خانه » همه » مذهبی » با توجه به سرمایه عظیمی که خدای سبحان در اختیار فرشتگان هم چون حضرت جبرائیل(ع) و حضرت عزرائیل(ع) قرار داده است فی المثل دو ضیف ابراهیم که جعلنا عالیا سافلا و نمونه های فراوان دیگر و اصولا پیشوایان اسلام وقتی می خواهند انسان را بالا ببرند او را تشبیه به فرشته می کنند چگونه می شود ادعا کرد که انسان برتر از فرشته باشد؟

با توجه به سرمایه عظیمی که خدای سبحان در اختیار فرشتگان هم چون حضرت جبرائیل(ع) و حضرت عزرائیل(ع) قرار داده است فی المثل دو ضیف ابراهیم که جعلنا عالیا سافلا و نمونه های فراوان دیگر و اصولا پیشوایان اسلام وقتی می خواهند انسان را بالا ببرند او را تشبیه به فرشته می کنند چگونه می شود ادعا کرد که انسان برتر از فرشته باشد؟

انسانی که قرآن کریم معرفی می کند دارای دو حیثیت است. یکی حیثیت مادی و دیگری حیثیت فوق مادی. انسان موجودی است که جسم او از خاک آفریده شده است که پایین ترین و پست ترین موجودات است و روح او از عالم امر آمده است: « قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبّی»(اسراء/85)
این روح از حیث رتبه ی وجودی مافوق تمام ملائک است. این روح آنچنان به خدا نزدیک است و از چنان رتبه وجودی بالایی برخوردار است که مافوق تمام ملائک است. این روح آنچنان به خدا نزدیک است واز چنان شدت وجودی برخوردار است که خدا آن را به خود منسوب داشته و به ملائک فرمود: « هنگامی که او را(آدم را) نظام بخشیدم و از روح خود(روحی که مقرّب من است) در او دمیدم همگی برای او سجده کنید»(حجر/29). این روح از عالم اسماءالله است و چون تمام موجودات ظهورات اسماء خدا در مرتبه فعلند لذا روح ، عالم به حقیقت و کنه تمام موجودات پایین تر از خود است.« وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی اْلأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ؛» ( و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مى کنیم و به تقدیست مى پردازیم فرمود من چیزى مى دانم که شما نمى دانید؛ و [خدا] همه اسمها را به آدم آموخت ؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى گویید از اسامى اینها به من خبر دهید؛ گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته اى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم»(بقره/30الی33) مراد از اسماء ، اسماء الهی است که موجودات ظهورات آنها هستند و این روح الهی عالم به تمام آن اسماء و مظاهر آنهاست ؛ چون خود مظهر اسم الله است که جامع جمیع اسماء خداوند متعال است.
این روح در عالم امر یکی بیش نیست، اما زمانی که از عالم خود تنزل می کند ،‌ تکثر می یابد. تمام ملائک از شئون و تنزلات همین روحند. یعنی ملائک مراتب پایین همان روحند. وقتی این روح به وجود مادی انسان تعلق می گیرد در ضعیفترین مرتبه خود است. لذا از علم الاسماء در وجود این روحِ جزئی ، تنها اثری مبهم مانده است که آن را فطرت توحیدی می نامیم.
انسان اگر در همین حد دنیایی بماند نه تنها از فرشته بالاترنیست که از حیوان نیز پست تر است چون می توانست ترقی کند و نکرد برخلاف حیوان که ترقی آن اندک و غریزی است. لذا خداوند متعال برخی انسانها را تشبیه به حیوانات کرد و حتی آنها را پست تر از حیوانات و سنگها دانست. خداوند متعال می فرماید: « وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ؛ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى اْلأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ أَنْفُسَهُمْ کانُوا یَظْلِمُونَ؛ مَنْ یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی وَ مَنْ یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛» ( و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم براى آنان بخوان که از آن عارى گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد؛ و اگر مى خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو مثّلش چون مثّل سگ است [که] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد این مثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند؛ چه زشت است داستان گروهى که آیات ما را تکذیب و به خود ستم مى نمودند؛ هر که را خدا هدایت کند او راه یافته است و کسانى را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند ) (اعراف/175الی 179) و فرمود: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ اْلأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ؛» ( سپس دلهاى شما بعد از این [واقعه] سخت گردید همانند سنگ یا سخت تر از آن چرا که از برخى سنگها جویهایى بیرون مى زند و پاره اى از آنها مى شکافد و آب از آن خارج مى شود و برخى از آنها از بیم خدا فرو مى ریزد و خدا از آنچه مى کنید غافل نیست )
اما اگر این انسان با اختیار خود راه تکامل را طی کند ابتدا به سطح ملائک برزخی می رسد و آن گاه از آنها نیز فراتر رفته با ملائک ساکن جبروت(عالم عقول) همنشین می شود، باز اگر همّت کند از عالم عقول نیز گذر کرده با مرتبه اعیان ثابته متحد می شود و مخزن علم خدا می شود و علم خدا در او ظهور می یابد. این مرتبه همان مرتبه ای است که در معراج نبوی ملک اعظم حضرت جبرئیل(ع) نتوانست به آن وارد شود و فرمود: « اگر به اندازه بند انگشت نزدیک شوم، می سوزم»(بحارالانوار، ج18، ص382)
پیامبر خدا(ص) در معراج از آن مرتبه نیز فراتر رفته از مرتبه اسماء وصفات نیز گذشت و به جایی رسید که از حد ادراک ما خارج است. بنابراین اگر انسان سیرتکاملی خویش را طی کند از ملائک نیز فراتر می رود و ملائک فرمانبردار او می شود؛واگر در این مرتبه دنیایی بماند از بسیاری از حیوانات نیز پست تر می شود.لذا وقتی گفته می شود انسان برتر از ملائک است منظور انسان بالفعل است،‌ انسانی که به رتبه حقیقی خود رسیده است؛ نه هر موجود دوپایی که در عرف انسان نامیده می شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد