۱۳۹۶/۰۷/۰۵
–
۹۲۰ بازدید
سلام .(( جاذبه )) و (( دافعه )) در ارتباط مربی و نوجوان چگونه باید باشد ؟لطفا کاملا توضیح دهید .
جاذبه و دافعه به موقع و مبتنى بر اصول و اندیشه صحیح، از نیازها و لوازم تعلیم و تربیت است. مربّی موفق از یکسو به جذب و حفظ متربّی اهتمام دارد و از سوى دیگر در حذف و دفع عناصر نامطلوب، کوتاهى نمینماید.مسئله جذب، در همه موارد زندگی از جمله در تعلیم و تربیت حائز اهمیت است، و از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ زیرا موجب هدایت و سازندگى متربیان و نوجوانان میگردد.در اینجا، به مواردی میپردازیم که هم در مقوله جاذبه در تعلیم و تربیت مؤثر و بایستهاند و هم از پایگاه اخلاق نیکو برمیخیزند و ریشه در قدرت روحى دارند.
الف) جاذبهها در امر تعلیم و تربیت
1- رفتار پدرانه
از جمله عوامل جذب، رفتار پدرانه مربی با متربّیان است. دستیابى به این خصیصه روحى را میتوان از این کلام رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) فهمید که فرمود: «انَا وَ عَلىُّ ابوا هِذِهِ الْامَّةِ» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 85)؛ «منو على دو پدر این امت هستیم». چون این ناظر به جهت معنوی است که به عنوان مربیان امت اسلامی در جهت هدایت و تعلیم و تربیت مردم رفتاری پدرانه و مهربانانه داشتند.
2- محبت ورزى
مربیان، در کار تربیت، باید از تواضع و فروتنى دریغ نورزد و با مهر و محبت سخن بگویند، بدیهى است شخصى که در مقام مربی قرار میگیرد، اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح مهر و محبت باشد، در اجراى برنامههاى تربیتی خود با شکست روبهرو خواهد شد و متربّیان از دور او پراکنده میشوند، در نتیجه از وظیفه تربیت باز میماند.
در منابع اسلامى اشارههایى به این موضوع شده است. در قرآن مجید میخوانیم: «به سبب رحمت خداست که تو به آنها اینچنین خوشخو و مهربان هستى، اگر تندخو و سخت دل بودى از گِرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشا و برایشان آمرزش بخواه» (آل عمران، آیه 159).
امام على (علیه السلام) در فرمانش به مالک اشتر فرمود: «قلبت را مملوّ از رحمت، محبت و لطف به مردم نما، مبادا نسبت به آنان همچون جانور درنده بوده، و خوردنشان را غنیمت شمارى. چرا که آنان دو دستهاند: یا برادر دینى توأند و یا در آفرینش همانند تو میباشند» (نهج البلاغة، ص 427).
در پارهاى از روایات آمده است که به خدا بنگرید چگونه آفتابش را بر ابْرار و فُجّار میتاباند و بارانش را، بر صالحان و خاطئان- هر دو- میبارد؛ لطف و محبت مربیان نیز باید همچون آفتاب و باران، شامل بد و خوب و خوبتر از متربیان گردد.
3- تغافل و چشمپوشى
تغافل به معناى ندیده انگاشتن و خویشتن را به غفلت زدن است. تغافل، یکى از روشهاى قابل توجه در تربیت است و در بخشهاى مختلف زندگى از اهمیت بالایى برخوردار است، همچنین از عوامل مهم جذب به حساب میآید.
تغافل و چشمپوشى از این جهت موجب جذب و سازندگى متربیان میگردد که کرامت آنها را حفظ میکند و حریمى را که میان مربی و متربیان وجود دارد نگه میدارد. بدیهى است گاهى متربیان، به دلیل غفلت، آشنا نبودن و یا نگرانیها و مشکلاتى که براى آنها پیش میآید، مرتکب لغزش و خطا میشوند. در چنین مواردى اگر نسبت به آن لغزش چشمپوشى نشود و شخصیت و کرامت فرد مورد بى مهرى و اهانت قرار گیرد، خواسته یا ناخواسته او را در مسیر جسارتها، برخوردهاى غرض آلود و لغزشهاى بیشتر سوق میدهد. اثر تربیتى تغافل این است که شخص خطاکار، با احساس احترام و اعتمادى که از سوى مربی مینماید، در جهت جبران لغزشهاى خود میکوشد و در صدد است که اعتماد و حسن ظن مربی را در عمل نسبت به خویش، جلب نماید.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «صلاح زندگى و معاشرت با دیگران بر اساس پیمانه (و ملاک و میزان) است، که دو سوم آن زیرکى و آگاهى است و یک سوم آن تغافل [و تظاهر به نادانى ] است» (تحف العقول، ص 359).
باید توجه داشت که تغافل و چشمپوشى و همچنین عفو و گذشت، با همه اهمیتى که در دیدگاه اسلام در ابعاد مختلف زندگى دارند، هرگز به طور مطلق و بدون قید و شرط مورد ستایش قرار نگرفتهاند. عفو و تغافل، در صورتى که داراى شرایط زیر باشند، امرى مقبول و شایستهاند و گر نه هیچگونه ارزش اخلاقى و تربیتی ندارند.
1- عامل جذب، تنبّه و تربیت گردند.
2- موجب تشدید جرأت و جسارت نشود.
ب) دافعهها در تعلیم و تربیت
گرچه اصل در تربیت، جذب متربیان است و دفع و حذف، اقدامى اضطرارى و ناخواسته است، لیکن در جریان کار با متربیان مختلف، گاه شرایطى پیش میآید که ادامه عطوفت و گذشت و تغافل، تربیت را آسیبپذیر میکند، در چنین مواقعى باید به رفتارهایی رو آورد که جنبه دافعه بودن دارند. از جمله:
1- دادن فرصت
متربیان، خواه ناخواه و کم و بیش، دچار لغزشهایى میشوند و به محض ارتکاب اوّلین اشتباه نباید آخرین دوا را به آنان داد، بلکه باید به متربّی، فرصت داد تا اشتباه خود را جبران کند. امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «آخرین دوا، داغ کردن است» (وسائل الشیعة، ج 25، ص 226).
پیش از آن باید با نصیحت، هشدار یا تهدید، متربیِ متخلّف را متنبّه کرد و از تکرار خلاف، باز داشت. این کار میتواند صریح و مستقیم یا با کنایه و غیر مستقیم صورت پذیرد.
از بین بردن زمینه تخلّف نیز، راهى اساسى براى پیشگیرى یا درمان تخلّفات متربی محسوب میشود.
2- صراحت و قاطعیت
مربّی وقتى به این نتیجه رسید که فرد متربّی با عفو و اغماض قابل اصلاح نیست، باید با قاطعیت و صراحت، عمل کند و جلو گسترش هر نوع خلاف و اشتباهی را در تربیت بگیرد.
الف) جاذبهها در امر تعلیم و تربیت
1- رفتار پدرانه
از جمله عوامل جذب، رفتار پدرانه مربی با متربّیان است. دستیابى به این خصیصه روحى را میتوان از این کلام رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) فهمید که فرمود: «انَا وَ عَلىُّ ابوا هِذِهِ الْامَّةِ» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 85)؛ «منو على دو پدر این امت هستیم». چون این ناظر به جهت معنوی است که به عنوان مربیان امت اسلامی در جهت هدایت و تعلیم و تربیت مردم رفتاری پدرانه و مهربانانه داشتند.
2- محبت ورزى
مربیان، در کار تربیت، باید از تواضع و فروتنى دریغ نورزد و با مهر و محبت سخن بگویند، بدیهى است شخصى که در مقام مربی قرار میگیرد، اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح مهر و محبت باشد، در اجراى برنامههاى تربیتی خود با شکست روبهرو خواهد شد و متربّیان از دور او پراکنده میشوند، در نتیجه از وظیفه تربیت باز میماند.
در منابع اسلامى اشارههایى به این موضوع شده است. در قرآن مجید میخوانیم: «به سبب رحمت خداست که تو به آنها اینچنین خوشخو و مهربان هستى، اگر تندخو و سخت دل بودى از گِرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشا و برایشان آمرزش بخواه» (آل عمران، آیه 159).
امام على (علیه السلام) در فرمانش به مالک اشتر فرمود: «قلبت را مملوّ از رحمت، محبت و لطف به مردم نما، مبادا نسبت به آنان همچون جانور درنده بوده، و خوردنشان را غنیمت شمارى. چرا که آنان دو دستهاند: یا برادر دینى توأند و یا در آفرینش همانند تو میباشند» (نهج البلاغة، ص 427).
در پارهاى از روایات آمده است که به خدا بنگرید چگونه آفتابش را بر ابْرار و فُجّار میتاباند و بارانش را، بر صالحان و خاطئان- هر دو- میبارد؛ لطف و محبت مربیان نیز باید همچون آفتاب و باران، شامل بد و خوب و خوبتر از متربیان گردد.
3- تغافل و چشمپوشى
تغافل به معناى ندیده انگاشتن و خویشتن را به غفلت زدن است. تغافل، یکى از روشهاى قابل توجه در تربیت است و در بخشهاى مختلف زندگى از اهمیت بالایى برخوردار است، همچنین از عوامل مهم جذب به حساب میآید.
تغافل و چشمپوشى از این جهت موجب جذب و سازندگى متربیان میگردد که کرامت آنها را حفظ میکند و حریمى را که میان مربی و متربیان وجود دارد نگه میدارد. بدیهى است گاهى متربیان، به دلیل غفلت، آشنا نبودن و یا نگرانیها و مشکلاتى که براى آنها پیش میآید، مرتکب لغزش و خطا میشوند. در چنین مواردى اگر نسبت به آن لغزش چشمپوشى نشود و شخصیت و کرامت فرد مورد بى مهرى و اهانت قرار گیرد، خواسته یا ناخواسته او را در مسیر جسارتها، برخوردهاى غرض آلود و لغزشهاى بیشتر سوق میدهد. اثر تربیتى تغافل این است که شخص خطاکار، با احساس احترام و اعتمادى که از سوى مربی مینماید، در جهت جبران لغزشهاى خود میکوشد و در صدد است که اعتماد و حسن ظن مربی را در عمل نسبت به خویش، جلب نماید.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «صلاح زندگى و معاشرت با دیگران بر اساس پیمانه (و ملاک و میزان) است، که دو سوم آن زیرکى و آگاهى است و یک سوم آن تغافل [و تظاهر به نادانى ] است» (تحف العقول، ص 359).
باید توجه داشت که تغافل و چشمپوشى و همچنین عفو و گذشت، با همه اهمیتى که در دیدگاه اسلام در ابعاد مختلف زندگى دارند، هرگز به طور مطلق و بدون قید و شرط مورد ستایش قرار نگرفتهاند. عفو و تغافل، در صورتى که داراى شرایط زیر باشند، امرى مقبول و شایستهاند و گر نه هیچگونه ارزش اخلاقى و تربیتی ندارند.
1- عامل جذب، تنبّه و تربیت گردند.
2- موجب تشدید جرأت و جسارت نشود.
ب) دافعهها در تعلیم و تربیت
گرچه اصل در تربیت، جذب متربیان است و دفع و حذف، اقدامى اضطرارى و ناخواسته است، لیکن در جریان کار با متربیان مختلف، گاه شرایطى پیش میآید که ادامه عطوفت و گذشت و تغافل، تربیت را آسیبپذیر میکند، در چنین مواقعى باید به رفتارهایی رو آورد که جنبه دافعه بودن دارند. از جمله:
1- دادن فرصت
متربیان، خواه ناخواه و کم و بیش، دچار لغزشهایى میشوند و به محض ارتکاب اوّلین اشتباه نباید آخرین دوا را به آنان داد، بلکه باید به متربّی، فرصت داد تا اشتباه خود را جبران کند. امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «آخرین دوا، داغ کردن است» (وسائل الشیعة، ج 25، ص 226).
پیش از آن باید با نصیحت، هشدار یا تهدید، متربیِ متخلّف را متنبّه کرد و از تکرار خلاف، باز داشت. این کار میتواند صریح و مستقیم یا با کنایه و غیر مستقیم صورت پذیرد.
از بین بردن زمینه تخلّف نیز، راهى اساسى براى پیشگیرى یا درمان تخلّفات متربی محسوب میشود.
2- صراحت و قاطعیت
مربّی وقتى به این نتیجه رسید که فرد متربّی با عفو و اغماض قابل اصلاح نیست، باید با قاطعیت و صراحت، عمل کند و جلو گسترش هر نوع خلاف و اشتباهی را در تربیت بگیرد.