فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
شرح لغت: شهره آفاق: مشهور کران تا کران گیتی /میثاق: به کسر اول پیمان استوار
تفسیر عرفانی:
تا قبل از این تو بیشتر در فکر عاشقان خود بودی و عشق تو با ما در همه جهان مشهور بود. مقصود او از این شعر این است که عاشقان پیشگاه دوست پیوسته با او بر سر یک عهد و پیمان هستند. زیرا عاشقان نیازمند معشوق و دوست مشتاق عاشقان است. در حقیقت میتوان گفت از این سبب است که عشق دوست و دلپاکان درگاهش همیشگی ست.
تعبیر غزل:
به نظر میرسد چیزی را میخواهی، ولی به آن ایمان نداری. وقتی دیگران را وعظ و پند میدهی، چرا خودت به آن عمل نمیکنی؟ چرا دیگران را امر به معروف و نهی از منکر میکنی، اما خودت کمتر به این مسئله توجه داری؟ از این دورویی دست بردار تا خداوند تو را به درگاهش پذیرا باشد.