۱۳۹۶/۰۲/۳۱
–
۳۷۲۶ بازدید
باسلام خدمت شما ، من دختری ۳۰ ساله هستم و کارمند قراردادی بهداشت میباشم ، من همزمان در دانشگاه آزاد درس میخونم ، در این مدت با پسری ۲۴ ساله که مومن و متدین نیز میباشد آشنا شدم و ایشون به من ابراز علاقه کرده و قصد خواستگاری و ازدواج با من رو دارد ، من نیز با اینکه چندین بار با ایشون حرف زدم و گفتم اختلاف سنی ما زیاده ولی همچنان میگوید به من علاقه دارد و میخاد ازدواج کند ، منم تا حدودی بهش علاقمند شدم ، از لحاظ مذهبی و اعتقادات تقریبا تفاهم داریم ، ولی من از اینکه با یه پسری که ۶ سال از من کوچکتره ازدواج کنم میترسم ، اصلا نمیدونم چکار کنم ؟ لطفا اهنماییم کنین ، ممنونم
در ابتدا از اعتماد به ما و مطرح نمودن سوالی که منجر به مهمترین تصمیم زندگی می شود از شما تشکر می نماییم. سوال شما نشانگر ذهنی منطقی است که به تطبیق رفتارها با چارچوبهای دینی، منطقی و روانشناختی اهمیت میدهد. امیدواریم راهنمای خوبی برای تصمیم گیری شما در این موضوع مهم باشیم.
همانطور که می دانید ازدواج یکی از مسائل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در همه ابعاد زندگی تأثیر دارد. ازدواج موفق میتواند باعث پیشرفت انسان در زمینههای مختلف شود کما اینکه اگر ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان به وجود میآورد و مانع رشد و ترقی می شود. بنابراین باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهر بینی و سطحی نگری اجتناب کرد. اگر انسان در این انتخاب و تصمیم بسیار مهم درست و منطقی عمل کند آینده روشنی را برای خود رقم زده است و الا تا آخر عمر، خودش را سرزنش می کند که چرا … . لذا با توجه به اهمیت این امر لازم است که فرد تمام تلاش خود را بکند تا انتخاب مناسبی داشته باشد.
یکی از ملاکهایی که در انتخاب همسر مناسب، باید مورد توجه قرار گیرد، کفویت است. دختر و پسر باید کفو هم باشند؛ هم کفو بودن هم به این معناست که از نظر شخصیتی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، تحصیلی، سنی و … با هم سازگاری داشته باشند، برخی از این موارد لازم و ضروری است و به هیچ وجه قابل اغماض نیستند؛ اما برخی دیگر در مواردی قابل اغماض هستند. آنچه که ضروری و غیر قابل اغماض است هم کفو بودن از حیث اخلاقی و مذهبی و شخصیتی است. دختر و پسر باید از حیث اخلاق با هم تفاهم داشته باشند و سازگار باشند. ویژگیهای اخلاقی طرفین بسیار مهم است. همچنین اگر یکی بسیار مذهبی و دیگری لاقید باشد زندگی برای هر دو سخت می شود.
یکی از مسائلی که معمولاً خانوادهها در ازدواج به آن دقت میکنند، بحث اختلاف سنی دختر و پسر است. گفتنی است که در مورد اختلاف سن نمی توان با قاطعیت نظر داد و این مطلب که حتماً زن باید از مرد کوچکتر باشد قطعی و حتمی نمی باشد زیرا تجربه نشان داده است که بسیاری از زنان و مردان بوده اند که با اختلاف سنی زیاد (حتی گاهی زنان بزرگتر از مردان) با یکدیگر ازدواج کرده اند و سالهای سال با کمال آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشته اند؛ ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد. چنین توصیه ای هم بیدلیل نیست. ما در اینجا به برخی از این دلایل اشاره میکنیم:
1. اگر سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد، اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست و مدیر خانواده بیشتر و راحتتر خواهد بود. اما در خانوادههایی که زن و مرد همسناند و یا زن از مرد بزرگتر است، زن به راحتی نمیتواند مدیریت مردی را قبول کند که سن و تجربهاش یا با او برابر و یا از او کمتر است و این مسأله میتواند مشکلات جدیای را در خانواده ایجاد کند.
2. زن همیشه دوست دارد همسرش فردی مقتدر، توانا و پناهگاهی مطمئن برای او باشد. اگر زن از لحاظ سنی از مرد بزرگتر باشد، معمولاً چنین تصوری از شوهرش ندارد و او را در حد خودش و یا پایینتر میبیند؛ اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد ـ که معمولاً افزایش سن با افزایش تجربه هم همراه است ـ زن احساس می کند که همسرش شایستگیهای لازم برای اداره زندگی مشترک را دارد و میتواند در پناه او یک زندگی آرامشبخش را تجربه کند.
3. زن به دلیل بارداری، زایمان، شیر دادن و … زودتر از مرد شکسته میشود و همسن بودن زن و شوهر یا بزرگتر بودن زن باعث میشود بعد از چند سال زندگی مشترک و آوردن چند فرزند، شادابی زن در حد شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت و محبوبیت او نزد شوهر کم شود. بنابراین برای پیشگیری از این مسئلة کاملاً طبیعی و زیستی، بهتر است تفاوت سنی بین زن و شوهر حفظ شود (یعنی پسر چند سالی بزرگتر باشد) تا همواره زن از نشاط کافی برخوردار باشد و مطلوبیت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگویید مرد هم باید برای همسرش مطلوبیت داشته باشد. بله، این حرف درست است؛ اما همان طور که در بالا بیان کردیم مردها به دلیل متحمل نشدن سختیهای بارداری، زایمان و فرزندپروری، معمولاً دیرتر از زنان دچار شکستی ظاهری میشوند.
4. دلیل مهم دیگر این است که دختران از لحاظ زیستی چند سال زودتر از پسران به بلوغ جنسی میرسند، همانگونه که زنان زودتر از مردان قابلیت باروری خود را از دست میدهند و تمایلات جنسی در مردان دیرتر از زنان فروکش میکند. از این رو، سن دختر برای ازدواج باید چند سالی کمتر از سن پسر باشد تا از اوایل دوره ای که هیجانات جنسی و قابلیت باروری در او بروز میکند، شوهردار باشد و در آخر دوره نیز تقریباً همزمان با شوهرش از فعالیت های جنسی فاصله بگیرد. اگر دختر با پسری ازدواج کند که مثلا 6 سال از او کوچکتر است، طبیعتاً زمانی که هنوز همسرش میل جنسی دارد، تمایل جنسی او فروکش کرده و نمیتواند نیاز همسرش را برآورد و همین مسأله مشکلات زیادی را در زندگی ایجاد میکند و چه بسا مرد پس از سالها زندگی مشترک با همسرش، برای برآوردن این نیاز طبیعی به بیرون از خانواده رو آورد.
5. همچنین مرد ممکن است در زمینه دیگری آسیب پذیر شود یعنی بعلت اختلاف سن زیاد احساس کوچکی، عدم توانایی اداره زندگی، اطلاعت پذیری محض، عدم همسر داری و … را نماید و از طرف دیگر زن خود را عقل برتر و در اداره و مدیریت زندگی خود را تنها بداند و زود احساس خستگی نماید.
اما با تمام این احوال سن معیار اساسی خوشبختی نیست و در صورتی که طرفین همدیگر را به خوبی درک کنند و از نظر جسمی به هم بیایند و تحمل سرزنش احتمالی اطرافیان را داشته باشند بزرگ تر بودن دختر قابل جبران است بویژه اگر این اختلاف از 2 یا 3 سال تجاوز نکند و چهره دختر، کمتر از سن واقعیش نشان دهد. پس این مسأله حتمی و قطعی نبوده و با توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی می باشد.
در ادامه برای تصمیم گیری بهتر به نکات زیر توجه نمایید:
1- انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است. وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید 2 مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:
الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست را دارا باشد (در صورت تمایل میتوانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید).
البته این بدان معنا نیست که طرف مقابل در تمام پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد. (مانند اینکه شما در رشته تحصیلی باید همه دروس را پاس کنید)
ب) فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه وقتی نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد. (مانند اینست که در رشته تحصیلی خود علاوه بر قبولی همه دروس، نباید مشروط شوید)
خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.
2- اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا پسری که 2 سال از دختری کوچکتر است، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این پسر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، 15 سال از دختر کوچکتر باشد، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. (توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد درصد سخن نمی گوییم).
3- نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. بعضی وقتها پسری ممکن است 3 سال از دختری کوچکتر باشد، اما از نظر بلوغ عقلی و اجتماعی کامل است و به پختگی لازم رسیده است و نیز دو طرف علاقمندیها و تمایلات مشترکی با هم دارند. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.
4- نحوه تفکر پسر و دختر، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج (بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست بعدا هر مسئله را در رابطه اشان به خودش و سن بالایش نسبت می دهد، که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی هست.
5- نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در این زمینه از آنجا مهم است که ممکن است با سخت گیریهای خودشان منجر شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خودش هستند معمولا نمی توانند خارج از نظر آنها، دست به چنین ازدواجی بزنند.
و نکته پایانی اینکه به هر حال تصمیم گیرنده اصلی شما هستید. یک بار دیگر همه جوانب را بسنجید و برای اینکه بتوانید به یک تصمیم صحیح و عاقلانه ای برسید بهتر است با افراد مورد اعتماد خویش، والدین، یا اقوام نزدیک دلسوز و عاقل و دارای تجربه و یا با مشاور خبره و خیرخواه مشورت کرده و با دقت کافی تصمیم مناسبی اتخاذ فرمایید.
منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
همانطور که می دانید ازدواج یکی از مسائل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در همه ابعاد زندگی تأثیر دارد. ازدواج موفق میتواند باعث پیشرفت انسان در زمینههای مختلف شود کما اینکه اگر ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان به وجود میآورد و مانع رشد و ترقی می شود. بنابراین باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهر بینی و سطحی نگری اجتناب کرد. اگر انسان در این انتخاب و تصمیم بسیار مهم درست و منطقی عمل کند آینده روشنی را برای خود رقم زده است و الا تا آخر عمر، خودش را سرزنش می کند که چرا … . لذا با توجه به اهمیت این امر لازم است که فرد تمام تلاش خود را بکند تا انتخاب مناسبی داشته باشد.
یکی از ملاکهایی که در انتخاب همسر مناسب، باید مورد توجه قرار گیرد، کفویت است. دختر و پسر باید کفو هم باشند؛ هم کفو بودن هم به این معناست که از نظر شخصیتی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، تحصیلی، سنی و … با هم سازگاری داشته باشند، برخی از این موارد لازم و ضروری است و به هیچ وجه قابل اغماض نیستند؛ اما برخی دیگر در مواردی قابل اغماض هستند. آنچه که ضروری و غیر قابل اغماض است هم کفو بودن از حیث اخلاقی و مذهبی و شخصیتی است. دختر و پسر باید از حیث اخلاق با هم تفاهم داشته باشند و سازگار باشند. ویژگیهای اخلاقی طرفین بسیار مهم است. همچنین اگر یکی بسیار مذهبی و دیگری لاقید باشد زندگی برای هر دو سخت می شود.
یکی از مسائلی که معمولاً خانوادهها در ازدواج به آن دقت میکنند، بحث اختلاف سنی دختر و پسر است. گفتنی است که در مورد اختلاف سن نمی توان با قاطعیت نظر داد و این مطلب که حتماً زن باید از مرد کوچکتر باشد قطعی و حتمی نمی باشد زیرا تجربه نشان داده است که بسیاری از زنان و مردان بوده اند که با اختلاف سنی زیاد (حتی گاهی زنان بزرگتر از مردان) با یکدیگر ازدواج کرده اند و سالهای سال با کمال آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشته اند؛ ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد. چنین توصیه ای هم بیدلیل نیست. ما در اینجا به برخی از این دلایل اشاره میکنیم:
1. اگر سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد، اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست و مدیر خانواده بیشتر و راحتتر خواهد بود. اما در خانوادههایی که زن و مرد همسناند و یا زن از مرد بزرگتر است، زن به راحتی نمیتواند مدیریت مردی را قبول کند که سن و تجربهاش یا با او برابر و یا از او کمتر است و این مسأله میتواند مشکلات جدیای را در خانواده ایجاد کند.
2. زن همیشه دوست دارد همسرش فردی مقتدر، توانا و پناهگاهی مطمئن برای او باشد. اگر زن از لحاظ سنی از مرد بزرگتر باشد، معمولاً چنین تصوری از شوهرش ندارد و او را در حد خودش و یا پایینتر میبیند؛ اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد ـ که معمولاً افزایش سن با افزایش تجربه هم همراه است ـ زن احساس می کند که همسرش شایستگیهای لازم برای اداره زندگی مشترک را دارد و میتواند در پناه او یک زندگی آرامشبخش را تجربه کند.
3. زن به دلیل بارداری، زایمان، شیر دادن و … زودتر از مرد شکسته میشود و همسن بودن زن و شوهر یا بزرگتر بودن زن باعث میشود بعد از چند سال زندگی مشترک و آوردن چند فرزند، شادابی زن در حد شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت و محبوبیت او نزد شوهر کم شود. بنابراین برای پیشگیری از این مسئلة کاملاً طبیعی و زیستی، بهتر است تفاوت سنی بین زن و شوهر حفظ شود (یعنی پسر چند سالی بزرگتر باشد) تا همواره زن از نشاط کافی برخوردار باشد و مطلوبیت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگویید مرد هم باید برای همسرش مطلوبیت داشته باشد. بله، این حرف درست است؛ اما همان طور که در بالا بیان کردیم مردها به دلیل متحمل نشدن سختیهای بارداری، زایمان و فرزندپروری، معمولاً دیرتر از زنان دچار شکستی ظاهری میشوند.
4. دلیل مهم دیگر این است که دختران از لحاظ زیستی چند سال زودتر از پسران به بلوغ جنسی میرسند، همانگونه که زنان زودتر از مردان قابلیت باروری خود را از دست میدهند و تمایلات جنسی در مردان دیرتر از زنان فروکش میکند. از این رو، سن دختر برای ازدواج باید چند سالی کمتر از سن پسر باشد تا از اوایل دوره ای که هیجانات جنسی و قابلیت باروری در او بروز میکند، شوهردار باشد و در آخر دوره نیز تقریباً همزمان با شوهرش از فعالیت های جنسی فاصله بگیرد. اگر دختر با پسری ازدواج کند که مثلا 6 سال از او کوچکتر است، طبیعتاً زمانی که هنوز همسرش میل جنسی دارد، تمایل جنسی او فروکش کرده و نمیتواند نیاز همسرش را برآورد و همین مسأله مشکلات زیادی را در زندگی ایجاد میکند و چه بسا مرد پس از سالها زندگی مشترک با همسرش، برای برآوردن این نیاز طبیعی به بیرون از خانواده رو آورد.
5. همچنین مرد ممکن است در زمینه دیگری آسیب پذیر شود یعنی بعلت اختلاف سن زیاد احساس کوچکی، عدم توانایی اداره زندگی، اطلاعت پذیری محض، عدم همسر داری و … را نماید و از طرف دیگر زن خود را عقل برتر و در اداره و مدیریت زندگی خود را تنها بداند و زود احساس خستگی نماید.
اما با تمام این احوال سن معیار اساسی خوشبختی نیست و در صورتی که طرفین همدیگر را به خوبی درک کنند و از نظر جسمی به هم بیایند و تحمل سرزنش احتمالی اطرافیان را داشته باشند بزرگ تر بودن دختر قابل جبران است بویژه اگر این اختلاف از 2 یا 3 سال تجاوز نکند و چهره دختر، کمتر از سن واقعیش نشان دهد. پس این مسأله حتمی و قطعی نبوده و با توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی می باشد.
در ادامه برای تصمیم گیری بهتر به نکات زیر توجه نمایید:
1- انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است. وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید 2 مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:
الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست را دارا باشد (در صورت تمایل میتوانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید).
البته این بدان معنا نیست که طرف مقابل در تمام پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد. (مانند اینکه شما در رشته تحصیلی باید همه دروس را پاس کنید)
ب) فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه وقتی نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد. (مانند اینست که در رشته تحصیلی خود علاوه بر قبولی همه دروس، نباید مشروط شوید)
خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.
2- اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا پسری که 2 سال از دختری کوچکتر است، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این پسر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، 15 سال از دختر کوچکتر باشد، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. (توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد درصد سخن نمی گوییم).
3- نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. بعضی وقتها پسری ممکن است 3 سال از دختری کوچکتر باشد، اما از نظر بلوغ عقلی و اجتماعی کامل است و به پختگی لازم رسیده است و نیز دو طرف علاقمندیها و تمایلات مشترکی با هم دارند. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.
4- نحوه تفکر پسر و دختر، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج (بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست بعدا هر مسئله را در رابطه اشان به خودش و سن بالایش نسبت می دهد، که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی هست.
5- نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در این زمینه از آنجا مهم است که ممکن است با سخت گیریهای خودشان منجر شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خودش هستند معمولا نمی توانند خارج از نظر آنها، دست به چنین ازدواجی بزنند.
و نکته پایانی اینکه به هر حال تصمیم گیرنده اصلی شما هستید. یک بار دیگر همه جوانب را بسنجید و برای اینکه بتوانید به یک تصمیم صحیح و عاقلانه ای برسید بهتر است با افراد مورد اعتماد خویش، والدین، یا اقوام نزدیک دلسوز و عاقل و دارای تجربه و یا با مشاور خبره و خیرخواه مشورت کرده و با دقت کافی تصمیم مناسبی اتخاذ فرمایید.
منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.