۱۳۹۸/۰۴/۱۰
–
۱۶۸۳ بازدید
سلام.وقت به خیر
با توجه به متن زیر که جواب دادید
انسان کامل، تجلی اعظم یا مظهر اتم خداوند: بر اساس این دیدگاه(حکمت متعالیه و عرفان نظری) همهی عالم مظهر و جلوه حق است و موجودی نیست که تجلی حق نباشد. نکتهی مهم در اینجا این است که در میان تمام موجودات که مظاهر نسبی و ناقص حق تعالی به شمار میایند و بخشی از اسمای الهی را جلوهگر هستند؛ تنها انسان کامل است که مظهر جامع حق است و میتواند انگونه که حق تعالی میخواهد تجلیگر تمام اسما و صفات او باشد؛ به همین دلیل انسان کامل را تجلی اعظم و مظهر اتم حق تعالی خواندهاند.
انسان هایی مثل شمر.معاویه.صدام.ترامپ.داعش.مجرمان دنیا در هر زمانی چطور می تونند جلوه گر حق تعالی باشند؟؟
عرفان اسلامی را می توان در دو مسأله خلاصه نمود: «توحید چیست» و «موحّد کیست» و شناخت موحّد حقیقی همان بحث از انسان کامل است که در واقع نیمی از مباحث عرفان نظری را به خود اختصاص داده است.
شاید لفظ «انسان کامل» اولین بار در اواخر قرن ششم توسط محی الدین ابن عربی بکار برده شده باشد، اما پیش از او، معنا و مفهوم این لفظ مورد توجه و استعمال بوده است.
مثلاً ابن سینا معتقد است که کمال عالم کون آن است که انسان ازاو پدید آید و خلقت همه موجودات دیگر برای اوست و کمال انسان آن است که در قوه عقل نظری به عقل مستفاد و در عقل علمی به عدالت رسد و در این صورت نهایت شرف عالم ماده که انسان مستکمل به این دو مرتبه است پدید آمده است.(3) ابن سینا لفظ انسان کامل را استعمال نکرده ولی می گوید: همه چیز برای انسانی که به نهایت شرف رسیده باشد و این همان انسان کامل است.(4) راغب نیز فرموده: «الباب الخامس فی تکوین الانسان شیئاً فشیئاً حتی یصیر انساناً کاملاً…»(5) وی در مراتب وجودی انسان را با استناد به آیات شریفه قرآن بیان کرده است. به هر حال آنچه مهم است بیان مقصود از انسان کامل و ویژگیهای او و نگاه قرآن کریم به چنین انسان آرمانی است .
شایع ترین و قدیمی ترین تعریفی که برای انسان ذکر شده «حیوان ناطق» است و مقصود از «نطق» قوه عالمه و عامله است. انسان کامل یعنی کسی که در دو قوه عقل نظری و عقلی عملی به بالاترین درجه قابل تصوّر رسیده باشد یعنی در عقل نظری صاحب عقل مستفاد باشد و در عقل عملی به مرحله فناء فی الله و بقاء بالله رسیده باشد.
عرفای اسلامی از انسان کامل با القابی چون: «شیخ»، «هادی»، «مهدی»، «خلیفه»، «جام جهان نما»، «اکسیر اعظم» و «خضر» تعبیر می کنند (6)و در روایات از او با «امام»، «خلیفه»، «قطب»، «صاحب الزمان»، «ولی الله»، «مؤید به روح القدس» یاد شده است(7) و در قرآن مجید کلماتی از قبیل «مخلصین»، «سابقون»، «رسول»، «عیسی زنده کننده اموات» و «سلیمان عالم به زبان مرغان» به انسان کامل تأویل شده اند.
اهمیت شناخت انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و سرمشق را دارد. اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم قطعاً نمی توانیم یک مسلمان تمام یا کامل باشیم و به تعبیر دیگر یک انسان کامل و لو کامل نسبی از نظر اسلام باشیم.(8)
تعریف انسان کامل
چون انسان دارای مقام ثابت نیست و حدّ یقف ندارد و به تعبیر قرآن مجید «یا اهل یثرب لا مقام لکم» و از طرفی حقیقت انسان کامل که متّحد با عقل اول و نور اقرب است دارای تجرد عقلی تام و بلکه فوق تمام است و مجردات را نمی توان به صورت ایجابی تعریف نمود و تمام آنچه ما از آنها می دانیم به صفات سلبی است لذا تعریف جامع و مانع از انسان کامل بسیار مشکل است. ولی در اینجا برخی از کلماتی که نشان دهنده حقیقت انسان کامل است را نقل می کنیم:
قیصری می گوید: «انسان کامل عبارت است از جمع جمیع مراتب الهی و کونی، از مرتبه عقل و نفس کلی گرفته تا آخرین مرتبه تنزلات وجودی. این انسان کامل صاحب مرتبه «عماء» است که شبیه مرتبه الهیت است و تفاوتی با آن ندارد مگر در ربوبیت و مربوبیت. که انسان کامل مربوب است و مرتبه الهیت ربّ است».(9) در این کلام قیصری انسان کامل را انسانی خداگونه و شبیه خداوند می داند با حفظ تفاوت واجب و ممکن یا مستقل و وابسته یا بالذات و بالغیر. که اگر انسان کامل همه اسماء الهی را نیز داراست ولی تفاوت به بالذات و بالغیر محفوظ است. انسان کامل عالم است ولی بالغیر و خدای متعال عالم است اما بالذات. و این در توقیع شریف امام زمان علیه السلام که در دعاهای ماه رجب نقل شده است نیز مورد اشاره قرار گرفته است.(10)
بنابراین معلوم شد که انسان کامل یعنی موجودی که بیشترین مقام قرب الی الله را داشته و جامع جمیع مظاهر و مراتب تعینّات بوده باشد.(11) یعنی هر انسانی و هر موجودی مظهر یکی از اسماء الهی است به خلاف انسان کامل که مظهر تام جمیع اسماء و بلکه مظهر اسم اعظم و مستجمع جمیع کمالات و صفات است اما بالغیر نه بالذات. چنین انسانی عالم کبیر و کون جامع شمرده می شود. این چنین انسانی با سایر مردم تنها اشتراک در صورت و چهره ظاهر دارد «قل انّما انا بشر مثلکم»(12) اما در سیرت و حقیقت تفاوت بسیاری با دیگران داشته و چون شناخت او مشکل است همچنانکه شناخت خدای متعال نیز چنین است فرشتگان جاهل مقام او بوده و نسبت به مقام او اعتراض داشتند.(13) بنابراین انسان کامل تعیّن اول و مظهر اتمّ خداوند است که او چون جان همه جهان تکوین بوده و خلیفه خداوند است و دارای مفاتیح غیب، و شجره طیبه ای است که واسطه بین خداوند و تمام موجودات بوده و دارای مقام احسن تقویم و اعلی علیین می باشد. این انسان کامل گاهی به شکل نبی ظهور می کند و گاهی به شکل وصی و ولیّ. او کتاب جامع خداوندی است که کتاب تدوین شرح حال مقامات اوست.
ضرورت وجود انسان کامل
متکلمان از راه قاعده لطف بر ضرورت وجود انبیاء و امامان علیهم السلام استدلال کرده اند. و فلاسفه گاهی از راه مدنی بودن انسان و این که در جعل قانون یا در اجرای قانون نیاز به پیامبر و امام احساس می شود(14) و گاهی از این طریق که چند قاعده فلسفی را به یکدیگر ضمیمه کرده و نتیجه گرفته اند که چون از واحد حقیقی بیش از یک معلول صادر نمی شود و باید بین علت و معلول سنخیت باشد پس باید صادر نخستین عقل مجردو نورانی باشد که همان حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله است.
اما عرفا برای بیان ضرورت انسان کامل از راه ضرورت وجود مظهر برای اسماء الهی وارد شده و می گویند ضرورت وجود نسبت میان اسماء الهی و موجودات امکانی همان ضرورت وجود انسان کامل است. امام خمینی معتقد است که: هر کدام از اسماء الهی در حضرت واحدیت دارای صورتی است که همان مفاتیح غیب است (15) و اولین اسمی که به تجلّی احدیت در حضرت علمیه و احدیت ظهور نموده اسم اعظم است که عین ثابت انسان کامل و حقیقت محمدیه صلی الله علیه وآله است. و از اینجا است که معلوم می شود که انسان کامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلّی اسم اعظم است. و بالجمله انسان کامل – که آدم ابوالبشر یکی از مصادیق آن است – بزرگترین آیات و مظاهر اسماء و صفات حق تعالی و مَثَل و آیت حق تعالی است.
و خدای سبحان از مَثَل – یعنی شبیه – منزّه و مبرا است، ذات مقدس را تنزیه از مَثَل به معنای آیت و علامت نباید نمود (وله المثل الاعلی)(16) همه ذرات کائنات آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل هستند منتها آنکه هر یک به اندازه وعای وجود خود. ولی هیچ یک آیت اسم اعظم جامع، یعنی الله نیستند جز حضرت کون جامع و مقام مقدس برزخیت کبری. پس خداوند انسان کامل را به صورت جامع آفریده و او را آینه اسماء و صفات خویش قرار داده است.(17)
بنابراین چون خدای متعال «ظاهر و باطن» است و باید کمال ظهور و بطون را داشته باشد پس باید هر اسمی از اسماء جلاله او ظهور و بطون داشته باشد بنابراین هیچ اسمی بدون مظهر نخواهد بود، همچنانکه هیچ موجودی نیست که مظهر یکی از اسماء الهی نباشد و یکی از اسماء الهی اسم شریف «الله» است که جامع جمیع کمالات است و تمام کمالات در او ظهور دارد بر خلاف سایر اسماء که هر کدام از آنها، یک کمال در آنها ظهور دارد و سایر کمالات بطون دارد. و این اسم شریف نیز باید مظهری داشته باشد که تمام کمالات در او ظهور داشته باشد و آن انسان کامل است. چون خداوند همیشه هست ظل و سایه او نیز همیشه هست پس انسان کامل همیشه وجود دارد، و این همان عقیده شیعه نسبت به ضرورت وجود امام و حجت خدا است.
پس کمال جلاء همان کمال ظهور حق متعال است در انسان کامل.(18) و چون خداوند باید تمام کمالات را داشته باشد هم به صورت کلی و هم جزئی و هم به صورت جمع و هم به صورت فرق و تفصیل پس باید دارای اسم اعظم باشد که مقام جمع است و انسان کامل مظهر آن است.(19) و چون ناسوت و ملکوت و جبروت گسسته از یکدیگر نبوده و انسان نیز حقیقتی است گسترده از عرش تا فرش. پس باید انسان کامل با همین بدن عنصری همیشه روی زمین باشد همچنانکه ملکوت او با ملکوت عالم است و قلب و سرّ او با جبروت عالم است.
به عبارت دیگر تا مظهر اتمّ اعلی وجود نداشته باشد طبق قاعده امکان اشرف نوبت به مظهر انقص نمی رسد. این انسان کامل انسان بالفعل است که اگر او موجود نباشد عبث لازم می آید زیرا هدف از خلقت اوست آنچنانکه ابن سینا فرموده مقصود از خلقت پدید آمدن انسان کامل در دو قوه عقل نظری و عقل عملی یعنی صاحب عقل مستفاد و متخلّق به عدالت است.(20) علاوه بر آنکه هر حرکتی نیاز به غایت و مقصد دارد و چون حرکت استکمالی است پس غرض از خلقت رسیدن انسان به کمال لایق خود می باشد. و به عبارت دیگر رسول و نبی از اسماء الله نمی باشند بلکه از صفات عالم کون و ماده بوده و قابل انقطاع هستند اما «ولیّ» از اسماء الهی است(21) و اسماء و صفات الهی فانی شدن نداشته و همیشه ثبات و دوام خواهند داشت لذا ولایت انسان کامل همیشه خواهد بود و روایات شریفه نیزگاهی می فرمایند «اللهم بلی لا تخلو الارض من حجة لله…»(22) و گاهی می فرمایند «لو لا الحجة لساخت الارض… »(23) و مقصود از اینها آن است که عقل و نقل و عرفان همگی اتفاق بر ضرورت دوام وجود انسان کامل دارند.
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که انسان کامل قطب عالم امکان است و همه ممکنات به گرد او می گردند و او مظهر اسم اعظم الهی است و هیچ گاه عالم خالی از چنین مظهری نیست.(24) و قرآن مجید صورت کتبیه چنین انسانی است(25) و به گفته صدرالمتألهین اگر در حدیث آمده است که خداوند انسان را به صورت خود آفرید(26) مراد چنین انسانی است. این انسان است که چون دارای احدیت جمع یا نقطه جامعه است جامع قرآن و فرقانست.(27)
انسان کامل یکی از حظراتِ خَمس بوده و مرآة اتم و مظهر اعلی حق متعال است.
«انسان کامل همان وجود مبارک علوی علیه السلام است که فانی مطلق و باقی به بقاء الله است».(28)
آیة الله حسن زاده آملی یکصد و چهل حدیث در مورد انسان کامل و ضرورت او و ویژگیهای آن نقل فرموده است.(29)
صدرالمتألهین انسان کامل را کتابی می داند که جامع همه کتابهای الهی است هم دارای کتاب تکوین است و هم کتاب تدوین و هم کتاب انفسی، و هم کتاب لوح محفوظ است و هم امّ الکتاب، زیرا انسان کامل نمونه عالم کبیر است که از جهت روح و عقل خود کتاب عقلی به شمار می رود، و از جهت قلب و نفس خود که همان نفس ناطقه اوست کتاب لوح محفوظ می باشد و از جهت نفس حیوانی و قوه خیالی اش کتاب محو و اثبات است.(30)
در پاسخ به این سوال به همین مقدار کفایت کرده و شما را برای مطالعه بیشتر در موضوعات مختلفی از جمله: نقش انسان کامل در نظام هستی، انسان کامل و مقام مشیة الهی، تلازم شناخت خداوند با شناخت انسان کامل، انسان کامل و مسأله خلافت الهی، انسان کامل و ولایت تکوینی و تشریعی به منابع عرفانی ارجاع میدهیم؛ برخی از این منابع عبارتند از درآمدی بر عرفان نظری آقای یزدان پناه، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، رسائل قیصری.
1.«انسان کامل» ص 28.
2. فصوص الحکم» با تعلیقات ابوالعلاء عفیفی، ص 170.
3. ر.ک: «المبدأ و المعاد» ص 91.
4. « نهج الولایة» ص 22.
5. «تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین» ص 18.
6. «الانسان الکامل» عزیز نسفی، ص 57.
7. « انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه» ص 100.
8.«انسان کامل» شهید مطهری، ص 14.
9. شرح فصوص الحکم» قیصری، ص 10؛ «نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص» ص 63 .
10.«اقبال الاعمال».
11. آن گونه که در خطبة البیان آمده است: ر.ک: «یازده رساله» ص 270.
12.سوره کهف / آیه 110.
13. سوره بقره آیه 30.
14.«الاشارات و التنبیهات» ج 3، ص 371.
15.سوره انعام / آیه 59.
16.سوره روم /آیه 27.
17.«چهل حدیث ذیل» ح 38، ص 634 .
18.«مصباح الانس» ص 47.
19.«رساله ذکر و ذاکر و مذکور» ص 118.
20. «المبدأ و المعاد» ص 91.
21. «انت ولیی فی الدنیا و الآخرة» سوره یوسف، آیه 104 و «هو الولی الحمید» سوره شوری، آیه 29.
22.«نهج البلاغه» حکمت 68 .
23. «اصول کافی».
24. «هزار و یک نکته» نکته 26، ج 1، ص 60 .
25. «مجموعه مقالات» آیة الله حسن زاده، ص 97.
26. «کلمات مکنونه» فیض کاشانی، ص 125.
27. «یازده رساله» ص 141.
28. «آداب الصلاة» امام خمینی، ص 325.
29. «یازده رساله» ص 145.
30. «اسفار» ج 6، ص 296.