت کنند؛ بدون این نمیشود. او متدین است و این آگاه به
مسائل جهان و مسائل روز». (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار
طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه،
28/9/69 ) و این بسیار متفاوت است با آنچه در غرب وجود دارد زیرا در غرب در
یک برهه زمانی (قرون وسطی -قرن
پنجم تا قرن پانزدهم میلادی )شاهد تسلط کامل کلیسا بر تمام عرصه های زندگی و طرد هر
آنچه با آموزه های کلیسا مخالف است, می باشیم و در برهه دیگر ( عصر نوزایی – قرن
شانزدهم به بعد) با وقوع رنسانس شاهد کنار زدن کلیسا از عرصه اجتماع و محصور کردن
آن در کلیسا و به تبع آن کنار زدن دین ( مسیحیت )از تمامی عرصه های زندگی بشری و
حتی از علم و هنر و سکولاریزاسیون هستیم که پیامد آن گسست میان علم و دین و جدایی
دین و علم جدید بود و به این ترتیب علم در غرب ماهیتی سکولار پیدا نمود.