در کلاس درس، بالای تختهسیاه، عکس بزرگی از محمدرضا شاه بود که زیر آن نوشته بود: “شاه سایه خداست” و هر وقت سرمان را از روی میز بلند میکردیم تا مطالب روی تخته را در دفتر مشقمان بنویسیم، ناخودآگاه در ذهن و ضمیرمان حک می شد” شاه سایه خداست”. در بعضی کلاسها هم در کنار عکس شاه، “خدا، شاه، میهن” را نوشته بودند و این جملات به همراه سرود شاهنشاهی “شاهنشه ما زنده بادا… ” که در برنامه صبحگاه خوانده میشد، دائما مارا با نام و یاد شاه همدم و همراه میکرد.
چهارم آبان ۱۳۵۰، روز تولد محمدرضا شاه بعضی خانوادهها کوچههای محلهمان را با تصاویر شاه و پرچمهای بزرگ و کوچک آذین بسته بودند. گرگ و میش غروب بود و کوچه خلوت . دیدم عکس بزرگ سیاه و سفید شاه که به یک چارچوب چوبی میخ شده بود، بر اثر وزش باد بر روی زمین افتاده و نصف صورت تصویر “سایه خدا” گلآلود و قسمتی از آن پاره شده بود. عکس را با احترام برداشتم گوشه دیوار گذاشتم، اما ترس عجیبی به جانم نشست. گفتم نکند یکی از همسایهها مرا دیده باشد و فکر کند من عکس را پاره کرده و زمین انداختهام. ترکیبی از “دلهره و ترس و نگرانی” در جانم نشست. چند روزی دلم شور میزد دائماً با خود تکرار میکردم نکند کسی دیده باشد و “راپورت” مرا داده باشد.
دوران کودکی تمام شد ما هم بزرگ و نوجوان شدیم، و جامعه هم عوض شد و شاه سقوط کرد و مردم رفتنش را جشن گرفتند و شادمان بودند.
فهمیدیم که “سایه خدا ، فره ایزدی، ظلالله ، والا حضرت و… ” تعارفی بیش نیست. اینگونه تشخص ساختنها برای همه اقشار و برای همیشه کاربرد ندارد. به عبارتی نظامهای غیر انتخاباتی و غیردمکراتیک نمیتوانند با این شعارها برای همه زمانها بمانند و سرانجام مجبورند یا به رای مردم تن دهند و یا با نیزه مردم را ساکت کرده و حکومت کنند.
بعدها خواندیم و یاد گرفتیم در جهان مدرن و انسانِ بیش از پیش آگاهِ امروز، دو نوع حکومت بیشتر وجود ندارد:
یکی دمکراتیک، که با انتخابات و اصلاحات دائمی به حیات خود ادامه میدهد و عمر این نوع حکومتها دائمی است نه حاکمیت حکمراناناش. دیگری حکومت های غیر دمکراتیک با حاکمان مادام العمر که با تکیه بر پول و تبلیغات و سرنیزه میخواهند بر جامعه تسلط دائمی داشته باشند.
حکومتهای نوع دوم عمرشان کوتاه است و باید همیشه منتظر طغیان و اعتراض توده مردم، شورشها و انقلاب “نسلهای نو” باشند. در این عمر ۵۰ – ۶۰ ساله با چشم خود دیدیم که موگابه، صدام ، مبارک ، قذافی و… با تکیه بر نیزهی زور و ارعاب چنین سرنوشتهای شومی را برای خود و ملتهایشان رقم زدند. حکومتهای بدون پشتیبانی و رای مردم هر دم احتمال سقوطشان هست.
به گفتهی بزرگی: به نیزه میتوان تکیه کرد، اما بر روی آن نمیتوان نشست!
نویسنده: سعید معدنی
شبکه جامعهشناسی