۱۳۹۶/۱۰/۲۷
–
۱۰۲۱ بازدید
خشونت در انقلاب اسلامی چه تفاوتی با خشونت در رژیم شاه دارد؟
مقایسه ناآرامی و آشوب های اخیر با مبارزات مردم علیه رژیم ستشماهی نادرست است زیرا ماهیت این دو بسیار متفاوت است. آنچه در ناآرامی ها و آشوب های اخیر صورت گرفت ، مقابله با نظامی است که هدف آن برپایی ارزش های اسلامی و برقراری عدالت و استقلال کشور و مقابله با سلطه جویی و نظام سلطه و دفاع از مظلومان است گرچه تا تحقق کامل این اهداف و رسیدن به نقطه قابل قبول فاصله زیادی وجود دارد ، اما با انقلاب اسلامی نظام ما قدم در این راه روشن گذاشت و در این مسیر در حال حرکت است و این حرکت همچون حرکت به سمت قله ، دارای موانع و لغزشگاهها و سختیهایی است که با همت و تلاش و پشتکار قابل حل است از این رو مقابله با نظام جمهوری اسلامی و برهم زدن امنیت و آرامش کشور در راستای اهداف دشمنان نظام بوده و بیشترین نفع را از آن دشمنان کشور خواهند برد کسانی که در ظاهر برای مردم ایران دلسوزی می کنند ، اما مردم ایران را تروریست معرفی می کنند.اما ماهیت مبارزه علیه رژیم گذشته ، مقابله با سرسپردگی کامل سران کشور به آمریکا و غرب و کسب استقلال و عزت از بین رفته و نقش فراموش شده مردم و ماهیت ضد دینی رژیم پهلوی بود و در آغاز به صورت مسالمت آمیز صورت گرفت ، اما با سرکوب شدید مزدوران رژیم مواجه شد .
قیام برای کسب عزت و استقلال و آزادی و برپایی ارزش های اسلامی کجا و آشوب برای برهم زدن امنیت کشوری که با وجود همه مشکلات و کمبودها ، با نظام سلطه به مبارزه بر خواسته و نقشه های آنان را در منطقه خنثی نموده و جریان تروریستی مورد حمایت آنان در منطقه را با شکست مواجه کرده و در برابر زیاده خواهیهای آنان و رژیم غاصب صهیونیستی ایستادگی نموده است و خواهان استقلال و پیشرفت خارج از سیطره نظام سلطه است، کجا ؟ چگونه می توان این دو حرکت را یکسان تلقی نمود؟
طبیعی است که هواداران و وابستگان به رژیم شاه ، انقلاب اسلامی را خشونت بار بدانند ، اما آیا هر خشونتی نادرست است ؟ خشونتی که در راستای تحقق ارزش ها و هویت دینی و انسانی یک ملت و کسب عزت و اقتدارو استقلال باشد
در ادامه مناسب است نگاهی گذار به مسأله خشونت در اسلام و استراتژی مبارزاتی حضرت امام داشته باشیم .
«خشونت در اسلام»
خشونت معنای خاص و عام دارد. عدم مرز بندی این دو معنا وعدم شفافیت آنها وخلط قلمرو این دو سبب چالشها شده است معنای خاص خشونت، یعنی تحمیل، سرکوبی وحذف مخالفان به دلایل وروشهای غیر منطقی وغیر قانونی. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام حرام است، زیرا در اسلام آزادی بیان و عقیده و آزادیهای سیاسی در چار چوب قانون محترم شمرده شده است. از سوی دیگر در اسلام سفارش شده، تا زمانی که مخالفان توطئه نکرده و مصالح عمومی را در خطر نینداخته، باید با آنان با رأفت برخورد شده وکرامت انسانی آنان مانند شهروندان دیگر باید حفظ شود، متأسفانه هرگاه از واژه خشونت بهره گرفته میشود، در افکار عمومی همین معنای خاص خشونت تبادر میکند. خشونت به معنای عام ولغوی آن عبارت است: از قاطعیت وعدم سهل انگاری در برابر قانون شکنان، متجاوز وستمگران که اصطلاحاً از این نوع خشونت، به عنوان خشونت قانونی یا خشونت مشروع یاد میشود که در راستای عدالت، ستم ستیزی، احقاق حق، پاسداری از کرامت انسانی و دفاع از نظام مشروع، صورت میگیرد. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام جایز بوده وخردمندان نیز آن را قبول دارند. همه صاحبان اندیشه ونظریه سازانی که خشونت را جایز ندانستهاند، خشونتهای قانونی ومشروع را نیز جایز دانستهاند که اصولاً خشونت قانونی از مصادیق خشونت نیست.
متأسفانه آنانی که اسلام ومسلمانان را متهم به خشونت کردهاند یا بین این دو معنای خشونت خلط کرده ویا دین ستیزانی هستند که کمر به نابودی دین اسلام بستهاند. از سوی دیگر آنانی که اسلام را دین خشونـت معرفی کردهاند وخود را پرچمداران تسامح وسهل انگاری میدانند، خشونت گراترین انسانها هستند.
جایگاه خشونت و مدارا در اسلام را می توان در محورهای زیر مورد تحلیل قرارداد.
1.رفتارهای فردی واجتماعی
اسلام در رفتارهای فردی واجتماعی ومراودات معمولی خشونت را جایز ندانسته واز آن نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیتهای مذهبی وحفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هر گونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان دهنده آن است که اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قائل است. پیامبر اسلام (ص) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی، پیام آور صلح وصفا بود. انبیا نیز به سراغ قلبها میرفتند و همین رفتار مسالمت آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیار موفق آنان در جذب مردم وتسخیر قلبها بوده است. برهمین اساس است که خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) را رأفت ومهربانی دانسته است: «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا …»« به رحمت الهی، با آنان نرمخو وپرمهر شدی. اگر تند خو وسخت دل بودی بیشک از تو پراکنده میشدند»(سوره آل عمران ، آیه 159)
پیامبر اسلام (ص) در برخورد خشونت آمیز دیگران، نیز از قهر وخشونت بهره نگرفت: وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خدا پرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید قریش مواجه شد قریش از هیچ گونه آزار وشکنجه، اهانت و افترا دریغ نورزیدند، واو را فردی کذّاب، ساحر، مجنون و… معرفی میکردند …[ولی] عکس العمل پیامبر (ص) این بود (اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون..) (بحار الانوار ج 95، ص 167)
امامان معصوم علیهم السلام نیز در رفتارهای فردی واجتماعی از خشونت بهره نمیگرفتند، چه بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد میکردند ولی رفتار محبت آمیز آنان شدیداً مردم را تحت تأثیر قرار داده وبرخی افراد غیر مسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان میشدند.
2.تشریع احکام فردی وعبادی
تشریع احکام الهی، بویژه احکام عبادی وفردی اسلام، نیز بر اساس تسامح تشریع شده است، یعنی اسلام تکالیف فوق قدرت وسختگیریهای غیر منطقی را تشریع نکرده است: «لا یکلف الله نفساً الا وسعها »(سوره بقره ، آیه 286)
از سوی دیگر هر گونه عسر وحرج در دین نفی شده است، ودستورات اسلام در خصوص عسر وحرج زدایی شاهد بر این مدعا است
تسامح وتساهل دینی بدان معنا است که در امر دینداری میتوان به حداقلها تکیه نموده ومردم در رعایت حداکثرها مجبور نشدهاند زیرا خداوند از بندگان خود همان واجبات را خواسته وحداقل روزه را که همانا ترک مبطلات آن است را خواسته ومستبحات را از بندگان خاصی خواسته است. در بقیه احکام فردی وعبادی نیز اصل تسامح پذیرفته شده است. بیتردید یکی از مصادیق بارز تسامح دینی که پیامبر فرموده است ناظر به این گونه تسامح میباشد. امام صادق (ع) نقل میکند که همسر عثمان بن مظعون به محضر پیامبر اسلام (ص) شکایت نمود که او روزها روزه گرفته وشبها به عبادت میپردازد … »« آن حضرت در حالی که ناراحت بود، خطاب به عثمان فرمود: «یاعثمان لم یرسلنی الله بالرهبانیه، ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله المسحه …»(بحار الانوار ج 22، ص 263-264)
البته سهل انگاری وتسامح دینی بدان معنا نیست که نسبت به اصل دین و حداقلهای آن بیتفاوت بود. شهید مطهری مینویسد: (همانگونه که خداوند، مشقّت بر بندگان را نمیپذیرد، زیر پا نهادن حداقلهای دینی را نیز نمیپذیرد و در صورت تحقق، به شدت با آن بر خورد میکند. امر به معروف ونهی از منکر، مکانیزم تحقق بخشیدن به حداقلهای دینی به خصوص در سطح جامعه دینی است به تعبیر علی (ع) رسول اکرم (ص) طبیبی بود که بر سر بالین بیماران حاضر میشد و ابتدا بالطف ومهربانی وگذشت وچشمپوشی، مرهم بر زخمهای آنان مینهاد ولی اگر (تسامح وتساهل) سودی نمیبخشید و آنها در رعایت حداقلهای دینی کوتاهی میکردند واحکام الهی را به مسخره میگرفتند با آنها به شدت برخورد میکرد و با اجرای حدود الهی آنها را تنبیه مینمود) (تعلیم وتربیت، ص 168)بر این اساس نمیتوان در اجرای احکام الهی، حفظ دین وارزشهای آن بیتفاوت بود وتسامح نمود.
اکثر جنگهای پیامبر (ص) در راستای حفظ دین ومصالح عمومی صورت میگرفت زیرا دین ستیزان، دین و مقدسات آن را نشانه گرفته بودند و اسلام تسامح را در اصل حفظ دین، نمیپذیرد، از این رو رهبران الهی با آنانی که دین ومقدسات آن را زیر سؤال میبردند، مماشات نکرده و با دینستیزان شدیداً برخورد کرده ومداهنه در اصل دین را نمیپذیرفتند.
در مورد احکام جزایی و حدود در اسلام نیز باید بگوییم ، تشریع احکام جزایی و کیفری و اجرایی آن خشونت نیست زیرا تشریع این دسته از احکام به منظور جلوگیری از قانون شکنی و تجاوز به حقوق فردی واجتماعی و با اهداف تربیتی واخلاقی صورت میگیرد. در اسلام قوانین کیفری، مجازات نه با هدف انتقام، بلکه وسیلهای برای احیای بشریت و پاکسازی جامعه از ناهنجاریها شکل میگیرد شاید تشریع احکام جهادی ودفاعی اسلام نیز از مصادیق خشونت نیست بیتردید جنگهای غیرمشروع وتجاوز منفورترین پدیدههایی هستند که همگان از آن نفرت دارند و اسلام نیز آن را غیر مشروع خوانده و همگان را به صلح و همگرایی فراخوانده است. سفارش اسلام به صلح نشاندهنده آن است که اسلام پرچمدار صلح بوده و قوانین خشونت آمیز تشریع نکرده است، زیرا بین دعوت به صلح و تجویز خشونت پارادوکس وجود دارد. احکام دفاعی اسلام که بااهداف دفاع از جان، مال و دفاع در برابر تجاوز بیگانگان و دفاع از نظام تشریع شده رهیافت مهم عقل وشرع است. از سوی دیگر دفاع از جال و مال فطری بوده و با نظام آفرینش همسو است. آیا حیوانات مانند زنبور عسل نیستند که به دفاع از خود میپردازد. امروزه اگر قانون دفاع تشریع نمیشد و خرد مندان بر لزوم بهرهگیری از آن اتفاق نداشتند، بشر شاهد جنایات، قتل عامها و بیشتر از این نبود؟! آنچه که جوامع بشری را در طول تاریخ تهدید میکرده وامروزه نیز تهدید میکند، تجاوز وجنگهای غیر مشروع میباشد، خلط دو مقوله تجاوز ودفاع سبب شده است که برخی تصور کردهاند که احکام دفاعی اسلام خشونت است، غافل از اینکه آنچه که در اسلام مشروعیت دارد، دفاع است. در اسلام دفاع ارزشمندترین پدیده است که در آیات (سوره بقره ، آیه 194) و روایات به آن تصریح شده است امام علی (ع) از جهاد به عنوان عامل عزت مندی وحفظ قدرت در برابر دشمن یاد کرده وآن را بابی از ابواب بهشت خوانده است و ترک جهاد را مایه ذلت دانسته است (نهج البلاغه ، خطبه 27) اسلام ذلت وتسلیم شدن در برابر ستمگران را نپذیرفته است: «یا ایّها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم»«ای پیامبر با کافران ومنافقان به جهاد برخیز وبر آنان سخت بگیر(سوره توبه ، آیه 73)«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم» «هر کس به شما تعدی کرد وحمله ورشد، مقابله بمثل کنید.»(سوره بقره ، آیه 194)
دفاع از مظلومان که اسلام بدان سفارش کرده است (سوره نساء ، آیه 75) از سوی خرد وخرد ورزان نیز پذیرفته شده است،مطابق عقل سلیم، مظلومان که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفتهاند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند وحق دارند تا برای سرکوبی مهاجم دست به سلاح برده ودفع شر نمایند.
«استراتژیهای مبارزاتی امام (ره)»
به طور طبیعی هر انقلاب و مبارزه برای سرنگونی یک نظام سیاسی و جایگزینی نظام سیاسی جدید ، برخوردها و زد و خورد هایی را به دنبال دارد ، اما آنچه مهم است این است که تلاش شود تا خسارات و آسیب های ناشی از آن تا حد امکان کاهش پیدا نماید و جلوی بروز برخی هرج و مرج ها و اقدامات انحرافی در مسیر انقلاب گرفته شود که حضرت امام با دو روش این هدف را دنبال نمودند . از یکسو ایشان تلاش کردند تا به مردم آگاهی و شناخت لازم را در جهت اهداف و مقاصد مبارزه بدهند و از سوی دیگر با قیام مسلحانه با رژیم تا حد امکان مخالفت نمودند تا میزان خسارات کاهش پیدا نماید.
روشن است که حساب مبارزه با رژیم از ارتکاب تخلف در این زمینه جداست و ایشان بر اساس مبانی دینی هدف را توجیه کننده وسیله نمی دانستند . در اسلام ارزش ها و اصول دینی دارای محوریت است و سیاست ، اقتصاد ، اجتماع و تمامی شئون زندگی بر پایه دیانت و اخلاق استوار است.
به عنوان نمونه حضرت امام در پاسخ به سؤال خبرنگار آلمانی که مدعی شد خشم ملاهاى محلى و تظاهر کنندگان، غالباً علیه هدفهاى (اماکن) عمومى زیادى متوجه شده و بانکها و سینماها به آتش کشیده شده و مغازه هاى بزرگ به تاراج رفته است ؟ فرمودند: به آتش کشیدن سینماها و بانکها، مسبوق به درخواست ما نبوده است. رژیم شاه این تأسیسات را براى تخریب اقتصاد و فرهنگ کشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همین جهت هدف مخالفت مردم شده، مردم عصبانى نیستند، آگاه هستند. در غرب اطلاع کافى از نقش تخریبى این مؤسسات ندارند. نمى دانند که بانکها بشدت مردم را استثمار کرده اند. زمینه تولید مردم زحمتکش را به سود شرکتهاى بین المللى و توسعه بازار فرآورده هاى خارجى از بین برده اند. سینماها کارشان از بین بردن روحیه مقاومت در نسل جوان کشور بوده است. امروزه این امر، مورد اقرار گردانندگان دستگاههاى تبلیغاتى خود رژیم هست. البته مردم از راهنماییهاى صمیمانه و صادقانه ما پیروى مى کنند.» (صحیفه امام ، ج 4 ، ص 357 ؛ مصاحبه با مجله آلمانى اشپیگل ، 16 آبان 1357)
همچنین ایشان در پاسخ به این سؤال خبرنگار سوئیسی که از ایشان پرسید: حضرت آیت اللَّه، بانکها یکى از هدفهاى حملات مردم است. سوئیس کشور بانکهاى مهم بین المللى است. و چنین به نظر مى رسد که به طور قطع مقدار زیادى از سرمایه هاى ایران به سوئیس منتقل شده باشد. در این باره شما چه فکر مى کنید؟ فرمودند: «خرابیهایى که در ایران پیدا شده و انقلاب ایران، در اثر مفاسدى است که در هیأت حاکمه وجود دارد. و همچنین بر اثر کارهاى مخالف عقل است که شاه انجام مى دهد. و خرابیهایى که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام مى گیرد، براى ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصیل مردم ایران است که با حمله به مراکز استثمار و فحشا و فساد، تنفر خود را از هر چیزى که موجب انحراف و غارتگرى است اعلام مى کنند. الان خبرگزاریهاى داخلى و خارجى اطلاع مى دهند که در شهرهاى ایران دستجاتى از اشرار و یا عده اى از کماندوها به صورت کولیها و بومیها به شهرها حمله مى آورند و خرابکارى مى کنند و اینهاست که موجب شده ثبات مملکت متزلزل شود. اگر شاه برود و حکومت جمهورى اسلامى که حکومت دموکراسى واقعى است به جاى آن بیاید، این ناآرامیها از بین مى رود و در ایران ثبات برقرار خواهد شد. رژیم ایران به یک نظام دموکراسى اى تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه مى گردد و سرمایه ها به ایران برمى گردد و به نفع مردم از آن استفاده مى شود.(صحیفه امام , ج 4 ، ص 502 -503؛ مصاحبه با خبرنگار رادیو – تلویزیون سوئیس، 57/8/24)
در اندیشه حضرت امام مفهوم ضدیت با منطق « هدف وسیله را توجیه می کند» آشکار است. ایشان استفاده از نیرنگ و فریب را برای رسیدن به هدف جایز نمی داند و همواره آن را نوعی معاویه گری می دانند، ایشان در همین رابطه می فرمایند: « سیاست، خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است که مملکت را اداره میکند، خدعه و فریب نیست، اینها همهاش خطاست، اسلام، حقیقت سیاست است، خدعه و فریب نیست.»( صحیفه امام ، ج10 ، ص 125)
حضرت امام در جریان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی چند استراتژی را دنبال کردند .
فرستادن پیام و رهنمود به ایران: حضرت امام در دورانی که در نجف بودند، همواره از طریق صدور اعلامیههای مختلفی پیامها و رهنمودهای خود را به مناسبتهای مختلف به گوش مردم و افراد مبارز میرسانند. این رهنمودها، که جنبه روشنگری و افشاگری داشت، نمیگذاشت که آتش مبارزه در دلها خاموش شود و سردی و سستی پدید آید و همچنین باعث میشد تبلیغات دروغین شاه شکست بخورد.
معرفی اسلام راستین: استراتژی حضرت امام ، در نجف، معرفی اسلام راستین به اقشار مختلف مردم بود. آیتالله موسوی بجنوردی در این باره میگوید: «امام (رحمت الله علیه) با ترور و اقدام مسلحانه به شدت مخالف بود. هدف ایشان این بود که باید از راه حرکت مردمی و اکثریت آرا مبارزه را پیش برد. از ابتدا امام همین حرفها را میزدند. یعنی از همان اول دو رکن را برای حکومت اسلامی همیشه در کنار هم بیان میکردند و میگفتند که حکومت اسلامی بر دو رکن استوار است: یکی احکام اسلام و دیگری مردم. امام در عین اینکه به قیام مسلحانه ترغیب نمیکردند، اما از افرادی که قیام مسلحانهشان رنگ اسلامی صرف داشت، در مواقع حساس حمایت میکردند. مثلاً اگر محکوم به اعدام میشدند، از آنها حمایت میکردند؛ اگر به زندان میرفتند، به اینها کمک میکردند.» (اکبر فلاحی، تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) در نجف، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390،، ص 133.)
عدم حمایت از گروههای التقاطی: امام ، با وجود حمایت از جریاناتی که علیه شاه مبارزه میکردند، هیچ گاه با وجود اصرار دیگران، حاضر به تأیید گروههای التقاطی نشدند. یکی از این گروهها مجاهدین خلق (منافقین) بود. امام ، در شرایطی که هنوز انحراف این گروه مشخص نشده بود و نمایندهای برای گرفتن تأیید نزد امام فرستاده بودند، به هیچ عنوان حاضر به تأیید آنها نشدند. (غلامعلی پاشازاده، مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) به روایت اسناد در دوران تبعید در نجف، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 109.)
آگاهیبخشی به نسل جوان: یکی از راههایی که امام برای جهانی کردن نهضت اسلامی در پیش گرفته بود نامهپراکنی و ارتباط با دانشجویان مسلمان بود، اما از آنجا که امام میدانستند قشر جوان تأثیر بسزایی در ایجاد تحولات دارند و یکی از ارکان انقلاب محسوب میشوند، در طول دوران اقامت در نجف همواره سعی میکردند این قشر را به سمت اسلام جذب کنند تا هم از گرایش جوانان به سمت انحراف و التقاط جلوگیری کنند و هم آنها را با اسلام راستین آشنا سازند. (سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه)، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، ج3، صص 499 و 500)
مقابله با باستانگرایی شاه: رژیم پهلوی، به منظور مقابله با اسلام، سعی میکرد تا با تبلیغ باستانگرایی افراطی دوران اسلامی ایران را تحریف نماید و این دوره را بیاهمیت و ناچیز معرفی کند. برای همین، اقدام به برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تاریخ کشور از هجری شمسی به شاهنشاهی کرد. با این حال، امام از نجف با صدور اطلاعیههایی با این حرکت ضد اسلامی مخالفت کردند و درباره عواقب این مسئله به ملت ایران هشدار دادند.
به طور کلی می توان مبارزات حضرت امام را به سه مرحله تقسیم نمود .
مرحله اول، مبارزه امام با رژیم پهلوی از سال 1340 یعنی بعد از رحلت آیة الله بروجردی تا سال 1343 هنگام تبعید امام به ترکیه: امام در این مدت از استراتژی «مخالفت علنی و آشکار» بهره برد و تاکتیک های این مرحله عبارتند از: شروع مبارزه از بهترین نقطه، بسیج نخبگان و توده ها، شکستن ابهت نخست وزیر، تیز بینی، دور نگه داشتن روحانیون از دربار، تحریم تقیه، استفاده از فرصت های معنوی، سکوت تاکتیکی و سیاست گام به گام
مرحله دوم، از سال 1343 هنگام تبعید امام به ترکیه تا هفده دی 1356: در این مرحله از استراتژی «تعلیم و تربیت» استفاده کردند. تاکتیک های این دوره عبارتند از: رعایت اصول پنهانکاری، پرهیز از خط مشی مسلحانه، پرهیز از اختلاف با علما، رد پیشنهاد حزب بعث، مبارزه با روحانیون درباری و تحریم حزب رستاخیز
مرحله سوم، از هفده دی 1356 بعد از اهانت روزنامه اطلاعات و متعاقب آن اعتراض مردم قم و به شهادت رسیدن عده ای از مردمان بی گناه تا پیروزی انقلاب اسلامی: استراتژی امام در این مقطع حساس «مبارزه منفی» بود و تاکتیک ها عبارتند از: استفاده از اربعینات، عمل به تکالیف الهی، پرهیز از جنگ مسلحانه، تهدید به صدور فرمان جهاد، دعوت از ارتش برای پیوستن به مردم، تشویق به اعتصابات و خود داری از ملاقات با دولتمردان وابسته به رژیم شاه.
برای آشنایی بیشتر به کتاب امام خمینی(ره) و مبارزه راهبردی با رژِیم پهلوی ، حسین احمدی ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه نمایید .
قیام برای کسب عزت و استقلال و آزادی و برپایی ارزش های اسلامی کجا و آشوب برای برهم زدن امنیت کشوری که با وجود همه مشکلات و کمبودها ، با نظام سلطه به مبارزه بر خواسته و نقشه های آنان را در منطقه خنثی نموده و جریان تروریستی مورد حمایت آنان در منطقه را با شکست مواجه کرده و در برابر زیاده خواهیهای آنان و رژیم غاصب صهیونیستی ایستادگی نموده است و خواهان استقلال و پیشرفت خارج از سیطره نظام سلطه است، کجا ؟ چگونه می توان این دو حرکت را یکسان تلقی نمود؟
طبیعی است که هواداران و وابستگان به رژیم شاه ، انقلاب اسلامی را خشونت بار بدانند ، اما آیا هر خشونتی نادرست است ؟ خشونتی که در راستای تحقق ارزش ها و هویت دینی و انسانی یک ملت و کسب عزت و اقتدارو استقلال باشد
در ادامه مناسب است نگاهی گذار به مسأله خشونت در اسلام و استراتژی مبارزاتی حضرت امام داشته باشیم .
«خشونت در اسلام»
خشونت معنای خاص و عام دارد. عدم مرز بندی این دو معنا وعدم شفافیت آنها وخلط قلمرو این دو سبب چالشها شده است معنای خاص خشونت، یعنی تحمیل، سرکوبی وحذف مخالفان به دلایل وروشهای غیر منطقی وغیر قانونی. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام حرام است، زیرا در اسلام آزادی بیان و عقیده و آزادیهای سیاسی در چار چوب قانون محترم شمرده شده است. از سوی دیگر در اسلام سفارش شده، تا زمانی که مخالفان توطئه نکرده و مصالح عمومی را در خطر نینداخته، باید با آنان با رأفت برخورد شده وکرامت انسانی آنان مانند شهروندان دیگر باید حفظ شود، متأسفانه هرگاه از واژه خشونت بهره گرفته میشود، در افکار عمومی همین معنای خاص خشونت تبادر میکند. خشونت به معنای عام ولغوی آن عبارت است: از قاطعیت وعدم سهل انگاری در برابر قانون شکنان، متجاوز وستمگران که اصطلاحاً از این نوع خشونت، به عنوان خشونت قانونی یا خشونت مشروع یاد میشود که در راستای عدالت، ستم ستیزی، احقاق حق، پاسداری از کرامت انسانی و دفاع از نظام مشروع، صورت میگیرد. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام جایز بوده وخردمندان نیز آن را قبول دارند. همه صاحبان اندیشه ونظریه سازانی که خشونت را جایز ندانستهاند، خشونتهای قانونی ومشروع را نیز جایز دانستهاند که اصولاً خشونت قانونی از مصادیق خشونت نیست.
متأسفانه آنانی که اسلام ومسلمانان را متهم به خشونت کردهاند یا بین این دو معنای خشونت خلط کرده ویا دین ستیزانی هستند که کمر به نابودی دین اسلام بستهاند. از سوی دیگر آنانی که اسلام را دین خشونـت معرفی کردهاند وخود را پرچمداران تسامح وسهل انگاری میدانند، خشونت گراترین انسانها هستند.
جایگاه خشونت و مدارا در اسلام را می توان در محورهای زیر مورد تحلیل قرارداد.
1.رفتارهای فردی واجتماعی
اسلام در رفتارهای فردی واجتماعی ومراودات معمولی خشونت را جایز ندانسته واز آن نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیتهای مذهبی وحفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هر گونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان دهنده آن است که اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قائل است. پیامبر اسلام (ص) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی، پیام آور صلح وصفا بود. انبیا نیز به سراغ قلبها میرفتند و همین رفتار مسالمت آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیار موفق آنان در جذب مردم وتسخیر قلبها بوده است. برهمین اساس است که خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) را رأفت ومهربانی دانسته است: «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا …»« به رحمت الهی، با آنان نرمخو وپرمهر شدی. اگر تند خو وسخت دل بودی بیشک از تو پراکنده میشدند»(سوره آل عمران ، آیه 159)
پیامبر اسلام (ص) در برخورد خشونت آمیز دیگران، نیز از قهر وخشونت بهره نگرفت: وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خدا پرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید قریش مواجه شد قریش از هیچ گونه آزار وشکنجه، اهانت و افترا دریغ نورزیدند، واو را فردی کذّاب، ساحر، مجنون و… معرفی میکردند …[ولی] عکس العمل پیامبر (ص) این بود (اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون..) (بحار الانوار ج 95، ص 167)
امامان معصوم علیهم السلام نیز در رفتارهای فردی واجتماعی از خشونت بهره نمیگرفتند، چه بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد میکردند ولی رفتار محبت آمیز آنان شدیداً مردم را تحت تأثیر قرار داده وبرخی افراد غیر مسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان میشدند.
2.تشریع احکام فردی وعبادی
تشریع احکام الهی، بویژه احکام عبادی وفردی اسلام، نیز بر اساس تسامح تشریع شده است، یعنی اسلام تکالیف فوق قدرت وسختگیریهای غیر منطقی را تشریع نکرده است: «لا یکلف الله نفساً الا وسعها »(سوره بقره ، آیه 286)
از سوی دیگر هر گونه عسر وحرج در دین نفی شده است، ودستورات اسلام در خصوص عسر وحرج زدایی شاهد بر این مدعا است
تسامح وتساهل دینی بدان معنا است که در امر دینداری میتوان به حداقلها تکیه نموده ومردم در رعایت حداکثرها مجبور نشدهاند زیرا خداوند از بندگان خود همان واجبات را خواسته وحداقل روزه را که همانا ترک مبطلات آن است را خواسته ومستبحات را از بندگان خاصی خواسته است. در بقیه احکام فردی وعبادی نیز اصل تسامح پذیرفته شده است. بیتردید یکی از مصادیق بارز تسامح دینی که پیامبر فرموده است ناظر به این گونه تسامح میباشد. امام صادق (ع) نقل میکند که همسر عثمان بن مظعون به محضر پیامبر اسلام (ص) شکایت نمود که او روزها روزه گرفته وشبها به عبادت میپردازد … »« آن حضرت در حالی که ناراحت بود، خطاب به عثمان فرمود: «یاعثمان لم یرسلنی الله بالرهبانیه، ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله المسحه …»(بحار الانوار ج 22، ص 263-264)
البته سهل انگاری وتسامح دینی بدان معنا نیست که نسبت به اصل دین و حداقلهای آن بیتفاوت بود. شهید مطهری مینویسد: (همانگونه که خداوند، مشقّت بر بندگان را نمیپذیرد، زیر پا نهادن حداقلهای دینی را نیز نمیپذیرد و در صورت تحقق، به شدت با آن بر خورد میکند. امر به معروف ونهی از منکر، مکانیزم تحقق بخشیدن به حداقلهای دینی به خصوص در سطح جامعه دینی است به تعبیر علی (ع) رسول اکرم (ص) طبیبی بود که بر سر بالین بیماران حاضر میشد و ابتدا بالطف ومهربانی وگذشت وچشمپوشی، مرهم بر زخمهای آنان مینهاد ولی اگر (تسامح وتساهل) سودی نمیبخشید و آنها در رعایت حداقلهای دینی کوتاهی میکردند واحکام الهی را به مسخره میگرفتند با آنها به شدت برخورد میکرد و با اجرای حدود الهی آنها را تنبیه مینمود) (تعلیم وتربیت، ص 168)بر این اساس نمیتوان در اجرای احکام الهی، حفظ دین وارزشهای آن بیتفاوت بود وتسامح نمود.
اکثر جنگهای پیامبر (ص) در راستای حفظ دین ومصالح عمومی صورت میگرفت زیرا دین ستیزان، دین و مقدسات آن را نشانه گرفته بودند و اسلام تسامح را در اصل حفظ دین، نمیپذیرد، از این رو رهبران الهی با آنانی که دین ومقدسات آن را زیر سؤال میبردند، مماشات نکرده و با دینستیزان شدیداً برخورد کرده ومداهنه در اصل دین را نمیپذیرفتند.
در مورد احکام جزایی و حدود در اسلام نیز باید بگوییم ، تشریع احکام جزایی و کیفری و اجرایی آن خشونت نیست زیرا تشریع این دسته از احکام به منظور جلوگیری از قانون شکنی و تجاوز به حقوق فردی واجتماعی و با اهداف تربیتی واخلاقی صورت میگیرد. در اسلام قوانین کیفری، مجازات نه با هدف انتقام، بلکه وسیلهای برای احیای بشریت و پاکسازی جامعه از ناهنجاریها شکل میگیرد شاید تشریع احکام جهادی ودفاعی اسلام نیز از مصادیق خشونت نیست بیتردید جنگهای غیرمشروع وتجاوز منفورترین پدیدههایی هستند که همگان از آن نفرت دارند و اسلام نیز آن را غیر مشروع خوانده و همگان را به صلح و همگرایی فراخوانده است. سفارش اسلام به صلح نشاندهنده آن است که اسلام پرچمدار صلح بوده و قوانین خشونت آمیز تشریع نکرده است، زیرا بین دعوت به صلح و تجویز خشونت پارادوکس وجود دارد. احکام دفاعی اسلام که بااهداف دفاع از جان، مال و دفاع در برابر تجاوز بیگانگان و دفاع از نظام تشریع شده رهیافت مهم عقل وشرع است. از سوی دیگر دفاع از جال و مال فطری بوده و با نظام آفرینش همسو است. آیا حیوانات مانند زنبور عسل نیستند که به دفاع از خود میپردازد. امروزه اگر قانون دفاع تشریع نمیشد و خرد مندان بر لزوم بهرهگیری از آن اتفاق نداشتند، بشر شاهد جنایات، قتل عامها و بیشتر از این نبود؟! آنچه که جوامع بشری را در طول تاریخ تهدید میکرده وامروزه نیز تهدید میکند، تجاوز وجنگهای غیر مشروع میباشد، خلط دو مقوله تجاوز ودفاع سبب شده است که برخی تصور کردهاند که احکام دفاعی اسلام خشونت است، غافل از اینکه آنچه که در اسلام مشروعیت دارد، دفاع است. در اسلام دفاع ارزشمندترین پدیده است که در آیات (سوره بقره ، آیه 194) و روایات به آن تصریح شده است امام علی (ع) از جهاد به عنوان عامل عزت مندی وحفظ قدرت در برابر دشمن یاد کرده وآن را بابی از ابواب بهشت خوانده است و ترک جهاد را مایه ذلت دانسته است (نهج البلاغه ، خطبه 27) اسلام ذلت وتسلیم شدن در برابر ستمگران را نپذیرفته است: «یا ایّها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم»«ای پیامبر با کافران ومنافقان به جهاد برخیز وبر آنان سخت بگیر(سوره توبه ، آیه 73)«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم» «هر کس به شما تعدی کرد وحمله ورشد، مقابله بمثل کنید.»(سوره بقره ، آیه 194)
دفاع از مظلومان که اسلام بدان سفارش کرده است (سوره نساء ، آیه 75) از سوی خرد وخرد ورزان نیز پذیرفته شده است،مطابق عقل سلیم، مظلومان که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفتهاند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند وحق دارند تا برای سرکوبی مهاجم دست به سلاح برده ودفع شر نمایند.
«استراتژیهای مبارزاتی امام (ره)»
به طور طبیعی هر انقلاب و مبارزه برای سرنگونی یک نظام سیاسی و جایگزینی نظام سیاسی جدید ، برخوردها و زد و خورد هایی را به دنبال دارد ، اما آنچه مهم است این است که تلاش شود تا خسارات و آسیب های ناشی از آن تا حد امکان کاهش پیدا نماید و جلوی بروز برخی هرج و مرج ها و اقدامات انحرافی در مسیر انقلاب گرفته شود که حضرت امام با دو روش این هدف را دنبال نمودند . از یکسو ایشان تلاش کردند تا به مردم آگاهی و شناخت لازم را در جهت اهداف و مقاصد مبارزه بدهند و از سوی دیگر با قیام مسلحانه با رژیم تا حد امکان مخالفت نمودند تا میزان خسارات کاهش پیدا نماید.
روشن است که حساب مبارزه با رژیم از ارتکاب تخلف در این زمینه جداست و ایشان بر اساس مبانی دینی هدف را توجیه کننده وسیله نمی دانستند . در اسلام ارزش ها و اصول دینی دارای محوریت است و سیاست ، اقتصاد ، اجتماع و تمامی شئون زندگی بر پایه دیانت و اخلاق استوار است.
به عنوان نمونه حضرت امام در پاسخ به سؤال خبرنگار آلمانی که مدعی شد خشم ملاهاى محلى و تظاهر کنندگان، غالباً علیه هدفهاى (اماکن) عمومى زیادى متوجه شده و بانکها و سینماها به آتش کشیده شده و مغازه هاى بزرگ به تاراج رفته است ؟ فرمودند: به آتش کشیدن سینماها و بانکها، مسبوق به درخواست ما نبوده است. رژیم شاه این تأسیسات را براى تخریب اقتصاد و فرهنگ کشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همین جهت هدف مخالفت مردم شده، مردم عصبانى نیستند، آگاه هستند. در غرب اطلاع کافى از نقش تخریبى این مؤسسات ندارند. نمى دانند که بانکها بشدت مردم را استثمار کرده اند. زمینه تولید مردم زحمتکش را به سود شرکتهاى بین المللى و توسعه بازار فرآورده هاى خارجى از بین برده اند. سینماها کارشان از بین بردن روحیه مقاومت در نسل جوان کشور بوده است. امروزه این امر، مورد اقرار گردانندگان دستگاههاى تبلیغاتى خود رژیم هست. البته مردم از راهنماییهاى صمیمانه و صادقانه ما پیروى مى کنند.» (صحیفه امام ، ج 4 ، ص 357 ؛ مصاحبه با مجله آلمانى اشپیگل ، 16 آبان 1357)
همچنین ایشان در پاسخ به این سؤال خبرنگار سوئیسی که از ایشان پرسید: حضرت آیت اللَّه، بانکها یکى از هدفهاى حملات مردم است. سوئیس کشور بانکهاى مهم بین المللى است. و چنین به نظر مى رسد که به طور قطع مقدار زیادى از سرمایه هاى ایران به سوئیس منتقل شده باشد. در این باره شما چه فکر مى کنید؟ فرمودند: «خرابیهایى که در ایران پیدا شده و انقلاب ایران، در اثر مفاسدى است که در هیأت حاکمه وجود دارد. و همچنین بر اثر کارهاى مخالف عقل است که شاه انجام مى دهد. و خرابیهایى که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام مى گیرد، براى ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصیل مردم ایران است که با حمله به مراکز استثمار و فحشا و فساد، تنفر خود را از هر چیزى که موجب انحراف و غارتگرى است اعلام مى کنند. الان خبرگزاریهاى داخلى و خارجى اطلاع مى دهند که در شهرهاى ایران دستجاتى از اشرار و یا عده اى از کماندوها به صورت کولیها و بومیها به شهرها حمله مى آورند و خرابکارى مى کنند و اینهاست که موجب شده ثبات مملکت متزلزل شود. اگر شاه برود و حکومت جمهورى اسلامى که حکومت دموکراسى واقعى است به جاى آن بیاید، این ناآرامیها از بین مى رود و در ایران ثبات برقرار خواهد شد. رژیم ایران به یک نظام دموکراسى اى تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه مى گردد و سرمایه ها به ایران برمى گردد و به نفع مردم از آن استفاده مى شود.(صحیفه امام , ج 4 ، ص 502 -503؛ مصاحبه با خبرنگار رادیو – تلویزیون سوئیس، 57/8/24)
در اندیشه حضرت امام مفهوم ضدیت با منطق « هدف وسیله را توجیه می کند» آشکار است. ایشان استفاده از نیرنگ و فریب را برای رسیدن به هدف جایز نمی داند و همواره آن را نوعی معاویه گری می دانند، ایشان در همین رابطه می فرمایند: « سیاست، خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است که مملکت را اداره میکند، خدعه و فریب نیست، اینها همهاش خطاست، اسلام، حقیقت سیاست است، خدعه و فریب نیست.»( صحیفه امام ، ج10 ، ص 125)
حضرت امام در جریان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی چند استراتژی را دنبال کردند .
فرستادن پیام و رهنمود به ایران: حضرت امام در دورانی که در نجف بودند، همواره از طریق صدور اعلامیههای مختلفی پیامها و رهنمودهای خود را به مناسبتهای مختلف به گوش مردم و افراد مبارز میرسانند. این رهنمودها، که جنبه روشنگری و افشاگری داشت، نمیگذاشت که آتش مبارزه در دلها خاموش شود و سردی و سستی پدید آید و همچنین باعث میشد تبلیغات دروغین شاه شکست بخورد.
معرفی اسلام راستین: استراتژی حضرت امام ، در نجف، معرفی اسلام راستین به اقشار مختلف مردم بود. آیتالله موسوی بجنوردی در این باره میگوید: «امام (رحمت الله علیه) با ترور و اقدام مسلحانه به شدت مخالف بود. هدف ایشان این بود که باید از راه حرکت مردمی و اکثریت آرا مبارزه را پیش برد. از ابتدا امام همین حرفها را میزدند. یعنی از همان اول دو رکن را برای حکومت اسلامی همیشه در کنار هم بیان میکردند و میگفتند که حکومت اسلامی بر دو رکن استوار است: یکی احکام اسلام و دیگری مردم. امام در عین اینکه به قیام مسلحانه ترغیب نمیکردند، اما از افرادی که قیام مسلحانهشان رنگ اسلامی صرف داشت، در مواقع حساس حمایت میکردند. مثلاً اگر محکوم به اعدام میشدند، از آنها حمایت میکردند؛ اگر به زندان میرفتند، به اینها کمک میکردند.» (اکبر فلاحی، تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) در نجف، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390،، ص 133.)
عدم حمایت از گروههای التقاطی: امام ، با وجود حمایت از جریاناتی که علیه شاه مبارزه میکردند، هیچ گاه با وجود اصرار دیگران، حاضر به تأیید گروههای التقاطی نشدند. یکی از این گروهها مجاهدین خلق (منافقین) بود. امام ، در شرایطی که هنوز انحراف این گروه مشخص نشده بود و نمایندهای برای گرفتن تأیید نزد امام فرستاده بودند، به هیچ عنوان حاضر به تأیید آنها نشدند. (غلامعلی پاشازاده، مبارزات امام خمینی (رحمت الله علیه) به روایت اسناد در دوران تبعید در نجف، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 109.)
آگاهیبخشی به نسل جوان: یکی از راههایی که امام برای جهانی کردن نهضت اسلامی در پیش گرفته بود نامهپراکنی و ارتباط با دانشجویان مسلمان بود، اما از آنجا که امام میدانستند قشر جوان تأثیر بسزایی در ایجاد تحولات دارند و یکی از ارکان انقلاب محسوب میشوند، در طول دوران اقامت در نجف همواره سعی میکردند این قشر را به سمت اسلام جذب کنند تا هم از گرایش جوانان به سمت انحراف و التقاط جلوگیری کنند و هم آنها را با اسلام راستین آشنا سازند. (سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه)، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، ج3، صص 499 و 500)
مقابله با باستانگرایی شاه: رژیم پهلوی، به منظور مقابله با اسلام، سعی میکرد تا با تبلیغ باستانگرایی افراطی دوران اسلامی ایران را تحریف نماید و این دوره را بیاهمیت و ناچیز معرفی کند. برای همین، اقدام به برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تاریخ کشور از هجری شمسی به شاهنشاهی کرد. با این حال، امام از نجف با صدور اطلاعیههایی با این حرکت ضد اسلامی مخالفت کردند و درباره عواقب این مسئله به ملت ایران هشدار دادند.
به طور کلی می توان مبارزات حضرت امام را به سه مرحله تقسیم نمود .
مرحله اول، مبارزه امام با رژیم پهلوی از سال 1340 یعنی بعد از رحلت آیة الله بروجردی تا سال 1343 هنگام تبعید امام به ترکیه: امام در این مدت از استراتژی «مخالفت علنی و آشکار» بهره برد و تاکتیک های این مرحله عبارتند از: شروع مبارزه از بهترین نقطه، بسیج نخبگان و توده ها، شکستن ابهت نخست وزیر، تیز بینی، دور نگه داشتن روحانیون از دربار، تحریم تقیه، استفاده از فرصت های معنوی، سکوت تاکتیکی و سیاست گام به گام
مرحله دوم، از سال 1343 هنگام تبعید امام به ترکیه تا هفده دی 1356: در این مرحله از استراتژی «تعلیم و تربیت» استفاده کردند. تاکتیک های این دوره عبارتند از: رعایت اصول پنهانکاری، پرهیز از خط مشی مسلحانه، پرهیز از اختلاف با علما، رد پیشنهاد حزب بعث، مبارزه با روحانیون درباری و تحریم حزب رستاخیز
مرحله سوم، از هفده دی 1356 بعد از اهانت روزنامه اطلاعات و متعاقب آن اعتراض مردم قم و به شهادت رسیدن عده ای از مردمان بی گناه تا پیروزی انقلاب اسلامی: استراتژی امام در این مقطع حساس «مبارزه منفی» بود و تاکتیک ها عبارتند از: استفاده از اربعینات، عمل به تکالیف الهی، پرهیز از جنگ مسلحانه، تهدید به صدور فرمان جهاد، دعوت از ارتش برای پیوستن به مردم، تشویق به اعتصابات و خود داری از ملاقات با دولتمردان وابسته به رژیم شاه.
برای آشنایی بیشتر به کتاب امام خمینی(ره) و مبارزه راهبردی با رژِیم پهلوی ، حسین احمدی ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه نمایید .