جایگاه مرجعیت- محبوبیت مراجع-محبوبیت روحانیت-محبوبیت روحانیت بعد از انقلاب- نقش روحانیت بع از انقلاب
۱۳۹۶/۱۰/۱۸
–
۹۷۹ بازدید
مقبولیت مراجع و رهبری را نسبت به قبل از انقلاب چگونه ارزیابی می کنید؟
با عرض سلام خدمت پرسشگر محترم
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز، خدمت شما عرض نماییم که جهت پاسخ به پرسش جنابعالی بایستی
درابتدا در مورد جایگاه روحانیت بگوییم که اگر چه با پیروزی انقلاب اسلامی روحانیت در بسیاری از عرصه های اجرایی وارد شد و در نتیجه برخی ناکاستی های نظام به حق یا ناحق به نام آنان ثبت شد و اگر چه به دلیل حساسیتی که بر روی روحانیت وجود داشت تخلفات برخی روحانیون به نحو بسیار برجسته ای انعکاس داده شده و به بهانه آن تبلیغات سوئی بر علیه روحانیت صورت گرفته است اما با تمام این احوال شواهد حاکی از این است که جایگاه روحانیت اصیل در میان مردم همچنان دست نخورده است و مردم همچنان اعتماد ویژه ای به روحانیت دارند(باید بدانید که رابطه بین مردم و روحانیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد و این رشته ارتباطات بین تودهها و روحانیت عمیقتر شده است.) به دلیل اینکه از منظر مردم ، روحانیت چه در مقطع پیش و چه در مقطع پس از انقلاب اسلامی همواره سالم ترین قشر جامعه بوده و هستند و به خاطر چنین اعتمادی و علیرغم فعال بودن دهها گروه مبارز ضد شاهنشاهی در طول سالهای پیش از انقلاب ، انقلاب اسلامی زمانی به پیروزی رسید که علم مبارزه را روحانیت بر عهده گرفت و مردم نیز جانانه از آن پشتیبانی نمودند . چنانکه مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند : « در ایران همیشه ملّت با ندای دین به میدان آمده است؛ عدالت را در سایه دین دیده است؛ به خاطر اعتماد به روحانیت، هر جایی که آنها پیشگام در تحوّلی شده اند، آنها را تنها نگذاشته است. بنابراین وقتی امام بزرگوار ما به عنوان یک مرجع، یک عالم دین و یک انسان آزمایش شده پاک و صدیق، با آن عزم راسخ وارد میدان شد و روحانیت پشت سر او وارد میدان شدند، همه ملّت به میدان کشیده شدند و دشمن دیگر نتوانست مقاومت کند. آن روز، حضور ملّت توانست ریشه استبداد را از این کشور بکند. » (بیانات در اجتماع بزرگ زایران حرم امام خمینی ( ره ) ـ 14/3/81)
همچنین به خاطر همین اعتماد است که امروزه پس از گذشت حدود چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی مردم اکثریت نقاط کشور مبلغان دینی را در ایام تبلیغی همچون ماه مبارک رمضان ، ماه محرم ، صفر و سایر ایام با آغوش باز استقبال کرده و در خانه های خود از آنان پذیرایی می کنند در حالی که اگر روحانیت چنین وضعیت نامطلوبی در جامعه داشت هرگز شاهد این استقبال از روحانیت در شهرها و روستاها و پذیرایی از آنان در منازل خود نبودیم که همه حاکی از اعتماد مردم به این قشر از جامعه می باشد . چرا که مردم حتی برای یک روز هم حاضر به اعتماد و پذیرایی از انسانی که به وی اعتماد ندارند نمی شوند . البته باز هم تاکید می کنیم ممکن است در میان همین قشر هم انسانهای خطاکاری وجود داشته باشد کما اینکه اساسا دادگاه ویژه روحانیت با این فرض بنا شده است که در میان روحانیون نیز انسانهایی وجود دارد که ممکن است خطا نموده و حتی خطایشان در حد بزه و جرم حقوقی همچون فساد مالی ، فساد جنسی ، اعتیاد و … باشد اما نمی توان از وجود چنین انسانهایی حکم نمود که اکثر یا بسیاری از آنها اینگونه هستند و چنین بدگمانی هایی ممکن است مصداق آیه قرآنی باشد که می فرماید : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ »( الحجرات/12) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانه زنی ها بپرهیزید که بعضی از گمانها گناه هستند .
محبوبیت مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید
اصل ولایت فقیه در عصر غیبت بهترین نظریه در عرصه سیاسی می باشد . زیرا هدف اصلی احزاب در مرحله اول کسب قدرت است . این احزاب ممکن است . برای رسیدن به قدرت از هر روشی استفاده نمایند. این ولایت فقیه است که با درایت خود مانع استفاده نامشروع احزاب از قدرت می شود . همانطور که امام فرمودند : ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است . هر شخصی را نمی توان ولی فقیه دانست . ولی فقیه باید دارای ویژگیهای باشد که بتواند انقلاب رابر اساس اسلام ناب اداره کند . مجلس خبرگان وظیفه آن تشخیص ولی فقیه جامع الشرایط است. قدرت تعیین ندارد این اجازه را ندارد که هر کسی را به این منصب بگمارد. جایگاه ولی فقیه در آیات و روایت آمده است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای که سکاندار کشتی انقلاب می باشد بهترین ومناسبترین شخص برای این منصب است. تاکنون نخبگان فقهی جامعه بهتر از ایشان سراغ ندارند. مقام معظم رهبری در موقعیت های حساس که اساس نظام مورد تهدید واقع شد با درایت و صبر وحوصله کشتی انقلاب را از طوفانهای سهمگین نجات دادند . و آن را مدیریت کردند.
حضور و مشارکت مردم در صحنه ها و رویدادها و چالش های انقلاب اسلامی و تبعیت از فرامین ولی فقیه نشان جایگاه مردمی ایشان دارد. نمونه بارز آن حوادث فتنه 88 و حضور پرشور مردمی 9 دی برای دفاع از حریم اسلام و ولایت بود.
اگر به دقت توجه نماییم اسلام در ایران باعث امنیت و آسایش اجتماعی شده که این امر در سایر کشورها دیده نمی شود و تمام اینها مدیون تلاش علما و مراجع بزرگوار در طول سالیان متمادی بویژه بعد از انقلاب بوده و اکنون هم تمام مسائل فرهنگی و سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … را رصد نموده و بر اساس دستوارات دین این مسائل را به مسیر صحیح هدایت می نمایند. همچنین رسیدگی به مشکلات مردم و دیدارهای روزانه مردمی(مقبولیت ومحبوبیت مردمی) از اقدامات دیگر علمای بزرگوار می باشد. علما با ارتباط با مردم در تمامی امور دینی، سیاسی،فرهنگی، اجتماعی و … نقش بسزایی را ایفا کرده و با آگاهی رسانی و هدایت آحاد مردم ضمن بصیرت افزایی راه هرگونه انحراف و کژ اندیشی از اصول و آرمانهای انقلاب را سد می نمایند.
درادامه نقش مراجع و رهبری قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را مورد بررسی وارزیابی قرار دهیم.
برای بررسی نقش شخص مراجع در دوران قبل از انقلاب میتوان به مجموعه آثاری که توسط مراکز مختلف تحقیقاتی در مورد زندگی و فعالیتهای مراجع و فضلای حوزه در این دوران و نیز مجموعههایی که به خاطرات مبارزات و فعالیتهای ایشان اختصاص یافته، مراجعه کرد. بررسی شرح حال یک به یک این افراد در این مجال اندک ممکن نیست، اما به صورت کلی در اینباره دو طیف را میتوان مد نظر قرارداد؛ مراجع و زعمای حوزه در دوران قبل از انقلاب چهرههایی به مانند آیات عظام مرعشی نجفی، گلپایگانی، اراکی، خوانساری، میلانی و … و گروه دیگر نخبگان حوزه که برخی از ایشان امروزه در مقام مرجعیت هستند.
اگر بخواهیم از گروه اول شروع کنیم لازم است بگوییم، مراجع دوران انقلاب که هم دورههای حضرت امام محسوب میشدند را به حق میتوان از پشتوانههای انقلاب اسلامی دانست که با همکاریهای مستقیم و غیرمستقیم خود باعث سرعت دستیابی انقلاب به اهداف خود میشدند.
حمایتهای همهجانبه نسبت به مواضع و اقدامات حضرت امام در قبل از انقلاب و نیز یاران ایشان، را میتوان از جمله این مسائل در نظر گرفت. اندک حرمتی که حکومت نسبت به مقام مرجعیت در نظر میگرفت، از وسائلی بود که مراجع در قبل از انقلاب برای حمایت از نهضت امام مورد استفاده قرار میدادند.
نقش ایشان منحصر به دوران قبل از انقلاب نیز نبوده که ایشان در دوران پس از انقلاب، با حمایتهای خود از مواضع امام و انقلاب و نیز ترغیب مردم به شرکت در مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی، نقش مؤثری را ایفاء میکردند.
اما در مورد گروه دوم، باید گفت؛ غالب ایشان از شاگردان حضرت امام بوده و به تبع همین شاگردی به عنوان پشتوانههای فکری و عملی حضرت امام، فعالیت داشتند. اقدامات تبلیغی ایشان در قبل از انقلاب که به پخش و تبلیغ اعلامیهها و نظرات حضرت امام در ایران میپرداختند و ترویج تفکرات ایشان را در دوران اختناق به عهده داشتند را میتوان از مهمترین فعالیتهای این جریان به حساب آورد. این روند به دلیل تبعید حضرت امام و دور بودن ایشان از ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود.
محدودیتها و دستگیریها و حتی در مورد برخی شهادتها از اثرات این اقدامات و نشاندهنده اثرگذاری آن است. ویژگی منحصر به فرد قیام حضرت امام در دوران پهلوی، توجه به پرورش نیروهای فکری و علمی به عنوان پشتوانههای فکری و علمی اندیشه امام و انقلاب بوده است و ما نتیجه این امر را نیز در شخصیت رهبری معظم که به حق جانشینی حضرت امام را در هدایت نظام به سوی اهداف دنبال میکنند میبینیم، امری که به نظر میآید کمتر مورد توجه دیگران مبارزان در طول تاریخ بوده و یکی از عوامل موفقیت و تداوم این انقلاب نیز توجه به همین نکته است. به طور کلی مراجع و رهبری فعلی، افرادی همانند آیات عظام فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، سبحانی و … از فعالین اندیشه و تفکرات حضرت امام در ایجاد یک نظام اسلامی بودند و در دوران قبل از انقلاب، با توجه به موقعیتهای خود نقشهای مبارزاتی، علمی و فکری مناسبی را ایفاء میکردند. در کل، در مورد ارزیابی نقش شخص مراجع و رهبری در دوران قبل از انقلاب میتوان گفت: عمده ایشان نقشی مؤثر در رسیدن انقلاب اسلامی به اهداف مدنظر داشتند و در دوران پس از آن نیز این نقش امتداد یافت.
در انتهای این بخش لازم است به این نکته متذکر شوم که انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را میتوان میراث موفق جریان مبارزات فرهنگی ـ سیاسی علمای شیعه در طول تاریخ دانست که در این دوره به بهترین ثمره خود، یعنی ایجاد نظام سیاسی اسلامی، دستیافت. تاریخ معاصر ما سرشار است از خاطرات مجاهدتهای مردم و علمای ایران در برخورد با استبداد و استعمار.
اما از زاویه دیگری نیز می توان به سوال نگریست و آن چگونگی نقش موقعیت و مقام مراجع و رهبری در دوران قبل از انقلاب است. یعنی موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علمای دین در نظام سیاسی قبل از انقلاب ایران به چه صورت بوده است.
در این مورد لازم است بررسی تاریخی عمیقی در مورد نقش روحانیت شیعه در طول تاریخ صورت گیرد.
به جهت اختصار در بیان لازم است این بررسی تاریخی محدود به تاریخ معاصر و از 500 سال گذشته به این طرف شود. ایران بعد از به قدرت رسیدن صفویان، که کشوری مستقل در پرتو اندیشههای تشیع به وجود آوردند، از نظر نظام سیاسی مبتنی بر حکومت پادشاهی بوده است. این شکل حکومت با فراز و نشیبهای فراوان آن تا دوران نهضت مشروطیت ایران ادامه داشت.
ما در حدود یکصد سال پیش شاهد شکلگیری نهضتی بودیم علیه استبداد و استعمار به نام نهضت مشروطه این نهضت نظام سیاسی کشور را از پادشاهی مطلق تبدیل به پادشاهی مشروط به نظر نمایندگان مجلس نمود. انحراف در این نهضت مردمی و دینی باعث روی کارآمدن حکومتی شد هم مستبدتر و هم وابستهتر به نام حکومت پهلوی. علیه این انحراف قیامهای مختلفی شکل گرفت که سرانجام منجر به سرنگونی حکومت وابسته و مستبد شاهنشاهی شد و ما شاهد شکلگیری نظام سیاسی جمهوری اسلامی بودهایم.
نقش علما و روحانیت شیعه را در این دوران میتوان به نقش قابل توجه اندیشه تشیع در بخشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دانست. یعنی هم در دروان صفوی محتوای فکری ما اندیشه سیاسی اجتماعی تشیع بوده، هم در دوره قاجار و حتی در دوره مشروطه، اگرچه ما در این دوره شاهد به وجود آمدن نگرش رقیبی هستیم به نام مدرنیسم. این جریان به خودی خود معضلی را برای ما نداشت، معضل از زمانی آغاز شد که این نگرش خواست جایگزین اندیشه سیاسی اجتماعی بومی ما شود. نقش عالمان شیعه به عنوان مدافعان حریم تشیع در این برهه از اهمیت خاصی برخوردار میشود. جریانی در کشور در قالب نوگرایی سعی در حذف اندیشه دینی و ملی جامعه ایرانی داشت و به نام مدرنیسم به دنبال تخریب همه داشتههای ما بود. این باعث مقاومتی مردمی و ملی شد که در رأس آن روحانیت قرارداشت. قیامهای دوران قاجار و پهلوی و در مرتبه بالای آن انقلاب اسلامی پاسخی به این هجمه استعماری علیه هویت ملی و دینی ما بود که نقش علما، مراجع و رهبری دینی در اینباره پراهمیت است. مرجعیت شیعه در طول این دوران هماره به عنوان پایگاه دینی و مردمی عمل کرده و هیچگاه وابستگی به دستگاه حاکمیتی پیدا نکرد و در پرتو همین امر بود که به راحتی میتوانست در برابر انحرافات و ظلمها ایستادگی کند. این عملکرد را میتوان به صورت کلی در چند حوزه مختلف تقسیمبندی نمود. 1. حوزه فرهنگی؛ به عنوان مهمترین بخش مبارزاتی جریان روحانیت در تاریخ و به خصوص در دروان انقلاب. حتی کسانی که بیشترین همت خود را به مبارزات عملی اختصاص میدادند از این حوزه غافل نبودند.
جریان تبلیغ در ایام خاص آن که توسط روحانیون صورت میگرفت به عنوان اصلیترین شاخص توجه روحانیت به جنبههای فرهنگی است. زیرا در پرتو این امر روحانیون میتوانستند رسالت مهم خود یعنی احیای هویت دینی و ملی شیعیان را انجام داده و به اجرا و تبیین معروف و ترک و تبیین منکر بپردازند. این امر در طول تاریخ شیعه و هم در دوران قبل و بعد از انقلاب قابل مشاهده است البته محتوای آن با توجه به شرایط متفاوت میباشد. 2. حوزه اجتماعی؛فعالیتهای اجتماعی هماره مورد توجه عالمان شیعی بوده است.
اجرای برنامههای عامالمنفعه، تأسیس مراکز درمانی، خیریه و نیز مراکز نشر معارف دینی را میتوان به عنوان مهمترین شاخص فعالیتهای اجتماعی عالمان دینی در نظر داشت. عالمان دینی در انجام این امور نسبت به جنبههای فرهنگی و سیاسی این امور نیز توجه دارند. برای نمونه در تاریخ ثبت است که یکی از علمای دینی، برای تأسیس بیمارستان در یکصد سال پیش اعلامیهای را خطاب به مردم صادر میکنند. نکته مهم در این اعلامیه توجه به این بند است که ایشان هدف خود را از تأسیس بیمارستان رفع احتیاج از بیگانه، و دفع سموم ماران اجنبی میدانند.
(رک: مجموعه اسناد خانه مشروطه اصفهان، مطلب قابل توجه این است که این اعلامیه در دورهای صادر شده که برخی در این کشور چنین القاء میکردند که اگر ایرانی میخواهد پیشرفت کند باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود). این نشاندهنده این مطلب است که ایشان حتی در انجام امور اجتماعی از مسائل فکری و فرهنگی و جنبه مبارزه با استعمار غافل نیستند و بسته به اینکه استعمار تا چه اندازه قدرت نفوذ در کشور دارد، توجه به آن دارای شدت و ضعف است.
3. حوزه سیاسی؛ این حوزه خود در دو بخش قابل تقسیم است، یکی مبارزات سیاسی، یا به تعبیری فعالیتهای مبارزاتی عملی، و دیگر فعالیتهای فکری سیاسی، یا مبارزات علمی تحت عنوان به چالش کشیدن محتوای اندیشه سیاسی حاکم در دوران پادشاهی و مخالفت دینی با آن. مبارزات عملی بر ضد قاجار و پهلوی، که هم مستبد بودند و هم وابسته، و نیز تبیین و تبلیغ اندیشه ولایتفقیه به عنوان نظریه جانشین نظام مستبد پادشاهی، از مصادیق این حوزه است. فعالیتهای این بخش شاید ملموسترین حوزه فعالیت مرجعیت شیعه در قبل از انقلاب است و ما پس از پیروزی شاهد تکامل آن در حوزه اندیشه سیاسی میباشیم.
پس از این بیان، برای تبیین مناسبتر میتوان، اولویتهای کلی را برای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عالمان شیعی در طول تاریخ معاصر مدنظر قرارداد:
1. مبارزه بر ضد استعمار و اندیشههای وابسته به آن و قطع دست ایادی بیگانه از کشور؛
2. مبارزه با استبداد، خودکامگی و ظلم نظام پادشاهی؛
3. حفظ تمامیت ایران، پیشرفت و آبادانی آن و استقلال همه جانبه در زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی؛
4. حفظ اسلام و تشیع و اندیشههای ملی ودینی برخاسته از آن؛
5. رواج عدالت، شریعت و قوانین دینی؛
6. تکیه بر فرهنگ و هویت خودی و نفی فرهنگ غربی؛
7. پرهیز از آشوبهای کور اجتماعی که منجر به سرکوب شدید و از میان رفتن قدرت جریانهای دینی شود. در کل نقش عالمان دینی را میتوان به چگونگی تعامل دین و دولت در طول تاریخ معاصر ایران بررسی کرد. این روند در دوران پرفراز و نشیبش، گاهی به صورت تعامل مثبت و تأثیر در حکام و نظام سیاسی بود و گاهی به صورت منفی و طرد ایشان از دخالت در امور بود.
غالب ناکامیهای جامعه ایران در این بخش تعامل منفی به وجود آمده است. این فراز و نشیب که بیشتر تحت تأثیرمقدار دخالت استعمار در ایران است، در نهایت منجر به تأسیس نظامی شد که در رأس آن جریان روحانیت پیشرو، قرار داشت و آمال چندین و چند ساله اندیشه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تشیع را تحقق بخشید و زمینه را برای ایفای نقش اصلی جریان مرجعیت شیعه در نظام سیاسی اجتماعی ایران فراهم آورد. البته این به معنی پایان راه نبوده که، مقدمهای است برای شروع. تحقق نگرش ولایتفقیه را میتوان آمال و آرزوی اندیشه سیاسی اجتماعی تشیع در طول تاریخ خود دانست که میتوانست زمینه را برای ظهور مصلح اصلی فراهم آورد.
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز، خدمت شما عرض نماییم که جهت پاسخ به پرسش جنابعالی بایستی
درابتدا در مورد جایگاه روحانیت بگوییم که اگر چه با پیروزی انقلاب اسلامی روحانیت در بسیاری از عرصه های اجرایی وارد شد و در نتیجه برخی ناکاستی های نظام به حق یا ناحق به نام آنان ثبت شد و اگر چه به دلیل حساسیتی که بر روی روحانیت وجود داشت تخلفات برخی روحانیون به نحو بسیار برجسته ای انعکاس داده شده و به بهانه آن تبلیغات سوئی بر علیه روحانیت صورت گرفته است اما با تمام این احوال شواهد حاکی از این است که جایگاه روحانیت اصیل در میان مردم همچنان دست نخورده است و مردم همچنان اعتماد ویژه ای به روحانیت دارند(باید بدانید که رابطه بین مردم و روحانیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد و این رشته ارتباطات بین تودهها و روحانیت عمیقتر شده است.) به دلیل اینکه از منظر مردم ، روحانیت چه در مقطع پیش و چه در مقطع پس از انقلاب اسلامی همواره سالم ترین قشر جامعه بوده و هستند و به خاطر چنین اعتمادی و علیرغم فعال بودن دهها گروه مبارز ضد شاهنشاهی در طول سالهای پیش از انقلاب ، انقلاب اسلامی زمانی به پیروزی رسید که علم مبارزه را روحانیت بر عهده گرفت و مردم نیز جانانه از آن پشتیبانی نمودند . چنانکه مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند : « در ایران همیشه ملّت با ندای دین به میدان آمده است؛ عدالت را در سایه دین دیده است؛ به خاطر اعتماد به روحانیت، هر جایی که آنها پیشگام در تحوّلی شده اند، آنها را تنها نگذاشته است. بنابراین وقتی امام بزرگوار ما به عنوان یک مرجع، یک عالم دین و یک انسان آزمایش شده پاک و صدیق، با آن عزم راسخ وارد میدان شد و روحانیت پشت سر او وارد میدان شدند، همه ملّت به میدان کشیده شدند و دشمن دیگر نتوانست مقاومت کند. آن روز، حضور ملّت توانست ریشه استبداد را از این کشور بکند. » (بیانات در اجتماع بزرگ زایران حرم امام خمینی ( ره ) ـ 14/3/81)
همچنین به خاطر همین اعتماد است که امروزه پس از گذشت حدود چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی مردم اکثریت نقاط کشور مبلغان دینی را در ایام تبلیغی همچون ماه مبارک رمضان ، ماه محرم ، صفر و سایر ایام با آغوش باز استقبال کرده و در خانه های خود از آنان پذیرایی می کنند در حالی که اگر روحانیت چنین وضعیت نامطلوبی در جامعه داشت هرگز شاهد این استقبال از روحانیت در شهرها و روستاها و پذیرایی از آنان در منازل خود نبودیم که همه حاکی از اعتماد مردم به این قشر از جامعه می باشد . چرا که مردم حتی برای یک روز هم حاضر به اعتماد و پذیرایی از انسانی که به وی اعتماد ندارند نمی شوند . البته باز هم تاکید می کنیم ممکن است در میان همین قشر هم انسانهای خطاکاری وجود داشته باشد کما اینکه اساسا دادگاه ویژه روحانیت با این فرض بنا شده است که در میان روحانیون نیز انسانهایی وجود دارد که ممکن است خطا نموده و حتی خطایشان در حد بزه و جرم حقوقی همچون فساد مالی ، فساد جنسی ، اعتیاد و … باشد اما نمی توان از وجود چنین انسانهایی حکم نمود که اکثر یا بسیاری از آنها اینگونه هستند و چنین بدگمانی هایی ممکن است مصداق آیه قرآنی باشد که می فرماید : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ »( الحجرات/12) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانه زنی ها بپرهیزید که بعضی از گمانها گناه هستند .
محبوبیت مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید
اصل ولایت فقیه در عصر غیبت بهترین نظریه در عرصه سیاسی می باشد . زیرا هدف اصلی احزاب در مرحله اول کسب قدرت است . این احزاب ممکن است . برای رسیدن به قدرت از هر روشی استفاده نمایند. این ولایت فقیه است که با درایت خود مانع استفاده نامشروع احزاب از قدرت می شود . همانطور که امام فرمودند : ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است . هر شخصی را نمی توان ولی فقیه دانست . ولی فقیه باید دارای ویژگیهای باشد که بتواند انقلاب رابر اساس اسلام ناب اداره کند . مجلس خبرگان وظیفه آن تشخیص ولی فقیه جامع الشرایط است. قدرت تعیین ندارد این اجازه را ندارد که هر کسی را به این منصب بگمارد. جایگاه ولی فقیه در آیات و روایت آمده است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای که سکاندار کشتی انقلاب می باشد بهترین ومناسبترین شخص برای این منصب است. تاکنون نخبگان فقهی جامعه بهتر از ایشان سراغ ندارند. مقام معظم رهبری در موقعیت های حساس که اساس نظام مورد تهدید واقع شد با درایت و صبر وحوصله کشتی انقلاب را از طوفانهای سهمگین نجات دادند . و آن را مدیریت کردند.
حضور و مشارکت مردم در صحنه ها و رویدادها و چالش های انقلاب اسلامی و تبعیت از فرامین ولی فقیه نشان جایگاه مردمی ایشان دارد. نمونه بارز آن حوادث فتنه 88 و حضور پرشور مردمی 9 دی برای دفاع از حریم اسلام و ولایت بود.
اگر به دقت توجه نماییم اسلام در ایران باعث امنیت و آسایش اجتماعی شده که این امر در سایر کشورها دیده نمی شود و تمام اینها مدیون تلاش علما و مراجع بزرگوار در طول سالیان متمادی بویژه بعد از انقلاب بوده و اکنون هم تمام مسائل فرهنگی و سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … را رصد نموده و بر اساس دستوارات دین این مسائل را به مسیر صحیح هدایت می نمایند. همچنین رسیدگی به مشکلات مردم و دیدارهای روزانه مردمی(مقبولیت ومحبوبیت مردمی) از اقدامات دیگر علمای بزرگوار می باشد. علما با ارتباط با مردم در تمامی امور دینی، سیاسی،فرهنگی، اجتماعی و … نقش بسزایی را ایفا کرده و با آگاهی رسانی و هدایت آحاد مردم ضمن بصیرت افزایی راه هرگونه انحراف و کژ اندیشی از اصول و آرمانهای انقلاب را سد می نمایند.
درادامه نقش مراجع و رهبری قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را مورد بررسی وارزیابی قرار دهیم.
برای بررسی نقش شخص مراجع در دوران قبل از انقلاب میتوان به مجموعه آثاری که توسط مراکز مختلف تحقیقاتی در مورد زندگی و فعالیتهای مراجع و فضلای حوزه در این دوران و نیز مجموعههایی که به خاطرات مبارزات و فعالیتهای ایشان اختصاص یافته، مراجعه کرد. بررسی شرح حال یک به یک این افراد در این مجال اندک ممکن نیست، اما به صورت کلی در اینباره دو طیف را میتوان مد نظر قرارداد؛ مراجع و زعمای حوزه در دوران قبل از انقلاب چهرههایی به مانند آیات عظام مرعشی نجفی، گلپایگانی، اراکی، خوانساری، میلانی و … و گروه دیگر نخبگان حوزه که برخی از ایشان امروزه در مقام مرجعیت هستند.
اگر بخواهیم از گروه اول شروع کنیم لازم است بگوییم، مراجع دوران انقلاب که هم دورههای حضرت امام محسوب میشدند را به حق میتوان از پشتوانههای انقلاب اسلامی دانست که با همکاریهای مستقیم و غیرمستقیم خود باعث سرعت دستیابی انقلاب به اهداف خود میشدند.
حمایتهای همهجانبه نسبت به مواضع و اقدامات حضرت امام در قبل از انقلاب و نیز یاران ایشان، را میتوان از جمله این مسائل در نظر گرفت. اندک حرمتی که حکومت نسبت به مقام مرجعیت در نظر میگرفت، از وسائلی بود که مراجع در قبل از انقلاب برای حمایت از نهضت امام مورد استفاده قرار میدادند.
نقش ایشان منحصر به دوران قبل از انقلاب نیز نبوده که ایشان در دوران پس از انقلاب، با حمایتهای خود از مواضع امام و انقلاب و نیز ترغیب مردم به شرکت در مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی، نقش مؤثری را ایفاء میکردند.
اما در مورد گروه دوم، باید گفت؛ غالب ایشان از شاگردان حضرت امام بوده و به تبع همین شاگردی به عنوان پشتوانههای فکری و عملی حضرت امام، فعالیت داشتند. اقدامات تبلیغی ایشان در قبل از انقلاب که به پخش و تبلیغ اعلامیهها و نظرات حضرت امام در ایران میپرداختند و ترویج تفکرات ایشان را در دوران اختناق به عهده داشتند را میتوان از مهمترین فعالیتهای این جریان به حساب آورد. این روند به دلیل تبعید حضرت امام و دور بودن ایشان از ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود.
محدودیتها و دستگیریها و حتی در مورد برخی شهادتها از اثرات این اقدامات و نشاندهنده اثرگذاری آن است. ویژگی منحصر به فرد قیام حضرت امام در دوران پهلوی، توجه به پرورش نیروهای فکری و علمی به عنوان پشتوانههای فکری و علمی اندیشه امام و انقلاب بوده است و ما نتیجه این امر را نیز در شخصیت رهبری معظم که به حق جانشینی حضرت امام را در هدایت نظام به سوی اهداف دنبال میکنند میبینیم، امری که به نظر میآید کمتر مورد توجه دیگران مبارزان در طول تاریخ بوده و یکی از عوامل موفقیت و تداوم این انقلاب نیز توجه به همین نکته است. به طور کلی مراجع و رهبری فعلی، افرادی همانند آیات عظام فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، سبحانی و … از فعالین اندیشه و تفکرات حضرت امام در ایجاد یک نظام اسلامی بودند و در دوران قبل از انقلاب، با توجه به موقعیتهای خود نقشهای مبارزاتی، علمی و فکری مناسبی را ایفاء میکردند. در کل، در مورد ارزیابی نقش شخص مراجع و رهبری در دوران قبل از انقلاب میتوان گفت: عمده ایشان نقشی مؤثر در رسیدن انقلاب اسلامی به اهداف مدنظر داشتند و در دوران پس از آن نیز این نقش امتداد یافت.
در انتهای این بخش لازم است به این نکته متذکر شوم که انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را میتوان میراث موفق جریان مبارزات فرهنگی ـ سیاسی علمای شیعه در طول تاریخ دانست که در این دوره به بهترین ثمره خود، یعنی ایجاد نظام سیاسی اسلامی، دستیافت. تاریخ معاصر ما سرشار است از خاطرات مجاهدتهای مردم و علمای ایران در برخورد با استبداد و استعمار.
اما از زاویه دیگری نیز می توان به سوال نگریست و آن چگونگی نقش موقعیت و مقام مراجع و رهبری در دوران قبل از انقلاب است. یعنی موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علمای دین در نظام سیاسی قبل از انقلاب ایران به چه صورت بوده است.
در این مورد لازم است بررسی تاریخی عمیقی در مورد نقش روحانیت شیعه در طول تاریخ صورت گیرد.
به جهت اختصار در بیان لازم است این بررسی تاریخی محدود به تاریخ معاصر و از 500 سال گذشته به این طرف شود. ایران بعد از به قدرت رسیدن صفویان، که کشوری مستقل در پرتو اندیشههای تشیع به وجود آوردند، از نظر نظام سیاسی مبتنی بر حکومت پادشاهی بوده است. این شکل حکومت با فراز و نشیبهای فراوان آن تا دوران نهضت مشروطیت ایران ادامه داشت.
ما در حدود یکصد سال پیش شاهد شکلگیری نهضتی بودیم علیه استبداد و استعمار به نام نهضت مشروطه این نهضت نظام سیاسی کشور را از پادشاهی مطلق تبدیل به پادشاهی مشروط به نظر نمایندگان مجلس نمود. انحراف در این نهضت مردمی و دینی باعث روی کارآمدن حکومتی شد هم مستبدتر و هم وابستهتر به نام حکومت پهلوی. علیه این انحراف قیامهای مختلفی شکل گرفت که سرانجام منجر به سرنگونی حکومت وابسته و مستبد شاهنشاهی شد و ما شاهد شکلگیری نظام سیاسی جمهوری اسلامی بودهایم.
نقش علما و روحانیت شیعه را در این دوران میتوان به نقش قابل توجه اندیشه تشیع در بخشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دانست. یعنی هم در دروان صفوی محتوای فکری ما اندیشه سیاسی اجتماعی تشیع بوده، هم در دوره قاجار و حتی در دوره مشروطه، اگرچه ما در این دوره شاهد به وجود آمدن نگرش رقیبی هستیم به نام مدرنیسم. این جریان به خودی خود معضلی را برای ما نداشت، معضل از زمانی آغاز شد که این نگرش خواست جایگزین اندیشه سیاسی اجتماعی بومی ما شود. نقش عالمان شیعه به عنوان مدافعان حریم تشیع در این برهه از اهمیت خاصی برخوردار میشود. جریانی در کشور در قالب نوگرایی سعی در حذف اندیشه دینی و ملی جامعه ایرانی داشت و به نام مدرنیسم به دنبال تخریب همه داشتههای ما بود. این باعث مقاومتی مردمی و ملی شد که در رأس آن روحانیت قرارداشت. قیامهای دوران قاجار و پهلوی و در مرتبه بالای آن انقلاب اسلامی پاسخی به این هجمه استعماری علیه هویت ملی و دینی ما بود که نقش علما، مراجع و رهبری دینی در اینباره پراهمیت است. مرجعیت شیعه در طول این دوران هماره به عنوان پایگاه دینی و مردمی عمل کرده و هیچگاه وابستگی به دستگاه حاکمیتی پیدا نکرد و در پرتو همین امر بود که به راحتی میتوانست در برابر انحرافات و ظلمها ایستادگی کند. این عملکرد را میتوان به صورت کلی در چند حوزه مختلف تقسیمبندی نمود. 1. حوزه فرهنگی؛ به عنوان مهمترین بخش مبارزاتی جریان روحانیت در تاریخ و به خصوص در دروان انقلاب. حتی کسانی که بیشترین همت خود را به مبارزات عملی اختصاص میدادند از این حوزه غافل نبودند.
جریان تبلیغ در ایام خاص آن که توسط روحانیون صورت میگرفت به عنوان اصلیترین شاخص توجه روحانیت به جنبههای فرهنگی است. زیرا در پرتو این امر روحانیون میتوانستند رسالت مهم خود یعنی احیای هویت دینی و ملی شیعیان را انجام داده و به اجرا و تبیین معروف و ترک و تبیین منکر بپردازند. این امر در طول تاریخ شیعه و هم در دوران قبل و بعد از انقلاب قابل مشاهده است البته محتوای آن با توجه به شرایط متفاوت میباشد. 2. حوزه اجتماعی؛فعالیتهای اجتماعی هماره مورد توجه عالمان شیعی بوده است.
اجرای برنامههای عامالمنفعه، تأسیس مراکز درمانی، خیریه و نیز مراکز نشر معارف دینی را میتوان به عنوان مهمترین شاخص فعالیتهای اجتماعی عالمان دینی در نظر داشت. عالمان دینی در انجام این امور نسبت به جنبههای فرهنگی و سیاسی این امور نیز توجه دارند. برای نمونه در تاریخ ثبت است که یکی از علمای دینی، برای تأسیس بیمارستان در یکصد سال پیش اعلامیهای را خطاب به مردم صادر میکنند. نکته مهم در این اعلامیه توجه به این بند است که ایشان هدف خود را از تأسیس بیمارستان رفع احتیاج از بیگانه، و دفع سموم ماران اجنبی میدانند.
(رک: مجموعه اسناد خانه مشروطه اصفهان، مطلب قابل توجه این است که این اعلامیه در دورهای صادر شده که برخی در این کشور چنین القاء میکردند که اگر ایرانی میخواهد پیشرفت کند باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود). این نشاندهنده این مطلب است که ایشان حتی در انجام امور اجتماعی از مسائل فکری و فرهنگی و جنبه مبارزه با استعمار غافل نیستند و بسته به اینکه استعمار تا چه اندازه قدرت نفوذ در کشور دارد، توجه به آن دارای شدت و ضعف است.
3. حوزه سیاسی؛ این حوزه خود در دو بخش قابل تقسیم است، یکی مبارزات سیاسی، یا به تعبیری فعالیتهای مبارزاتی عملی، و دیگر فعالیتهای فکری سیاسی، یا مبارزات علمی تحت عنوان به چالش کشیدن محتوای اندیشه سیاسی حاکم در دوران پادشاهی و مخالفت دینی با آن. مبارزات عملی بر ضد قاجار و پهلوی، که هم مستبد بودند و هم وابسته، و نیز تبیین و تبلیغ اندیشه ولایتفقیه به عنوان نظریه جانشین نظام مستبد پادشاهی، از مصادیق این حوزه است. فعالیتهای این بخش شاید ملموسترین حوزه فعالیت مرجعیت شیعه در قبل از انقلاب است و ما پس از پیروزی شاهد تکامل آن در حوزه اندیشه سیاسی میباشیم.
پس از این بیان، برای تبیین مناسبتر میتوان، اولویتهای کلی را برای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عالمان شیعی در طول تاریخ معاصر مدنظر قرارداد:
1. مبارزه بر ضد استعمار و اندیشههای وابسته به آن و قطع دست ایادی بیگانه از کشور؛
2. مبارزه با استبداد، خودکامگی و ظلم نظام پادشاهی؛
3. حفظ تمامیت ایران، پیشرفت و آبادانی آن و استقلال همه جانبه در زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی؛
4. حفظ اسلام و تشیع و اندیشههای ملی ودینی برخاسته از آن؛
5. رواج عدالت، شریعت و قوانین دینی؛
6. تکیه بر فرهنگ و هویت خودی و نفی فرهنگ غربی؛
7. پرهیز از آشوبهای کور اجتماعی که منجر به سرکوب شدید و از میان رفتن قدرت جریانهای دینی شود. در کل نقش عالمان دینی را میتوان به چگونگی تعامل دین و دولت در طول تاریخ معاصر ایران بررسی کرد. این روند در دوران پرفراز و نشیبش، گاهی به صورت تعامل مثبت و تأثیر در حکام و نظام سیاسی بود و گاهی به صورت منفی و طرد ایشان از دخالت در امور بود.
غالب ناکامیهای جامعه ایران در این بخش تعامل منفی به وجود آمده است. این فراز و نشیب که بیشتر تحت تأثیرمقدار دخالت استعمار در ایران است، در نهایت منجر به تأسیس نظامی شد که در رأس آن جریان روحانیت پیشرو، قرار داشت و آمال چندین و چند ساله اندیشه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تشیع را تحقق بخشید و زمینه را برای ایفای نقش اصلی جریان مرجعیت شیعه در نظام سیاسی اجتماعی ایران فراهم آورد. البته این به معنی پایان راه نبوده که، مقدمهای است برای شروع. تحقق نگرش ولایتفقیه را میتوان آمال و آرزوی اندیشه سیاسی اجتماعی تشیع در طول تاریخ خود دانست که میتوانست زمینه را برای ظهور مصلح اصلی فراهم آورد.