۱۳۹۵/۰۴/۰۵
–
۱۴۴ بازدید
چیستى دعا
پرسش ۱ . چرا ما باید دعا کنیم؟! از کجا مى توانیم به مستند بودن کتاب هاى دعا مطمئن شویم؟
پرسش 1 . چرا ما باید دعا کنیم؟! از کجا مى توانیم به مستند بودن کتاب هاى دعا مطمئن شویم؟
در ابتدا باید دانست که دعا در لغت به معنى «خواندن»[1] درخواست انجام کار[2] و حاجت خواستن است.[3] اما در اصطلاح دینى به معناى روى آوردن به خداوند متعال و درخواست از او با حالت خضوع مى باشد.[4] به بیان دیگر دعا از دیدگاه شرع گفت و گو کردن با حق تعالى به نحو بیان توحید و ثناى الهى یا درخواست بخشش و رحمت از او یا طلب بهره دنیایى است.[5]
خداوند از طریق وحى، الهام و اشراق با انسان رابطه برقرار مى کند و آدمى از طریق نیایش و دعا به خداوند تقرب مى جوید.[6]
دعا از اساسى ترین نیازهاى روحى است که روانشناسان نیز آن را تأیید نموده اند.[7] از این رو، اسلام که بر پایه فطرت بنا شده و آموزه هاى آن فطرى است، بر این مهم تأکید فراوان کرده است. در موارد متعددى آیات قرآن به مطلوب بودن دعا توجه نموده و آن را همپایه عبادت تلقى کرده است.[8]
خواندن خدا با خلوص نیت[9] خداى خویش را با گریه، زارى و در خلوت طلبیدن[10]، او را با یاد کردن نام هاى نیک خواندن[11] کمترین مواردى است که قرآن به ضرورت و اهمیت دعا اشاره نموده است. علاوه بر آن که در 47 مورد آیات قرآنى به صورت دعا آمده است.[12]
روایات نیز با تأسى به آیات قرآنى بر این مهم تأکید کرده است، جوهر و جان عبادت بودن[13] محبوب ترین اعمال نزد خداوند[14]، سلاح اولیاء[15]، سپر مؤمن[16]، کلید پیروزى و رستگارى[17]، بهترین وسیله براى تقرب به خداوند، کوشش در دعا کردن در زمان هاى گوناگون و…[18].
اى اخى دست از دعا کردن مدار*** با اجابت یا رد اویت چه کار؟[19]
اهمیت، ضرورت و جایگاه دعا در زندگى فردى و اجتماعى، آداب دعا، شرایط دعا، موانع استجابت دعا، شیوه هاى دعا، گونه هاى دعا و… عناوینى است که در کتب روایى بدان پرداخته شده است.[20]
انواع دعا :
در یک نگاه کلى دعا به مأثور و غیرمأثور و یا منقول و غیرمنقول تقسیم مى شود؛ دعاى منقول یا ماثور، دعاهایى است که از زبان معصوم (علیه السلام) صادر شده است و دیگران به تبعیت از آنان، مضامینى را هم زبان با معصوم زمزمه مى کنند، دعاى غیرمنقول یا غیرمأثور دعاهایى است که بر زبان غیرمعصوم جارى است که بسته به میزان معرفت، ارادت و ابراز احساسات و تعیین موضع نسبت به خداوند متعال از سوى داعى متفاوت خواهد بود.[21]
دعاهاى مأثور و منقول نیز از یک نگاه کلان به دعاى واقعى و دعاى تعلیمى قابل تفکیک و تقسیم است. در دعاهاى واقعى معصومان (علیهم السلام) مى خواهند تنها خدا بشنود؛ اما دعاهاى تعلیمى براى آن است که پیروان اسلام بشنوند و با وظایف خویش آشنا گردند.
به بیان دیگر دعاهاى تعلیمى منقول نه تنها کیفیت اظهار ارادت و چگونگى با خدا را مى آموزد بلکه متنى است براى شناخت و آگاهى از منزلت خداوند متعال و معصومان و وظایف ما به عنوان پیروان اسلام [در این خصوص در بخش هاى دیگر بیشتر سخن خواهیم گفت] به دلیل جایگاه ویژه دعاهاى تعلیمى مى توان دعا در سنت را به عنوان یکى از منابع مهم دین شناسى تلقى کرد.
پیشینه دعا:
از آنجا که دعا پدیده اى فطرى است قدمتى به بلنداى حیات بشرى دارد و از این رو از سوى تمام پیامبران و ادیان آسمانى وجود داشته است، اما در اسلام دعا از خود قرآن آغاز شده و با ادعیه رسول خدا توسعه مى یابد. اهل سنت در باب دعا تا همین اندازه اکتفا مى کند؛ اما در میان شیعه، ائمه (علیهم السلام) دعاهاى بیشمارى را با الهام از قران و سیره نبوى براى ما به یادگار گذاشته اند. نخستین مرحله در شیعه، دعاهاى رسیده از مولى الموحدین على بن ابیطالب (علیه السلام) است! در این میان دعاى کمیل و مناجات شعبانیه از وى مشهورتر است ولى دعاهاى منقول از ایشان در گذشته به طور پراکنده در کتاب هاى دعا از جمله: مصباح المتهجد، اقبال الاعمال، بلدالامین، فلاح السائل ثبت شده است.[22]
امامان دیگر نیز در مراحل بعد، ادامه دهنده این حرکت عارفانه بوده اند و ادعیه رسیده از آنان مانند دعاى عرفه، ادعیه صحیفه سجادیه، زیارت جامعه کبیره و سایر دعاها و زیارات که برخى از آن در کتاب مفاتیح الجنان در اختیار عموم قرار گرفته است.[23]
از زمان امامان معصوم (علیهم السلام) ، اصحاب آن بزرگواران در پى گرفتن ادعیه امامان بوده اند. آنان از آن حضرت درخواست دعا کرده و دعاهایى را که به آنها تعلیم داده مى شد، مى نگاشتند.[24]
اما تدوین جدى کتاب دعا و زیارت پس از عصر غیبت آغاز شد و آثارى چون کتاب الدعا از کلینى، کامل الزیارات از ابن قولویه، کتاب الدعا و الزیارات از شیخ صدوق، کتاب المزار از شیخ مفید، مصباح المتهجد از شیخ طوسى و روضه العابدین از کراجکى که همگى این بزرگواران متعلق به قرن سوم تا قرن پنجم مى باشند، تدوین گشت.[25]
سیدبن طاووس (متوفى 665 ه.ق) در قرن هفتم نهضتى علمى در احیاء ادعیه و زیارات بر پا کرد.[26] وى سراسر زندگى علمى خویش را وقف دعا و اخلاق کرده و تنها بخش اندکى از آن را به موضوعات دیگر از قبیل حدیث، تاریخ و شرح حال اختصاص داده است. سیدبن طاووس در این زمینه با جست و جوى کم سابقه در یک موضوع از مجموعه آنچه از میراث مکتوب در اختیارش بوده، دعاها را استخراج کرده است. او آثار متعددى را در این باب از خود به یادگار گذاشته است، همچون: الاقبال بالاعمال الحسنه فیما نذکره مما یعمل مرة فى السنة، مما راسبق فى المیدان الصدق، جمال الاسبوع فى کمال العمل المشروع، منهج الدعوات و منهج الغایات و…[27]
پس از سیدبن طاووس، ابن فهد حلى (م 841 ق) به سبک جدیدى به تدوین مجدد آثار دعایى پرداخت. دو اثر مهم وى عبارتند از: البلد الامین و جنه الامان الواقیة و جنة الایمان الباقیه.[28]
تدوین کتاب دعا با استفاده از منابع علماى سلف از دوره صفوى تا عهد قاجار شتاب بیشترى گرفت؛ در این دوره علاوه بر ترجمه بسیارى از متون دعایى و زیادى قرون پیشین، کتاب هاى مستقلى نیز در این موضوع نگاشته شد. کتاب هایى چون ذخیره الاعمال محمدباقر مراغى؛ ریاض المؤمنین و حدائق المتقین محمدتقى مجلسى، زادالعقبى ملامحسن کاشانى، زادالمعاد محمدباقر مجلسى، و مفتاح الفلاح شیخ بهایى، از جمله کتاب هاى دعایى در این دوره است.[29]
در قرن معاصر چند کتاب دعا تدوین شده که مشهورترین آنها مفتاح الجنان یا مفاتیح الجنان شیخ عباس قمى و مفتاح الجنات علامه سیدمحسن امین است. مصباح المنیر آیه اللّه مشکینى نیز با توجه به مستند کردن دعاها و ترجمه جالب و روان و نیز حروفچینى و صفحه آرایى چشم نواز از آثار برجسته دوران معاصر به شمار مى رود.
چند نکته:
یکم. بیشتر کتاب هاى دعا که در میان برادران اهل سنت تدوین شده، دعاهاى منقول از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است، قدیمى ترین این آثار کتاب الادعیة المرویة عن الحضرة النبویة نوشته عبد الکریم بن محمد سمعانى است (م 562ق) که مورد استفاده ابن طاووس نیز قرار گرفته است. اما ریاض الصالحین از نووى از رایج ترین کتاب هاى دعاى اهل سنت تاکنون به شمار مى رود که شرحى با عنوان منهل الواردین فى شرح ریاض الصالحین از صبحى صالح در آن چاپ شده است.[30]
دوم. برخى از صوفیان خود به ساختن دعاها و اورادى پرداخته اند که مستند به احادیث نبوى و علوى نیست مانند مجموع الدعوات مجموعه اى از اوراد و ادعیه ساخته شده توسط سید على همدانى، محمدبن رسامة، اویس قرنى و… یا کتاب صلوات الخادم الى المخدوم در شرح صلوات بر چهارده معصوم نوشته فضل الله بن روزبهانى فنجى.[31]
سوم. بسیارى از دعاها و زیاراتى که در کتب اندیشمندان شیعى تدوین و گردآورى شده است مستند به احادیث منقول از معصومان (علیهم السلام) است و در این خصوص تلاش بر آن بوده است تا سلسله ناقلان به آن بزرگواران ختم شود. علماى شیعه کوشش کرده اند تا دعاها و زیارات وارده از طرف معصومان را با امانت دارى به خردورزان پس از خود تحویل دهند و در این راه زحمات و مشقت هاى فراوانى متحمل شده اند. آنچه واضح است آنکه بسیارى از دعاها و زیاراتى که در دسترس ماست، مستند و متکى به دلایل محکم مى باشد.[32]
اثر دعا
پرسش 2 . چگونه مى توانیم در زندگى خود، آثار دعا را احساس کنیم؟
در فرهنگ دینى دعا داراى تأثیرات متعدد و فراوانى است که به مهمترین آنها اشاره مى شود:
1. برآورده شدن خواست ها
برآوردن دعا در خصوص خواست هاى مادى و معنوى آدمى یکى از اثرات مهم دعا به شمار مى رود. تأثیر دعا در این امر چندان چشم گیر است که رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) بدان توصیه اکید کرده اند[33] حتى به فرموده امام باقر (علیه السلام) حوائج کوچک و نیازهاى صغیر را نیز با دعا از خداوند بخواهید.[34]
حضرت على (علیه السلام) نیز در وصیت خویش به فرزندش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى فرماید: «پس حاجت خود بدو نمایى و آن چه در دل دارى پیش او بگشایى، و از گنجینه هاى رحمت او آن را خواهى که بخشیدنش از جز او نیاید: از افزون مدت زندگانى و تندرستى ها و فراوانى روزى ها».[35]
در فرهنگ دینى – ملّى نیز این آموزه ترویج شده است که از طریق نیایش، بسیارى از امور که از راه طبیعى دست یافتنى نیست، محقق مى گردد.
چون شعیبى کو که تا او از دعا
بحر کشتى خاک سازد کوه را
از نیاز و اعتقاد آن خلیل
گشت ممکن امر صعب و مستحیل
یا به دریوزه مقوقس از رسول
سنگلاخى مزرعى شد بالاصول[36]
2. بخشودگى گناه
بر اثر دعاى حقیقى و واقعى گناه انسان بخشوده مى شود چنانچه على (علیه السلام) فرمودند: «آن که در دعا مخلص باشد از دست یابى به یکى از سه چیز محروم نخواهد شد: گناهى که بخشیده شده باشد، خیرى که پیش افتاده باشد یا شرى که به تأخیر افتد.[37] مضامین بسیارى از دعاها نیز که در آن درخواست عفو و بخشش گناهان خواسته شده است مانند دعاى کمیل، دعاى افتتاح، مناجات شعبانیه و… حکایت گر این حقیقت است که یکى از اثرات مهم دعا، بخشودگى از گناه است. چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: «…هیچ دعایى بى اثر نمى ماند و لااقل کفاره بعضى از گناهان واقع مى شود».[38]
3. سکون و آرامش
دعا حالت انس و الفت روح و حصول آرامش و سکون براى جان آدمى به ارمغان مى آورد. در واقع، دعا بر اثر پالایش باطن صفاى قلب آورده و اندوه هاى مزاحم را زدوده و بر اثر آن سکون و آرامش بر نفس انسان حاکم مى شود. از آنجا که در دعا گویا آدمى مشتاق و دوست نزدیک و هم راز خویش را یافته، از دیدارش خوشحال و از سخن گفتن با او لذت مى برد مشکلاتش را با کمال اطمینان در میان مى گذارد و پرده از رازهاى دل بر مى دارد و بر اثر آن به تزکیه نفس و سکون و آرامش چشمگیرى مى رسد مانند این که مى گوید: «یا شفیق، یا رفیق، یا رکنى الوثیق، یا جارى اللصیق»[39]؛ «اى مهرورزم اى دوست و رفیقم اى پشتیبان مورد اعتمادم اى همسایه وابسته به روحم»
یا در مناجات محبان مى خوانیم: «…من ذاالذى ذاق حلاوة المحبتک فدام منک بدلا، و من ذاالذى انس بقربک فاتبغى عنک حولا…»؛ «خدایا! کیست آنکه شیرینى محبت تو را بچشد و دیگرى را به جاى تو برگزیند؟ و انس چه کسى از نزدیکى تو محبوبتر است تا دورى تو را بجویم؟…»
ذکر حق، پاک است چون پاکى رسید
رخت بر بندد، برون آید پلید
مى گریزد ضدها از ضدها
شب گریزد چون برافروزد ضیا
چون در آید نام پاک اندر دهان
نى پلیدى ماند و نى اندُهان[40]
4. تعلیم معارف دینى
معصومان (علیهم السلام) به دلیل آنکه تو جمال وحى یعنى قرآن اند، همواره به تعلیم و تربیت پیروان حق و بیان حق و معارف دین همت داشتند، از این رو در قالب دعا و زیارت مأثوره مباحثى در توحید و صفات الهى، نبوت و پیامبرشناسى، امامت و رهبرى، تاریخ زندگى خویش و بیان مظلومیت ها و رنج هاى خویش، افشاى ستم هاى حاکمان جنایت پیشه، معارف اخلاقى و شیوه هاى زندگى بیان کرده اند. بنابراین مى توان با توجه به محتواى بسیارى از دعاها و زیارات، یکى از اثرات آن را تعلیم معارف دینى تلقى کرد. شاید به جهت همین وجهه دعا باشد که على (علیه السلام) مى فرماید: «الدعاء مفاتیح الجنان و مقالید الفلاح»[41]؛ «دعا کلیدهاى بهشت و گردنبند رستگارى است».
این دعا هم بخشش و تعلیم و تست*** گر نه در گلخن گلستان از چه رُست
به جهت اهمیت موضوع و غفلت از آن، در این مجال اندک کوشش مى کنیم تا شعارهاى کوتاهى از آن را فراروى خوانندگان قرار دهیم:
1-4. خداشناسى؛ در متون دعایى مباحث گوناگونى از خداشناسى مطرح گشته است. این مطالب در حدى است که مى توان کتاب هاى متعددى پیرامون آن نگاشت. پرداختن به مسأله مهمى چون اسماء و صفات الهى در دعاهاى مختلف، مانند دعاى جوشن کبیر که خدا را با هزار اسم و صفت جلوه داده تا دعا کننده او را با هزار دیده تماشا کند و در این راستا هم معرفتش بیشتر گردد و هم کوشش کند تا خویش را به آن صفات متصف گرداند.
به بیان دیگر، دعاى چوشن کبیر سفره اى است که مهمانان آن با هزار نوع غذاى توحیدى پذیرایى مى شوند. در این دعاى شریف مسأله توحید، قدم حدوث، علم خداوند متعال، اراده حضرت حق، قدرت و عمومیتش و… به خوبى مطرح گشته است.[42]
موضوع اثبات خدا به بهترین وجهى در دعاهاى گوناگون طرح شده است: از جمله در دعاى ابوحمزه ثمالى که مى خوانى: «بک عرفتک و انت دللتنى علیک و دعوتنى الیک و لو لا انت لم ادرما انت»؛ «تو را به تو شناختم و تو مرا بر وجود خود دلالت فرمودى و به سوى خویشم خواندى، اگر تو نبودى، نمى دانستم که چیستى»
یا در دعاى صباح امیرالمؤمنین (علیه السلام) : «یا من دل على ذاته بذاته و تنزه عن مجانسة مخلوقاته»؛ «اى خدایى که هستى اش دلیل هستى اوست و ذات پاکش منزه از جنسیت به مخلوقات اوست»
یا در دعاى عرفه امام حسین (علیه السلام) : «کیف یستدل علیک بما هو فى وجوده مفتقر الیک ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى یکون هو المظهر لک متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک و متى بعدت حتى تکون الآثار هى التى توصل الیک عمیت عین لاتراک…»؛ «چگونه من به آثارى که در وجود خویش محتاج تواند بر وجودت استدلال کنم، آیا موجودى غیرتو ظهورى دارد که از آن ظهور و پیدایى تو نیست تا او سبب پیدایى تو شود؟ تو کى از نظر پنهانى تا به دلیل و برهان محتاج باشى و کى از ما دور شدى تا آثار و مخلوقات ما را به تو نزدیک سازد، کور باد چشمى که تو را نمى بیند…»
در دعاى صحیفه سجادیه از امام سجاد (علیه السلام) به مباحث مهمى در خداشناسى چون: توصیف ناپذیرى خداوند[43] عدم امکان رؤیت[44] فراتر از اوهام و ادراک بشر[45] نامحدود و غیرمتناهى بودن او[46] ازلى و ابدى بودن خداوند[47] و توحید[48] به خوبى اشاره شده است.
2-4. معصوم شناسى؛ ادعیه و زیارات، معصومان و ائمه اطهار (علیهم السلام) را به خوبى با جلوه هاى گوناگون معرفى کرده تا دعا کننده و زائر از دریچه هاى مختلف آنان را تماشا کند و سپس آنان را الگو و اسوه خویش قرار دهد و با تأسى به آنها بر تعالى و تکامل خود دست یازد.
در دعاى ندبه به خوبى اوصاف گوناگون معصومان (علیهم السلام) را در حوزه عصمت، علم، منزلت و جایگاه واقعى انان مطرح شده[49] و آنگاه با بهترین بیان ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان او را ارائه نموده است و سپس بعد از آنکه ائمه (علیهم السلام) را توصیف کرده: «صالح بعد صالح، و صادق بعد صادق، این السبیل بعد السبیل؟ این الخیرة بعد الخیرة؟ این الشموس الطاعة؟ این الاقمار المنیرة؟ این الانجم الزاهرة؟ عین اعلام الدین و قواعد العلم»؛ «پاکیزگان عالم یکى پس از دیگرى و راستگویان یکى پس از دیگرى؟ کجا رفتند آن راه هاى فلاح و رستگارى؟ کجا رفتند آن نیکمردان یکى پس از دیگرى؟ کجا رفتند خورشیدهاى فروزان و ماه هاى درخشان و ستارگان تابان؟ کجا رفتند نشانه هاى دین و بنیان هاى معرفت؟»
امام زمان(عج) را با 31 وصف برجسته به ما معرفى نموده است، همچون: بقیه اللّه ، قاطع ریشه ستمگر، منتظر، امید ذخیره، احیاگر دین، در هم کوبنده قدرت تجاوزگران، گرامى دارنده دوستان خدا، گرد آورنده کلمه تقوى و باب رحمت، مصلح پریشانى ها و… .
زیارت جامعه کبیره نیز سفره اى است که مهمانان آن با انواع گوناگون غذاهاى امام شناسى مورد تکریم قرار مى گیرند. امام هادى (علیه السلام) در آغاز این زیارت ائمه را با حدود 57 وصف، توصیف کرده است، اوصافى چون: میزبانان فرشتگان، محل هبوط وحى، سرچشمه هاى رحمت، گنجینه هاى علم، سفره داران کرامت، رهبران الهى جامعه، سیاست مداران بندگان، پایه هاى آرامش زمین، درهاى ایمان، امناى الهى، امامان نور، نشانه هاى تقوا و… و آنگاه به خوبى شأن و جایگاه آنان را در جهان هستى برشمرده و چگونگى ارتباط با آنان را خاطر نشان ساخته است.
بى جهت نیست که تاکنون بیش از 20 شرح بر این زیارت نگاشته شده است.[50]
3-4. آموزه هاى اخلاقى؛ از آنجا که متخلق شدن به اخلاق الهى و خدایى شدن انسان ها هدف رسالت انبیاى الهى است[51] در ادعیه مأثوره به آموزه هاى اخلاقى توجه ویژه اى شده است و محتواى دعاهاى منقول پر است از تعالیم اخلاقى، مثلاً در دعاى مکارم الاخلاق که براى درخواست ایمان و صفات فاضله و اعمال صالحه مى باشد به آموزه هاى گران سنگ اخلاقى چون: بهترین نیت یا خلوص، بهترین عمل یا عمل صالح، عزت نفس، بندگى خداوند، دورى از عجب و فساد، ایجاد کار خیر براى مردم، دگر دوستى یا بشر دوستى، دورى از فخر فروشى، حب و بغض، اصلاح خصلت هاى ناپسند، صله رحم و… اشاره شده است[52] یا در دعایى که از امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه سجادیه[53] در خصوص پناه بردن به حق از اخلاق ناپسند نقل شده است بیش از 30 خلق و صفت رذیله مطرح گشته است مانند: حرص، غضب، حسد، شهوت رانى، غفلت، عصبیت، پیروى از هواى نفس، کوچک شمردن معصیت، تحقیر تهیدستان، یارى ستمگران، آرزوهاى طولانى و…
4-4. آموزه هاى عرفانى؛ در این خصوص نیز دعاها و زیارات آدمى را مبهوت مى سازد. مطالبى که در این ساحت از معصومان (علیهم السلام) نقل شده است تنها براى اهلش قابل فهم و درک مى باشد، کسانى که با ریاضت هاى شرعى به مقامات بالا و والایى نایل آمده و در حد خویش قدرت دریافت حقایق یا مناجات پانزده گانه به خصوص مناجات مشتاقان، مریدان، محبان، ذاکران، عارفان و زاهدان. یا مانند دعاى امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نیمه شعبان که به مناجات شعبانیّه معروف است:
«الهى هب لى کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک، حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى العدل الغظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک»؛ «[خدایا! بریدن از همه چیز و گرویدن به سوى تو نهایت آرزوى من است! ]چنین انقطاعى به من عطا فرمایى و دیگران دل هاى ما را به روشنى آن دیدگاه که به سوى تو نظر کند چندان برافروز که دیدگان دل ها حجاب هاى تو را پاره کند و به کان بزرگى بپیوندد و ارواح، به عزت قدس تو در آمیخته گردد»
یا در دعاى ابوحمزه ثمالى مى خوانى:
«و لئن ادخلتنى النار لاخبرى اهل النار بحبى لک»؛ «و اگر به دوزخم فرستى، دوزخیان را از دوستى تو با خبر خواهم کرد».
و نیز: «اللهم انى اسئلک ان تملاء قلبى مبالک قضیة منک و تصدیقاً بکتابک و ایماناً بک و فرقا منک و شوق الیک یا ذوالجلال و الاکرام، حبب الى لقائک و احبب لقائى»؛ «خداوند از تو مى خواهم، دلم را از دوستى، هراس، عقیده و ایمان، اندوه جدایى و شوق دیدارت سرشار ساز. اى پروردگار بخشنده و بزرگوار! بگذار تا تو را ببینم و تو نیز دیدارم را پذیرا باش».
یا در دعاى کمیل زمزمه مى کنى:
«الهى و سیدى و مولاى و ربى، صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک»؛ «اى خداى من و اى سرور من و اى مولا و پروردگارم! گیرم بر عذابت شکیبایى کنم، اما چگونه با دورى تو بردبار باشم؟»
یا در دعاى عرفه این جمله ها را از زبان سیدالشهداء مى خوانیم:
«منک اطلب الوصول الیک و بک استدل علیک فاهدنى بنورک الیک و اقمنى بصدق العبودید بین یدیک»؛ «اى خدا از تو مى خواهم رسیدن به تو را، و مى خواهم تو خود دلیل من به سوى خود باشى، پس مرا به نور خودت به خودت هدایت کن، و مرا به صدق عبودیت در پیشگاه خود ثابت نگه دار».
در این فرازها به آموزه هاى عرفانى چون: وصول، حب، لقاء، شوق، خشیت، صدق عبودى، بصیرت قلب، نور و… به خوبى اشاره شده است.
5-4. آموزه هاى سیاسى؛ دعاها و زیارات یکى از بهترین منابع روایى وقایع تاریخى اند و این مسأله در خصوص سیاست و حکومت برجسته تر است؛ در واقع اهل بیت (علیهم السلام) در قالب دعاها و زیارات حوادث تاریخى را براى ما به خوبى گزارش کرده و از ظلم و ستم بیدادگران و مظلومیت خویش پرده برداشته اند.
در فرازهاى آغازى دعاى ندبه به مسأله ولایت على (علیه السلام) و حادثه غدیر خم و جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) پس از نبوت اشاره شده است که یکى از مهم ترین رخدادهاى صدر اسلام است.[54] یا دعاى چهاردهم صحیفه سجادیه که امام زین العابدین (علیه السلام) به خوبى و به وضوح ستم هاى دوران خویش را براى ما در قالب دعا واگویه کرده است.[55]
یا در زیارت عاشورا که از امام باقر (علیه السلام) است نقل شده است به روشنى ظلم ظالمان نسبت به امام حسین (علیه السلام) و یاران باوفایش مطرح گشته است. [56]
6-4. آموزه هاى دیگر؛ در مقابل متون دعایى و زیارتى آموزه هاى دیگرى چه در حوزه اعتقادات و چه در ساحت چگونه زیستن آمده است که شمارش آنها میسور نیست و تنها به پاره اى از این موارد مختلف اشاره مى شود:
1-6-4. در دعایى که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در نیمه شعبان مى خواندند، این فراز آمده است: «و لا تجعل مصیبتنا فى دیننا»؛ «خداوندا! مصیبت ما را در دین ما قرارمده». این نشان مى دهد که اعظم مصائب، مصیبت عقیدتى است.
2-6-4. در دعاى مکارم الاخلاق امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید: «و لا ترفعنى فى الناس درجة الاحططتنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزاً ظاهراً الا احدئت لى ذلة باطنة عند نفسى بقدرها»؛ «و درجه و مرتبه مرا نزد مردم بلند مگردان مگر آنکه مرا به همان اندازه نزد خودم پست گردانى و عزتى آشکار برایم ایجاد مکن، مگر به همان اندازه در باطنم خاکسار سازى» این فراز حکایت گر این آموزه است که باید برون و درون آدمى متوازن باشد.
3-6-4. فرازهایى از دعاى ابوحمزه ثمالى چگونه زندگى کردن را بر آدمى مى آموزد، مثل این فراز: «و اجعلنى ممن اطلت عمده و حسنت عمله و رضیت عند و اجتته حیاة طیبة فى ادوم السرور و اسبغ الکرامة و اتم العیش»؛ «و مرا در زمره آن کسانى که عمرى دراز و عملى نیکو دارند و نعمت خود را بر ایشان تمام کرده اى – از آن گروه که خشنودى و زندگى نیکو و شادمانى پایدار و بخشایش بسیار و خوشى زندگى به ایشان ارزانى داشته اى – قرار بده».
4-6-4. یا در برخى دعاها چگونه رسیدن به دیگران را مطرح مى سازد مثل فرازهایى از دعایى که در ماه مبارک رمضان پس از نمازهاى واجب خوانده مى شود: «اللهم اغن کل فقیر، اللهم اشبع کل جایع، اللهم اکس کل عریان، اللهم اقض دین کل مدین، اللهم فرج عن کل مکروب»؛ «بار خدایا! همه تهیدستان را بى نیاز گردان، همه گرسنگان را سیر ساز، همه برهنگان را سیر ساز، وام همه وامداران را ادا کن، همه اندوهناکان را گشایش عنایت فرما».
معلوم است که به دلیل سنن و قوانین حاکم بر جهان مادى چنین مى شود که فقر و تهیدستى، درماندگى ریشه کن شود ولى این دعا مى خواهد به ما این آموزه را تعلیم مى دهد که غمخوار فقیران و گرسنگان و برهنگان و وامداران و اندوهناکان باشیم و در پى رفع مشکلات آنان براییم و بى اعتنا از کنارشان نگذریم.
به هر روى یکى از اثرات دعا آن است که به ما مى آموزند خداوند را چگونه بشناسیم، در پرتوى آن شناسایى چگونه با او سخن بگوییم و از او چه چیزهایى بخواهیم، مصالح دنیا و آخرت خویش را چگونه تشخیص دهیم و روابط خود را با او و دیگر انسان ها چگونه تنظیم کنیم.
این جهان دریاست و تن، ماهى و روح
یونس محجوب از تور صبوح
کر مسبح باشد، از ماهى رهید
ور نه در وى هضم گشت و ناپدید[57]
دعا و قضا و قدر الهى
پرسش 3 . اگر قرار باشد با دعا به خواسته هاى خود برسیم و سرنوشت ما تغییر یابد، چگونه با علم خدا و قضا و قدر الهى که از قبل تعیین شده سازگار است؟
برخى مى پندارند دعا با اعتقاد به قضا و قدر الهى منافات دارد؛ یعنى با قبول اینکه هر چیزى با قضا و قدر الهى تعیین شده اثر دعا چه مى تواند باشد؟ به بیان دیگر، وقتى سلامتى و بیمارى، حیات و مرگ، فقر و غنا و… از قبل تنظیم شده باشد دیگر دعا درخواست بى فایده است؛ زیرا دعا ـ یا با قضا و قدر الهى هماهنگ است – که دعا تحصیل حاصل است – و یا هماهنگ نیست – که در این صورت دعا نمى تواند آن را تغییر دهد.
اما با توجه به معنى حقیقى و قضا و قدر الهى این برداشت ناصواب است. توضیح اینکه تقدیر یعنى ایجاد به اندازه، چیزى را به اندازه ایجاد کردن، یا اندازه براى چیزى قرار دادن، تقدیر عینى خداوند عبارت است از تدبیر مخلوقات به گونه اى که پدیده ها و اثار خاصى بر آنها مترتب گردد و این طبعاً بر حسب قرب و بعد هر پدیده اى متفاوت خواهد بود، مثلاً تقدیر نوع انسان این است که مبدأ زمانى خاصى تا سرآمد معینى در کره زمین زندگى کند و تقدیر هر فردى این است که در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادر معینى به وجود بیاید تقدیر روزى و سایر شئون زندگى او افعال اختیارى اش عبارت است از فراهم شدن شرایط خاص براى هر یک از آنها، در واقع تقدیر عینى خداوند؛ یعنى خداوند هر مخلوقى را با حدود و قیود و اندازه و شرایط، خصوصیات و توان هاى مخصوصى به وجود مى آورد.
بر همین اساس است که در برخى روایات در تفسیر قدر «هندسه» آمده است.[58] یعنى خداوند مکان براى تمامى موجودات هستى و ارتباط آنها با یکدیگر هندسه اى را طراحى کرده است و در این راستا میان علت ها و معلول ها پیوند برقرار است. از این رو، سیر آفرینش انسان یار موجود دیگرى از بدو پیدایش تا مرگ سراسر برگرفته از این هندسه است.[59]
اما قضاء عینى خداوند یعنى انتساب تحقق عینى پدیده ها به خداوند به بیان دیگر، مقتضاى قضاء عینى خداوند این است که وجود پدیده ها را از آغاز پیدایش و رسیدن به مرحله نهایى را مستند به اراده او بشماریم.
بر این اساس قضاء الهى یعنى حتمیت بخشیدن به قدر و هندسه نظام هستى.[60]
با توجه به تفسیرى که از قضا و قدر الهى ارائه شده مى توان گفت دعا به عنوان یکى از اجزاء نظام هستى و یکى از علل موجودات در این هندسه [یعنى قدر ]مى باشد. اما این علت یعنى دعا علتى غیرطبیعى و مادى است؛ ولى در هندسه هستى چنین علت هایى پیوندى عمیق و رابطه اى ژرف با موجودات دارند و در این نظام تنها علل مادى دخیل نمى باشند؛ بلکه علل غیرمادى همچون دعا نقش آفرینند و خداوند متعال چنین نظامى و هندسه اى را امضاء و حتمیت بخشیده است.] قضاء الهى [از این رو، انسان با عمل ارادى، دعا را علتى غیرطبیعى در نظام هستى را دخالت داده و زمینه پدید آمدن پدیده اى را فراهم مى سازد یا در جایى دخالت کرده و روابط طبیعى پدیده ها را به هم زده و در این صورت مانع پدید آمدن پدیده اى مى شود. مثلاً اگر به علل و عوامل طبیعى باران نبارد، دعا که علتى غیرطبیعى است ولى در هندسه هستى دخیل است، وارد شده و زمینه هاى طبیعى نزول باران را فراهم مى آورد. یا اگر قرار است به علل و عوامل طبیعى بلایى همچون سیل یا زمین لرزه در نقطه اى پدید آید، دعا که علتى غیرطبیعى است ولى در نظام هستى دخیل است، به کار افتاده و زنجیره ارتباط میان آن علل و عوامل طبیعى را از میان برده و در نتیجه مانع از وقوع بلا مى گردد.[61]
خداوند متعال هندسه و چنین علل و عوامل طبیعى و غیرطبیعى و رابطه میان آنها را امضا و حتمیت بخشیده است ]قضاى الهى] و بنابراین دعا هیچ منافاتى با این قضا و قدر الهى ندارد؛ بلکه به فرمایش استاد مطهرى(ره) دعا و استجابت دعا جزئى از قضا و قدر الهى است و نه خارج از آن تا بپنداریم دعا مانعى براى این مهم به شمار مى رود.[62]
گر بنالیدى و مستغفر شدى *** نور رفته از کرم، ظاهر شدى[63]
گفتنى اینکه گاه در پاره اى موارد «دعا» قضاى الهى را تغییر مى دهد، یعنى دعا در اینجا دیگر به عنوان یکى از علل دخیل در نظام هستى و هندسه عالم وجود مسطمح نظر نمى باشد؛ بلکه به صورت یک عامل غیرطبیعى خارجى عمل کرده و قضاى الهى را تغییر مى دهد.
چنانکه امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «علیکم بالدعاء، فان الدعاء لله و الطلب اى الله یود البلاء و قد قدر و قضى و لم یبق الا امضاؤه فاذا دعى الله عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفة»[64]؛ «بر شما باد دعا کردن زیرا دعا و درخواست از خدا بلایى را که از مرحله و قدر گذشته و فقط امضاء آن [تأیید نهایى] باقى ماند، برمى گرداند».
یا على (علیه السلام) مى فرماید: «و ان صبت علیهم المصائب لجؤوا الى الاستجارة بک، علما بان ازمة الامور بیدک و مصادرها عن قضائک»[65]؛ «اگر مصیبت ها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه مى آورند، زیرا مى دانند زمام کارها به دست توست و از سرچشمه قضاى تو جارى است»
در این صورت دعا در قضاى الهى تأثیر مى گذارد نه در قدر الهى، یعنى در این موارد، دعا تصمیم و اراده خداوند را در حتمیت یافتن امرى و امضا کردن به وقوع پیوستن پدیده اى عوض مى کند؛ زیرا تمام زمام کارها به دست خداوند است و با پناه آوردن اولیاى الهى به خداوند در قالب دعا قضاى الهى دگرگون مى شود.
دعا و علم الهى :
برخى مى پندارند که دعا با علم الهى سازگارى ندارد، چون اگر خداوند مى داند مسأله اى به وقوع خواهد پیوست یا پدیده اى متحقق نخواهد شد، اگر با دعا این رویداد و تغییر کند لازمه اش آن است که علم خداوند جهل باشد بنابراین دعا با علم الهى منافات دارد.
پاسخ این پندار روشن است، زیرا ما معتقدیم که خداوند مى داند که مثلاً فلان پدیده به دلیل دعا کردن یا امور دیگرى محقق خواهد شد و فلان رویداد با دعا کردن به وقوع نخواهد پیوست. به بیان دیگر خداوند علم دارد که پدیده یا فعل و کارى با فعل ارادى دعاى انسان حتماً به وقوع خواهد پیوست و یا پدیده یا فعل و کارى با فعل ارادى دعاى انسان محقق نخواهد شد.
دعا و عمل
پرسش 4 . اگر با دعا به خواسته هایمان مى رسیم، چه نیازى به کار و تلاش هست؟!
برخى مى پندارند دعا مى تواند به جاى اسباب و علل طبیعى بنشیند و از این رو بهتر است به جاى تلاش و کوشش در به دست آوردن امرى یا جلوگیرى از وقوع پدیده اى تنها دست بر دعا برداشت و کار را آسان کرد. اما این توهّم است، زیرا خداوند متعال نظام هستى را بر اساس قوانین و سننى قرار داده است که نمى توان بر خلاف آن حرکت کرد.
خداوند سبحان قوانین هستى را به گونه اى وضع کرده که علل و عوامل طبیعى در پدید آمدن امرى یا محقق نشدن پدیده اى دخیل اند و مجراى عادى امور از این رهگذر است، بله گاه عواملى تکوینى و غیرطبیعى امور را دگرگون مى سازد ولى آن عامل یا عوامل نیز با سنن خاص و ویژه خود که خداوند متعال مقرر داشته عمل مى کنند یعنى در مواردى خاص و زمینه هاى مخصوص نه گتره، رها و بدون نظم و قانون. مثلاً دعا یک عامل تکوینى غیرطبیعى است که تنها در شرایط ویژه و بر اساس سنن خویش عمل مى کند به صورتى که قوانین عام علل و عوامل طبیعى تعطیل نشوند. بنابراین هر عاملى در جاى خویش محترم و مغتنم است و نمى توان آن را با عامل دیگر تغییر داد. براى کسب درآمد و رزق زندگى باید تلاش و کوشش کرد و در کنار آن دعا نیز کرد تا این سعى به انجام رسد یا براى بهبودى بیمار باید به طبیب مراجعه کرد و از شیوه هاى درمان او بهره گرفت، در کنار آن دعا نیز کرد تا دارو و شیوه هاى درمان پاسخ صحیح و لازم خویش را بدهد.
در فرهنگ دینى، دعا و عمل در کنار یکدیگر نتیجه بخش اند و دعا با پشتوانه عمل است که به نتیجه مى رسد و عمل با همراهى دعا است که به نتیجه مطلوب خویش دست مى یازد. چنانکه حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: «الداعى بلا عمل کالرامى بلا وتر»[66]؛ «آن که بدون عمل دعا کند بسان کمان دار بى زه است» یعنى همانطور که رها شدن تیر از کمان بدون زه به هدف نخواهد رسید، دعاى بدون عمل نیز سرانجامى نخواهد داشت.
روایاتى که از رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه وآله) و نیز امام صادق (علیه السلام) نقل شده است حکایتگر این حقیقت است که دعا باید قرین با عمل شود. «کسانى که دعایشان به اجابت نمى رسد… دعاى کسى که علیه مدیونى دعا مى کند که مالش را برده در حالى که شاهدى بر او نگرفته است، و دعاى مردى که همسرش را نفرین مى کند در حالى که خداوند او را بر طلاق همسرش توانا کرده است و دعاى شخصى که در خانه نشسته مى گوید: پروردگارا! به من روزى ده، در حالى که براى طلب روزى از خانه خارج نمى شود».[67]
هین بجو که رکن دولت جستن است
هر گشادى در دل اندر بستن است
از همه کار جهان پرداخته
کو و کو مى گو به حال، چون فاخته
نیک بنگر اندر این اى محتجب
که دعا را بست حق بر استجب[68]
دعا و مقام تسلیم
پرسش 5 . آیا دعا و درخواست هاى جدید از خدا با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده خدا منافات ندارد؟ از یک طرف شنیده ام که حضرت ابراهیم (علیه السلام) حتى در میدان آتش راضى بود و براى نجاتش دعا نمى کرد و از سوى دیگر به دعا خیلى سفارش شده این دو چگونه سازگار است؟
البته بعضى ها به همین دلیل مخالف دعا بوده و دعا را مغایر مقام رضا و تسلیم مى دانند چنانکه مولوى در اشعارى بدین مسأله و گروه اشاره کرده است:
بشنو اکنون قصه آن رهروان
که ندارند اعتراض در جهان
ز اولیاء، اهلِ دعا خود دیگرند
گه همى دوزند و گاهى مى درند
قوم دیگر مى شناسم ز اولیاء
که دهانْ شان بسته باشد از دعا
از رضا که هست رامِ آن کِرام
جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا، ذوقى همى بینند خاص
کفرشان آید طلب کردن خلاص[69]
اما باید دانست که دعا منافى منازل و مقامات عرفانى خصوصاً مقام تسلیم و رضا نیست؛ زیرا:
اولاً، رضاى بنده عبارت است از اقامت بر فرمان هاى او و کران نهادن به احکام خداوند متعال[70] و تسلیم عبارت است استقبال قضا و تسلیم به مقدرات الهى است[71] در این صورت آدمى باید راضى به دعا و تسلیم به آن باشد چون چنانکه در فرازهاى قبل گذشت «دعا» در هندسه نظام هستى و جز ارکان قضا و قدر الهى است و خارج از آن نمى باشد، اگر انسان راضى به رضاى خدا و اوامر او و مقدرات اوست باید به دعا نیز گردن نهد چون خداوند به دعا کردن امر فرموده و آن را در مقدرات خود ملحوظ داشته است.
ثانیاً، مقام تسلیم و رضا، در منازل چهل گانه و مراتب اربعین و تا رسیدن به اوج عرفان از منازل ابتدایى به شمار مى رود و از آنجا که رسیدن به مراتب و مراحل برتر کارى بس دشوار، پیچیده و لغزان است باید با دعا و تضرع از خداوند خواست تا سالک را به سلوک خویش موفق بدارد. از این رو کسانى که در مقام تسلیم و رضا هستند از دعا براى سیر مدارج عالیه بى نیاز نخواهند بود.
ثالثاً، امیرالمؤمنین (علیه السلام) که سر سلسله عارفان به شمار مى رود، هیچگاه خوى را از دعا بى نیاز نمى دید، با آنکه در مقامات عالیه عرفان قرار داشت و از صفت عصمت برخوردار بود؛ اما تا آن حد دعا مى کرد که اهل بیت (علیهم السلام) مى فرمودند: «کان امیرالمؤمنین رجلاً دعا»[72]؛ «و على (علیه السلام) شخصى بود که زیاد دعا مى کرد»
رابعاً، بنابر انچه اهل عرفان گفته اند، دعا غیراز حکم و آدابى که دارد، اسرارى هم دارد و آن عبارت است از اینکه داعى خود را در مشهد مدعوّ مى داند و آن مدعو را که خداى سبحان است شاهد خویش مشاهده مى کند و با این شهود پیوند دیگرى برقرار مى سازد[73]، به بیان دیگر دعا نسبت مستقیمى با معرفت شهودى دارد. آنگاه که بنده مولاى خویش را در مقام جواد، قادر، علیم و حکیم، مشاهده مى کند و از طرفى خودش را عاجز، فقیر و جاهل مى یابد، به او پناه مى برد و از او کمک مى طلبد، از همین رو دعا ادب همیشگى انبیاء، مرسلین و اولیاء است. قرآن کریم حضرت ابراهیم (علیه السلام) را مقلب به «اوّاه» داشته است و اوّاه صفت فردى است که زیاد دعا و آه دارد.[74]
بنابراین سالک در هر مقام و منزلتى حتى در مقام تسلیم و رضا که مراتب آغازین سلوک است بى نیاز از دعا نمى باشد، بلکه با دعا سلوک خویش را کاملتر مى کند، علاوه بر آنکه مقامات گذشته خویش را با دعا تداوم مى بخشد.
یک نکته:
البته باید توجه داشت عارفان به دلیل مراتب خاصى که دارند دعا را در صرف سؤال جهت دفع بلا و جلب منفعت به کار نمى برند؛ بلکه آن را مطلقِ توجه و تفرع و اتصال بنده به خالق تلقى مى کنند. به نظر مى رسد مخالفت برخى اولیاء با دعا به جهت اول باشد نه دوم.
دعا و حکمت بالغه
پرسش 6 . آیا دعا با اعتقاد به اینکه خداوند حکیم است و کارها را بر وفق مصلحت انجام مى دهد منافات ندارد؟!
در این باره باید دانست؛ دعا در چارچوب حکمت الهى است نه امرى خارج از آن تا با آن منافى باشد؛ یعنى دعا داراى مرز و حدود است چه از حیث آداب، چه از حیث محتوا و آنچه که از خدا طلب مى کنیم، از این رو به هر دعایى با هر ویژگى و هر محتوایى توصیه نشده است و نیز تأثیرگذارى دعا بدون حد و مرز نمى باشد. دعا باید در چارچوب مصالح و مفاسد انسانى باشد؛ یعنى خواستن مصالحى که خداوند مقرر فرموده و درخواست دورى از مفاسدى که حضرت حق به ترک آن دستور داده اند و این یک سنت الهى است و دعا باید با سنت هاى الهى [حکمت خداوند ]هماهنگ باشد، چنانچه حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: «ان کرم الله سبحانه لا ینقض حکمة فلذلک لا یقع الاجابة فى کل دعوة»[75]؛ «کرم خداوند حکمتش را نقض نمى کند. به همین دلیل است که هر دعایى اجابت نمى شود»
اگر دعا بر خلاف حکمت بالغه الهى باشد نه تنها مؤثر نیست و به رشد آدمى کمک نمى کند؛ بلکه به نزول او مى انجامد و خشم خدا را مى انگیزد.
از خدا، غیرخدا را خواستن*** ظن افزونى است و کلى کاستن[76]
مرز دعا
پرسش 7 . آیا براى دعاها حد و مرزى هم هست یا هر چه خواستیم مى توانیم دعا کنیم؟
دعا داراى مرزهاى تعریف شده اى است و تنها در چارچوب همان مرزها اثر گذار خواهد بود و خارج از آن تأثیرى نخواهد داشت. از جمله مهم ترین مرزها عبارتند از:
1. همخوانى با سنن و قوانین الهى؛ خداوند متعال عوالم هستى و موجودات را بر اساس قوانین و نظام خاصى آفریده است و تدبیر امور طبق همان سنن است. از این رو اگر کسى دعایى کند که خلاف این سنن و نظام باشد نباید در انتظار تحقق آن باشد چنانکه حضرت على (علیه السلام) در پاسخ به پرسش صوحان عبدى که سؤال نمود: کدام دعا بیراهه تر است؟ امام فرمود: «دعاى کسى که براى تحقق آن چه ناشدنى است دعا کند».[77] و نیز از ایشان نقل شده است که: من در دعا گفتم: خداوندا! مرا به هیچ یک از بندگانت نیازمند مساز.[78]
2. همخوانى با نظام تشریع؛ خداوند متعال براى انسان قوانینى را وضع کرده که ما از آن به نظام تشریع یاد مى کنیم این نظام همان بایدها و نبایدها و همان حسن و قبح و همان خوشایندها و به آیندها است. یکى از مرزهاى دعا همین قوانین تشریعى است. بر این اساس آدمى نمى تواند از خداوند عمل قبیح یا برآیند و یا نبایدى را طلب کردن امور قبیح نهى شده است.[79]
شرایط دعا
پرسش 8 . درباره شرایط استجابت دعا برایم توضیح دهید. خیلى وقت ها دعا مى کنم ولى مستجاب نمى شود! چرا؟!
مقصود از شرایط دعا امورى است که اجابت دعا منوط به تحقق آنهاست. مهم ترین شرایط عبارتند از:
1. معرفت؛ یکى از شرابط مهم و اساسى در دعا آن است که آدمى بداند در برابر چه وجودى ایستاده است و از چه کسى طلب مى کند و با چه عظمتى سخن مى گوید و بداند که چه مى گوید و چه مى خواهد بنابراین شناخت خدا و عظمت او و شناخت خود به عنوان مخلوق و محتاج و نیازمند محض و شناخت آنچه بر زبان جارى مى کند و مى خواهد از شرایط اصلى دعاست.
امام صادق (علیه السلام) علت عدم استجابت دعا را چنین مطرح فرموده است: «لانکم تدعون من لا تعرفونه»[80]؛ «شما کسى را مى خوانید که بدو معرفت ندارید».
و در روایت دیگرى مى فرماید: «و لانکم تدعون من لا تعرفون و تسئلون ما لا تفهمونه» [81] «زیرا موجودى را مى خوانید که معرفت به او ندارید و تقاضا مى کنید چیزى را که نمى فهمید».
2. عمل صالح یا طاعت اوامر و نواهى الهى؛ دعا کننده علاوه بر معرفت بر آنچه که مى داند نیز باید عملى کند که ما از آن به عمل صالح تعبیر مى کنیم. خداوند متعال در قرآن وعده داده است که دعاى مؤمنان و انجام دهندگان عمل صالح و اجابت مى کند: «وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»[82] و احادیث نیز بدین امر تأکید کرده اند[83] از جمله خطبه قابل تدبر ذیل از امام على (علیه السلام) که در پاسخ به اسباب عدم استجابت دعا فرمودند: «خدا را شناختید، اما حقش را – چنان که بر شما واجب کرده است – ادا نکردید… به پیامبرش ایمان آوردید، اما با سنتش مخالفت کردید و به شریعت او پاى بند نبودید… کتاب خدا را که بر شما فرو فرستاده، خواندید اما به آن عمل نکردید و گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم اما مخالفت کردید… گفتید که از آتش مى ترسید. در حالى که بدنتان را با گناهان به آتش مى سپارید… گفتید دوستدار بهشتید، در حالى که هماره کارهایى انجام مى دهید که شما را از بهشت دور مى سازد…»[84].
3. اخلاص؛ یعنى دعا کننده در هنگام دعا، تنها سبب را خداوند بداند و همه امور را بدست او تلقى کند، چنانکه خداوند متعال اخلاص در دعا را موجب استجابت دعا دانسته است[85] و از این رو بدان دستور داده است[86] و نیز حضرت على (علیه السلام) در پند دهى به فرزندش فرمود: «و اخلص المسألة لربک فان بیده الخیر و الشر»[87]؛ «و در درخواست از پروردگار خالص باش که خیر و شر به دست اوست».[88]
به عبارت دیگر: اگر انسان از خداوند چیزى طلب کند و بخواهد مطلوبش را مستجاب بیند، باید امیدش را از غیرخدا قطع کند و تنها امیدش خدا باشد. در این باره امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هرگاه کسى از شما بخواهد دعایى کند که حتماً اجابت شود پس باید از تمام مردم قطع امید کند (قطع اسباب مادى) و براى او امیدى جز به خدا نباشد. در این حال وقتى حق تعالى صدق این معنا را از قلب سالک دریافت، هر دعایى را جز ه اعطا و اجابت پاسخ نمى دهد.[89]
هر که را دل پاک شد از اعتدال*** آن دعایش مى رود تا ذوالجلال[90]
4. حضور فکر و دل؛ در حالت دعا آدمى باید فکرش حاضر باشد و مهم تر دل او نیز همین طور؛ یعنى داعى در هنگام دعا نباید فکرش به امور دیگرى معطوف شود و در نتیجه دل و قلب او نیز در جاى دیگر باشد؛ بلکه تمامى فکر و قواى فکرى او و نیز تمامى قلب و دل و قواى آن در محضر پروردگار و آنچه که به خدا مى گوید حاضر و هشیار باشد.
چنانکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لا یقبل الله عز و جل دعاء قلب ساه»[91]؛ «خداوند عز و جل دعاى دل غافل را نمى پذیرد.
و نیز فرمود: «اعلموا ان الله لا یقبل دعاء عن قلب غافل»[92]؛ «بدانید که خداوند دعا را از قلب و دل غافل و غیرحاضر مقبول نمى کند». روایات و احادیث در این خصوص فراوان است.[93]
باید توجه داشت کسى که فکر و دلش حاضر نیست تنها لقلقه زبان دارد و دعا فقط تکرار لفظ یا لقلقه لسان است.
گفت: فاش کن که آن، کار تو نیست
لایق انفاس و گفتار تو نیست
کآن نفس خواهد ز باران پاک تر
وَز فرشته، در روش درّاک تر
عمرها بایست، تا دم پاک شد
تا امین مخزن افلاک شد
خود گرفتى این عصا در دستِ راست
دست را دستان موسى از کجاست؟
5. کسب حلال؛ یکى دیگر از شرایط استجابت دعا آن است که داعى و دعاکننده باید رزق خود را از راه حلال، طیب و طاهر به دست آورده باشد، انسانى که گوشت و پوست و استخوانش از ارتزاق حرام رشد کرده باشد دعایش نامستجاب است. از همین رو، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: «درآمدت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا هرگاه لقمه حرامى به دهان خویش ببرد تا چهل روز از او دعایى پذیرفته نمى شود»[94]
و نیز امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «هر که شاد شود که دعایش به اجابت رسد باید کسب خود را پاک سازد».[95]
آداب دعا:
از آداب دعا مى توان به شرائط کافى دعا نیز یاد کرد؛ یعنى امورى که موجب کمال دعا و رفعت مرتبه گشته و تأثیرگذارى و اثربخشى بیشتر مى شود. مهم ترین این آداب عبارتند از:
1. طهارت؛ که عبارت است از وضو و غسل. على (علیه السلام) فرموده اند: «اذ انزل بک امر عظیم فى دین او دنیا، فتوضاً و ارفع یدیک»[96]؛ «هرگاه کار بزرگ و دشوار دینى یا دنیایى روى آورد، وضو بگیرد و دست هایت را بلند کن»
2. آغاز با نام خدا؛ در ابتدا با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و یاد خدا دعا را شروع کنیم؛ چرا که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «دعایى که اولش با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز شده باشد رد نمى شود».[97]
3. ستایش الهى؛ تمجید و تحمید و ثناگویى خداوند متعال در آغاز دعا بیانگر میزان معرفت داعى به حضرت حق است. از این رو، امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «هر دعایى که قبلش تمجید خداوند متعال نباشد به جایى نخواهد رسید».[98]
على (علیه السلام) نیز مى فرماید: «درخواست پس از سایش است، پس در آغاز خدا را ستایش کنید و آن گاه حاجت هاى خود را بخواهید، خداوند عزّ و جلّ را پیش از بیان درخواست ها مدح و ثنا کنید»[99] بسیارى از دعاهایى که از معصومان (علیهم السلام) به دست ما رسیده است چنین اند و آغاز دعا با ثنا و ستایش الهى مى باشد.
4. صلوات؛ در فرهنگ دینى توصیه شده است تا با درود بر حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) دعا آغاز شود و این عمل موجب استجابت دعا خواهد شد. على (علیه السلام) در این خصوص مى فرماید: «هرگاه از خداوند سبحان حاجتى خواهى، با درود فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) سخن آغاز کن، آن گاه حاجتت را بخواه که خداوند بزرگوارتر از آن است که دو حاجت از او خواسته شود و یکى را اجابت و دیگرى را رد کند»[100]
5. شفاعت خواهى؛ براى استجابت دعا باید از وسایلى و وسایطى استفاده کرد که در نزد پروردگار قرب و منزلت دارند تا به جهت آنان خداوند متعال حوائج و نیازهاى مادى و معنوى را محقق سازد. در احادیث شریف توسل به امامان و قرآن موجب استجابت دعا تلقى شده است.[101]
6. اقرار به گناه؛ امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: در آغاز دعا مدح خداوند متعال سپس اقرار به گناه و آنگاه خواستن و طلب کردن[102]
7. تضرع و اظهار عجز؛ در احادیث قدسى خداوند متعال به انبیاء خویش توصیه کرده که هنگام دعا، او را تضرع و خشوع بخوانند[103] در آیات قرآنى نیز به قرین بودن دعا با ترس و خوف و تضرع، خشوع تأکید شده است.[104] چنانکه على (علیه السلام) نیز فرموده اند: «علیکم بمسألة ذل و خضوع و تملّق و خشوع»[105]؛ «با حالت ذلت و فروتنى و ثناگویى و خشوع درخواست کنید»
گریه بهترین نشان تضرع؛ اشک بهترین نماد بر تضرع و خشوع آدمى است و از این رو، محبوب خداست.[106] و به همین جهت بهترین سلاح انسان وارسته دانسته شده است[107] و از همین حیث است که اهل بیت (علیهم السلام) از چشم خشک و بدون اشک به خدا پناه مى بردند[108] و براى همین است که براى گریه از خداوند طلب یارى مى کردند[109] و به همین دلیل على (علیه السلام) مى فرماید: «هنگام گریه را براى دعا مغتنم شمارید».[110]
پس دعاى خشک، هِل اى نیکبخت!
که فشاندِ دانه مى خواهد درخت
گر ندارى دانه، ایزد ز آن دعا
بخشدت نخلى که نعم ما سعى
همچو مریم، درد بودش داندنى
سبز کرد آن نخل را صاحب فنى
8. دو رکعت نماز؛ امام صادق (علیه السلام) تأکید فرموده اند که براى به دست آوردن حاجت دعا را با دو رکعت نماز قبل از آن قرین سازید.[111]
9. بلند کردن دست ها به سوى آسمان؛ در احادیث به بلند کردن دست ها به سوى آسمان توصیه شده است و از روایات گوناگون به دست مى آید که معصومان (علیهم السلام) نیز هنگام دعا چنین مى کردند.[112]
حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: «هر کس از شما از نماز فارغ شد، دستانش را به سوى اسمان بلند کند و در دعا بکوشد».[113] این حالت بنابر روایات نوعى اظهار بندگى است یا نوعى نماد این حقیقت که خویش را چون غریقى تلقى مى کند که دست دراز کرده و به دامن رحمت الهى مى چسبد و به دامان پرمهرش چنگ مى زند تا حضرت حق او را از این ورطه حولناک نجات دهد.[114]
10. کوچک نشمردن خواسته خود؛ دعا کننده براى آنکه خواسته اش به اجابت برسد، نباید آن را کوچک بشمارد، چنانکه اهل بیت (علیهم السلام) بر آن تأکید فراوان کرده اند[115].
11. اصرار بر دعا؛ از آنجا که نفس دعا در پیشگاه پروردگار متعال مطلوبیت و موضوعیت دارد، باید بر آن مصر بود علاوه بر آنکه این اصرار خود موجب اجابت نیز خواهد گشت.
حضرت على (علیه السلام) فرموده اند: «هر کس در کوبیدن در [یعنى دعا کردن] پایدارى کند و در گشودن آن [یعنى اجابت دعا ]اصرار کند، داخل خواهد شد [یعنى دعایش مستجاب مى گردد][116]
12. انصاف در دعا؛ داعى نباید خواسته ها و نیازهاى خویش را بیش از حد قرار دهد؛ بلکه باید انصاف را در این جهت مراعات کرده و خواسته هاى خویش را به صورت الاهم فى الاهم یا با اولویت بندى مطرح سازد، البته این نه به جهت نغوذً بالله بخل حضرت حق باشد؛ بلکه ادب بنده چنین اقتضایى دارد که خواسته هاى خود را در حد اعتدال و انصاف مطرح سازد، چنانکه ائمه (علیهم السلام) به آن تأکید کرده اند.[117]
13. امید به اجابت؛ در هنگام دعا نباید از استجابت آن ناامید بود؛ بلکه با حسن ظن به پروردگار عالمیان و با امید به تحقق آن نیازها را مطرح کرد، چنانکه معصومان (علیهم السلام) تأکید فراوانى کرده اند تا دعا را با یقین به اجابت و حسن ظن به برآورده شدن آن مقرون سازیم.[118]
زمان و مکان دعا
پرسش 9 . آیا براى دعا، زمان و مکان مخصوص هست و یا در هر وقت و هر طور خواستیم مى توان دعا کرد؟
زمان دعا:
هر چند دعا در هر وقتى مطلوب است ولى بر اساس روایات اوقات مخصوصى که زمینه مناسب تر براى دعا کردن فراهم مى آورد معین شده است. از جمله: سحر و نیمه شب[119] هنگام تلاوت قرآن، هنگام اذان، هنگام بارش باران، هنگامى که دو لشگر اسلام و کفر در مقابل یکدیگر قرار مى گیرند و گروهى آماده شهادت مى شوند، هنگامى که ستمدیده اى صداى مظلومیتش بلند مى شود.[120] پس از اقامه نماز[121] هنگام غروب خورشید و طلوع فجر[122]
دست اشکسته بر آورد دعا*** سوى اشکسته، برد فضل خدا[123]
گفتنى اینکه؛ اولاً، برخى از دعاها نیز در وقت خاصى از سال باید خوانده شود که در کتب دعایى مشخص شده است. روز جمعه[124] و هنگام سجده[125]
ثانیاً، حکمت برخى از این اوقات به دلیل تحقق قرب به پروردگار است، مثلاً هنگام اذان یا تلاوت قرآن، آدمى به خداوند نزدیک تر است و از این رو زمینه براى دعا و استجابت دعا فراهم تر مى باشد. بعضى از این زمان ها به دلیل سکوت، آرامش و مغفول شده از امور دنیوى و تعلقات بستر مناسبى براى توجه خاص و ویژه به پروردگار است مانند سحرها، یا پاره اى از این اوقات به دلیل قرابت زمانى و مفات یا شهادت یا ولادت معصومان یا نزول قرآن [شب قدر] اهمیت مى یابد و…
مکان دعا :
خداوند در همه جا هست و به هر جا رو کنیم او در آنجا حاضر است[126] از این رو نمى توان دعا را به مکان مشخصى محدود ساخت، ولى در عین حال به دلیل و ویژگى ها و تقدس هایى که برخى از مکان ها دارند، دعا در آن مکان ها توصیه و زمینه اجابت در آنها نزدیک تر تلقى شده است مانند مسجد[127] یا مسجد کوفه[128] یا مکان هاى مقدسى چون مسجدالحرام، مسجدالنبى، مشاهد مشرفه و… که در کتب دعا به صورت مشخص آمده است.
دعا در جمع یا در تنهایى؟!
پرسش 10 . من گاهى در تنهایى و خلوت، حضور قلب و حال بهترى براى دعا دارم، اما از سوى دیگر شنیده ام که خداوند دعاها را در جمع بهتر مستجاب مى کند؛ کدام یک را انجام دهم؟
در پاره اى روایات بر دعا به صورت جمعى تأکید شده است و برخى نیز آن را در زمره آداب دعا تلقى کرده اند.[129]
در برخى احادیث و به توصیه برخى از اولیاء الهى به دعا در تنهایى و خلوت توصیه شده است.[130]
اکنون چه باید کرد در تنهایى دعا کرد یا در جمع؟
به نظر مى رسد در مواردى که دعاى جمعى توصیه شده است، نظر به خواسته اجتماع و جمع بوده است یعنى براى برآورده شدن نیازهاى اجتماعى که به جمع مربوط است نه فردى دعاهاى جمعى اثر بیشترى دارد و آدمى راحت تر مى تواند راز و نیازهاى مستور از دیگران را با خداى خویش در میان گذارد علاوه بر آنکه از رذایل اخلاقى چون عجب و ریا مصون مى ماند و مهم تر در خلوت تنهایى فقط خود را با قیوم خود خواهد دید، یعنى با آن که خالق اوست و مدبر و قوام بخش اوست او در این خلوت در مى یابد که فقط با جناب اوست و با او در ارتباط سخت است و در این صورت در مى یابد همیشه در حال خلوت با حضرت او بوده و فقط وى با اوست و نه غیر او[131] و در این زمان بهتر مى تواند با خداى خویش ارتباط برقرار کرده و سخنان خویش را با او واگویه نماید و هر چه در این تنهایى بیشتر پیش رود به مقام فناى در حق بیشتر نزدیک خواهد شد تا آنجا که گویا دعاى او دعاى حق است.
آن دعاى بیخودان، خود دیگر است
آن دعا زو نیست، گفتِ داور است
آن دعا حق مى کند، چون او فناست
آن دعا و آن اجابت از خداست
واسطه مخلوق، نى اندر میان
بى خبر زآن لابه کردن جسم و جان[132]
دست به سوى آسمان
پرسش 11 . چرا در هنگام دعا، بلند کردن دست ها به سوى آسمان سفارش شده است؟ مگر خداوند همه جا نیست؟
برخى گمان مى کرده اند به دلیل آنکه بلند کردن دست ها به سوى آسمان موجب مکانمندى براى خداوند متعال مى شود باید آن را ترک کرد ولى با توجه به حکمت بلند کردن دست ها به سوى آسمان این پندار مخدوش مى نماید. به فرموده علامه طباطبایى حقیقت تمام عبادت هاى بدنى، فرود آوردن معناى باطنى به صورت مظاهر و آشکار ساختن حقایق فراتر از زمان در قالب جسمانیت است مانند: نماز، روزه و حج و امثال آن. اگر این تنزیل نباشد عبادت بدنى بى معنى خواهد بود. دعا نیز چنین است دعا تمثیل توجه قلبى و درخواست باطنى است مانند درخواستى که در میان ما انسان ها رایج است و مى بینیم که فقیر مستمند از شخص ثروتمند درخواست برآوردن حاجت مى کند و در این حالت دست خویش را به سوى او مى گشاید و با ذلت بر آوردن خواهش خویش را مى طلبد، در دعا نیز دراز کردن دست ها به سوى آسمان حقیقى نیست تا تلقى این پندار شود که گویا خدا در آسمان است؛ بلکه عملى نمادین است براى درخواست موجودفرودست ازموجودى بالاتر. باطن دعا درخواست از حضرت حق است که در ظاهر و در بعد جسمانى به صورت بلند کردن دست به سوى آسمان ظاهر گشته است.[133]
دلیل بى اهمیتى به دعا
پرسش 12 . چرا بسیارى از مردم به دعا اهمیت نمى دهند و تنها به هنگام گرفتارى مشکلات دست به دعا بر مى دارند؟
اگرچه برخى مردم هنگام گرفتارى به دعا مى پردازند و چون خلاصى یافتند دعا را فراموش مى کنند به گفته مولوى:
آن زمان خود، جملگان مؤمن شوند
آن زمان خود، سرکشان برسر دوند
آن زمان، زارى کنند و افتخار
همو دزد و راهزن در زیر دار[134]
یا : وقت محنت گشته اى الله گو *** چون که محنت رفت، گویى: راه کو
اما حقیقت آن است که «دعا» غریزى انسان و «خواستن» از خداوند فطرى بشر است؛ متأسفانه آدمى در هنگام رفاه و اسایش و آرامش توجه اش به اسباب و علل میانى معطوف مى شود و از رب الارباب و سبب الاسباب و عله العلل یعنى خداوند متعال غافل مى گردد. در واقع در هنگام راحت طلبى و آسوده خواطرى به پروردگارش شرک مى ورزد وى مى پندارد تنها علل و عوامل مادى و میانى کارساز هستند و گویا خداوند متعال و علل غیرمادى نقشى در زندگى بشرى ندارند، به بیان دیگر در این زمان تعلقات مادى و وابستگى هاى دنیوى حجابى بر حقیقت امر و خواسته فطرى و غریزى او مى شود و از این رو به دعا بى اهمیت گشته و از آن غفلت مى کند؛ اما همین که مشکلى، سختى و نیازى پدیدار گشت گویا آن حجاب ها و آن تعلق ها و آن غفلت ها کنار مى رود و انسان متوجه خداوند متعال مى گردد و او را مى خواند و از سوى او مدد مى جوید، اما مع الأسف همین که در این حالت دعا کرد و خداوند اجابت فرمود، دوباره وضعیت قبلى و غفلت او باز مى گردد و دعا را به کنارى مى نهد.[135]
چنان که قرآن به این حقیقت تلخ اشاره کرده است:
«وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یَجْحَدُ بِ آیاتِنا إِلاّ کُلُّ خَتّارٍ کَفُورٍ»[136]؛ «و چون موجى کوه آسا آنان را فراگیرد، خدا را با اخلاص در این بخوانند و[لى] چون نجاتشان داد و به خشکى رساند، برخى از آنان میانه رو هستند و نشانه هاى ما را جز هر خائن ناسپاس انکار نمى کند».
باید حجاب تعلقات و وابستگى هاى واهى خویش را کنار زنیم و با تذکار و بیدارى و هشیارى غفلت را از خویش دور سازیم تا در هر حال چه امنیت چه اضطرارى چه راحت چه ناراحت سخن گفتن با خدا و راز و نیاز با او یعنى دعا را فراموش نکنیم. على (علیه السلام) معتقد است انسان همواره باید به درگاه حق، دعا کند و چنان نباشد که تنها در حال عافیت و سلامت او را بخوان: «آن که به بلایى گرفتار آمده هر چند گرفتارى اش بزرگ باشد، از آن کس که در عافیت و سلامت به سر برده و از بلا ایمنى ندارد، به دعا کردن سزاوارتر نیست».[137]
چون در آید نزع و مرگ، آهى کنى
ذکر دلق و چارُق آن گاهى کنى
تا نمانى غرقِ موج و زشتیى
که نباشد از پناهى پشتیى
یاد نارى از سفینه راستین
ننگارى در جارق و در پوستین
چون که درمانى به غرقاب فن
پس ظلمنا ورد سازى بر ولا
دیو گوید: بنگرید این خام را
سر برید این مرغ بى هنگام را[138]
موانع اجابت دعا
پرسش 13 . منظور از موانع اجابت دعا چیست؟ آیا ما مى توانیم آن موانع را از سر راه برداریم و یا اینکه در اختیار ما نیست؟
دعا زمانى اثرگذار است که موانعى بر سر راه آن نباشد، اگر موانع بود، دعا تأثیر خود را نخواهد داشت؛ مهم ترین موانع اجابت دعا عبارتند از:
1. گناه؛ نافرمانى خداوند متعال مانع بزرگى بر سر راه اجابت دعاست و این مسأله چندان اهمیت دارد که با تعابیر گوناگونى خطر آن نسبت به دعا گوشزد شده است: حاجب دعا، حبس دعا، منع دعا، مانع اجابت، بسته کردن راه اجابت و…[139]
تو همى جنسى بوى آن حرام
مى زند بر آسمان سبز فام
همراه انفاس زشتت مى شود
تا به بوگیران گردون مى رود
بوى کبر و بوى حرص و بوى آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خورى سوگند: من کى خورده ام؟
از پیاز و سیر تقوى کرده ام
آن دم سوگند، غمازى کند
بر دماغ همنشینان بر زند
بس دعاها رد شود از بوىِ آن
آن دلِ کر، مى نماید در زبان
اِخسئوا آید جواب آن دعا
چوب رد، باشد جزاى هر دَغا[140]
2. ستم یا مظالم؛ حقوق مردم در فرهنگ دینى از جایگاه ویژه اى برخوردار است و از این رو اگر کسى ظلمى و تعدى نسبت به این حقوق چه فردى و چه اجتماعى روا دارد، دعایش مادامى که این ستم را جبران نکند مستجاب نخواهد گشت و در واقع این ستم یکى از بزرگترین موانع استجابت دعایش خواهد بود. حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: «خداوند متعال به عیسى بن مریم وحى کرد که بنى اسرائیل چنین ابلاغ کند… من دعاى کسى را که حتى ضایع شده از بندگانم را بر عهده دارد، اجابت نمى کنم»[141]
3. خلاف حکمت الهى؛ اگر خواسته و نیازى که در دعا بر زبان جارى مى شود مخالف حکمت الهى باشد به اجابت نخواهد رسید. حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: «خداوند کریم حکمت خویش را نقض نخواهد کرد. از این رو هر دعایى مستجاب نمى گردد»[142]
4. ترک امر به معروف و نهى از منکر؛ اگر امر به معروف و نهى از منکر – که یکى از مهم ترین ابزارهاى نظارتى به شمار رفته و در اسلام از جایگاه ویژه اى برخوردار است – ترک شود و تنها براى ایمن سازى و سالم سازى جامعه اکتفا شود، چنین دعایى مستجاب نخواهد شد.
چنانکه على (علیه السلام) فرمودند: «امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که خداوند بدان را بر شما مسلط خواهد کرد، آن گاه است که دعا مى کنید، اما دعایتان مستجاب نمى شود».[143]
سبب رد دعا
پرسش 14 . گاهى دعا کننده شرایط و آداب دعا را رعایت کرده و از موانع استجابت دعا نیز مصون است ولى در عین حال دعایش به اجابت نمى رسد، دلیل آن چیست؟
به نظر مى رسد دو امر عمده سبب رد دعا مى شود:
الف. مصلحت
واضح است که علم انسان محدود بوده و به همه جوانب امور خود آگاه نیست. از این رو گاه مى پندارد امرى راى او مطلوب و مفید است که در واقع چنین نیست و گاه گمان مى کند امرى براى او مضر و مطلوب است که در واقع بر عکس آن مى باشد. قرآن نیز این امر را با لحن هاى گوناگون مطرح کرده است.[144]
دعا کننده گاه فکر مى کند خواسته و نیازى را که به محضر خدا ارائه کرده و تقاضاى انجامش را داشته است به مصلحت اوست؛ ولى از آنجا که خداوند عالم به همه امور است مى داند که در واقع چنین نیست و از این رو آن تقاضا و دعا را رد مى کند یا مى داند در زمان دیگرى این نیاز به نفع اوست و به این جهت اجابت آن را به تأخیر مى اندازد.
در این کلام امیرالمؤمنین تأمل فرمایید: «بسا ممکن است اجابت دعا را به تأخیر اندازد تا پاداش فزون ترى بهره سائل شود و عطاى شخص امیدوار کامل تر شود. و بسا ممکن است درخواستى داشته باشى که به تو ندهند و به جاى آن خیرى در این دنیا یا آخرت به تو ببخشند، یا آن را با چیزى که برایت بهتر است جابه جا کنند. بسا دنبال چیزى باشى که اگر به تو داده شود نابودى دینت در آن باشد».[145]
در حکایت ذیل نیز که مولانا به خوبى این مسأله را تبیین کرده است تدبر کن:
دزدکى از مارگیرى، مار بود
زابلهى آن را غنیمت مى شمرد
وا رهید آن مارگیر از زخم مار
مار، کشت آن دزد او را زار زار
مار گیرش دید، پس بشناختش
گفت: از جان، مارِ من پرداختش
در دعا مى خواستى جانم از او
کش بیابم مار، بستانم از او
شکر حق را کآن دعا مردود شد
من زیان پنداشتم، و آن سود شد
بس دعاها کآن زیان است و هلاک
وز کرم مى نشنود یزدان پاک
ب. دوستدار تداوم دعا از سوى خداوند
گاه سبب رد یا تأخیر در اجابت دعا بدان خاطر است که خداوند دوست دارد که حال لطیف و خوش دعا کننده همچنان بردوام باشد زیرا محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در روى زمین دعاست «حب الاعمال عند الله تعالى على وجه الارض الدعا»[146].
و به فرمایش امام باقر (علیه السلام) : «ما من شى ء افضل عند الله من الا سئل»[147]؛ «من هیچ چیز نزد خدا بهتر از درخواست کردن از او نیست»
امام صادق (علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «بنده هنگامى که دعا مى کند، خداوند به دو فرشته مى گوید: دعایش را مستجاب کردم لکن او را در نیازش محبوس دارید [و اجابتش را به تأخیر افکنید ]زیرا من دوست دارم که صوتش را بشنوم».[148]
اى بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود خلوصش بر سما
تا رود بالایى این سقف برین
بوى مجمر از انین المذنبین
پس ملائک با خدا نالند راز
کاى مجیب هر دعا! و اى مستجار!
بنده مؤمن تضرع مى کند
او نمى داند به جز تو مستند
تو عطا بیگانگان را مى دهى
از تو دارد آرزو هر مشتهى
حق بفرماید: که نه از خوارى اوست
عین تأخیر عطا، یارى اوست
حاجت آوردش ز غفلت، سوى من
آه کشیدش مو کشان در کوى من
گر برارم حاجتش، او وا رود
هم در آن بازیچه، مستغرق شود
گرچه مى نالد به جان یا مستجار
دل شکسته، سینه خسته، گو: بزار
خوش همى آید مرا آوازِ او
وآن خدایا گفتن و آن رازِ او
***
بى مرادى مؤمنان از نیک و بد
تو یقین مى دان که بهر این بود[149]
دعاهاى مستجاب و نامستجاب
پرسش 15 . چرا دعاى برخى از دعاکنندگان به اجابت مى رسد و دعاى گروه دیگرى مستجاب نمى شود؟
باید دانست استجابت دعا و عدم استجابت آن دلایل متعددى دارد؛ اما با استفاده از روایات به برخى از مهم ترین آنها اشاره مى کنیم:
الف. دعاى کسانى که مستجاب مى شود
1. دعاى امام عادل براى رعیتش،
2. دعاى پدر نیکوکار براى فرزندش،
3. دعاى فرزند نیکوکار براى پدرش،
4. دعاى مظلوم[150]،
5. دعاى کودکان بى گناه[151]،
6. دعاى مؤمنى براى مؤمن دیگر[152]،
7. قارى قرآن[153]،
8. دعاى فرد نیکوکار براى قومى که سپاس احسانش را نداشتند[154]،
9. کسى که در دعا از همه منقطع گردیده و تنها به خداوند امید بسته است[155]،
10. فردى که در عین دعا راضى به رضاى خداوند است.[156]
ب. دعاى کسانى که مستجاب نمى شود
1. مردى که در خانه بنشیند و بگوید: خدایا روزى مرا برسان،
2. مردى که زنش را نفرین کند در حالى که توانایى بر طلاق او دارد،
3. دعاى مردى که مال خود را بدون مدرک و شاهد به کسى وام دهد و بر علیه او دعا کند،
4. مردى که مال و ثروت داشته باشد و آن را هدر دهد و از خدا طلب روزى کند،
5. نفرین دوستى در حق دوست دیگر[157]،
6. دعاى تارک امر به معروف و نهى از منکر در طلب خیر و بهبودى وضعیت امت اسلامى[158]
از خدا چه بخواهیم
پرسش 16 . امامان بیشتر از خدا چه مى خواستند؟ آیا درباره مسائل روزمره و دنیایى هم دعا مى کردند؟!
با توجه به آموزه هاى روایى و نیز محتویات دعاهاى معتبر مأثوره مى توان گفت که در مجموع مى توان حوائج معنوى و دنیوى را با رعایت مرزهاى دعا از خداوند متعال طلب کرد چنانکه على (علیه السلام) فرموده است:
«بدان بدرستى کسى که گنجینه هاى پادشاهى دنیا و آخرت در دست اوست به تو اجازه داده تا او را بخوانى و اجابت تو را به عهده گرفته و فرمان داده که از او درخواست کنى تا به تو عطا فرماید و از او همت طلب کنى تا تو را رحمت آورد… هرگاه او را بخوانى آوازت را بشنود… پس [حال که او را این گونه شناختى] نیازت را به سوى او مى برى و سفره دلت را نزد او مى گسترانى، از غم هایت به سوى او شکوه مى کنى و حل مشکلات را از او مى خواهى و بر کارهایت از او یارى مى جویى، و از گنجینه هاى رحمتش چیزهایى را مى طلبى که دیگران قدرت بخشیدنش را ندارند، چیزهایى چون فزونى عمر، سلامت بدن و گشایش روزى…»[159]
شاید براى خیلى ها خواسته هاى معنوى جاى اشکال نباشد ولى در خصوص حوائج دنیوى برخى مى پندارند که با روح دعا که نزدیکى به معنویات و دورى از امور دنیوى است ناسازگار مى باشد؛ اما چنین نیست، زیرا حوائج دنیوى مشروع که آدمى را به معنویات نزدیک مى سازد و زمینه را براى تعالى و رشد روح فراهم مى کند، هیچ اشکالى ندارد، دنیا هر چند پل و گذرگاه به آخرت است، ولى محل کشت زار و کاشتن بذر است و هر چقدر آدمى داراى طول عمر، وسعت رزق، روزى حلال، فرزندان و زن صالح و امکانات مشروع و نیز سلامت جسمى باشد کشت بهترى خواهد کرد و برداشتش در آخرت بیشتر خواهد بود. غیر از آنکه اهل بیت (علیهم السلام) به وفور در دعاهاى گوناگون حوائج دنیوى خویش را کنار نیازهاى معنوى مطرح مى کرده اند و بدین سان به ما مى آموختند که از خدا چه بخواهیم. باید از خدا بصیرت و بینش طلب کنیم تا بهتر با او سخن برانیم و دقیق تر بدانیم با او چه بگوییم.
بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس*** تا نپوشد بحر را خاشاک و خس[160]
حضور قلب و حال دعا
پرسش 17 . قبلاً وقتى دعاى کمیل یا نماز مى خواندم حال عجیبى داشتم؛ ولى اکنون در من تأثیرى ندارد؟ چه کنم؟
یکى از دلایل اصلى و عمده اى که ما از عبادات خویش ـ چه در قالب نماز و چه در شکل دیگر ـ بهره فراوان نمى بریم و گاه احساس مى کنیم در مقاطعى در ما مؤثر نیست؛ نبود «حضور قلب» یا نبود «فراغت قلب» است. اگر بکوشیم در عبادات خویش، خود را از اشتغالات افکار دنیایى، فارغ سازیم و دل را یکسره خالى و خالص براى عبادت و مناجات با حق تعالى کنیم؛ مطمئن باشیم که هیچ گاه از انجام دادن این اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوى ژرف و عمیقى برایمان حاصل مى گردد.
مشکل این است که افکار متشتت و اندیشه هاى پراکنده را براى وقت عبادت ذخیره مى کنیم؛ همین که «تکبیره الاحرام» نماز، یا «بسم اللّه » دعاى کمیل را مى گوییم، گویى در دکانى را باز کرده ایم، یا دفتر محاسبات را گشوده ایم، یا کتاب مطالعه را در مقابل قرار داده ایم و یا مشکلات زندگى را مدنظر گرفته ایم!!. دل و قلب خویش را به امور دیگر مشغول مى داریم و از عمل به کلى غافل مى شویم! زمانى به خود مى آییم که به حسب عادت، به سلام نماز یا عبارت هاى پایانى دعاى کمیل رسیده ایم. به فرموده عارف واصل حضرت امام رحمه الله: «حقیقتا این عبادت فضاحت آور است و این مناجات شرم انگیز».[161]
باید بدانیم که در حال عبادات و مناجات، با حضرت حق تکلم مى کنیم و در این گفت و گو اگر توجهمان به غیراو باشد، پاسخى مثبت و مؤثر دریافت نخواهیم کرد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «لاحب للرجل المؤمن منکم اذا قام فى صلاة فریضة ان یقبل بقلبه الى اللّه و لا یشغل قلبه بامر الدنیا، فلیس من عبد یقبل بقلبه فى صلاته الى اللّه تعالى الا اقبل اللّه الیه بوجهه و اقبل بقلوب المؤمنین الیه بالمحبة بعد حب اللّه ایّاه»[162]؛ «همانا من دوست مى دارم مرد مؤمنى را که وقتى اقامه نماز واجب مى کند، قلبش را به سوى خداوند متوجه مى سازد و آن را مشغول امور دنیوى نمى کند. بنده اى نیست که در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه کند؛ مگر آنکه خداوند به وجهش به سوى او اقبال مى کند، و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه کند، بعد از دوستى خداوند با او»
باید توجه کرد که اگر «فکر» و «دل» آدمى در جاى دیگر باشد، در حقیقت خود او همان جا است؛ نه نزد حضرت معبود. به عکس اگر «فکر» و «دل» او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراین مشکل اساسى در عدم بهره ورى بایسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فکر انسان است. ما با هر حرکت قلبى و فکرى، حرکتى دیدنى و یافتنى داریم که براى ما صحنه هایى مى سازد ـ ابتهاج آور و یا هلاکت بار ـ آن هم در محضر ربوبى که در حال تکلم و مناجات با اوییم.
چون رسید اینجا سخن، لب ارببست
چون رسید اینجا قلم درهم شکست
لب ببند ار چه فصاحت دست داد
دم مزن و اللّه اعلم بالرشاد[163]
براى رفع این کاستى و مشکل، عمل به راه کارهاى زیر مفید است:
یکم. قبل از قیام به عبادت و ذکر و دعا؛ یعنى، آن هنگام که انسان مى خواهد عبادت و مناجات را شروع کند، از خداى متعال با کمال تضرع، با فقر و مسکنت و با اصرار، بخواهد وى را به «حضور» موفق کند که اصل مسأله عنایت او است. به هر روى باید توجه کرد که اگر خداوند، انسان را موفق و مؤید بر این امر نسازد، انسان از «حضور» برخوردار نخواهد شد.
دوم. بهتر است در مرحله نخست، از طریق تحصیل «حضور فکر»، به تحصیل «حضور دل» بپردازد؛ به این صورت که تصمیم بگیرد «فکر» خویش را از همان وقت شروع به عبادت یا مناجات، از همه جا و همه چیز قطع کند و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مى گوید، متوجه سازد.
در اثناى عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانه اى و به هر علتى «فکر» وى، خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فکر» او بر اثر غفلت به این سو و آن سو رفت، فورا متذکر شده و رشته فکر را قطع کند و به «حضور» برگردد. بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملاً ملتزم بوده و مجاهدت کند و در آن هیچ سستى روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فکرى»، «حضور دل» نیز محقق خواهد گشت و وقتى چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیرد از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازد.[164]
حضور خاطر اگر در نماز معتبر است*** امید ما به نماز نکرده بیشتر است[165]
آموزه هاى دعاى جوشن کبیر و دعاى سحر
پرسش 18 . چرا در ماه مبارک رمضان به دعاى سحر بسیار تأکید شده و در شب هاى قدر به خواندن دعاى جوشن کبیر خیلى تأکید مى شود؟
مهم ترین آموزه هاى این دو دعاى عظیم القدر در ماه مبارک رمضان، معرفى اسماء حسنى الهى و نقش آن در نظام هستى است. تحلیلى کوتاه از اسماء الهى ما را در فهم محتواى این دو دعا مدد کار خواهد بود.
کل خلقت ظهورات است از اسما و صفات حق و اصلاً وجود جلوه حضرت حق مى باشد. این وجود و هستى در واقع بلوات، مظاهر و مجالى صفات حق اند. از آن نظر که این چنین است کل وجود جلوه خداوند متعال بوده و اسماى الهى منشاء و سرچشمه عالم هستى مى باشد و به همین جهت اسماى حسناى الهى نقش زیادى و بسزایى در وجود دارند.
اگر در آیات قرآن و دعاهاى مأثوره دقت شود، در مى یابیم که خداى متعال در مقام بیان خلق و تدبیر آن، و در مقام بیان انحاء مختلف افاضات و همچنین در مقام بیان بازگشت وجود، و مرگ بعد از مر و شر و نشر و حساب و کتاب و جزاء و نظایر این ها به اسماى حسناى خویش اشاره فرموده: و هر امرى از امور را به خود به اسم خاصى از اسماء خود که مناسب آن امر است نسبت مى دهد.
چند شاهد:
1. «اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»[166]؛ «خداى متعال خالق هر چیز است و اوست وکیل بر هر چیز» در این آیه خلقت و ایجاد هر چیز را به خود با اسم «خالق» نسبت مى دهد. و به بیانى دیگر خداوند در این آیه مى فرماید، خدا به اسم «خالق» خود همه چیز را خلق مى کند.
2. «اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»[167]؛ «جز خداى متعال معبودى نیست، خدایى که حى است، قیوم است و قوام همه وجود به اوست»
در این آیه قوام همه وجود را به خود با اسم «قیوم» نسبت مى دهد و مى فرماید خدا با اسم «قیوم» خود لحظه به لحظه مخلوق را قوام مى دهد و نگه مى دارد.
3. «قُلْ أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ»[168]؛ «اى پیامبر! بگو: آیا براى خود غیر از خداى متعال پروردگارى اتخاذ کنم، در حالى که اوست پروردگار همه، خیر و ربوبیت همه به دست اوست».
در این آیه ربوبیت یعنى تدبیر امر هر مخلوقى را به خود با اسم «رب» نسبت مى دهد و مى فرماید خدا با اسم «رب» خود همه موجودات را ربوبیت مى کند.
4. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»[169]؛ «و از آیات الهى است اینکه زمین را خاشع مى بینى، و وقتى آب را بر آن فرود آوردیم، به احتزاز مى آید و نمو مى کند خدایى که زمین را احیا کرد، مرده ها را به خود با اسم «محیى» نسبت داده و مى فرماید خدا با اسم محیى خویش زمین مرده و انسان هاى مرده و هر موجود مرده را احیاء مى کند و زنده مى گرداند»
5. «لِیَجْزِیَ اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ»[170]؛ «تا خداى متعال جزا دهد به هر کس آنچه را کسب نموده است، خدا سریع الحساب است»
در این آیه که در خصوص روز قیامت است، حساب اعمال در آن روز را به خود با اسم «سریع الحساب» نسبت مى دهد و مى فرماید: آنجا که وقت حساب یعنى روز قیامت رسید، خدا به اسم «سریع الحساب» خویش همه آنچه را که انسان کسب کرده است، حساب خواهد کرد.
ملاحظه مى کنید که آیات گوناگون قران که ما تنها بخشى از آن را مطرح ساختیم حکایتگر این حقیقت است که خداى متعال همه آنچه را که در نظام وجود مى گذرد، با اسماء خود انجام مى دهد و هر امرى از امور را به اسم مناسب آن و از این رو همه آثار اسماء خداست. در حقیقت آن که وجود را تربیت مى کند یعنى حرکت مى دهد، در مسیر پیش مى برد و تکمیل مى سازد، اسماى خداوند است.
با این توضیح مختصر روشن مى شود که چرا دعاى جوشن کبیر که در حدود 1000 اسم از اسماء الهى در آن مطرح شده است داراى چنان جایگاهى است و نیز معلوم مى گردد که چرا با اسماى الهى او را مى خوانیم و از او مدد مى جوییم، دعاکننده در این دعا با هر اسمى از اسماى الهى آثار و برکات و جلوات همان اسم را از خداوند طلب مى کند و از او مى خواهد تا خداوند با همان اسم آن صفت را براى او پدیدار سازد و با همان اسم او را به حضرت حق نزدیک سازد.[171]
از خدا مى خواه تا زین نکته ها***در نلغزى و رسى در منتها[172]
پی نوشت ها:
[1]. لسان العرب، ج 14، ص 258.
[2]. الفروق اللغویة، ص 534.
[3]. لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9602.
[4]. التحفة السنیة، ص 25.
[5]. المصباح المنیر، صص 17-16؛ لسان العرب، ج 14، ص 257.
[6]. میناگر عشق، ص 691.
[7]. قرآن و روانشناسى، ص 360.
[8]. نگا: مؤمن23، آیه 60؛ کافى، ج 2، ص 467.
[9]. غافر40، آیه 14.
[10]. اعراف7، آیه 55.
[11]. همان، آیه 180.
[12]. نگا: المصباح المنیر، صص 99-91.
[13]. بحارالانوار، ج 907، ص 300.
[14]. کافى، ج 2، ص 488.
[15]. غررالحکم، ح 778.
[16]. کافى، ج 2، ص 488.
[17]. همان، ص 468.
[18]. نگا: المصباح المنیر، صص 19-18.
[19]. مثنوى، دفتر ششم، 2344.
[20]. نگا: کافى، ج 2، کتاب الدعا؛ میزان الحکمة، ج 3، عنوان 160.
[21]. نگا: ادب فناى مقربان، ص 37.
[22]. 1. دعاهاى امام در ستایش خداوند؛ 2. درخواست هاى امام؛ 3. دعاهاى امام در اوقات خاص؛ 4. دعاهاى امام هنگام انجام دادن کارها؛ 5. دعاها و نفرین هاى امام درباره اشخاص؛ 6. تعویذهاى قرآنى امام، ر.ک: موحد ابطحى اصفهانى، سید محمد باقر، الصحیفة العلویة.
[23]. فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام) ، صص 183-176.
[24]. تاریخ الطبرى، ج 15، ص LXXXVII ؛ رجال الطوسى، ص 507.
[25]. الذریّعة، ج 8، ص 174.
[26]. همان، ج 2، ص 265.
[27]. مقالات تاریخى، ج 1، صص 379-376.
[28]. نگا: همان، صص 382-379.
[29]. نگا: همان، صص 390-382.
[30]. نگا: همان، صص 393-391.
[31]. نگا: همان، ص 393.
[32]. در این خصوص نگاه کنید به: شفاء الصدور فى شرح زیارة العاشور، ابوالفضل بن ابى القاسم همدانى؛ شرح دعاى صباح اثر مصطفى بن محمد هادى خویى م 1252ق، شرح مناجات شعبانیه نوشته محمد محمدى گیلانى. شرح دعاى سحر امام خمینى(ره)، شرح دعاى صباح اثر مرحوم حکیم سبزوارى و… .
[33]. نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 295.
[34]. همان، صص 303 و 346.
[35]. نهج البلاغه، نامه 31.
[36]. مثنوى، دفتر دوم، 1648-1646.
[37]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص 276.
[38]. مصباح المنیر، ص 19.
[39]. نگا: همان، ص 21.
[40]. مثنوى، دفتر سوم، 188-186.
[41]. بحارالانوار، ج 93، ص 341.
[42]. براى آگاهى بیشتر از محتواى این دعاى عظیم القدر نگا: شرح الاسماء یا شرح دعاء الجوشن الکبیر، ملاهادى سبزوارى، تحقیق دکتر نجفقلى حبیبى.
[43]. دعاى اول، 31 و 32.
[44]. دعاى 5 و 32 و 47.
[45]. دعاى 32 و 47.
[46]. دعاى 32 و 46 و 47.
[47]. دعاى اول و 32.
[48]. دعاى اول و 32.
[49]. فرازهاى نخست دعا.
[50]. براى آشنایى بیشتر با این زیارت گران سنگ نگا: سیماى ائمه در شرح زیارت جامعه کبیره، على نظامى؛ ادب فناى مؤبان، آیه اللّه جوادى آملى.
[51]. نگا: بحارالانوار، ج 58، ص 129 و نگا: حدید57، آیه 9؛ ابراهیم(14)، آیه 1.
[52]. در خصوص آشنایى بیشتر با این آموزه ها نگا: شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق، محمدتقى فلسفى.
[53]. دعاى هشتم.
[54]. «فلما انقضت ایامه اقام و سید على بن ابیطالب…».
[55]. «قد علمت یا الهى، ما نالنى من فلان بن فلان مما خطرت و انتهه منى مما حجرت علیه…».
[56]. «فلعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت… لعن الله آل زیاد و آل مروان… اللهم انى هذا تبرکت به بنو امیه و ابن آکلة الاکباد اللعین بن اللعین… و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه».
[57]. مثنوى، دفتر دوم، 3141-3140.
[58]. کافى، ج 1، ص 158.
[59]. نگا: خداشناسى و فرجام شناسى، از همین قلم دفتر اول، صص 62-61.
[60]. همان، ص 65-64.
[61]. نگا: المیزان، ج 2، صص 42-41.
[62]. نگا: بیست گفتار، ص 235.
[63]. مثنوى، دفتر دوم، 1642.
[64]. میزان الحکمة، ج 4، ص 1649، ش 5546.
[65]. نهج البلاغه، خ 227.
[66]. نهج البلاغه، ص 79.
[67]. نگا: بحارالانوار، ج 47، ص 234؛ میزان الحکمة، ج 4، ص 1677، ش 5701.
[68]. مثنوى، دفتر سوم، 2304-2302.
[69]. مثنوى، دفتر سوم، 1882-1818.
[70]. نگا: شرح بر مقامات اربعین، صص 95-92.
[71]. همان، ص 109.
[72]. بحارالانوار، ج 93، ص 304.
[73]. نگا: اسرار عبادات، صص 54-53.
[74]. نگا: درآمدى بر سیر و سلوک، ص 70.
[75]. غررالحکم، ح 3478.
[76]. مثنوى، دفتر پنجم، 773.
[77]. الامالى، ص 435.
[78]. بحارالانوار، ج 93، ص 325.
[79]. نگا: بحارالانوار، ج 47، ص 249.
[80]. بحارالانوار، ج 93، ص 368.
[81]. تفسیر صافى، ج 1، ص 204.
[82]. شورى42 26.
[83]. نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 368، و 341.
[84]. همان، ص 376.
[85]. لقمان31، آیه 32.
[86]. مؤمنون23، آیه 14.
[87]. نهج البلاغه، نامه 31.
[88]. نگا: المیزان، ج 2، ص 36.
[89]. به نقل از: درآمدى بر سیر و سلوک، ص 75.
[90]. مثنوى، دفتر سوم، 2305.
[91]. بحارالانوار، ج 77، ص 57.
[92]. همان، ص 173.
[93]. نگا: المیزان، ج 2، ص 39.
[94]. بحارالانوار، ج 93، ص 358.
[95]. همان، ص 373.
[96]. بحارالانوار، ج 95، ص 159.
[97]. همان، ج 93، ص 313.
[98]. بحارالانوار، ج 93، ص 321.
[99]. همان، ص 308.
[100]. نهج حکمت، 361.
[101]. بحارالانوار، ج 36، ص 232، و ج 78، ص 9.
[102]. بحارالانوار، ج 93، ص 318.
[103]. همان، ص 305، و ص 314.
[104]. نگا: اعراف7، آیه 56-5؛ انبیاء(21)، آیه 90؛ مریم(19)، آیه 4.
[105]. بحارالانوار، ج 77، ص 341.
[106]. اصول کافى، ج 4، ص 250.
[107]. فرازى از دعاى کمیل و سلاحه البکاء.
[108]. «و اعوذ بک من قلب لا یخشع و من عین لا تدمع» دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.
[109]. «و اعنى بالبکاء على نفسى»، دعاى ابوحمزه ثمالى.
[110]. بحارالانوار، ج 93، ص 336.
[111]. بحارالانوار، ج 93، ص 314 و 316.
[112]. بحارالانوار، ج 95، ص 214.
[113]. تهذیب الاحکام، ج 2، ص 322.
[114]. نگا: اصول کافى، ج 4، ص 249.
[115]. بحارالانوار، ج 69، ص 274 و ج 93، ص 363.
[116]. غررالحکم، ح 9160.
[117]. بحارالانوار، ج 93، صص 303-293؛ تنبیه الخواطر، ج 1، ص 302.
[118]. نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 305؛ نهج البلاغه، نامه 31؛ کافى، ج 2، ص 473.
[119]. کافى، ج 2، ص 8-477.
[120]. همان، 477.
[121]. تهذیب الاحکام، ج 2، ص 322.
[122]. بحارالانوار، ج 90، ص 343.
[123]. مثنوى، دفتر پنجم، 493.
[124]. بحارالانوار، ج 90، ص 343.
[125]. همان، 344.
[126]. بقره2، آیه 115.
[127]. نگا: میزان الحکمة، ج 5، ص 2397، ش 8314.
[128]. کافى، ج 3، ص 492.
[129]. نگا: کافى، ج 2، ص 487؛ بحارالانوار، ج 93، ص 341.
[130]. میزان الحکمة، ج 4، ص 1669، ص 565.
[131]. «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»، حدید(57، آیه 4).
[132]. مثنوى، دفتر سوم، 21-2219.
[133]. نگا، المیزان، ج 2، ص 38.
[134]. مثنوى، دفتر ششم، 4700-4699.
[135]. نگا: المیزان، ج 2، ص 34.
[136]. لقمان31، آیه 32.
[137]. امالى، ص 237.
[138]. مثنوى، دفتر پنجم، 71-1967.
[139]. نگا: دعاى کمیل؛ بحارالانوار، ج 91، ص 382 و ج 78، ص 72؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 23؛ معانى الاخبار، صص 270 و 271.
[140]. مثنوى، دفتر سوم، 70-164.
[141]. بحارالانوار، ج 75، ص 311.
[142]. میزان الحکمة، ج 3، ص 259، ش 5619.
[143]. نهج البلاغه، نامه 47.
[144]. از جمله نگا: بقره2، آیه 216؛ نساء(4)، آیه 19؛ کهف(18)، آیات 82-60 و…
[145]. نهج البلاغه، نامه 31.
[146]. اصول کافى، ج 2، ص 467.
[147]. وسائل الشیعة، ج 4، ص 1092.
[148]. اصول کافى، ج 2، ص 489.
[149]. مثنوى، دفتر ششم، 25-4217 و 4237.
[150]. بحارالانوار، ج 77، ص 421.
[151]. میزان الحکمة، ج 4، ص 1676، ش 5698.
[152]. بحارالانوار، ج 74، ص 72.
[153]. بحارالانوار، ج 93، ص 313.
[154]. همان، ص 349.
[155]. همان، ج 75، ص 107.
[156]. همان، ج 43، ص 351.
[157]. میزان الحکمة، ج 4، ص 1677، ش 5701 و 5703.
[158]. بحارالانوار، ج 93، ص 378.
[159]. نهج البلاغه، نامه 31.
[160]. مثنوى، دفتر ششم، 2311.
[161]. چهل حدیث، 360.
[162]. وسائل الشیعه، ج4، ص686.
[163]. مثنوى معنوى، دفتر 4.
[164]. نگا: مقالات، ج 3، ص 132ـ134؛ چهل حدیث، ص 361 و 362؛ راهیان کوى دوست، ص 83 ـ84.
[165]. ابوسعید ابوالخیر.
[166]. زمر 39، آیه 62.
[167]. بقره2، 255.
[168]. انعام6، 164.
[169]. فصلت41، آیه 39.
[170]. ابراهیم14، آیه 51.
[171]. در خصوص آشنایى با اسماء حسنى الهى نگا: اسماء حسنى، محمد شجاعى. موضوع کتاب.
[172]. مثنوى، دفتر سوم.