۱۳۹۶/۰۷/۲۳
–
۲۹۸۳ بازدید
باسلام.اول اینکه چه دلیلی ممکن است وجود داشته باشد که از لفظ لهوالحدیث در قرآن غنا تفسیر شود . در صورتی که لهوالحدیث به هرنوع سخن باطل وحدیث غلط از نوشته کتاب و … اطلاق می شود .دوم اینکه اگر موسیقی واقعا حرام باشد چرا مستقیما در قرآن حرمت آن ذکر نشده مثل حرمت شراب وگوشت خوک و خداوند در لفافه و در الفاظی مثل لهوالحدیث و قول زور سخن گفته . به ما گفته اند غنا بالا وپایین شدن صداست . توی تجوید قرآن هم همین امر است . درشت ادا شدن حروف مسعلیله وکم حجم تلفظ شدن حروف مسفلیله .آیا همین امر در قرآن بالا رفتن وپایین آمدن صدا نیست ؟ اگر موسیقی حرام است چرا خداوند آنرا خلق کرده ؟ چرا به فردی ناشنوا مثل بتهون قدرت و توانایی آهنگسازی کرده است ؟ توی تلوزیون و صدا سیما دیده میشود آلات موسیقی را سانسور می کنند . اگر موسیقی حرام باشد آیا آلت موسیقی حرام است یا صدایی که از آن صادر می شود؟ به فرض اگر یک گیتار رادر مکانی قرار دهیم آیا خودبه خود موجب حرام خواهد شد تا زمانی که صدایی از آن خارج نشود ؟ اگر در مجلسی خانمها از آقایان جدا باشند در صورتی که موسیقی باشد موجب به وجود آمدن حرام خواهد شد ؟ اگر در مجلسی فقط خانمها حضور داشته باشند اگر صرفا موسیقی هم شنیده شود، باعث به وجود آمدن گناه می شود ؟ یا اینکه اختلاط به وجود آمد موجب فساد می شود؟ دستگاه آفرینش یک موسیقی بزرگی است که اگر یک نت جا به جا شود کن فیکون خواهد شد .
در آغاز سوره لقمان، ضمن بیان برخی از اوصاف گروه «محسنین» و «مؤمنین»، سخن از گروهی به میان آمده است که درست در مقابل آنان قرار دارند که سرمایه های خود را در راه بیهوده و گمراه ساختن مردم به کار گرفته و بدبختی دنیا و آخرت را برای خود می خرند.
«و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مهین * واذا تتلی علیه آیاتنا ولی مستکبراً کان لم یسمعها کان فی اذنیه وقراً فبشره بعذاب الیم».(1)
بعضی از مردم سخنان باطل و بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوار کننده است. و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی بر می گرداند، گویی آن را نشنیده است؛ گویی اصلاً گوش هایش سنگین است؛ او را به عذابی دردناک بشارت ده!
شأن نزول آیه
الف ) برخی از مفسران قرآن – اعم از شیعه و سنی – در شأن نزول آیه شریف نوشته اند:
شخصی به نام نضربن حارث (2) شغلش تجارت بود، بیشتر به کشور ایران مسافرت می کرد و ضمن سفرهای خود داستان هایی درباره رستم، اسفندیار و پادشاهان عجم یاد گرفته و کتاب هایی در این زمینه خریداری کرده و به شهر مکه آورده بود. به مردم می گفت: اگر محمد، برای شما سرگذشت قوم عاد و ثمود را نقل می کند، من نیز داستان های رستم، اسفندیار و اخبار کسرا و سلاطین عجم را می گویم.
گروهی از قریش قصه های او را جذاب و خوش مزه پنداشته، دور او جمع می شدند و در اثر سرگرمی به داستان های او، از تشرف به محضر مبارک پیامبر و از شنیدن آیات الهی و در نتیجه از ایمان به خدا و پیامبر اسلام باز می ماندند؛ خداوند در مقام تقبیح از عمل او، این آیه شریفه را نازل کرد.(3)
ب) برخی از مفسران نیز گفته اند: نضر بن حارث (یا شخص دیگر) چند کنیز آوازه خوان خریده بود و هر کس را که احتمال می داد می خواهد مسلمان شود، همراه کنیزانش به سراغ او می رفت و به کنیزهای خود می گفت: غذا و شراب به او بدهید و برای او غنا و ترانه بخوانید. در پایان، به آن شخص می گفت: اینها از نماز، روزه، جهاد و چیزهای دیگری که محمد تو را به آنها دعوت می کند، بهتر است و این آیه در مقام مذمت از عمل او نازل شد.(4)
معنای «لهو الحدیث»
علما و مفسران قرآن – اعم از شیعه و سنی – «لهو الحدیث » را به غنا و موسیقی و چیزهای لغو، باطل، بیهوده و… تفسیر نموده اند که به خلاصه مضمون سخنان برخی اشاره می شود:
1. از مفسران معروف صدر اسلام ابن عباس، جابر، عکرمه، سعید بن جیبر، مجاهد، عبدالله بن عمر، مکحول، عمرو بن شعیب، میمون بن مهران، قتاده، نخعی، عطاء علی بن بذیمه، حسن بصری و…. «لهو الحدیث » را به غنا و موسیقی تفسیر کرده اند.(5)
2. از عبدالله بن مسعود سؤال شد: مراد از «لهو الحدیث» چیست؟
گفت: سوگند به آن خدایی که جز او خدایی نیست، مراد از «لهو الحدیث » غناست و سه بار این جمله را تکرار کرد.(6)
3. علی بن ابراهیم قمی (قدس سره) در تفسیر آیه می نویسد:
الغناء و شرب الخمر و جمیع الملاهی؛ (7)
(منظور از «لهو الحدیث») آواز خوانی، شراب خواری و همه آلات موسیقی است.
«ملاهی» جمع «ملهاة» اسم آلت بر وزن مفعال، به معنای آلات لهو و موسیقی است.
4. فضل بن حسن طبرسی (قدس سره) می گوید:
به عقیده اکثر مفسران منظور از «لهو الحدیث» غنا می باشد… وهر چیزی که انسان را از راه خدا و اطاعت او باز دارد؛ از قبیل کارهای باطل، مزامیر، ملاهی، معازف و… همه اینها در تحت عنوان «لهو الحدیث» قرار می گیرد.(8)
همو در جوامع الجامع نیز آورده است:
«لهو» یعنی هر نوع باطلی که انسان را از کار خیر باز می دارد و «لهو الحدیث» عبارت است از: طعنه زدن در حق و استهزای به آن و بیان خرافات، سخنان خنده آور، غنا و آلات موسیقی.(9)
5. شیخ طوسی (قدس سره) می فرماید:
در معنای آیه دو قول است: یکی این که او (نضر بن حارث و امثال وی) کتابی را می خرد که در آن «لهو الحدیث» است.
قول دیگر این که، در مقابل سخن حق، «لهو الحدیث» را می خرد… .ابن عباس، ابن معسود و مجاهد گفته اند: لهو الحدیث عبارت است: از غنا و این همان مطلبی است که از امام باقر (ع) روایت شده است.(10)
6. ملا فتح الله کاشانی (قدس سره) می گوید:
هر حدیث که تو را از ذکر خدا باز دارد، آن لهو است، مانند: اباطیل، مزامیر، ملاهی، ترهات انواع لهو و لعب، احادیث کاذبه و اساطیر ملهیه و در این داخل است سخریه به قرآن و لهو در آن و لهو در حدیث (11)
7. حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی در تفسیرش می نویسد:
در بعضی از روایات ائمه اطهار (ع) ابوجهل و نضر بن حارث از قریش، مصداق آن بعض معرفی شده اند و «لهو الحدیث» را به غنا و سایر ملاهی تعمیم داده اند و اضافه «لهو» به «حدیث» ظاهراً بیانیه است؛ یعنی چیزی که موجب سرگرمی و انصراف از یاد خدا شود از اخبار و سخنان بی اساس مانند؛ قصه رستم، اسفندیار، حسین کرد و امثال اینها از اقوال باطله و گفتار ناهنجار و اشعار بی اعتبار که به آن تغنی و طرب نمایند.(12)
8. در تفسیر شریف لاهیجی (قدس سره) می خوانیم:
از حضرت صادق (ع) مروی است که مراد از «لهو الحدیث» طعن کردن است در حق و استهزاء نمودن مر حق را و در احادیث متکرر الورود است که غنا از جمله لهو حدیث است.(13)
9. علامه طباطبائی (قدس سره) می فرماید:
کلمه «لهو» به معنای چیزی است که انسان را از هدف مهم باز می دارد و «لهو الحدیث» به سخن بیهوده ای گویند که انسان را به خود مشغول ساخته و از حق باز دارد، نظیر حکایات خرافی و داستان هایی که انسان را به فساد و گناه می کشاند. این انحراف گاهی به خاطر محتوای سخن است و گاه به خاطر اسباب و ملازمات آن، از قبیل آهنگ یا امور همراه آن، مثل آلات موسیقی و امثال اینها و «لهو الحدیث» شامل همه این موارد می شود.(14)
10. فیض کاشانی (قدس سره).
«لهو الحدیث» عبارت است از: چیزهایی که انسان را به خود مشغول سازد، از قبیل افسانه ها، داستان های بی اعتبار، سخنان بیهوده و خنده آور، و به گفته مفسر قمی: غنا، و شراب خواری و همه آلات موسیقی از مصادیق «لهو الحدیث » می باشد.(15)
11. شیخ محمد بن محمد رضا قمی (قدس سره) در تفسیر این آیه پس از نقل چند حدیث می گوید:
بدان که دلالت این آیه به ضمیمه احادیث مذکور برای حرمت غنا صریح می باشد.(16)
12. شیخ محمد سبزواری(قدس سره):
«لهو الحدیث» عبارت است از: آواز خوانی یا هر چیزی که انسان را از راه خدا و اطاعت او باز دارد، از قبیل سخنان باطل، آلات موسیقی، افسانه ها و داستان هایی که حقیقت ندارد و…(17)
13. علی شربجی.
مراد از «لهو الحدیث» هر چیز باطلی است که وقت را تلف کرده و انسان را از اعمال خیر باز دارد، مانند افسانه ها و داستان های باطل که حقیقت ندارد، (هم چنین ) گفتار های شرک آمیز و گوش دادن به غنا و موسیقی.(18)
14. شیخ محمد علی طه الدره:
«لهو الحدیث » عبارت است از: غنا و موسیقی و امثال آن، از قبیل: افسانه ها، خرافات، سخنان بیهوده و خنده آور و هر گفتار و عمل ناشایست. به طور کلی هر باطلی که انسان را از یاد خدا و عمل خیر باز دارد، از مصادیق «لهو الحدیث» شمرده می شود(19)
15. صدیق بن حسن قنوجی بخاری:
«لهو الحدیث» عبارت است از: هر چیزی که انسان را مشغول کند و از عمل خیر باز دارد، از قبیل: آواز خوانی، نواختن آلات موسیقی، بیان داستان های دروغ و خرافی، و هر عمل ناشایست.(20)
16. محمد بن ابی بکر بن قیم الجوزیه:
به عقیده اکثر مفسران مراد از «لهو الحدیث» غنا و موسیقی است.(21)
17. جارالله زمخشری:
«لهو الحدیث » عبارت است از: هر باطلی که انسان را از کار خیر باز دارد، از قبیل: افسانه ها، خرافات، سخنان بیهوده و خنده آور، غنا و موسیقی و امثال آن.(22)
18. برهان الدین ابی الحسن ابراهیم بن عمر بقائی:
«لهو الحدیث» عبارت است از: هر چیزی که انسان را به خود مشغول کند، از قبیل: غنا، چیزهای خنده آور و هر کار بی ارزشی که نفس انسان را به لذت های حیوانی و کارهای بیهوده، مانند: بازی، رقص و امثال آن دعوت می کند.(23)
19. ابوبکر جابر جزائری:
«لهو الحدیث» عبارت است از: غنا و موسیقی.(24)
20. سعید حوی پس از نقل نظریه عده ای از مفسران صدر اسلام که همگی «لهو الحدیث» را به غنا تفسیر کرده اند، می گوید:
به هر حال می فهمیم که «لهو الحدیث» ارتباطی با گمراهی از راه خدا دارد؛ یعنی هر چیز گمراه کننده از مصادیق «لهو الحدیث» می باشد؛ اعم از این که غنا باشد یا افسانه باطل و یا سخن کفر آمیز؛ خواه به صورت قصیده و شعر باشد و یا قصه و امثال آن، و شکی نیست که هر کس در این زمینه فعالیت کند و یا مال خود را در این راه خرج نماید، از جمله گمراه کنندگان و از مصادیق «لیضل عن سبیل الله » می باشد.(25)
21. در تفسیر خواجه عبدالله انصاری چنین آمده است:
ابن عباس و مجاهد گفتند: « لهو الحدیث» غنا و سرود فاسقان است در مجلس فسق.(26)
22. دکتر وهبة الزحیلی می نویسد:
«لهو الحدیث» عبارت است از: افسانه ها و گفتارهای بی اعتبار، بیهوده، خنده آور، خرافی و هر سخن ناروا، و هم چنین غنا و موسیقی و امثال آن نیز از مصادیق «لهو الحدیث» می باشد.(27)
23. جمعی از علمای الأزهر گفته اند:
منظور از «لهو الحدیث » غناست. (28)
24. جمعی از علمای حوزه علمیه قم پس از بیان شأن نزول آیه مورد بحث و تفسیر برخی از جملات آن نوشته اند:
و اما «لهو الحدیث» مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که هرگونه سخنان یا آهنگ های سرگرم کننده و غفلت زا که انسان را به بیهودگی یا گمراهی می کشاند، در بر می گیرد، خواه از قبیل «غنا» و الحان و آهنگ های شهوت انگیز و هوس آلود باشد و خواه سخنانی که نه از طریق آهنگ، بلکه از طریق محتوا انسان را به بیهودگی و فساد، سوق می دهد؛ و یا از هر دو طریق، چنان که در تضنیف ها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمول است که هم محتوایش گمراه کننده است و هم آهنگش و یا مانند داستان های خرافی و اساطیر که سبب انحراف مردم از «صراط مستقیم» الهی می گردد؛ و یا سخنان سخریه آمیز که به منظور محو حق و تضعیف پایه های ایمان مطرح می شود؛ همانند چیزی که از ابوجهل و یارانش نقل می کنند که رو به قریش می کرد و می گفت: می خواهید شما را از «زقوم» که «محمد» ما را به آن تهدید می کند اطعام کنم؟! سپس می فرستاد «کره» و «خرما» حاضر می کردند و می گفت: این همان «زقوم» است! و به این ترتیب آیات الهی را به باد استهزا می گرفت.
به هر حال «لهو الحدیث» معنای گسترده ای دارد که همه اینها و مانند آن را فرا می گیرد، و اگر در روایات اسلامی و سخنان مفسران روی یکی از اینها انگشت گذاشته شده است، هرگز دلیل بر انحصار و محدودیت مفهوم آیه نیست… تعبیر به «لهو الحدیث» به جای «الحدیث اللهو » گویا اشاره به این است که، هدف اصلی آن ها همان لهو و بیهودگی است وسخن، وسیله ای برای رسیدن به آن است.(29)
روایات معصومین (ع) در تفسیر «لهو الحدیث»
روایاتی که در تفسیر آیه شریفه از پیشوایان معصوم (ع) نقل شده است ما را بیشتر به معنای «لهو الحدیث» راهنمایی می کند، زیرا اگر این روایات در تفسیر آیه وجود نداشت، ظاهر آیه و شأن نزول آن تنها به حرمت اخبار و داستان هایی که از جهت محتوا، مردم را به بیهودگی و انحراف از راه حق سوق دهد دلالت داشت و به حرمت غنا و آواز خوانی که از مقوله کیفیت صدا می باشد، شامل نمی شد، ولی با توجه به روایات معتبری که در تفسیر آیه وارد شده و آن را به غنا تطبیق کرده است روشن می شود که «لهو الحدیث» معنای گسترده ای دارد که علاوه بر معنای قبلی شامل غنا نیز می شود، از این رو، آیه مذکور یکی از دلایل حرمت غنا و خوانندگی محسوب می گردد.
1. در حدیث «صحیح » (30) محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود:
الغناء مما وعد الله علیه النار و تلا هذه الایه: ( و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مهین)؛
غنا از گناهانی است که خداوند در باره آن وعید آتش داده است و آیه (و من الناس…) را تلاوت فرمود.(31)
از این بیان نورانی امام (ع) روشن می شود که، این آیه از دلایل حرمت غنا می باشد، هم چنین از این حدیث استفاده می شود که، غنا و موسیقی از گناهان کبیره است.
2. درحدیث «حسن» (32) مهران بن محمد می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود:
الغناء مما قال الله عزوجل: ( ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله).
غنا از چیزهایی است که خداوند درباره آن فرموده است: بعضی از مردم سخنان بیهوده و باطل را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند.(33)
3. در حدیث «حسن»، حسن بن علی بن زیاد وشاء می گوید: از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود:
سئل ابو عبدالله (ع) عن الغناء ؟ فقال: هو قول الله عز وجل: ( ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله).
از جدم امام صادق (ع) درباره غنا سؤال فرمود: غنا همان چیزی است که خداوند درباره آن فرموده است: (و من الناس…) (34 )
4. در روایتی، حسن بن هارون می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود:
الغناء مجلس لا ینظر الله الی اهله و هو مما قال الله عز وجل: ( و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله)؛
مجلس غنا و خوانندگی، مجلسی است که خداوند، به اهل آن نظر نمی کند (و آنها را مشمول لطف و رحمت خود قرار نمی دهد) و آن از مصادیق همان چیزی است که خدای عزوجل درباره آن فرموده است: (و من الناس…) (35)
5. در روایتی، عبدالأعلی می گوید: از امام صادق (ع) درباره آیه (و من الناس من یشتری لهو الحدیث) سؤال کردم. فرمود: «منه الغناء؛ غنا و آواز خوانی از مصادیق آن است.» (36)
6. در روایتی، ابوبصیر می گوید: از امام صادق (ع) درباره کسب زنان آواز خوان سؤال کردم فرمود:
التی یدخل علیها الرجال حرام، و التی تدعی الی الاعراس لیس به باس، و هو قول الله عز وجل ( و من الناس….)؛
اگر مردها نیز وارد شود حرام است، و اگر به عروسی دعوت شود [و مردی حضور نداشته باشد] عیب ندارد و آن همان چیزی است که خدا فرموده است: بعضی از مردم «لهو الحدیث» را می خرند تا مردم را از روی نادانی گمراه نمایند.(37 )ملاحظه می فرمایید که، در همه ی این احادیث، حرام بودن غنا و خوانندگی به آیه (و من الناس…) تطبیق شده است؛ بنابراین، این آیه شریفه به ضمیمه روایات مذکور و اقوال مفسران – که به برخی از آنها اشاره شد – از دلایل محکم حرکت غنا و موسیقی می باشد.
آیه دوم
( فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور)؛ (38)
از بت های پلید اجتناب کنید از سخن باطل بپرهیزد.
«قول زور» در کلام مفسران
1. شیخ طوسی (قدس سره)
( و اجتنبوا قول الزور)؛ یعنی الکذب « و روی اصحابنا انه یدخل فیه الغناء و سائر الاقوال الملهیه بغیر حق؛
مراد از قول زور، دروغ است و اصحاب ما (امامیه) روایت کرده اند که غنا و سایر سخنان ناحق که انسان را مشغول می سازد، داخل در تحت مفهوم قول زور می باشد.(39)
2. طبرسی (قدس سره)
قول زور، یعنی کذب و دروغ… و اصحاب ما _(امامیه) روایت کرده اند که غنا و هر سخن لهوی و بازدارنده از یاد خدا، از مصادیق «قول زور» می باشد.(40)
3. شریف لاهیجی می نویسد:
در احادیث اهل بیت (ع) متکثر الورود است که «رجس از اوثان» شطرنج است، و «قول زور» غنا.(41)
4. تفسیر نمونه، در توضیح مفهوم «قول زور» می گوید:
بعضی از مفسران، این را اشاره به کیفیت «لبیک» گفتن مشرکان در مراسم حج در جاهلیت دانسته اند؛ زیرا آن ها «لبیک» را که آیینه تمام نمای توحید و یگانه پرستی است آن چنان تحریف کرده بودند که مشتمل بر زننده ترین تعبیرات شرک آلوده شده بود، می گفتند: «لبیک لا شریک لک، الا شریکاً هو لک! تملکه و ما ملک: دعوتت را اجابت کردیم و به سویت آمدیم، ای خدایی که شریکی نداری، جز شریکی که مخصوص توست، تو مالک او و هر چه او در اختیار دارد هستی».
این جمله قطعاً سخنی باطل و بیهوده بوده و مصداق قول زور است که در اصل به معنای سخن دروغ و باطل و خارج از حد اعتدال می باشد. با این حال، توجه آیه به اعمال مشرکان در عصر جاهلیت در مراسم حج، مانع از کلی بودن مفهوم آن، که پرهیز از هرگونه بت در هر شکل و صورت و پرهیز از هر گفتار باطل به هر نوع و کیفیت است نمی باشد.
لذا در بعضی از روایات «اوثان» تفسیر به «شطرنج» (نوعی از قمار) و «قول زور» تفسیر به خوانندگی حرام (غنا) » و «شهادت به باطل» شده است که در واقع از قبیل بیان بعضی از افراد این کلی می باشد، نه به معنای انحصار مفهوم آیه در خصوص این امور. (42)
با توجه به مطالب مذکور می توان گفت: «قول زور» به هر گفتار و کردار باطل شامل می شود و مصادیق فراوان دارد که غنا و موسیقی نیز از مصادیق آن شمرده می شود.
روایات معصومین (ع) در تفسیر «قول زور»
روایاتی که از پیشوایان معصوم (ع) در تفسیر این آیه شریفه به ما رسیده است معنای «قول زور» را به روشنی بیان می کند، که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. در حدیث «صحیح» هشام، از امام صادق (ع) در تفسیر آیه: (فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور) روایت کرده است که فرمود:
الرجس من الاوثان: الشطرنج، و قول الزور: الغناء؛
مراد از رجس اوثان: شطرنج، و قول زور: غنا و آوازخوانی است.(43)
2. در حدیث دیگر، زید شحام، از امام صادق (ع)، همان عبارت فوق را نقل کرده است. (44)
3. درحدیث «مرسل» (45)، محمد بن ابی عمیر، از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «قول الزور: الغناء» (46)
4. در روایت ابوبصیر، از امام صادق (ع) نیز همان عبارت نقل شده است.(47)
5. در روایتی عبدالأعلی می گوید: ازامام باقر (ع) تفسیر آیه (فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور) را پرسیدم، فرمود:
«الرجس من الاوثان الشطرنج، وقول الزور الغناء؛
مراد از «رجس اوثان » شطرنج و «قول زور» غنا و آوازخوانی است.(48)
6. ابن حزم می گوید: «روزی در منزل خودم به دستشویی رفتم، کنیز همسایه به خوانندگی و نوازندگی مشغول بود، کمی درنگ کردم تا صدای او را بشنوم، سپس بیرون آمدم، همان روز هنگامی که آفتاب غروب کرد، به خدمت امام صادق (ع) رسیدم، وقتی امام (ع) مرا دید فرمود:
الغناء الغناء، اجتنبوا الغناء، اجتنبوا (و اجتنبوا قول الزور).
حضرت چند بار این کلمات را تکرار کرد، به حدی که متوجه شدم امام از راه غیبی از عمل من آگاه شده و می خواهد مرا موعظه کند، چنان که از عمل زشت خودم شرمنده شدم که مجلس برای من تنگ شد، هنگامی که از مجلس بیرون آمدم، به یکی از دوستان آن حضرت به نام «معتب» گفتم: به خدا سوگند منظور حضرت از این کلمات کسی جز من نبود.» (49)
از مجموع این روایات – به ویژه روایت اول که سندش صحیح است – استفاده می شود، مراد از «قول زور» که خداوند حکیم، بندگان خود را از آن برحذر داشته و دستور به اجتناب از آن داده، غنا و آوازخوانی است.
تفسیر دیگر برای «قول زور»
7. در حدیث «صحیح» حماد بن عثمان می گوید: از امام صادق (ع) معنای «قول زور» را پرسیدم فرمود:
منه قول الرجل للذی یغنی: احسنت؛
یکی از مصادیق «قول زور» این است که، شخصی آواز خوان را با گفتن احنست یا آفرین و… تشویق کند.(50)
از این حدیث صحیح استفاده می شود که، تشویق لفظی خواننده با گفتن «احسنت » «آفرین »، «مرحبا» و هم چنین تشویق عملی مانند پول دادن و امثال آن حرام است. و از این جا روشن می شود که، کارخوانندگی و نوازندگی به طریق اولی حرام و عذابش شدیدتر است.(51)
از مجموع مطالبی که درباره این آیه شریفه مطرح گردید استفاده می شود که، این آیه (به ضمیمه روایات مذکور) در دلالت بر حرمت ذاتی غنا و موسیقی واضح و صریح است که خدشه ای در آن نتوان کرد. هم چنان که امام خمینی (قدس سره) پس از بررسی روایات مربوط به این آیه، می فرماید:
فتحصل من جمیع ما تقدم ان الایه الکریمه بضم الروایات المفسره تدل علی حرمه الغناء بذاته؛
حاصل مجموع مطالب گذشته این شد که، آیه شریفه به ضمیمه ی روایاتی که در تفسیر آن وارد شده است دلالت بر حرمت ذاتی غنا دارد.(52)
پی نوشت ها :
1. لقمان (31) آیه 6 و 7.
2. نضر بن حارث بن علقمه بن کلده از بنی عبدالدار بود. او همراه عقبه بن ابی معیط، عاص بن وائل وابو جهل در زمان محاصره پیامبر(ص) و حامیان او در شعب ابی طالب، راه های ورودی مکه را زیر نظر داشتند و هر واردی که بارش خوارکی بود تهدید می کردند که چیزی به بنی هاشم نفروشد و چیزی از آنها نخرد؛ اگر قبول نمی کرد، اموالش را غارت می کردند.
در جنگ «بدر» نضر بن حارث و عقبه بن ابی معیط اسیر شدند و چون پیامبر (ص) و یارانش از «بدر» به طرف «مدینه» حرکت کردند، هنگام غروب به منزله «اثیل » رسیدند. حضرت علی (ع) به دستور پیامبر هر دو را به قتل رسانید.(بلاغی، حجه التفاسیر، ج 2، ص 985؛ حقی، تفسیر روح البیان، ج 7، ص 65؛ میبدی کشف الاسرار ( تفسیر خواجه عبدالله انصاری )، ج 7، ص 486).
3. ر. ک: حجه التفاسیر، ج 2، ص 985 – 987؛ تفسیر البشائر، ج 3، ص 29؛ التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، حزب 41، ص 80؛ تفسیر طنطاوی، ج 8، ص 123؛ طه الدره تفسیر القرآن الکریم، ج 11، ص 163؛ زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیده، ج 21، ص 131؛ المقتطف من عیون التفاسیر، ج 4، ص 218؛ ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج 4، ص 199؛ سبزواری، الجدید فی تفسیرالقرآن المجید، ج 5، ص 383؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج 18، ص 179؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 10، ص 274، صفوه العرفان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 56؛ البحر المحیط فی التفسیر، ابوحیان، ج 8، ص 409؛ مجمع البیان، ج 8، ص 313؛ نور الثقلین، ج 4، ص 14؛ ص 36؛ تفسیر ماوردی، ج 4، ص 329؛ کنز الدفائق، ج 10، ص 228؛ واحدی، اسباب النزول، ص 198؛ نمونه بینات، ص 613؛ رجال انزل الله فیهم قرآناً، ج 8، ص 157- 166؛ تسهیل الوصول الی معرفه اسباب النزول، ص 263؛ تفسیر گازر، ج 7، ص 261، تفسیر روح البیان، ج 7، ص 65؛ جوامع الجامع، ج 2، ص 292؛ تفسیرنمونه، ج 17، ص 13و…
4. ر. ک: طه الدره، تفسیر القرآن الکریم، ج 11، ص 163، زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیده، ج 21، ص131؛ صفوه العرفان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 56؛ تفسیر ماوردی، ج 4، ص 329؛ کنز الدقائق، ج 10، ص 228؛ سیوطی، اسباب النزول، ص 289؛ نمونه بینات، ص 613؛ غازی عنایه، اسباب النزول القرآنی، ص 306؛ عبدالفتاح قاضی، اسباب النزول عن الصحابه و المفسرین، ص 173؛ منهج الصادقین، ج 7، ص 226 و…
5. ر. ک: سعید حوی، الاساس فی التفسیر، ج 8، ص 4313؛ امینی، الغدیر، ج 8، ص 68؛ سیری در صحیحین، ج 2، ص 136.
6. طه دره، تفسیر القرآن الکریم، ج 11، ص 164؛ ابن کثیر، التفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص 729؛ بدائع التفسیر، ج 3، ص 402، فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 10، ص 274.
7. تفسیر قمی، ج 2، ص 161.
8. مجمع البیان، ج 7- 8، ص 313.
9. ج 2، ص 292.
10. التبیان، ج 8، ص 271؛ منتخب التبیان، ج 2، ص 714.
11. منهج الصادقین، ج 7، ص227.
12. تفسیر روان جاوید، ج 4، ص 270.
13. ج 3، ص 573.
14. تفسیر المیزان، ج 16، ص 209.
15. تفسیر صافی، ج 2، ص 306 و 307.
16. تفسیر کنز الدقائق، ج 10، ص 230.
17. الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج 5، ص 382.
18. تفسیر البشائر و تنویر البصائر، ج 3، ص 28.
19. تفسیر القرآن الکریم و اعرابه وبیانه، ج 11، ص 163.
20. فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 10، ص 274.
21. بدائع التفسیر، ج 3، ص 402.
22. تفسیر کشاف، ج 3، ص 490.
23. نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج 15، ص 146.
24. ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، ج 4، ص 200.
25. الاساس فی التفسیر، ج 8، ص 4315.
26. کشف الاسرار، ج 7، ص 486.
27. التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، ج 21، ص 131.
28. التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، حزب 41، ص 81.
29. تفسیر نمونه، ج 17، ص 15و 16.
30. «صحیح: حدیثی است که همه راویان آن شیعه دوازده امامی بوده و از طرف علمای رجال توثیق شده باشند.
31. وسائل الشیعه، ج 17، ص 305، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 6.
32. «حسن» حدیثی است که، یک یا چند نفر از راویان آن، در عین حال که شیعه و ممدوح بوده، از طرف علمای رجال، توثیق و تعدیل نشده باشد و در سند این حدیث «مهران بن محمد» توثیق نشده است ولی چون این حدیث را محمد بن ابی عمیر از مهران روایت کرده است، از اعتبار بیشتری برخوردار می باشد از این رو، مجلسی اول (ملا محمد تقی) از این حدیث به عنوان «الحسن کالصحیح بل الصحیح » نام برده است. (روضه المتقین، ج 10، ص 157).
33. وسائل الشیعه، ج 17، ص 305، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 7.
34. همان، حدیث 11؛ جامع احادیث الشیعه، ج 22، ص 232، ابواب ما یکتسب به، باب 19، حدیث 13. در سند این حدیث «سهل بن زیاد» وجود دارد که علمای رجال درباره توثیق و عدم توثیق او اختلاف نموده اند، ولی شیعه ممدوح است و مجلسی اول از این حدیث به عنوان «القوی کالصحیح » نام برده است. (روضه المتقین، ج 10، ص 158).
35. وسائل الشیعه، ج 17، ص 307، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 16… .
در سند این حدیث، « حسن بن هارون» توثیق نشده است و مدح او نیز معلوم نیست، ولی وجود «محمد بن ابی عمر» در این سند، تا اندازه ای از ضعف آن می کاهد و مجلسی اول نیز از این حدیث به عنوان «الحسن کالصحیح » نام برده است (روضه المتقین، ج 10، ص 158).
36. همان، حدیث 20. در سند این حدیث، شخصی به نام «محمد بن السری» وجود دارد که مجهول است، یعنی علمای رجال، وضعیت او را بیان نکرده اند و «عبدالاعلی» نیز بین ثقه و مجهول مشترک است.
37. وسائل الشیعه، ج 17، ص 120، ابواب ما یکتسب به، باب 15، حدیث 1.
در سند این حدیث، علی بن ابی حمزه بطائنی واقفی توثیق نشده است. و توضیح بیشتر درباره این حدیث در فصل هشتم خواهد آمد.
38. حج (22) آیه 30.
39. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 312.
40. مجمع البیان، ج 7- 8، ص 82.
41. تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 184.
42. ج 14، ص91.
43. وسائل الشیعه، ج 17، ص 310، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 26. همه رجال سند این حدیث از سوی علمای رجال توثیق شده اند.
44. همان، باب 102، حدیث 1. در سند این حدیث، شخصی به نام «درست بن ابی منصور» واقع شده که واقفی است و درباره توثیق او نیز اختلاف هست. اگر توثیق او اثبات شود، سند حدیث «موثق» خواهد بود.
45. «مرسل» به حدیثی گفته می شود که نام بعضی از رجال سند آن حذف شده باشد.
46. وسائل الشیعه، ج 17، باب 99، حدیث 8 و باب 102، حدیث 3.
47. همان، حدیث 9، در سند این حدیث «یحیی بن مبارک» وجود دارد که توثیق نشده است و مجلسی اول از این حدیث به عنوان «القوی» نام برده است. (روضه المتقین، ج 10، ص 158).
48. همان، حدیث 20. در سند این حدیث «محمد بن سری» مجهول است.
49. امالی شیخ طوسی، ص 720- 721، مجلس 43، حدیث 3 ( 1519).
در وسائل الشیعه (باب 99، حدیث 24) نیز بخشی از حدیث فوق نقل شده است و در سند حدیث چند نفر مجهول الحال وجود دارد.
50. همان، حدیث 21.
51. توضیح مطلب و فتاوای فقهای اسلام در این زمینه، در فصل نهم، خواهد آمد.
52. مکاسب محرمه، ج 1، ص 206.
منبع: موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام.
منبع: راسخون ( http://rasekhoon.net/article/show/212702/ )
ب. دلایل حرمت موسیقی را بیان فرمایید؟
پاسخ
جواب اجمالی:
موسیقی و غنا در اصطلاح فقه با یکدیگر فرق دارد. غنا عبارت است از آوازی که از حنجره بیرون آمده و در گلو چرخانده شود، در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کرده و مناسب مجالس لهو و خوش گذرانی باشد. اما موسیقی آهنگی است که از آلات موسیقی پدید می آید.
با توجه به برخی آیات و روایات و سخنان برخی روان شناسان، مواردی هم چون گرایش انسان به فساد و فحشا، غفلت از یاد خدا، تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب و استفاده سوء استعمارگران از آن را می توان از جمله حکمت های حرمت موسیقی و غنا دانست.
دلائل اصلی حرمت موسیقی (یا حلیت برخی اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) است. از میان آیات قرآن می توان به آیه های 72 سوره ی فرقان، 30 سوره ی حج، 3 سوره ی مؤمنون و 6 سوره ی لقمان اشاره کرد که ائمه(ع) در تفسیر آنها فرموده اند مراد از واژه های “قول زور” ، “لهو” و “لغو”در این آیات، غنا است.
همچنین روایاتی وجود دارد که در اثبات حرمت غنا به آنها استدلال شده است. وبه دسته ای دیگر از روایات، که در آنها آلات موسیقی و استعمال آنها حرام شمرده شده، برای اثبات حرمت برخی موسیقی ها استدلال شده است.
از آنجایی که غنا به معنی کشیدن صدا و هر گونه صدا و آواز استعمال شده، به همین جهت همه ی فقها «لهوی بودن» را از قیود غنای حرام می دانند و برخی نیز قید «مطرب» بودن را به آن افزوده اند. در مورد موسیقی نیز اکثر فقها نوع لهوی آن را حرام می دانند و برخی موسیقی مطرب را نیز حرام می دانند.
جواب تفصیلی:
1. تبیین مفهوم موسیقی:
«موسیقی» یا «موسیقیا» واژه ای یونانی است که در فرهنگ لغت، معادل «غنا» است؛ ولی در حوزه ی مفاهیم دینی و اصطلاح فقه، با یکدیگر تفاوت دارد. «غنا» در اصطلاح شرعی عبارت است از «آوازی که از حنجره ی آدمی بیرون آمده و در گلو چرخانده (چهچهه) شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانی باشد.» اما موسیقی به «صوتی گفته می شود که از آلات موسیقی، پدید آید»، بر این اساس، نسبت بین موسیقی علمی و موسیقی فقهی، عموم و خصوص مطلق است.»[1]
2. حکمت حرمت موسیقی و غنا:
با بررسی برخی آیات قرآن و روایات و سخن روان شناسان می توان موارد ذیل را از فلسفه های حرمت موسیقی دانست:
الف) انسان را به فساد و فحشا گرایش می دهد:
در حدیثی از نبی اکرم(ص) آمده: «غنا نردبان زنا است.»[2] تجربه نشان داده است که بسیاری افراد، تحت تاثیر آهنگ های غنا راه تقوا را رها کرده و به فساد روی می آورند. مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است[3].
ب) غنا انسان را از یاد خدا غافل می سازد:
قرآن کریم می فرماید: «بعضی از مردم خریدار سخنان بیهوده اند تا به نادانی مردم را از راه خدا گمراه کنند و قرآن را به مسخره می گیرند، نصیب اینان عذابی است خوار کننده.»[4] در این آیه یکی از عوامل گمراهی از سبیل الهی «لهو الحدیث» دانسته شده است. «لهو» آن چیزی است که انسان را به خودش آن چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهای مهم تر شود و در روایات اسلامی از آن به «غنا» تفسیر شده است.[5]
ج) تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب:
غنا و موسیقی یکی از عوامل تخدیر اعصاب است. «توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دانان نشان می دهد که در دوران عمر دچار ناراحتی های روحی گردیده ، و رفته رفته اعصاب خو درا از دست داده و عده ای مبتلا به بیماری های روانی شده و گروهی مشاعر خود را از کف داده اند، دسته ای فلج و ناتوان گردیده و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجه ی فشار خونشان بالا رفته ،دچار سکته ی ناگهانی شده اند.»[6]
د) غنا یکی از ابزار کار استعمارگران است:
استعمارگران جهان همیشه از بیداری مردم، مخصوصاً نسل جوان، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشی از برنامه های گسترده ی آنها برای ادامه ی استعمار، فرو بردن جامعه در غفلت و بی خبری و نا آگاهی و گسترش انواع سرگرمی های ناسالم است. ایجاد مراکز فحشا، کلوپهای قمار و همچنین سرگرمی های ناسالم دیگر و از جمله توسعه ی غنا و موسیقی، از مهمترین ابزاری است که آنها برای تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند.[7]
3) موارد ذکر شده حکمت حرمت غنا و موسیقی می باشد نه علت تامه و به همین دلیل، در مواردی هم که این آثار و نتایج سوء وجود ندارد باز حکم حرمت هم وجود دارد.
4) دلایل اصلی حرمت موسیقی(یا حلیت بعضی از اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبراکرم(ص) و ائمه(ع) است که در حوزه ی تخصصی فقه . بررسی صورت می شود و این مقال گنجایش طرح مباحث اجتهادی را ندارد. اما آنچه به صورت اختصار می توان اشاره نمود چند مطلب است:
الف) آیات قرآن هر چند به صورت روشن و صریح حکم غنا را بیان نمی کند و مانند بسیاری از احکام به اصول و کلیات می پردازد، ولی برخی از آیات با توجه به تفسیری که پیامبر اکرم و اهل بیت(ع) از آنها نموده اند بر غنا تطبیق می کند. در این باره به چند آیه اشاره می کنیم:
1- امام صادق (ع) درباره ی آیات «و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند(و در مجالس باطل شرکت نمی کنند)[8]و «از سخن باطل بپرهیزید»[9]، می فرمایند: «منظور مجالس لهو و لعب و غناست.»[10]
2- امام صادق(ع) درباره ی آیه ی «و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند»[11]، فرمود: «منظور از «لغو» در این آیه، غنا و ملاهی می باشد.»[12]
3- امام باقر و امام صادق(ع) درباره ی آیه ی «بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است»[13]،فرمودند: «منظور از سخنان بیهوده، غنا ست.»[14]
نکته: هر چند اکثر این روایات، آیات مذکور را بر غنا تطبیق نموده اند ولی دربعضی روایات، بر موسیقی نیز تطبیق شده است[15]و فقها نیز برخی از این آیات را بر موسیقی تطبیق نموده اند.[16]
ب) مهمترین دلیل بر حرمت غنا ، روایاتی است که ازپیامبراکرم و اهل بیت(ع) به دست ما رسیده و به طور صریح و روشن دلالت بر حرمت غنا دارند. برای نمونه به برخی از روایات اشاره می کنیم:
امام باقر (ع) می فرمایند: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده»[17] و امام صادق (ع) می فرمایند: «از غنا دوری کنید[18].»
ج) در مورد حرمت موسیقی نیز روایاتی از پیامبراکرم و ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده که برخی از آنها را نقل می کنیم:
امام صادق(ع) می فرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیه ی شیطان است.»[19]پیامبر اکرم(ص) نیز می فرمایند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی می کنم.»[20]
د) از آنجائی که واژه ی غنا به معنای «کشیدن صدا» بلکه به معنای هر گونه صدا و آواز است[21]و به تعبیر شیخ انصاری ره «کاملا روشن و بدیهی است که هیچ یک از این مفاهیم حرام نیستند »[22]، به همین جهت، همه ی فقها «لهوی بودن» را قید غنای حرام می دانند؛ یعنی، غنای لهوی حرام است.[23] (واژه ی «لهو» را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نموده اند[24] و گفته اند غنا و آوازی حرام است که مناسب مجالس لهو و لعب و فساد و خوش گذرانی باشد.)[25]
بعضی از فقها علاوه بر«لهوی بودن» قید «مطرب» را نیز بر آن افزوده اند[26]. «طرب» به حالت سبک عقلی گفته می شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید می آید و او را از حد اعتدال خارج می کند و در مورد موسیقی(آهنگی که از آلات پدید آید) نیز اکثر فقها نوعی را که «لهوی» باشد حرام می دانند و بعضی استماع موسیقی مطرب را حرام می دانند.[27]
نکته پایانی: همان طوری که قبلا تذکر دادیم، بررسی دقیق این مباحث، در حوزه ی تخصصی فقه انجام می شود و کسانی که در این زمینه قدرت اجتهاد ندارند باید از مراجع تقلید خودپیروی کنند. حوزه نت
پی نوشت ها:
[1] . سید مجتبی حسینی، (پرسش ها و پاسخ های دانشجویی)، ص 169؛ امام خمینی(ره)، المکاسب المحرمه، ج 1، صص 198 224؛ حسینی، علی، الموسیقی، صص 16 و 17؛ تبریزی، استفتائات، س10، 46 ، 47 و 1048؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 974، 978و 979.
[2] . الغناء رقیة الزنا؛ بحار الانوار، ج 76، باب 99، الغناء.
[3] نک: تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب ، ص 29؛ تفسیر روح المعانی، ج 21، ص 6؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 25 و 26.
[4] . ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین؛ لقمان، 6.
[5] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99 ابواب ما یکتسب به.
[6] . تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29 و 92( به نقل از تفسیر نمونه، ج 17، ص 26).
[7] . تفسیر نمونه ، ج 17، ص 27.
[8] . والذین لا یشهدون الزور؛ فرقان، 72.
[9] . واجتنبوا قول الزور؛ حج، 30.
[10] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.
[11] . والذین عن اللغو معرضون؛ مؤمنون، 3.
[12] . تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 88.
[13] . لقمان، 6.
[14] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 6، 7، 11، 16و25.
[15] . همان، باب 100، ح3.
[16] . المکاسب المحرمه، امام خمینی(ره)، ج 1، ص 2.
[17] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به ح 6.
[18] . همان، ح 23 و 24.
[19] .همان. باب 100، ح 5 و 6.
[20] . همان.
[21] . المکاسب المحرمه، امام خمینی(ره)، ج 1، ص 299.
[22] . مکاسب شیخ انصاری،جلد1، ص 292.
[23] . رساله ی دانشجویی، ص 171.
[24] . احمد شرمخانی، انسان، غناء، موسیقی، ص 14.
[25] . رساله دانشجویی، ص 171. بهر حال حرام بودن مطلق صدای زیبا با فطرت و عقل انسان سازگار نیست و مخالف با بعض روایات که دستور به خواندن قرآن به صوت زیبا می دهند می باشد. لذا منظور نوع خاصی از آن است و می توان معیار نوع حرام را از همین تعبیرات «باطل» یا «لهو» بدست آورد.
[26] . همان.
[27] . توضیح المسائل مراجع، ج 2، صص 813 و 913؛ مسائل جدید، ج 1، ص 47 به بعد.