چیزی در عالم وجود ندارد که دو بعد جذب و دفع، سلب و اثبات در آن نباشد. منتها این دو در انسان مؤمن حساب شده و رقیق شده یافت می شود. در این زمینه رساله ای منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی (رحمه الله) است. او در این رساله می گوید: «آنچه در نوع جمادات به نام جذب و دفع هست، در گیاهان نیز وجود دارد»(رساله تولّی و تبری، ضمیمه اخلاق محتشمی/562). چون اگر سنگ یا خاکی بخواهد «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» ناچار است خاکهای مستعد و مناسب را جذب و مواد ناسازگار را دفع کند. هر خاکی شایستگی عقیق یا لعل شدن را ندارد، جذب مناسب و دفع نامناسب در همه معادن و گیاهان و خاکها وجود دارد. مثلاً گیاه، هر غذایی را جذب نمی کند؛ بلکه هر چه مناسب به حال آن است جذب کرده و هر چه نامناسب است دفع می کند. در حیوانات این جذب و دفع به صورت «شهوت» و «غضب» در می آید. اما در انسان از این رقیقتر به صورت «محبّت» و «عداوت» جلوه می کند و از این مقدار بالاتر آمده رقیقتر می شود و به صورت «ارادت» و «کراهت» ظهور می کند. از همه اینها گذشته اگر خیلی رقیق و لطیف شد، به صورت «تولی» و «تبری» جلوه می کند، که این از ویژگیهای خواص اولیای حق و مؤمنان الهی است. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات به نقل از سایت تبیان
به هر روی تولی جذب حضرت حق و اولیای حق شدن است وتبری دفع و گسست از جناح حق گریزان و حق ستیزان است و این به طور معمول در فروع دین به کار می رود و در اصول دین پذیرش عقاید حقه و تسلیم قلب و دل در برتابر آن است و تبری گسستن از عقاید باطل و نفی و انکار و مبارزه با آنها است