طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حضرت ابراهیم(ع) و فرشتگان

حضرت ابراهیم(ع) و فرشتگان

 قرآن مجید داستان نزول فرشتگان عذاب براى قوم لوط و دیدار آنها با حضرت ابراهیم (علیه السلام) را غذا خوددارى کردند:
 «فَلَمَّا رَأى أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ»؛هود (11)، آیه 70.؛
 «و چون دید که بدان دست نمى یازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آنها بیمناک شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده ایم».
 توضیح آیه این است که وقتى ابراهیم (علیه السلام) گوساله بریان را جلوى فرشتگان گذاشت، دید میهمانان دست به غذا نمى زنند، مثل این که نمى خواهند نان و نمک او را بخورند. این رفتار معنادار و کنایه از دشمنى و شر رسانى است. از همین رو ابراهیم (علیه السلام) در دل نگران و بیمناک شد. فرشتگان چون متوجّه این نکته شدند او را گفتند: «بیمناک مباش که ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم». آن هنگام ابراهیم (علیه السلام) فهمید که مهمانانش از جنس فرشتگانند و از خوردن و نوشیدن و دیگر امورى که لازمه داشتن بدن مادّى است منزّه بوده و براى امرى عظیم ارسال شده اند.
 در اینجا گمان شده است که نسبت دادن احساس ترس به ابراهیم (علیه السلام) با مقام نبوّت آن جناب منافات دارد، زیرا ترس یکى از رذائل اخلاقى است و لازمه نبوّت عصمت از این گونه امور است. اما واقعیّت این گونه نیست، زیرا ترس، گونه هاى مختلفى دارد که برخى از آنها منافى عصمت است و برخى تنافى ندارد. توضیح این که:
 در نگاه عالمان اخلاق انسان در برابر امور ناخوشایند و ناگوار سه گونه واکنش مى تواند داشته باشد:
 

1. بى تفاوتى و نادلواپسى؛

این حالت در اصطلاح عالمان اخلاق تهوّر و بى باکى خوانده شده و یکى از رذائل نفسانى، تفریط و خروج از حدّ تعادل تلقى مى شود.
 

2. وحشت زدگى؛

در حدّى که قدرت مقاومت و خویشتن دارى از دست برود و شخص شده و یکى از رذائل و بیمارى هاى نفسانى، افراط در ترس و خروج از حدّ تعادل تلقّى مى شود.
 

3. شجاعت؛

این حالت تعادل بین تهوّر و جُبن، و نزد عالمان اخلاق از فضایل اخلاقى است. شجاعت با خوف قابل جمع است و موجب مى شود که انسان از ناگوارى ها و امور نامطلوب احتراز جسته و در مقام دفع آنها برآید.
 علامه طباطبایى بر آن است که چنین خوفى لازمه حیات انسانى است. اگر چنین نبود خداى تعالى این حالت را در انسان پدید نمى آورد که به هنگام مشاهده امور شر و نامطلوب، دلواپس گردد و هنگام مشاهده خیر و خوبى ها، شوق، میل و علاقه در او پدید آید. اگر خداى تعالى این حالات نفسانى را آفریده حتماً غرضى از آن داشته است. هدف از آفرینش این حالات عبارت است از جلب خیر و نفع، و دفع شر و ضرر، و این امرى ذاتى و غریزى در همه موجودات است.
 ایشان آن گاه مى نویسد: «مطلق خوف که عبارت است از تأثّر نَفْس بعد از مشاهده مکروهى که او را وامى دارد تا از آن محذور احتراز جُسته و بدون درنگ در مقام دفع آن برآید از رذایل نیست، بلکه وقتى رذیله مى شود که باعث از بین رفتن مقاومت نفس شود و در آدمى حالت گیجى و نفهمى پدید آورد؛ یعنى نفهمد که چه باید بکند و به دنبال این نفهمى، اضطراب و سپس غفلت از دفع مکروه بیاورد» ترجمه المیزان، ج 10، ص 480..
 بنابراین احساس نگرانى پدید آمده در نفس حضرت ابراهیم (علیه السلام) هیچ منافاتى با مقام عصمت وى ندارد. آنچه نافى عصمت است صفت جُبن است که قطعاً ابراهیم خلیل (علیه السلام) از آن منزّه بود. او کسى است که با شجاعت تمام، یک تنه، براى دعوت به توحید، در جامعه اى قیام کرد که شرک آن جا را فراگرفته بود. او با نمرود پادشاه جبّار زمانش، که ادعاى الوهیت مى کرد، درافتاد و بت هاى بتکده را بشکست تا او را در آتش افکندند و خداى تعالى از آتش نجاتش داد. این صحنه هاى هراس انگیز، آن جناب را به هول و هراس نیانداخت و از جهاد در راه خدا است و اگر او از چیزى بترسد به خاطر خدا مى ترسد، به این معنا که اگر دفاع نکند مسئول باشد، نه به خاطر هواهاى نفسانى و وابستگى و دلبستگى به دنیا. بنگرید: ترجمه المیزان، ج 10، ص 482.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد