فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
برهم چو میزد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
آن کس که منع ما ز خرابات میکند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو
جانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند
بر آن غریب ما چه گذشتای صبا بگو
جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند
مینوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
شرح لغت: معاینه در این جا قید صفت و روش است/ادای خدمت: رساندن سلام بندگی
تفسیر عرفانی:
ای قاصد عاشقان خبری از یارمان بیاور و از احوال زیبا رویان خبری به ما بیان نما. مقصود او از این شعر این است که، راهیان راه نور که خاک درگاه دوست هستند، پیوسته در طلب آنند که تا جویای معشوق گردند، چرا که وجودشان با نام او آرام میگیرد و به این شکل میتوانند پیش از پیش در مسیر وصال او گام بردارند.
تعبیر غزل:
خداوند مدتی است که لطف خود را شامل حال تو نموده، این عنایت را قدر بدان و از آن برای تکمیل راه کمال خود بهره بگیر.