برخورد با گنهکاران در سیره پیامبر(ص)
۱۳۹۸/۰۱/۱۴
–
۲۷۰۲ بازدید
رفتار پیامبران با گناه کاران؟
کشف سیره نبوی(ص) در برخورد با مفاسد و رسیدگی به جرایم یکی از نیازهای حیاتی جوامع اسلامی است، و توجه و عمل به سیره و روش پیامبر اسلام(ص) میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات امروزی بشریّت باشد. پرداختن به تمام زوایای سیره نبوی از حوصله این مقاله خارج است. اما به طور خلاصه مواردی بیان میشود.باید دانست؛ هدف رسول اکرم(ص) از مبارزه با مفاسد اجتماعی، رساندن انسان و جامعه بشری به فلاح و رستگاری است؛ زیرا انسان موجودی است که برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نیازمند الگو و اُسوه نیکو میباشد که بتواند با پیروی از او عقل و فطرت خود را شکوفا کند و زمینه خوشبختی خویش را فراهم نماید. برای رفع این نیاز حیاتی، خداوند متعال، پیامبرش را به عنوان اسوه حسنه معرّفی مینماید.[1] بر این اساس، مسلمانان موظّف هستند که تمام ابعاد شخصیت آن حضرت را مورد تحقیق قرار دهند تا مقدمه پیروی از ایشان برای آنان فراهم آید.در اینجا برخی از روشهای مهمی که پیامبر گرامی اسلام در مبارزه با جرایم و مفاسد اجتماعی و هدایت مردم انجام میدادند، بیان میشود:
1. مبارزه با جهل و نادانی
از جمله اقدامات اساسی پیامبر(ص) در مبارزه با مفاسد، تعلیم و تربیت مردم بود.[2] تعلیم و تربیت عبارت است از: مجموعهاى از اعمال عمدى و هدفدار یک انسان (مربى) بر انسان دیگر (متربى)؛ براى ایجاد صفتهاى اخلاقى و علمى یا مهارتهاى حرفهاى. به سخن دیگر؛ تعلیم و تربیت فراهم کردن زمینهها و عوامل شکوفاسازى استعدادهاى آدمى است، در جهت رشد و تکامل اختیارى او به سوى هدفهاى مطلوب و بر اساس برنامهاى سنجیده.[3] یکی از برنامههای پیامبر(ص) در تحقق تعلیم و تربیت مردم، آگاهی دادن به مردم و مبارزه با جهل و نادانی است.
اسلام به عنوان یک آیین همه جانبه و کامل، با توجه به ابعاد جسمى و روحى انسان و نیازهاى واقعى او، براى علم و آگاهى ارزش ویژهاى در نظر گرفته است و همانگونه که نقش بنیادى ایمان در جهت رشد و تعالى انسانها را مطرح کرده، بر نقش اساسى علم در رابطه با پویایى فردى و اجتماعى تأکید کرده است. قرآن کریم در آیات متعددى به ارزش علم و مقام بلند دانشمندان اشاره کرده، جهل و نادانى را به شدّت مورد نکوهش قرار داده است. در آیهاى خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً».[4] در جاى دیگر نیز علم را به عنوان ارزش، وجه تمایز دانایان و نادانان معرفى کرده و میفرماید: «بگو، آیا آنهایى که میدانند با آنهایى که نمیدانند برابرند».[5]در روایتی آمده است: رسول خدا(ص) وارد مسجد شدند؛ دو حلقه جمعیت را مشاهده نمودند که در یکی مردم مشغول عبادت بودند و در دیگری مشغول تعلیم و تعلّم. پیامبر فرمود: «هر دو گروه به خیر هستند ولی من برای تعلیم فرستاده شدهام». سپس آنحضرت در جمعی که مشغول کسب علم بودند حضور پیدا کردند.[6]پیامبر(ص) برای کسب علم چنان اهمیت قائل بودند که در جنگ بدر فرمود: «هر اسیری که بتواند ده نفر از اطفال را باسواد نماید آزاد میگردد».[7]2. مبارزه با سنن جاهلی و خرافات
سنتهای جاهلی ریشه بخش عمدهای از مفاسد و گناهان اجتماعی است؛ لذا رسول خدا(ص) تلاش گسترده تبلیغی و عملی انجام دادند تا آنها را از صحنه زندگی مردم محو نمایند.
آیاتی از قرآن کریم به گوشههایی از این خرافات اشاره میکند، که دو نمونه بیان میشود:
یک. «و گفتند: این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتها است، براى همه) ممنوع است و جز کسانى که ما بخواهیم- به گمان آنها- نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانى است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است! و (نیز) چهارپایانى (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمیبردند، و به خدا دروغ میبستند (و میگفتند: این احکام، همه از ناحیه اوست.) بزودى (خدا) کیفر افتراهاى آنها را میدهد!».[8]از جمله خرافات آنان در زمان جاهلیت آن بود که قسمتى از شتران را از نظر احترام و رعایت حال آنها از باربرى و استفاده از شیر و گوشت آنها خود را محروم نموده و آنها را به بتها اختصاص میدادند، و میگفتند از گوشت آنها نباید کسى استفاده کند جز مردان و از خوردن گوشت آنها زنان محروم بودند، و نیز قسمتى از محصول کشت خود را براى بتها قرار میدادند.[9]دو. آیات 36 تا 40 سوره احزاب به یکی از صحنههای مبارزاتی آنحضرت برای کوبیدن سنتهای غلط جاهلی اشاره میکند. یکی از سنن جاهلی این بود که دختران اشراف نباید به ازدواج طبقه فقیر درآیند و سنت الهی در این موضوع این بود که ملاک برتری، تقواست. پیامبر اسلام(ص) برای نشاندن این سنت الهی بجای آن سنت جاهلی، زینب، دختر عمه خود را که از طبقه اشراف جامعه بود به عقد زید بن حارثه که غلام آزاد شدهای بود درآورد.[10]عرب جاهلی اعتقادات و کردارهای خرافی فراوانی داشت که پیامبر(ص) با همه آنها به مبارزه پرداختند. آنحضرت به همین موضوع اینگونه اشاره میکنند: «تمام آداب و رسوم جاهلیت را زیر پایم قرار دادم».[11]3. مدارا و گذشت
دین اسلام مدارا با توده مردم، اعم از مخالف و موافق را ضروری میداند و عفو و گذشت از اساسیترین اصول دین اسلام، و اوصاف پسندیده اخلاقی در حوزه اخلاق اسلامی است.[12] پیامبر اکرم(ص) به عنوان سر سلسله این الگو، در مدیریت خود همواره بر این اصل تأکید میورزید؛ چنانکه میفرماید: «عاقلترین مردم آن کسى است که از همگان بیشتر با مردم مدارا کند … و پستترین مردم کسى است که مردم را خوار بشمارد [و مورد تحقیر و توهین قرار دهد]».[13]بهکارگیری این شیوه، موفقیت بیشتری برای حاکمان و مدیران جامعه به همراه خواهد داشت؛ از اینرو، پیامبر اکرم(ص) در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه، این شیوه را برگزیدند و اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت آنحضرت در تألیف قلبها، همان محبت و ملایمت بود.
پیامبر(ص) میفرماید: «من با دین حنیف [دین حضرت ابراهیم(ع)] با گذشت و آسان مبعوث شدهام و هرکس با سنت من مخالفت ورزد، از من نیست».[14]وحشی[15] که در جنگ احد، حمزه، عموی پیامبر(ص) را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد، پس از فتح مکه به طائف گریخت، اما پس از مدتی، ناگهان بر پیامبر وارد شد و شهادتین گفت و پیامبر او را بخشید، ولی فرمود: «به جایی برو که دیگر تو را نبینم». او مسلمان شد و بنابر نقلی در یکی از جنگها مسیلمه کذّاب را کشت.[16]4. مبارزه با فقر؛ به عنوان اقدامی برای پیشگیری از جرم و گناه
بسیاری از انسانها با اینکه در فقر به سر میبرند و زندگی سختی دارند، اما با توجه به اندیشه و معرفت و ظرفیت بالایی که دارند، در برابر مشکلات صبر میکنند و فقر آنها را به فساد و گناه نمیکشاند و با عزّت و آبرو زندگی میکنند تا کرامت انسانی آنها حفظ شود، با این حال؛ مگر چند درصد از مردم جامعه این چنیناند و میتوانند در مقابل فقر و تنگدستی مقابله کنند و آنرا نردبان تکامل و تعالی خود قرار دهند؟! به همین جهت؛ تأمین صحیح نیازها، و برآورده شدن نیازهاى زندگی در حد متعادلْ دارای اهمیت است؛ زیرا با توجه به نقش انگیزه که یکى از مبادى رفتار است، مادامى که فرد تحت فشار گرسنگى یا تمایلات جنسى است و یا سرپناهى براى حداقل زندگى ندارد و … غالباً نمیتواند به طرف تعالى اخلاقى و معنوی پیش رود.[17]در تعالیم اسلامى این نکته مورد توجه واقع شده است؛ همانطور که در قرآن کریم میخوانیم: «پس باید پروردگار این خانه را عبادت کنند؛ همانکس که ایشان را از گرسنگى نجات داد و از ناامنى رهایى بخشید».[18] در این آیه شریفه، دعوت به عبادت خداوند، پس از یادآورى تأمین طعام و امنیت آنان آمده است. دقت در آیات زیر نیز معلوم میدارد که صفات اخلاقى، تقوا، شکر و نیز عمل صالح، مترتب بر تأمین احتیاجات اولیه انسان مطرح شده است:
«وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ».[19]«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ».[20]«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ».[21]پیامبر گرامی اسلام(ص) آیین اقتصادی اسلام را برای مردم تبیین و با استفاده از قدرت سیاسی آنها را اجرا میکردند. آن حضرت در حدیث شریفى، به نقش حیاتى تأمین نیازهاى زیستى براى توجه به نیازهاى عالیتر اشاره میفرماید: «حاکم مسلمانان نباید مردم را به فقر بکشاند تا مبادا سر از کفر و بیاعتقادی درآورند».[22]آبراهام مَزلو، یکى از روانشناسان انسانگرا، طریقه جدیدى براى طبقهبندى انگیزههاى آدمى عرضه کرده است. وى سلسله مراتبى از نیازها ارائه کرد که از نیازهاى اساسى زیستى آغاز میشود و در سطوح بالاتر به انگیزههاى روانى پیچیدهتر میرسد. وى میگوید: «… اصل عمده سازمانبندى در زندگى انگیزشى انسان، ترتیب نیازهاى اساسى به صورت سلسله مراتبى از اولویت، با قدرت غلبه کمتر یا بیشتر میباشد. اصل پویاى عمدهاى که این سازمانبندى را موجب میشود، پیدایش نیازهاى ضعیفتر بر اثر ارضاى نیازهاى قویتر در شخص سالم است. هرگاه نیازهاى زیستى ارضا نشده باشند، بر ارگانیزم غلبه مییابند و تمام استعدادها را به خدمت میگیرند و این استعدادها را چنان سازمانبندى میکنند که بتوانند بیشترین کارآیى را داشته باشند. رضامندى نسبى، این نیازها را محو میسازد و به مجموعه والاترى از نیازهاى بعدى سلسله مراتب مجال میدهد که ظاهر شوند، بر شخصیت مستولى شوند و آنرا سامانبندى کنند؛ به طورى که بجاى رنجبردن از گرسنگى، نگران ایمنى باشد. این اصل در مورد مجموعههاى دیگر نیازها در سلسله مراتب یعنى محبت، احترام و خود شکوفایى نیز صادق است».[23]از همین رو آفرینشهاى علمى، هنرى و اخلاقى در اجتماعات فقیر، شکوفایى کمترى دارد. مزلو معتقد است افراد سالم روى به نیازهاى عالیتر دارند؛ یعنى خواستار متحقق شدن استعدادهاى بالقوّه خود و شناختن دنیاى پیرامونشان هستند. هدف، غنى ساختن و گسترش تجربه زیستى و افزایش شادمانى و شور زنده بودن است … صفات اخلاقى نیکو که وى تعبیر به «ارزشهاى هستى» میکند، در این موقعیت رخ مینمایانند. برخى از ارزشهاى هستى در نظر او عبارتند از: حقیقت (در مقابل بیاعتمادى، بدگمانى و شکگرایى)، نیکى (در مقابل نفرت)، کمال (در مقابل نومیدى و بیمعنایى)، یکتایى (در مقابل بیهویّتى و بی ثباتى)، نظم (در مقابل احساس عدم امنیت و احتیاط)، خودکفایى (در مقابل مسئولیت را به دیگران دادن).[24]این نظریه- که انسانها بدون توجه به نیازهاى پایینتر یا ارضاى نسبى آنها به سوى فضایل انسانى گام بر نمیدارند- در مورد غالب افراد جامعه صدق میکند. لذا پیش از همه این نظریهپردازان، دین اسلام به این امر اهتمام داشته و مورد اهمیت قرار داده است که نمود و اهمیت آنرا در سیره و روش عملی پیامبر رحمت(ص) [25] و ائمه طاهرین(ع)[26] مشاهده میکنیم که با عنایت به محرومان و رفع نیازمندیهاى آنان سعى در تأمین حداقل احتیاجات آنان مینمودند و همین مطلب مقدمات نیل به سوى انوار هدایت را براى آنها فراهم میکرد.
5. مجازات و اجرای حدود الهی
با وجود موارد زیادی از مدارا، در رفتار و سیره نبوی در مقابله با جرایم نمونههای برخورد انعطاف ناپذیر نیز در سیره عملی پیامبر اسلام(ص) وجود داشت. آنحضرت اقدام به تعیین مجازاتهای قانونی در برابر برخی از گناهکاران نمود. و در اجرای حدود الهی که مربوط به حقوق اجتماعی است، ذرهای از خود انعطاف نشان نمیداد و با اصرار بر عفو از سوی دیگران، آنحضرت گناهکاران و مفسدان را مجازات میکرد.[27]و کارهای دیگری که پیامبر اسلام(ص) در مبارزه با جرایم و مفاسد اجتماعی و پیشگیری از آنها انجام میدادند. و بر حسب احکام الهی و نیز مصلحت، برخوردشان را در مبارزه با این امور تنظیم میفرمودند.[28] [1]. احزاب، 21: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
[2]. ر.ک: «شیوه تبلیغ»، سؤال 3882؛ «کمال یا جهل مردم زمان بعثت»، سؤال 5029.
[3]. داودى، محمد، اخلاق اسلامى ( مبانى و مفاهیم)، ص 26، دفتر نشر معارف، قم، 1387ش.
[4]. طه، 114: «بگو: پروردگاراً بر دانش من بیفزاى».
[5]. زمر، 9: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ».
[6]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، منیة المرید، محقق و مصحح: مختاری، رضا، ص 106، مکتب الإعلام الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 206، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. سهیلی، عبد الرحمن بن عبد الله، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، محقق: سلامی، عمر عبد السلام، ج 5، ص 167، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1421ق؛ مقریزی، تقی الدین ، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 119، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[8]. انعام، 138.
[9]. ر.ک: طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص: 33 – 35، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 270، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 361، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. ر.ک: «زندگینامه زید بن حارثه»، سؤال 33225؛ «ازدواج پیامبر اسلام (ص) با همسر زید»، سؤال 18410؛ «شأن نزول آیۀ 37 سورۀ احزاب»، سؤال 2685.
[11]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 171، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، المجازات النبویة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص 137، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1422ق.
[12]. ر.ک: «اسلام دین عفو و گذشت»، سؤال 41152.
[13]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 395 – 396، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[14]. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 7، ص 218، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
[15]. ر.ک: «چگونگی برخورد پیامبر (ص) با وحشی قاتل حمزه»، سؤال 23827.
[16]. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 663 – 664، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[17]. دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، ص 167، دفتر نشر معارف، قم، چاپ دوم، 1380ش.
[18]. قریش، 3 – 4: «فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیت. الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف».
[19]. مائده، 88: «و از نعمتهاى حلال و پاکیزهاى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید!».
[20]. بقره، 172: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید اگر او را پرستش میکنید!».
[21]. مؤمنون، 51: «اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید، و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام میدهید آگاهم».
[22]. الکافی، ج 1، ص 406.
[23]. ادوارد ج مورى، انگیزش و هیجان، ترجمه: براهنى، محمدتقى، ص 101، شرکت سهامى چهر، 1363ش؛ اخلاق اسلامى، ص 169.
[24]. مثولتز، دوان، روانشناسى کمال، ترجمه خوشدل، گیتى، ص 125، نشر نو، تهران، 1362ش؛ اخلاق اسلامى، ص 169 – 170.
[25]. درباره برخی از مواردی که پیامبر اسلام(ص) به نیازهای فقیران و مساکین رسیدگی میکردند ر.ک: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 146، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 343 – 344، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 88 – 89، و ج 2، ص 886، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[26]. ر.ک: «زندگی نامه و شخصیت امام حسن (ع)»، سؤال 1907؛ «اهل بیت(ع) شأن نزول آیه وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ…»، سؤال 18439.
[27]. برای آگاهی از اجرای برخی از این مجازاتها ر.ک: «سنگسار در زمان پیامبر (ص)»، سؤال 8263؛ «ترساندن زینب دختر خواندۀ پیامبر (ص) توسط هبّار بن اسود»، سؤال 16751؛ «شخصیت نضر بن حارث و مجازات او»، سؤال 20376.
[28]. ر.ک: ساریخانی، عادل، سیره نبوی در مقابله با جرایم و مفاسد اجتماعی، مجله تخصصی فقه و اصول، ص 27 – 54، پاییز و زمستان 1385؛ به آدرس اینترنتی: http://www.ensani.ir/fa/content/77367/default.aspx
و مقاله «روشهای پیامبر(ص) در مبارزه با مفاسد اجتماعی»، به آدرس اینترنتی: http://www.rahebehesht.org/info/item.asp?ID=1109
تلخیص یک کتاب:
اسلام دربرخورد با گناهکاران آموزههایی دارد که به پیروان خود دستور داده به هنگام مواجهه با گناه و گناهکار ، آنها را به کارگیرند . این آموزهها در کتاب «گناه شناسى» حجتالاسلام محسن قرائتی بیان شده است .مطلب حاضردر بر گیرنده بخشی ازاین دستورات است که آن را به نقل از حوزه نیوز تقدیم خوانندگان عزیز میکنیم.
در دیدگاه اسلام بر همه مردم واجب است هم در دل و هم با زبان و هم با قدرت در برابر گنهکار عکس العمل نشان دهند و نهى از منکر کنند.
اهمیت امر به معروف و نهى از منکر به حدى است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضهًْ عظیمهًْ بها تقام الفرائض و تاءمن المذاهب و تحل المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر/ امر به معروف و نهى از منکر روش پیامبران و شیوه صالحان و فریضه عظیم الهى است که سایر فرایض بوسیله آن برپا شود و در پرتو آن راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال شود و حقوق افراد تامین گردد و زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته شود و همه کارها سامان یابد».
تأدیب اجتماعى
از نظر اسلام، گاهى برخورد با گنهکار از طریق تأدیب اجتماعى و بایکوت صورت میگیرد، به نمونه هاى زیر توجه کنید:
1- تنبیه زناکار آن است که از ازدواج با پاکان محروم است.
2- تنبیه کسانى که نسبت نامشروع به افراد پاک میدهند، با اینکه شواهد کافى ندارند، آن است که گواهى آنها بى اعتبار است و باید شلاق بخورند.
3- مشرکان از ورود به مسجدالحرام ممنوع هستند.
4- رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله با سه نفر که در جبهه جنگ و بسیج عمومى شرکت نکرده بودند سخن نگفت و مسلمانان حتى همسر و فرزندشان با آنان سخن نگفتند تا حدى که عرصه زمین بر آنان تنگ شد. سرانجام توبه کردند و رسول اکرم (ص) به فرمان خداوند متعال توبه آنها را پذیرفت و بایکوت آنها شکسته شد.
5. همنشینى با منکران و مسخره کنندگان آیات خدا ممنوع است .
چگونگی برخورد
با گنهکار در روایات
در روایات اسلامى در رابطه با چگونگى برخورد با گنهکار، مطالب بسیار آمده که در اینجا به چند نمونه توجه کنید:
1. امیرمؤمنان على (ع)مى فرماید:«اَدنَى الاِنکار اَن تُلقى اهل المَعاصى بوجوه مُکفَهرَة، پایین ترین درجه نهى از منکر آن است که انسان با گنهکاران با چهره گرفته و خشمآلود برخورد کند».
2. امام صادق (ع)به یکى از اصحابش به نام حارث بن مغیره فرمودند:چه چیز مانع شده که وقتى به شما خبر میرسد که فلان شخص از میان شما کار بدى کرده که آن را زشت میدانید و موجب ناراحتى ما میگردد نزد او بروید و او را متنبه و سرزنش کرده و با گفتار رسا او را از گناهش باز دارید؟!
حارث عرض کرد: اگر چنین کنیم آنها از ما نمى پذیرند.
امام صادق(ع) فرمود: «اهجروهم واجتنبوا مجالسهم، از مجالست و همنشینى با آنها دورى و اجتناب کنید».
3. امام کاظم(ع) درباره برخورد با طاغوتیان ستمگر فرمودند: اگر از بالاى ساختمان بلندى بیفتم و قطعهقطعه شوم برایم بهتر است از اینکه متصدى کارى از کارهاى طاغوتیان گردم یا قدم بر روى فرش یکى از آنها بگذارم.
نفرین امام صادق(ع)
داود بن على، فرماندار مدینه و یکى از جنایتکاران دوران سلطنت بنى عباس بود. او مُعلّىبن خنیس یکى از دوستان و شاگردان مخلص امام صادق(ع) را به شهادت رساند و اموالش را مصاده کرد.
امام صادق(ع) در حالى که بر اثر ناراحتى، عبایش به زمین کشیده مىشد، نزد او رفت و به وی فرمود: «اما و اللّه لادعون اللّه علیک، آگاه باش سوگند به خدا تو را نفرین مىکنم».
داود سخن امام را به مسخره گرفت و گفت : آیا ما را به دعاى خود تهدید مىکنى؟
امام صادق(ع) به خانه برگشت و تمام شب را در حال نماز به سرآورد. هنگام سحر در مناجات خود میگفت: اى خدایى که صاحب قدرت و نیروى سخت هستى! و اى صاحب عزتى که همه بندگان در برابر آن زبون و خوار هستند! این ستمکار را از من بازگیر و انتقام مرا از او بستان.
ساعتى از این جریان نگذشت که صداى شیون برخاست و گفتند: داودبن على مرد.
برخورد اخلاقی امام کاظم(ع)
گاهى برخورد با گنهکار، باید با ملایمت و خوشرفتارى باشد چرا که چنین برخوردى نسبت به بعضى موجب هدایت آنها میشود. در این راستا به داستان عجیب و جالب زیر توجه کنید:
یکى از منسوبین خلفا هر وقت امام کاظم(ع)را مىدید اسائه ادب کرده و به آن حضرت ناسزا میگفت و به ساحت مقدس امیرمؤمنان على(ع) جسارت مىکرد. روزى جمعى از دوستان امام کاظم(ع) به آن حضرت عرض کردند: اجازه بده ما او را به قتل برسانیم !.
امام آنان را شدیداً از اقدام به چنین حرکتى بازداشت و از حال آن مرد ناسزاگو جویا شد. گفتند در فلان مزرعه مشغول کشاورزى است.
امام سوار بر الاغ خود شد و به سوى آن مزرعه رفت و وارد کشت و زرع او شد. او فریاد زد: کشت مرا پامال نکن! حضرت همچنان سواره به سوى او رفت. وقتى به او رسید، پیاده شد و با کمال خوشرویى با او برخورد کرد و با کلمات نرم و شیرین با او شروع به سخن گفتن کرد. به او فرمود: چه مبلغ خرج این کشت کردهاى؟ او جواب داد: صد دینار.
امام به او فرمود: چه مبلغ امید دارى که از این مزرعه محصول به دست آورى؟ او گفت: من علم غیب نمىدانم.
امام فرمود: گفتم چقدر امید دارى؟ گفت : دویست دینار.
امام کاظم(ع) کیسه اى که سیصد دینار در آن بود بیرون آورد و به او داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز براى خودت باشد و آنچه از خدا امید دارى به تو برسد.
آن مرد تحت تاثیر عظمت اخلاق امام قرار گرفت، برخاست و سر حضرت را بوسید و عرض کرد: مرا ببخش و از گستاخى هاى من بگذر!
امام کاظم(ع) از نزد او بازگشت و سپس به سوى مسجد رفت، اتفاقاً آن فرد ناسزاگو در مسجد بود، تا چشمش به امام افتاد گفت : «الله اعلم حیث یجعل رسالته، خدا آگاهتر است که مقام رسالت خود را در چه خاندانى قرار دهد».
دوستان او نزدش آمدند و جریان دگرگونى او را پرسیدند. او سرگذشت خود را با امام کاظم در مزرعه براى آنها بازگو کرد …
امام هنگام بازگشت به خانه، به آنان که اجازه کشتن آن مرد ناسزاگو را از وى خواسته بودند، فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم و از شر او آسوده شدم ؟!
برخورد فقهى
با گنهکار
در فقه اسلامى ، دستورالعمل هاى خاصى در برخورد با گناه و گنهکار دیده میشود از جمله: احکام حدود و دیات و قصاص و تعزیرات که اگر براستى بطور کامل اجرا شوند، اهرم بسیار نیرومند و قوى براى براندازى گناه خواهند شد.
از دستورات مؤکد اسلامى است که به شراب خواران زن ندهید، به گنهکار زکات ندهید، سفر گناه موجب قصر نماز نخواهد شد، زنى که شوهر دارد و یا شوهرى که زن دارد و در عین حال زنا کند، حکمش اعدام میباشد.
دست دزد باید قطع گردد و به او ترحم نشود. نشستن کنار سفرهای که در آن شراب است، ممنوع میباشد و حتى نان خوردن در چنین سفرهاى حرام است.
این دستورات بیانگر انواع برخوردهاى اسلام با گنهکار است، که هر کدام به نحوى نقش بازدارندگى و کنترل گناه را در فرد و جامعه دارند.
1. مبارزه با جهل و نادانی
از جمله اقدامات اساسی پیامبر(ص) در مبارزه با مفاسد، تعلیم و تربیت مردم بود.[2] تعلیم و تربیت عبارت است از: مجموعهاى از اعمال عمدى و هدفدار یک انسان (مربى) بر انسان دیگر (متربى)؛ براى ایجاد صفتهاى اخلاقى و علمى یا مهارتهاى حرفهاى. به سخن دیگر؛ تعلیم و تربیت فراهم کردن زمینهها و عوامل شکوفاسازى استعدادهاى آدمى است، در جهت رشد و تکامل اختیارى او به سوى هدفهاى مطلوب و بر اساس برنامهاى سنجیده.[3] یکی از برنامههای پیامبر(ص) در تحقق تعلیم و تربیت مردم، آگاهی دادن به مردم و مبارزه با جهل و نادانی است.
اسلام به عنوان یک آیین همه جانبه و کامل، با توجه به ابعاد جسمى و روحى انسان و نیازهاى واقعى او، براى علم و آگاهى ارزش ویژهاى در نظر گرفته است و همانگونه که نقش بنیادى ایمان در جهت رشد و تعالى انسانها را مطرح کرده، بر نقش اساسى علم در رابطه با پویایى فردى و اجتماعى تأکید کرده است. قرآن کریم در آیات متعددى به ارزش علم و مقام بلند دانشمندان اشاره کرده، جهل و نادانى را به شدّت مورد نکوهش قرار داده است. در آیهاى خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً».[4] در جاى دیگر نیز علم را به عنوان ارزش، وجه تمایز دانایان و نادانان معرفى کرده و میفرماید: «بگو، آیا آنهایى که میدانند با آنهایى که نمیدانند برابرند».[5]در روایتی آمده است: رسول خدا(ص) وارد مسجد شدند؛ دو حلقه جمعیت را مشاهده نمودند که در یکی مردم مشغول عبادت بودند و در دیگری مشغول تعلیم و تعلّم. پیامبر فرمود: «هر دو گروه به خیر هستند ولی من برای تعلیم فرستاده شدهام». سپس آنحضرت در جمعی که مشغول کسب علم بودند حضور پیدا کردند.[6]پیامبر(ص) برای کسب علم چنان اهمیت قائل بودند که در جنگ بدر فرمود: «هر اسیری که بتواند ده نفر از اطفال را باسواد نماید آزاد میگردد».[7]2. مبارزه با سنن جاهلی و خرافات
سنتهای جاهلی ریشه بخش عمدهای از مفاسد و گناهان اجتماعی است؛ لذا رسول خدا(ص) تلاش گسترده تبلیغی و عملی انجام دادند تا آنها را از صحنه زندگی مردم محو نمایند.
آیاتی از قرآن کریم به گوشههایی از این خرافات اشاره میکند، که دو نمونه بیان میشود:
یک. «و گفتند: این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتها است، براى همه) ممنوع است و جز کسانى که ما بخواهیم- به گمان آنها- نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانى است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است! و (نیز) چهارپایانى (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمیبردند، و به خدا دروغ میبستند (و میگفتند: این احکام، همه از ناحیه اوست.) بزودى (خدا) کیفر افتراهاى آنها را میدهد!».[8]از جمله خرافات آنان در زمان جاهلیت آن بود که قسمتى از شتران را از نظر احترام و رعایت حال آنها از باربرى و استفاده از شیر و گوشت آنها خود را محروم نموده و آنها را به بتها اختصاص میدادند، و میگفتند از گوشت آنها نباید کسى استفاده کند جز مردان و از خوردن گوشت آنها زنان محروم بودند، و نیز قسمتى از محصول کشت خود را براى بتها قرار میدادند.[9]دو. آیات 36 تا 40 سوره احزاب به یکی از صحنههای مبارزاتی آنحضرت برای کوبیدن سنتهای غلط جاهلی اشاره میکند. یکی از سنن جاهلی این بود که دختران اشراف نباید به ازدواج طبقه فقیر درآیند و سنت الهی در این موضوع این بود که ملاک برتری، تقواست. پیامبر اسلام(ص) برای نشاندن این سنت الهی بجای آن سنت جاهلی، زینب، دختر عمه خود را که از طبقه اشراف جامعه بود به عقد زید بن حارثه که غلام آزاد شدهای بود درآورد.[10]عرب جاهلی اعتقادات و کردارهای خرافی فراوانی داشت که پیامبر(ص) با همه آنها به مبارزه پرداختند. آنحضرت به همین موضوع اینگونه اشاره میکنند: «تمام آداب و رسوم جاهلیت را زیر پایم قرار دادم».[11]3. مدارا و گذشت
دین اسلام مدارا با توده مردم، اعم از مخالف و موافق را ضروری میداند و عفو و گذشت از اساسیترین اصول دین اسلام، و اوصاف پسندیده اخلاقی در حوزه اخلاق اسلامی است.[12] پیامبر اکرم(ص) به عنوان سر سلسله این الگو، در مدیریت خود همواره بر این اصل تأکید میورزید؛ چنانکه میفرماید: «عاقلترین مردم آن کسى است که از همگان بیشتر با مردم مدارا کند … و پستترین مردم کسى است که مردم را خوار بشمارد [و مورد تحقیر و توهین قرار دهد]».[13]بهکارگیری این شیوه، موفقیت بیشتری برای حاکمان و مدیران جامعه به همراه خواهد داشت؛ از اینرو، پیامبر اکرم(ص) در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه، این شیوه را برگزیدند و اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت آنحضرت در تألیف قلبها، همان محبت و ملایمت بود.
پیامبر(ص) میفرماید: «من با دین حنیف [دین حضرت ابراهیم(ع)] با گذشت و آسان مبعوث شدهام و هرکس با سنت من مخالفت ورزد، از من نیست».[14]وحشی[15] که در جنگ احد، حمزه، عموی پیامبر(ص) را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد، پس از فتح مکه به طائف گریخت، اما پس از مدتی، ناگهان بر پیامبر وارد شد و شهادتین گفت و پیامبر او را بخشید، ولی فرمود: «به جایی برو که دیگر تو را نبینم». او مسلمان شد و بنابر نقلی در یکی از جنگها مسیلمه کذّاب را کشت.[16]4. مبارزه با فقر؛ به عنوان اقدامی برای پیشگیری از جرم و گناه
بسیاری از انسانها با اینکه در فقر به سر میبرند و زندگی سختی دارند، اما با توجه به اندیشه و معرفت و ظرفیت بالایی که دارند، در برابر مشکلات صبر میکنند و فقر آنها را به فساد و گناه نمیکشاند و با عزّت و آبرو زندگی میکنند تا کرامت انسانی آنها حفظ شود، با این حال؛ مگر چند درصد از مردم جامعه این چنیناند و میتوانند در مقابل فقر و تنگدستی مقابله کنند و آنرا نردبان تکامل و تعالی خود قرار دهند؟! به همین جهت؛ تأمین صحیح نیازها، و برآورده شدن نیازهاى زندگی در حد متعادلْ دارای اهمیت است؛ زیرا با توجه به نقش انگیزه که یکى از مبادى رفتار است، مادامى که فرد تحت فشار گرسنگى یا تمایلات جنسى است و یا سرپناهى براى حداقل زندگى ندارد و … غالباً نمیتواند به طرف تعالى اخلاقى و معنوی پیش رود.[17]در تعالیم اسلامى این نکته مورد توجه واقع شده است؛ همانطور که در قرآن کریم میخوانیم: «پس باید پروردگار این خانه را عبادت کنند؛ همانکس که ایشان را از گرسنگى نجات داد و از ناامنى رهایى بخشید».[18] در این آیه شریفه، دعوت به عبادت خداوند، پس از یادآورى تأمین طعام و امنیت آنان آمده است. دقت در آیات زیر نیز معلوم میدارد که صفات اخلاقى، تقوا، شکر و نیز عمل صالح، مترتب بر تأمین احتیاجات اولیه انسان مطرح شده است:
«وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ».[19]«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ».[20]«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ».[21]پیامبر گرامی اسلام(ص) آیین اقتصادی اسلام را برای مردم تبیین و با استفاده از قدرت سیاسی آنها را اجرا میکردند. آن حضرت در حدیث شریفى، به نقش حیاتى تأمین نیازهاى زیستى براى توجه به نیازهاى عالیتر اشاره میفرماید: «حاکم مسلمانان نباید مردم را به فقر بکشاند تا مبادا سر از کفر و بیاعتقادی درآورند».[22]آبراهام مَزلو، یکى از روانشناسان انسانگرا، طریقه جدیدى براى طبقهبندى انگیزههاى آدمى عرضه کرده است. وى سلسله مراتبى از نیازها ارائه کرد که از نیازهاى اساسى زیستى آغاز میشود و در سطوح بالاتر به انگیزههاى روانى پیچیدهتر میرسد. وى میگوید: «… اصل عمده سازمانبندى در زندگى انگیزشى انسان، ترتیب نیازهاى اساسى به صورت سلسله مراتبى از اولویت، با قدرت غلبه کمتر یا بیشتر میباشد. اصل پویاى عمدهاى که این سازمانبندى را موجب میشود، پیدایش نیازهاى ضعیفتر بر اثر ارضاى نیازهاى قویتر در شخص سالم است. هرگاه نیازهاى زیستى ارضا نشده باشند، بر ارگانیزم غلبه مییابند و تمام استعدادها را به خدمت میگیرند و این استعدادها را چنان سازمانبندى میکنند که بتوانند بیشترین کارآیى را داشته باشند. رضامندى نسبى، این نیازها را محو میسازد و به مجموعه والاترى از نیازهاى بعدى سلسله مراتب مجال میدهد که ظاهر شوند، بر شخصیت مستولى شوند و آنرا سامانبندى کنند؛ به طورى که بجاى رنجبردن از گرسنگى، نگران ایمنى باشد. این اصل در مورد مجموعههاى دیگر نیازها در سلسله مراتب یعنى محبت، احترام و خود شکوفایى نیز صادق است».[23]از همین رو آفرینشهاى علمى، هنرى و اخلاقى در اجتماعات فقیر، شکوفایى کمترى دارد. مزلو معتقد است افراد سالم روى به نیازهاى عالیتر دارند؛ یعنى خواستار متحقق شدن استعدادهاى بالقوّه خود و شناختن دنیاى پیرامونشان هستند. هدف، غنى ساختن و گسترش تجربه زیستى و افزایش شادمانى و شور زنده بودن است … صفات اخلاقى نیکو که وى تعبیر به «ارزشهاى هستى» میکند، در این موقعیت رخ مینمایانند. برخى از ارزشهاى هستى در نظر او عبارتند از: حقیقت (در مقابل بیاعتمادى، بدگمانى و شکگرایى)، نیکى (در مقابل نفرت)، کمال (در مقابل نومیدى و بیمعنایى)، یکتایى (در مقابل بیهویّتى و بی ثباتى)، نظم (در مقابل احساس عدم امنیت و احتیاط)، خودکفایى (در مقابل مسئولیت را به دیگران دادن).[24]این نظریه- که انسانها بدون توجه به نیازهاى پایینتر یا ارضاى نسبى آنها به سوى فضایل انسانى گام بر نمیدارند- در مورد غالب افراد جامعه صدق میکند. لذا پیش از همه این نظریهپردازان، دین اسلام به این امر اهتمام داشته و مورد اهمیت قرار داده است که نمود و اهمیت آنرا در سیره و روش عملی پیامبر رحمت(ص) [25] و ائمه طاهرین(ع)[26] مشاهده میکنیم که با عنایت به محرومان و رفع نیازمندیهاى آنان سعى در تأمین حداقل احتیاجات آنان مینمودند و همین مطلب مقدمات نیل به سوى انوار هدایت را براى آنها فراهم میکرد.
5. مجازات و اجرای حدود الهی
با وجود موارد زیادی از مدارا، در رفتار و سیره نبوی در مقابله با جرایم نمونههای برخورد انعطاف ناپذیر نیز در سیره عملی پیامبر اسلام(ص) وجود داشت. آنحضرت اقدام به تعیین مجازاتهای قانونی در برابر برخی از گناهکاران نمود. و در اجرای حدود الهی که مربوط به حقوق اجتماعی است، ذرهای از خود انعطاف نشان نمیداد و با اصرار بر عفو از سوی دیگران، آنحضرت گناهکاران و مفسدان را مجازات میکرد.[27]و کارهای دیگری که پیامبر اسلام(ص) در مبارزه با جرایم و مفاسد اجتماعی و پیشگیری از آنها انجام میدادند. و بر حسب احکام الهی و نیز مصلحت، برخوردشان را در مبارزه با این امور تنظیم میفرمودند.[28] [1]. احزاب، 21: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
[2]. ر.ک: «شیوه تبلیغ»، سؤال 3882؛ «کمال یا جهل مردم زمان بعثت»، سؤال 5029.
[3]. داودى، محمد، اخلاق اسلامى ( مبانى و مفاهیم)، ص 26، دفتر نشر معارف، قم، 1387ش.
[4]. طه، 114: «بگو: پروردگاراً بر دانش من بیفزاى».
[5]. زمر، 9: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ».
[6]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، منیة المرید، محقق و مصحح: مختاری، رضا، ص 106، مکتب الإعلام الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 206، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. سهیلی، عبد الرحمن بن عبد الله، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، محقق: سلامی، عمر عبد السلام، ج 5، ص 167، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1421ق؛ مقریزی، تقی الدین ، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 119، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[8]. انعام، 138.
[9]. ر.ک: طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص: 33 – 35، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 270، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 361، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. ر.ک: «زندگینامه زید بن حارثه»، سؤال 33225؛ «ازدواج پیامبر اسلام (ص) با همسر زید»، سؤال 18410؛ «شأن نزول آیۀ 37 سورۀ احزاب»، سؤال 2685.
[11]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 171، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، المجازات النبویة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص 137، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1422ق.
[12]. ر.ک: «اسلام دین عفو و گذشت»، سؤال 41152.
[13]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 395 – 396، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[14]. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 7، ص 218، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
[15]. ر.ک: «چگونگی برخورد پیامبر (ص) با وحشی قاتل حمزه»، سؤال 23827.
[16]. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 663 – 664، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[17]. دیلمى، احمد، اخلاق اسلامى، ص 167، دفتر نشر معارف، قم، چاپ دوم، 1380ش.
[18]. قریش، 3 – 4: «فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیت. الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف».
[19]. مائده، 88: «و از نعمتهاى حلال و پاکیزهاى که خداوند به شما روزى داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید!».
[20]. بقره، 172: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید اگر او را پرستش میکنید!».
[21]. مؤمنون، 51: «اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید، و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام میدهید آگاهم».
[22]. الکافی، ج 1، ص 406.
[23]. ادوارد ج مورى، انگیزش و هیجان، ترجمه: براهنى، محمدتقى، ص 101، شرکت سهامى چهر، 1363ش؛ اخلاق اسلامى، ص 169.
[24]. مثولتز، دوان، روانشناسى کمال، ترجمه خوشدل، گیتى، ص 125، نشر نو، تهران، 1362ش؛ اخلاق اسلامى، ص 169 – 170.
[25]. درباره برخی از مواردی که پیامبر اسلام(ص) به نیازهای فقیران و مساکین رسیدگی میکردند ر.ک: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 146، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 343 – 344، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 88 – 89، و ج 2، ص 886، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[26]. ر.ک: «زندگی نامه و شخصیت امام حسن (ع)»، سؤال 1907؛ «اهل بیت(ع) شأن نزول آیه وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ…»، سؤال 18439.
[27]. برای آگاهی از اجرای برخی از این مجازاتها ر.ک: «سنگسار در زمان پیامبر (ص)»، سؤال 8263؛ «ترساندن زینب دختر خواندۀ پیامبر (ص) توسط هبّار بن اسود»، سؤال 16751؛ «شخصیت نضر بن حارث و مجازات او»، سؤال 20376.
[28]. ر.ک: ساریخانی، عادل، سیره نبوی در مقابله با جرایم و مفاسد اجتماعی، مجله تخصصی فقه و اصول، ص 27 – 54، پاییز و زمستان 1385؛ به آدرس اینترنتی: http://www.ensani.ir/fa/content/77367/default.aspx
و مقاله «روشهای پیامبر(ص) در مبارزه با مفاسد اجتماعی»، به آدرس اینترنتی: http://www.rahebehesht.org/info/item.asp?ID=1109
تلخیص یک کتاب:
اسلام دربرخورد با گناهکاران آموزههایی دارد که به پیروان خود دستور داده به هنگام مواجهه با گناه و گناهکار ، آنها را به کارگیرند . این آموزهها در کتاب «گناه شناسى» حجتالاسلام محسن قرائتی بیان شده است .مطلب حاضردر بر گیرنده بخشی ازاین دستورات است که آن را به نقل از حوزه نیوز تقدیم خوانندگان عزیز میکنیم.
در دیدگاه اسلام بر همه مردم واجب است هم در دل و هم با زبان و هم با قدرت در برابر گنهکار عکس العمل نشان دهند و نهى از منکر کنند.
اهمیت امر به معروف و نهى از منکر به حدى است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضهًْ عظیمهًْ بها تقام الفرائض و تاءمن المذاهب و تحل المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر/ امر به معروف و نهى از منکر روش پیامبران و شیوه صالحان و فریضه عظیم الهى است که سایر فرایض بوسیله آن برپا شود و در پرتو آن راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال شود و حقوق افراد تامین گردد و زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته شود و همه کارها سامان یابد».
تأدیب اجتماعى
از نظر اسلام، گاهى برخورد با گنهکار از طریق تأدیب اجتماعى و بایکوت صورت میگیرد، به نمونه هاى زیر توجه کنید:
1- تنبیه زناکار آن است که از ازدواج با پاکان محروم است.
2- تنبیه کسانى که نسبت نامشروع به افراد پاک میدهند، با اینکه شواهد کافى ندارند، آن است که گواهى آنها بى اعتبار است و باید شلاق بخورند.
3- مشرکان از ورود به مسجدالحرام ممنوع هستند.
4- رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله با سه نفر که در جبهه جنگ و بسیج عمومى شرکت نکرده بودند سخن نگفت و مسلمانان حتى همسر و فرزندشان با آنان سخن نگفتند تا حدى که عرصه زمین بر آنان تنگ شد. سرانجام توبه کردند و رسول اکرم (ص) به فرمان خداوند متعال توبه آنها را پذیرفت و بایکوت آنها شکسته شد.
5. همنشینى با منکران و مسخره کنندگان آیات خدا ممنوع است .
چگونگی برخورد
با گنهکار در روایات
در روایات اسلامى در رابطه با چگونگى برخورد با گنهکار، مطالب بسیار آمده که در اینجا به چند نمونه توجه کنید:
1. امیرمؤمنان على (ع)مى فرماید:«اَدنَى الاِنکار اَن تُلقى اهل المَعاصى بوجوه مُکفَهرَة، پایین ترین درجه نهى از منکر آن است که انسان با گنهکاران با چهره گرفته و خشمآلود برخورد کند».
2. امام صادق (ع)به یکى از اصحابش به نام حارث بن مغیره فرمودند:چه چیز مانع شده که وقتى به شما خبر میرسد که فلان شخص از میان شما کار بدى کرده که آن را زشت میدانید و موجب ناراحتى ما میگردد نزد او بروید و او را متنبه و سرزنش کرده و با گفتار رسا او را از گناهش باز دارید؟!
حارث عرض کرد: اگر چنین کنیم آنها از ما نمى پذیرند.
امام صادق(ع) فرمود: «اهجروهم واجتنبوا مجالسهم، از مجالست و همنشینى با آنها دورى و اجتناب کنید».
3. امام کاظم(ع) درباره برخورد با طاغوتیان ستمگر فرمودند: اگر از بالاى ساختمان بلندى بیفتم و قطعهقطعه شوم برایم بهتر است از اینکه متصدى کارى از کارهاى طاغوتیان گردم یا قدم بر روى فرش یکى از آنها بگذارم.
نفرین امام صادق(ع)
داود بن على، فرماندار مدینه و یکى از جنایتکاران دوران سلطنت بنى عباس بود. او مُعلّىبن خنیس یکى از دوستان و شاگردان مخلص امام صادق(ع) را به شهادت رساند و اموالش را مصاده کرد.
امام صادق(ع) در حالى که بر اثر ناراحتى، عبایش به زمین کشیده مىشد، نزد او رفت و به وی فرمود: «اما و اللّه لادعون اللّه علیک، آگاه باش سوگند به خدا تو را نفرین مىکنم».
داود سخن امام را به مسخره گرفت و گفت : آیا ما را به دعاى خود تهدید مىکنى؟
امام صادق(ع) به خانه برگشت و تمام شب را در حال نماز به سرآورد. هنگام سحر در مناجات خود میگفت: اى خدایى که صاحب قدرت و نیروى سخت هستى! و اى صاحب عزتى که همه بندگان در برابر آن زبون و خوار هستند! این ستمکار را از من بازگیر و انتقام مرا از او بستان.
ساعتى از این جریان نگذشت که صداى شیون برخاست و گفتند: داودبن على مرد.
برخورد اخلاقی امام کاظم(ع)
گاهى برخورد با گنهکار، باید با ملایمت و خوشرفتارى باشد چرا که چنین برخوردى نسبت به بعضى موجب هدایت آنها میشود. در این راستا به داستان عجیب و جالب زیر توجه کنید:
یکى از منسوبین خلفا هر وقت امام کاظم(ع)را مىدید اسائه ادب کرده و به آن حضرت ناسزا میگفت و به ساحت مقدس امیرمؤمنان على(ع) جسارت مىکرد. روزى جمعى از دوستان امام کاظم(ع) به آن حضرت عرض کردند: اجازه بده ما او را به قتل برسانیم !.
امام آنان را شدیداً از اقدام به چنین حرکتى بازداشت و از حال آن مرد ناسزاگو جویا شد. گفتند در فلان مزرعه مشغول کشاورزى است.
امام سوار بر الاغ خود شد و به سوى آن مزرعه رفت و وارد کشت و زرع او شد. او فریاد زد: کشت مرا پامال نکن! حضرت همچنان سواره به سوى او رفت. وقتى به او رسید، پیاده شد و با کمال خوشرویى با او برخورد کرد و با کلمات نرم و شیرین با او شروع به سخن گفتن کرد. به او فرمود: چه مبلغ خرج این کشت کردهاى؟ او جواب داد: صد دینار.
امام به او فرمود: چه مبلغ امید دارى که از این مزرعه محصول به دست آورى؟ او گفت: من علم غیب نمىدانم.
امام فرمود: گفتم چقدر امید دارى؟ گفت : دویست دینار.
امام کاظم(ع) کیسه اى که سیصد دینار در آن بود بیرون آورد و به او داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز براى خودت باشد و آنچه از خدا امید دارى به تو برسد.
آن مرد تحت تاثیر عظمت اخلاق امام قرار گرفت، برخاست و سر حضرت را بوسید و عرض کرد: مرا ببخش و از گستاخى هاى من بگذر!
امام کاظم(ع) از نزد او بازگشت و سپس به سوى مسجد رفت، اتفاقاً آن فرد ناسزاگو در مسجد بود، تا چشمش به امام افتاد گفت : «الله اعلم حیث یجعل رسالته، خدا آگاهتر است که مقام رسالت خود را در چه خاندانى قرار دهد».
دوستان او نزدش آمدند و جریان دگرگونى او را پرسیدند. او سرگذشت خود را با امام کاظم در مزرعه براى آنها بازگو کرد …
امام هنگام بازگشت به خانه، به آنان که اجازه کشتن آن مرد ناسزاگو را از وى خواسته بودند، فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم و از شر او آسوده شدم ؟!
برخورد فقهى
با گنهکار
در فقه اسلامى ، دستورالعمل هاى خاصى در برخورد با گناه و گنهکار دیده میشود از جمله: احکام حدود و دیات و قصاص و تعزیرات که اگر براستى بطور کامل اجرا شوند، اهرم بسیار نیرومند و قوى براى براندازى گناه خواهند شد.
از دستورات مؤکد اسلامى است که به شراب خواران زن ندهید، به گنهکار زکات ندهید، سفر گناه موجب قصر نماز نخواهد شد، زنى که شوهر دارد و یا شوهرى که زن دارد و در عین حال زنا کند، حکمش اعدام میباشد.
دست دزد باید قطع گردد و به او ترحم نشود. نشستن کنار سفرهای که در آن شراب است، ممنوع میباشد و حتى نان خوردن در چنین سفرهاى حرام است.
این دستورات بیانگر انواع برخوردهاى اسلام با گنهکار است، که هر کدام به نحوى نقش بازدارندگى و کنترل گناه را در فرد و جامعه دارند.