فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورد از جویبار حسن
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
شرح لغت: برج نیکویی: برج آسمان جمال: استعاره مکنیه؛ برج: به ضم اول و سکون دوم از دوازده بخش فلک/ نخاست: سر بر نیفراشت و قیام نکرد/ملاحت: به فتح اول نمک داشتن یا شیرین نمکی
تفسیر عرفانی:
ای کسی که چهره ات منظرهی زیبا دارد؛ خال سیاه تو محل زیبایی است؛ مقصود او از این شعر این است که همگان مسخر جمال دوست هستند و هیچ یک از آنچه در چرخ گردون پدید آمده نمی تواند ذرهای از جمال معشوق را به تصویر کشد. از این رو عاشقان درگاه دوست طالب آنند که به لقایش نایل آیند و آرام گیرند.
تعبیر غزل:
سعی کن در همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی خود مثل آب؛ زلال باشی و دلی صاف و بیکینه مثل آیینه داشته باشی و همیشه آن را از آلوده و کدر شدن حفظ کن و نگدار هیچ کس و هیچ چیز خدشهیی بر آن وارد کند.