اصول دین اسلام ؛ اصولی اعتقادی هستند که همه فرقه های مسلمان آن را قبول داشته و اتفاق نظر دارند که هر کس معتقد به این اصول باشد مسلمان است . این اصول عبارتند از : توحید ، نبوت ، معاد.
توحید یعنی اعتقاد به این که اوّلاً خدایی وجود دارد و ثانیاً آن خدا یگانه بوده و از داشتن شریک منزّه است ؛ لذا اگر کسی یکی از این دو امر را انکار کند مسلمان نیست .
و نبوت یعنی اعتقاد به این که اوّلاً لازم است خداوند متعال پیامبرانی برای هدایت بشر ارسال نماید ؛ بر این اساس خداوند متعال پیامبران زیادی را در طول تاریخ برای هدایت بشر ارسال نموده است ؛ و ثانیاً آخرین پیامبر خدا رسول اکرم (ص) است ؛ و ثالثاً پیامبر اسلام خاتم پیامبران است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد. پس اگر کسی یکی از این سه امر را انکار نماید مسلمان نخواهد بود.
و معاد یعنی اعتقاد به این که اوّلاً با مرگ ، زندگی انسان به پایان نمی رسد ؛ بلکه انسان بعد از مردن ، دوباره در عالمی دیگر به نام عالم آخرت با همین صورت فعلی خویش محشور می شود ، تا به اعمال وعقائد او رسیدگی شود ؛ ثانیاً در آن عالم کسانی که از راه انبیاء (ع) تبعیت نکرده اند در جهنم مجازات می شوند و کسانی که تابع انبیاء (ع) بوده اند دربهشت پاداش می یابند. بنا بر این اگر کسی این یکی از این دو امر را انکار کند باز مسلمان نخواهد.
البته آنچه لازم و ضروری است ، اعتقاد به اصل این اعتقادات است ؛ امّا در جزئیات آنها ممکن است افراد باهم اختلاف داشته باشند . لذا بین گروهی از اهل سنّت به نام اشاعره و گروه دیگری از مسلمین ( شیعه و فرقه معتزله که آنها هم گروهی از اهل سنّت هستند ) در بحث عدل الهی که یکی از صفات خدا و از جزئیات بحث توحید ست ، اختلافی پیدا شده است ؛ شیعه و معتزله بر این اعتقادند که عقل ما عدل و ظلم را تشخیص می دهد ؛ لذا برخی امور ذاتا خوب و عدلند و برخی دیگر ذاتا بد و ظلمند ؛ و خدا بر اساس عدل عمل می کند و تنها به خوبی و عدل حکم می کند ؛ امّا اشاعره معتقدند اعمال ذاتاً نه خوب و عدلند و نه بد و ظلم ؛ بلکه خدا هر کاری را انجام دهد یا به آن حکم کند همان کار خوب و عدل است ؛ و هر کاری را انجام ندهد و از آن نهی نماید آن کار بد و ظلم است ؛ لذا اگر خدا امر نمی کرد که دروغ نگویید ، دروغ بد نبود ؛ از این رو شیعه و معتزله در این اعتقاد با اشاعره متفاوت شده اند ؛ و به همین دلیل به شیعه و معتزله عدلیّه گفته می شود ؛ و عدل از اصول مذهب شیعه و معتزله به شمار می رود ؛ لذا این مساله در اصل ، از فروعات و جزئیات بحث توحید است و خود، اصل مستقلّی نیست ؛ و تنها معرِّف و نمایانگر این دو فرقه است .
اختلاف دیگر شیعه با همه اهل سنّت ــ اعمّ از اشاعره و معتزله ــ بر سر مساله امامت است ؛ شیعه امامت را ادامه نبوّت دانسته و معتقد است که امام به جز دریافت وحی همه مسؤلیتهای پیامبر را داراست ؛ لذا امام باید مثل پیامبر معصوم از گناه و اشتباه بوده و در علم و عبادت باید افضل مردم باشد ؛ و فقط خدا می داند این خصوصیات در چه کسی وجود دارد لذا تنها خدا می تواند امام را تعیین نماید ؛ و خدا در غدیر خم از راه وحی به پیامبرش اطلاع داده که امام بعد از او علی ابن ابی طالب (ع) است . پس از نظر شیعه امامت ادامه و امتداد نبوّت بوده و از فروع و توابع آن است ؛ و اصل جداگانه ای نیست . امّا اهل سنّت امامت را از فروع دین می دانند ؛ و معتقدند که امام باید توسط مردم انتخاب شود ؛ و معصوم بودن و برتری علمی داشتن بر همه مسلمین را شرط امامت نمی دانند. بنا بر این چون شیعه امامت را از توابع اصل نبوت می داند ، و با این اعتقاد در بین مسلمین شناخته می شود ، از این رو امامت نیز جزء اصول مذهب شیعه شناخته می شود.
خلاصه مطلب این که : اصول دین اسلام سه تاست ؛ توحید ، نبوت ، معاد . و اصول مذهب شیعه که این مذهب را از دیگر مذاهب اسلامی متمایز می کند دو تاست : عدل و امامت. اگر کسی به سه اصل اول اعتقاد داشته باشد مسلمان است ؛ و اگر افزون بر سه اصل اوّل به دو اصل عدل و امامت نیز اعتقاد داشته باشد مسلمان شیعه است.