۱۳۹۷/۰۸/۱۲
–
۳۳۱۲ بازدید
دانش اموزی ۱۷ ساله از استان ایلام هستم و در پایه ی یازدهم تجربی درس می خوانم. امسال، یکی از کتاب های درسی ما تاریخ معاصر است. دبیر تاریخ ما، دیدگاه هایی برخلاف کتاب درسی دارد. می شود گفت، دیدگاه هایی مخالف با دیدگاه های امام و رهبری. به طور مثال، معلم تاریخ ما، تاریخ ایران پس از اسلام را به دلیل ظلم هایی که به مردم شده تاریخی کثیف می داند و در عوض از ایران باستان حمایت می کند. هرجای کتاب ما که اسمی از علما امده ایشان به باد مسخره گرفته. مثلا ایشان، فتوای میرزای شیرزای در قضیه تنباکو را فاقد اثر و غیرمفید می داند (برخلاف ان چیزی که در کتاب درسی گفته شده، یعنی طوری این فتوا اثرگذار بوده که حتی افراد درباری هم دربرابرش سر تسلیم فرود اوردن). یا اینکه شیخ فضل الله نوری را مخالف مشروطه می شمارد و چیزهایی را به او نسبت می دهد (مثلا قضیه سواداموزی دختران). همچنین، معلم ما مخالف سرسخت و دواتیشه ی دکتر مصدق و دکتر شریعتی است و اگر اشتباه نکنم انهارا «خاین» می خواند. و…
مثال هایی که عرض کردم فقط برای این بود که با طرز فکر معلم من اشنا بشید. حالا چرا اینها را گفتم؟ حقیقتش اینها را برای این گفتم که با من میخواهم تاریخ را طوری دیگر بخوانم و یادبگیرم. اگر مبنای من فقط کتاب درسی باشد که فایده ای ندارد. این کتاب درسی متعلق به جمهوری اسلامی ست و یقینا برپایه ی منافع ان تالیف شده نه بر ضد ان. من میخواهم تاریخ را شفاف یادبگیرم. حداقل چیزی هم برایم عاید خواهد شد، این است که: یا با نظرات امثال معلمم موافق میشوم یا میتوانم با استدلال، انهارا محکوم کنم. ایا صرفا با استناد به کتاب درسی می توان یقین حاصل کرد؟ زیرا تاریخ را یکی منابع مشخصی شرح داده اند. منبع کتاب درسی هم برخی از همین هاست و مخالفان این کتاب، به سایر منابع استناد می کنند.
پس سوال من این است که: «چطور تاریخ حقیقی را کشف کنیم؟ چطور به انچه که از تاریخ میخوانیم اعتماد کنیم و قانع شویم؟»
جواب اجمالی: اولامعلم شما بااین نوع تفکر و تعصب صلاحیت تدریس تاریخ را ندارد چون تاریخ را باید بدون هرنوع گرایش و تعصب نوشت و تدریس کرد. ثانیا با مطالعه منابع مختلف در خصوص یک موضوع و ارزیابی و تطبیق آنها با یکدیگر درصد زیادی از حقیقت کشف میشود سندهای ارائه شده برای وقایع تاریخی به آنها اعتبار میبخشد و آنها را قابل قبول میکند.پاسخ تفصیلی: تاریخ به عنوان یکی از ابزارهای شناخت و آگاهی از زندگی پیشینیان، همواره مورد توجه و کنکاش قرار گرفته است. در تاریخ سخن از گذشته ای استکه تنها در پرتو اسناد و کتاب های تاریخی، دسترسی به آن امکانپذیر است. بررسی حجیت اسناد و داده های تاریخی و تعییین میزان صحت و سقم آن ها از روریات پژوهشهای تاریخیاست. روش پژوهش در این نوشتار جمعآوری نظرات و دیدگاه های بزرگان و متفکران و فلاسفه علم تاریخ در این خصوص و جمعبندی و نتیجهگیری از آنها است. بهطور کلی می توان بیان کرد که با درنظر گرفتن و به کار بستن ساز و کارها و ضوابطی ویژه می توان حجیت و اعتبار منابع تاریخی را کشف کرد و به مراتب بالایی از حقیقت و اطمینان دست یافت. مقدمه تاریخ به عنوان علمی که در آن از حوادث زمان گذشته بشر[علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص۵] و یا به عبارتی بهتر «وقایعِ مهمهِ گذشته انسانی»[ اسلام و ایران، ص۱۵] بحث می شود دانشی است که جامعه انسانی را با گذشته خویش پیوند می دهد و هویت گذشته اقوام را فرا روی نسل های کنونی و آینده قرار می دهد. استفاده از تجربه گذشتگان و پندپذیری از گذشته همواره به عنوان مهمترین فایده تاریخ قلمداد شده است.[ با توجه به همین نکته است که ابنخلدون نام کتاب تاریخی خویش را «العبر» گذاشته است] تجربه پیشینیان می تواند ما را در انتخاب راهی
بهتر و کم هزینهتر در زندگی کمک کند. مطالعه تاریخ به ما هشدار می دهد که خطاهای پیشینیان خویش را هرگز تکرار نکنیم و تلاش کنیم در زندگی همواره تجربه های تاریخی را با خود داشته باشیم.
در زمینه تاریخ، گزاره ها و پژوهشهای تاریخی سؤالات بسیاری برای اهل تاریخ و دیگران مطرح است. از جمله این که آیا منابع تاریخی دارای اعتبار و حجیت هستند؟
با توجه به مشکلات موجود در مطالعات تاریخی آیا در تاریخ می توان به واقعیت دست یافت؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟
آیا به تاریخ می توان به عنوان یک علم نگاه کرد؟ نتایج تاریخی بهدست آمده تا چه میزان به واقعیت نزدیک هستند؟
و سؤالات دیگری که یافتن پاسخی مناسب و علمی برای آنها می تواند بسیار مفید و راهگشا باشد[این سوالات، دست مایه بسیاری از مقالات ضد دین و ضد حقیقت قرار گرفته و مطالب زیادی با طرح این قسم ابهامات به رشته تحریر در آمده است. استناد به هر گزارهی تاریخی – هرچند بسیار ضعیف و مخالف مسلمات – و یا انکار مطلق گزارههای تاریخی، زمینهی سوء استفاده برخی را فراهم کرده است].
ما در این مقاله به دیدگاه های مختلف در باب منابع تاریخی توجه می کنیم سپس در ادامه سلسله نوشتار خود به راهکارهای دستیابی به حقیقت در تاریخ و کشف صحت و سقم گزاره های تاریخی اشاره می کنیم. دیدگاه های مختلف در خصوص تاریخ و منابع تاریخی در خصوص تاریخ و منابع تاریخی، همانند بسیاری دیگر از امور، دیدگاه های متفاوت و بعضاً متضادی وجود دارد که بهطور کلی در سه شاخه قرار میگیرند:
دیدگاه افراطی بر اساس این دیدگاه، هر آنچه در تاریخ آمده است دارای اعتبار و ارزش است؛ خصوصاً اگر این مطالب در منابع دست اول آمده باشند. شهید مطهری در خصوص این دیدگاه افراطی می نویسد: «بعضى صرفاً ملاّ لغتى هستند و همین قدر که کتابى و یک نسخه خطى را پیدا کنند که مثلاً در هفتصد سال پیش نوشته شده یا در فلان جا چاپ شده، این دیگر برایشان وحى مُنزَل است.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۳۵]
اما باید توجه داشت که بعضاً در تاریخ، دادههایی در خصوص یک موضوع خاص نقل شده است که کاملاً با یکدیگر در تضاد هستند. علاوه بر این، مشکلاتی که در خصوص تاریخنگاری وجود دارد، از جمله: عقاید مذهبی نویسنده، تعصبات خاص، اشتباهات و دهها مشکل دیگر، سبب شده که این دیدگاه چندان مقبول نباشد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «کفى بالمرء إثماً أن یحدّث بکلّ ما یسمع؛ گناه فرد همین بس که هر چه می شنود بگوید.»[ نهجالفصاحه، ص۶۰۷]
در کتب تاریخی و حدیثی (مرتبط با تاریخ) روایات جعلی فراوانی وجود دارد. این حقایق به همراه دلایلی دیگر سبب شده تا دیدگاه افراطی درباره گزارههای تاریخی مقبول نباشد. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که هر آن چه در تاریخ و منابع تاریخی آمده صد در صد درست و قابل اعتماد نیست. چه بسا مورخ و مؤلف اشتباهی کرده باشد و یا از روی تعصب مطلبی نادرست را نوشته باشد. در این رابطه در بخش «نقد درونی و برونی» بیشتر سخن خواهیم گفت.
دیدگاه تفریطی دسته دوم درباره گزارههای تاریخی راه تفریط را پیموده و به تاریخ بدبین شدهاند.
وابستگی برخی از مورخان به دربار و طبقات حاکمه، وابستگی به یک فرقه و مذهب خاص و یا منطقه ای خاص، ترس از ملامت مردم، عدم دقت در کار گزارش واقعه و جزئیات آن و مسایل دیگری از این دست، سبب شده است که برخی به طور کلی هیچ اعتمادی به تاریخ و نقل های تاریخی نداشته باشند. این گروه بهخاطر وجود بعضی از جعلیات تمام تاریخ را متهم کردهاند و این اتهام را حجتی برای اِعراض و دوری خود از تاریخ قرار دادند. شهید مطهری در این باره می نویسد: «یک عده اساساً بهطور کلی تاریخ را بیارزش می دانند، از باب اینکه می گویند انسان هیچ وقت نمیتواند خودش را از تعصبات و جانبداری ها و… تخلیه کند.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۳۵]
برخی از افراد که در همین گروه جای می گیرند، تاریخ را از مقوله هنر می دانند. در مقاله «حجیت تاریخ» دیدگاه این افراد چنین تبیین شده است: «هنر، آفرینش چیزی است آنگونه که هنرمند می خواهد و مورخ همانند هنرمند چیزی را که مطابق با برداشت و تمایلات درونی خود یا همسو با خواسته های سفارش دهندگان بوده است، می آفریند.»[ مجله تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۴، مقاله «حجیت تاریخ»، ص۹]
شکی نیست که در منابع تاریخی مطالب بسیاری وجود دارد که از روی تعصب، بیدقتی، جانبداری، ترس، طمع و… نوشته شده است. اگر توقع داشته باشیم که منابع تاریخی ما هیچ نقطه ضعفی نداشته باشند توقع بیموردی است؛[ فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۶، مصاحبه با محمد هادی یوسفی غروی با عنوان «ارزیابی گزارههای تاریخی در تعامل با فقه و کلام»] اما وجود تعصبات، اشتباهات، و بیدقتی ها سبب نمیشود که ما همه منابع تاریخی را بهطور کل رد کرده و نسبت به همه آنها بدبین باشیم. در تاریخ، بسیاری از امور در حد مسلّمات و یا مسایلی قریب به یقین هستند. به عنوان نمونه «اصل ارسال نامه پیامبر به سلاطین و از جمله پادشاه ایران خسرو پرویز از مسلّمات تاریخ است و این که خسرو پرویز به باذان دستور تعقیب موضوع را داده نیز از مسلّمات تاریخ اسلام است.»[همان]
علاوه بر این، ما به صرف دیدن یک مطلب در منابع تاریخی (هرچند دست اول)، حکم به صحت و پذیرش صد در صد آن نمیکنیم. اهل خبره و اهل فن با دیدن یک نقل تاریخی بدون مقارنه و مقایسه، صرفاً بهخاطر اینکه از منابع معروف است، به آن اعتماد نمیکنند.[ همان] در واقع، برای پذیرش یک مطلب تاریخی و حکم کردن به صحت آن باید به فاکتور ها و ضوابط متعددی توجه کنیم. اگر ما برای یک مطلب تاریخی به قول مورخ معاصر محمد هادی یوسفی غروی به «تجمیع قرائن»[ همان] رسیدیم در این صورت است که می توانیم آن واقعه را بهعنوان مطلبی تاریخی نقل کنیم.
ما در بخشهای بعدی به برخی از این ضوابط اشاره خواهیم کرد. بدون شک لازمه پذیرفتن دیدگاه بدبینانه نسبت به تاریخ، محروم ماندن از فواید بسیاری است که بزرگان ما در خصوص تاریخ بیان کردهاند؛[سخاوی در کتاب ارزشمند «التوبیخ لمن ذم التاریخ» آراء مورخان مسلمان را در فواید علم تاریخ گرد آورده است. ابن فندق در فواید تاریخ آورده است: «چند نوع علم عزیز است: علم حدیث… و دیگر، علم تاریخ …» و سپس ۸ فایده مهم برای تاریخ ذکر میکند. تاریخ بیهق، ص ۷-۳]
در حالیکه قرآن کریم تاریخ را منبع شناخت و معرفت می داند و همواره به آشنا شدن با زندگی گذشتگان و عبرتگیری از گذشته تأکید دارد.[ «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ» سوره نمل: آیه ۶۹ و «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْباب» سوره یوسف: آیه ۱۱۱ و «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» سوره اعراف: آیه ۱۷۶]
بزرگان ما نیز تاریخ را بهعنوان یکی از منابع معرفت و شناخت دانستهاند و فواید بسیاری برای آن شمردهاند. شهید مطهری(ره) در کتاب «مسئله شناخت» آورده
است: «تاریخ هم خودش یک منبع برای شناخت است… یعنی بروید آثار تاریخی را مطالعه کنید و ببینید که زندگی جامعه بشر چه تحولات تاریخی پیدا کرده است.»[ مسئله شناخت، ص۷۸] وی در خصوص رد این دیدگاه افراطی می نویسد: «بشر را نمیتوان متهم کرد که همیشه مطابق منافع خودش وقایع را نقل می کند. بعضی وقایع هست که اساساً در یک حدش، دروغبردار نیست. قضایایی که در سطح عموم واقع می شود اصلاً امکان تحریف آن ها وجود ندارد؛ یعنی قضیه بهصورت
«تواتر» نقل می شود که اصلاً قابل اینکه اغراض افراد در آن دخالت کرده باشد، نیست. شما می بینید بسیاری از قضایا را دو طرف متخاصم نوشتهاند؛ یعنی در اینجا اغراض نتوانسته است دخالت کند… ما الان چقدر وقایع داریم که به نفع تشیع است و در کتب اهل تسنن هست. اغراض و تعصبات برای عموم بشر حکم یک امر عرضی را دارد؛ یعنی اغراض مثل پردههایی است که می آید جلوی حقیقت را می گیرد و بعد کنار می رود؛ یعنی حقیقت چهره خودش را خودبهخود آشکار می کند و این پرده برای همیشه باقی نمیماند.
به قول یک فرنگی: همگان را برای همیشه نمیتوان فریب داد.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۱۲۱]
از نگاه شهید مطهری «حقیقت بالأخره خود را ظاهر می کند هرچند بهطور موقت رویش را بپوشند، بعد از مدتی هر جا باشد خودش به یک شکلی بیرون می آید، برای این قضیه نمونه خیلی زیاد است، این خود یک اصل است.»[ همان، ص۳۵.
به گفته شهید مطهری «بعض وقایع به شکلی صورت میگیرد که غیر قابل اخفا و کتمان است؛ حتی برای کسی که، نه تنها ذی نفع نیست بلکه ذی خسران است.» همان، ص۱۳۰] در روایات و احادیث اسلامی نیز این مسئله که تاریخ امر شناختنی و منبع کسب معرفت و تجربه و دانش است، بارها مورد توجه قرار گرفته است.[ حضرت علی(ع) میفرماید: «یَا بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ قَدْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی- فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ- وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ
کَأَحَدِهِمْ- بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ- قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم» نهج البلاغه، نامه حضرت به فرزندش امام حسن(ع)] دیدگاه اعتدالی (بینابین) چون دیدگاه های افراطی و تفریطی، مورد پذیرش بسیاری از محققان و متفکران قرار نگرفته است، دیدگاه سومی مطرح شده است. این گروه معتقدند هر چند همه چیزهایی که در تاریخ ذکر شده صد در صد درست نیست، اما با بررسی های دقیق و در پیش گرفتن روشی صحیح می توان واقعیت بسیاری از حوادث تاریخی را کشف کرد. طبق این دیدگاه «همه منابع و آثار از نظر درجه اهمیت و اعتبار یکسان نیستند. محقق تاریخ ناگزیر است برای تکمیل داده ها و تسلط کافی بر جنبه های
گوناگون یک رخداد به انواع متنوعی از آنها رجوع کند تا نقص ها و کاستی های آنها را از طریق مقابله و نقد درونی و بیرونی برطرف سازد.»[ درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، ص۱۰۶] این گروه به سودمندی تاریخ و نیازمندی همه اقوام به تاریخ اذعان دارند. دکتر آئینهوند می نویسد: «تمام اقوام و ملل جهان از هر طبقه به تاریخ نیازمندند… هیچ فرقه ای از فرق مسلمین نیازش به تاریخ کمتر از دیگری نیست.»[ علم تاریخ در اسلام، ص۲۴.]
علامه امینی در کتاب گرانقدر «الغدیر» به صورت مفصل نیاز اقشار مختلف جامعه را به تاریخ بازگو کرده است.[ الغدیر، ج۱، ص۱۷-۲۱]
بدون تردید نمیتوان تمامی مطالب تاریخی را مردود و بیاعتبار دانست؛ زیرا همانطور که انگیزه های زیادی در تحریف حقایق وجود دارد و نمیتوان هر نقل و نوشته تاریخی را بدون چون و چرا پذیرفت و همه را حجت دانست، حقایق بسیاری هم در لابهلای متون تاریخی ثبت شده است که واقعیت دارد.[ مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۳، مقاله «سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخ اسلام، آیا تاریخ با همه عوامل و انگیزههای تحریف حجت است؟»، ص۴۰]
سید جعفر مرتضی عاملی معتقد است: «همه متون را نمیتوان به یک چشم بدان نگریست؛ بلکه هر متنی ویژگی خاص خود را دارد… ما نمیتوانیم نصی را بپذیریم که یزید را فردی زاهد و عابد و… معرفی نماید. همچنین نمیتوانیم نصی را قبول کنیم که می گوید پیامبر یا امام به موسیقی گوش می داده و همسر خود را به شنیدن آن وادار می کرده یا زوجه خود را بر دوش می نهاده تا رقص سیاهان را تماشا کند.»[ مجموعه مقالات تاریخ اسلام، گفتگوی «تاریخ و تاریخنگاری» با سید جعفر مرتضی عاملی، ص۲۲]
به هر حال، اندیشمندان و صاحبنظران در قضایای تاریخی هر گفته یا نوشته ای را از هر مورخ و نویسنده ای نمیپذیرند.[ گروه پژوهشی تاریخ، ص۱۱]
سخاوی در نوشتهاش تحت عنوان «الإعلان بالتوبیخ لِمن ذَمّ أهل التاریخ» و در شروطی که برای مورخ ذکر می کند،[ تحت عنوان «الشروط التی یجب توافرها فی المورخ»] به چند شرط مهم، از جمله: عدالت، عالم بودن به طریق نقل، عدم کفایت به نقل شایع، تمییز بین روایات، عدم عداوت دنیوی و یا حب شدید، آشنایی به الفاظ و حتی به داشتن تقوا، اشاره کرده است.[ علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۲، ص ۳۰۷ تا ۳۱۵، به نقل از کتاب «الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ»]
آسیب شناسی مطالعات تاریخی بدون شک در مطالعات تاریخی مشکلات و موانع متعددی وجود دارد که باید برای دستیابی به حقیقت، از این مشکلات آگاه بود و راهکارهای مناسبی در برابر این مشکلات اتخاذ کرد. حسین عزیزی در مقاله «عینیت در تاریخ» به پاره ای از این مشکلات اشاره دارد. ایشان می نویسد: «اولین محدودیت و مشکل در مطالعات تاریخی آن است که رویدادهای تاریخی دستنخورده به دست ما نمیرسد.
واقعیات همواره از منظر و مغز وقایعنگار عبور می کند؛ لذا هر کتاب تاریخی را به دست می گیریم در آغاز باید توجه ما معطوف به مورخی باشد که آن را نوشته است؛ نه واقعیاتی که به حسب فرض در آن مندرج است.»[ مجله انقلاب اسلامی،شماره ۱۱و۱۲، مقاله «عینیت در تاریخ»، ص۱۲۰] برکلی ادنیس می نویسد: «تبیین ها و داوری ها ممکن است متأثر از ویژگی های شخصیتی، تجارب فردی، مفروضات و ارزش های اخلاقی خود مورخ باشد.»[ مجله «تاریخ اسلام»، شماره ۷، مقاله «تاریخ و فلسفه تاریخ»، ص۱۷۶] مشکل بعدی آن است که ما گذشته را از پس عینک حال می بینیم و درک می کنیم. مورخ به عصر خود تعلق دارد و تابع شرایط حیاتی زمان خویش است. بنابراین موقعیت زمانی و مکانی مورخ، چشمانداز و گرایش معین به کار او می بخشد.[ مجله «انقلاب اسلامی»، شماره ۱۱و۱۲، مقاله «عینیت
در تاریخ»، ص۱۲۰] کارل بکر اظهار می دارد که مورخ نمیتواند داوری شخصی را کنار بگذارد.[ مجله «متین»، شماره ۱۳، مقاله «عینیت و ارزش داوری در تاریخ»، ص۱۶۷] مورخ آمریکایی چالز بیرد وقتی اعلام می کند که هر قدر که مورخ به تهذیب و تزکیه بپردازد باز هم چنان انسانِ مخلوقِ زمان، مکان، اوضاع و احوال،
علایق، شیفتگی ها و فرهنگ باقی می ماند و امید آن نمیرود که مانند «آئینه بیطرف» عمل کند، دیدگاهی را بیان می دارد که مورد اعتقاد عموم است.[ همان، ص۱۶۸]
یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد این است که بعضاً در متون تاریخی و غیر تاریخی ما روایاتی نادرست راه یافته است. در این منابع داستانها، احادیث و گزارههایی نادرست و غیرقابل پذیرش وجود دارد. ما باید با معیارها و شاخص های علمی، صحت و سقم این گزاره ها را مشخص سازیم.
نتیجه گیری
در خصوص حجیت گزاره های تاریخی و صحت و سقم آنها دیدگاه های متفاوتی بیان شده است. طبق دیدگاه افراطی هر آنچه در تاریخ آمده است از اعتبار و حجیت برخوردار است. دیدگاه تفریطی هم اعتبار و حجیت تاریخ و داده های تاریخی را به طور کامل رد می کند. براساس دیدگاه اعتدالی نه همه داده های تاریخی صد در صد پذیرفته می شوند و نه صد در صد رد می شوند. این دیدگاه معتقد است با ارائه راهکارهایی مناسب می توان به مراتب بالایی از حقیقت دست یافت. دیدگاه اعتدالی حامیان و مدافعان زیادی را داراست و در این نوشتار بر همین مبنا تأکید شد.
بهتر و کم هزینهتر در زندگی کمک کند. مطالعه تاریخ به ما هشدار می دهد که خطاهای پیشینیان خویش را هرگز تکرار نکنیم و تلاش کنیم در زندگی همواره تجربه های تاریخی را با خود داشته باشیم.
در زمینه تاریخ، گزاره ها و پژوهشهای تاریخی سؤالات بسیاری برای اهل تاریخ و دیگران مطرح است. از جمله این که آیا منابع تاریخی دارای اعتبار و حجیت هستند؟
با توجه به مشکلات موجود در مطالعات تاریخی آیا در تاریخ می توان به واقعیت دست یافت؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟
آیا به تاریخ می توان به عنوان یک علم نگاه کرد؟ نتایج تاریخی بهدست آمده تا چه میزان به واقعیت نزدیک هستند؟
و سؤالات دیگری که یافتن پاسخی مناسب و علمی برای آنها می تواند بسیار مفید و راهگشا باشد[این سوالات، دست مایه بسیاری از مقالات ضد دین و ضد حقیقت قرار گرفته و مطالب زیادی با طرح این قسم ابهامات به رشته تحریر در آمده است. استناد به هر گزارهی تاریخی – هرچند بسیار ضعیف و مخالف مسلمات – و یا انکار مطلق گزارههای تاریخی، زمینهی سوء استفاده برخی را فراهم کرده است].
ما در این مقاله به دیدگاه های مختلف در باب منابع تاریخی توجه می کنیم سپس در ادامه سلسله نوشتار خود به راهکارهای دستیابی به حقیقت در تاریخ و کشف صحت و سقم گزاره های تاریخی اشاره می کنیم. دیدگاه های مختلف در خصوص تاریخ و منابع تاریخی در خصوص تاریخ و منابع تاریخی، همانند بسیاری دیگر از امور، دیدگاه های متفاوت و بعضاً متضادی وجود دارد که بهطور کلی در سه شاخه قرار میگیرند:
دیدگاه افراطی بر اساس این دیدگاه، هر آنچه در تاریخ آمده است دارای اعتبار و ارزش است؛ خصوصاً اگر این مطالب در منابع دست اول آمده باشند. شهید مطهری در خصوص این دیدگاه افراطی می نویسد: «بعضى صرفاً ملاّ لغتى هستند و همین قدر که کتابى و یک نسخه خطى را پیدا کنند که مثلاً در هفتصد سال پیش نوشته شده یا در فلان جا چاپ شده، این دیگر برایشان وحى مُنزَل است.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۳۵]
اما باید توجه داشت که بعضاً در تاریخ، دادههایی در خصوص یک موضوع خاص نقل شده است که کاملاً با یکدیگر در تضاد هستند. علاوه بر این، مشکلاتی که در خصوص تاریخنگاری وجود دارد، از جمله: عقاید مذهبی نویسنده، تعصبات خاص، اشتباهات و دهها مشکل دیگر، سبب شده که این دیدگاه چندان مقبول نباشد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «کفى بالمرء إثماً أن یحدّث بکلّ ما یسمع؛ گناه فرد همین بس که هر چه می شنود بگوید.»[ نهجالفصاحه، ص۶۰۷]
در کتب تاریخی و حدیثی (مرتبط با تاریخ) روایات جعلی فراوانی وجود دارد. این حقایق به همراه دلایلی دیگر سبب شده تا دیدگاه افراطی درباره گزارههای تاریخی مقبول نباشد. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که هر آن چه در تاریخ و منابع تاریخی آمده صد در صد درست و قابل اعتماد نیست. چه بسا مورخ و مؤلف اشتباهی کرده باشد و یا از روی تعصب مطلبی نادرست را نوشته باشد. در این رابطه در بخش «نقد درونی و برونی» بیشتر سخن خواهیم گفت.
دیدگاه تفریطی دسته دوم درباره گزارههای تاریخی راه تفریط را پیموده و به تاریخ بدبین شدهاند.
وابستگی برخی از مورخان به دربار و طبقات حاکمه، وابستگی به یک فرقه و مذهب خاص و یا منطقه ای خاص، ترس از ملامت مردم، عدم دقت در کار گزارش واقعه و جزئیات آن و مسایل دیگری از این دست، سبب شده است که برخی به طور کلی هیچ اعتمادی به تاریخ و نقل های تاریخی نداشته باشند. این گروه بهخاطر وجود بعضی از جعلیات تمام تاریخ را متهم کردهاند و این اتهام را حجتی برای اِعراض و دوری خود از تاریخ قرار دادند. شهید مطهری در این باره می نویسد: «یک عده اساساً بهطور کلی تاریخ را بیارزش می دانند، از باب اینکه می گویند انسان هیچ وقت نمیتواند خودش را از تعصبات و جانبداری ها و… تخلیه کند.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۳۵]
برخی از افراد که در همین گروه جای می گیرند، تاریخ را از مقوله هنر می دانند. در مقاله «حجیت تاریخ» دیدگاه این افراد چنین تبیین شده است: «هنر، آفرینش چیزی است آنگونه که هنرمند می خواهد و مورخ همانند هنرمند چیزی را که مطابق با برداشت و تمایلات درونی خود یا همسو با خواسته های سفارش دهندگان بوده است، می آفریند.»[ مجله تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۴، مقاله «حجیت تاریخ»، ص۹]
شکی نیست که در منابع تاریخی مطالب بسیاری وجود دارد که از روی تعصب، بیدقتی، جانبداری، ترس، طمع و… نوشته شده است. اگر توقع داشته باشیم که منابع تاریخی ما هیچ نقطه ضعفی نداشته باشند توقع بیموردی است؛[ فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۶، مصاحبه با محمد هادی یوسفی غروی با عنوان «ارزیابی گزارههای تاریخی در تعامل با فقه و کلام»] اما وجود تعصبات، اشتباهات، و بیدقتی ها سبب نمیشود که ما همه منابع تاریخی را بهطور کل رد کرده و نسبت به همه آنها بدبین باشیم. در تاریخ، بسیاری از امور در حد مسلّمات و یا مسایلی قریب به یقین هستند. به عنوان نمونه «اصل ارسال نامه پیامبر به سلاطین و از جمله پادشاه ایران خسرو پرویز از مسلّمات تاریخ است و این که خسرو پرویز به باذان دستور تعقیب موضوع را داده نیز از مسلّمات تاریخ اسلام است.»[همان]
علاوه بر این، ما به صرف دیدن یک مطلب در منابع تاریخی (هرچند دست اول)، حکم به صحت و پذیرش صد در صد آن نمیکنیم. اهل خبره و اهل فن با دیدن یک نقل تاریخی بدون مقارنه و مقایسه، صرفاً بهخاطر اینکه از منابع معروف است، به آن اعتماد نمیکنند.[ همان] در واقع، برای پذیرش یک مطلب تاریخی و حکم کردن به صحت آن باید به فاکتور ها و ضوابط متعددی توجه کنیم. اگر ما برای یک مطلب تاریخی به قول مورخ معاصر محمد هادی یوسفی غروی به «تجمیع قرائن»[ همان] رسیدیم در این صورت است که می توانیم آن واقعه را بهعنوان مطلبی تاریخی نقل کنیم.
ما در بخشهای بعدی به برخی از این ضوابط اشاره خواهیم کرد. بدون شک لازمه پذیرفتن دیدگاه بدبینانه نسبت به تاریخ، محروم ماندن از فواید بسیاری است که بزرگان ما در خصوص تاریخ بیان کردهاند؛[سخاوی در کتاب ارزشمند «التوبیخ لمن ذم التاریخ» آراء مورخان مسلمان را در فواید علم تاریخ گرد آورده است. ابن فندق در فواید تاریخ آورده است: «چند نوع علم عزیز است: علم حدیث… و دیگر، علم تاریخ …» و سپس ۸ فایده مهم برای تاریخ ذکر میکند. تاریخ بیهق، ص ۷-۳]
در حالیکه قرآن کریم تاریخ را منبع شناخت و معرفت می داند و همواره به آشنا شدن با زندگی گذشتگان و عبرتگیری از گذشته تأکید دارد.[ «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ» سوره نمل: آیه ۶۹ و «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْباب» سوره یوسف: آیه ۱۱۱ و «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» سوره اعراف: آیه ۱۷۶]
بزرگان ما نیز تاریخ را بهعنوان یکی از منابع معرفت و شناخت دانستهاند و فواید بسیاری برای آن شمردهاند. شهید مطهری(ره) در کتاب «مسئله شناخت» آورده
است: «تاریخ هم خودش یک منبع برای شناخت است… یعنی بروید آثار تاریخی را مطالعه کنید و ببینید که زندگی جامعه بشر چه تحولات تاریخی پیدا کرده است.»[ مسئله شناخت، ص۷۸] وی در خصوص رد این دیدگاه افراطی می نویسد: «بشر را نمیتوان متهم کرد که همیشه مطابق منافع خودش وقایع را نقل می کند. بعضی وقایع هست که اساساً در یک حدش، دروغبردار نیست. قضایایی که در سطح عموم واقع می شود اصلاً امکان تحریف آن ها وجود ندارد؛ یعنی قضیه بهصورت
«تواتر» نقل می شود که اصلاً قابل اینکه اغراض افراد در آن دخالت کرده باشد، نیست. شما می بینید بسیاری از قضایا را دو طرف متخاصم نوشتهاند؛ یعنی در اینجا اغراض نتوانسته است دخالت کند… ما الان چقدر وقایع داریم که به نفع تشیع است و در کتب اهل تسنن هست. اغراض و تعصبات برای عموم بشر حکم یک امر عرضی را دارد؛ یعنی اغراض مثل پردههایی است که می آید جلوی حقیقت را می گیرد و بعد کنار می رود؛ یعنی حقیقت چهره خودش را خودبهخود آشکار می کند و این پرده برای همیشه باقی نمیماند.
به قول یک فرنگی: همگان را برای همیشه نمیتوان فریب داد.»[ مجموعه آثار شهید مطهری، فلسفه تاریخ، ص۱۲۱]
از نگاه شهید مطهری «حقیقت بالأخره خود را ظاهر می کند هرچند بهطور موقت رویش را بپوشند، بعد از مدتی هر جا باشد خودش به یک شکلی بیرون می آید، برای این قضیه نمونه خیلی زیاد است، این خود یک اصل است.»[ همان، ص۳۵.
به گفته شهید مطهری «بعض وقایع به شکلی صورت میگیرد که غیر قابل اخفا و کتمان است؛ حتی برای کسی که، نه تنها ذی نفع نیست بلکه ذی خسران است.» همان، ص۱۳۰] در روایات و احادیث اسلامی نیز این مسئله که تاریخ امر شناختنی و منبع کسب معرفت و تجربه و دانش است، بارها مورد توجه قرار گرفته است.[ حضرت علی(ع) میفرماید: «یَا بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ قَدْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی- فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ- وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ
کَأَحَدِهِمْ- بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ- قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم» نهج البلاغه، نامه حضرت به فرزندش امام حسن(ع)] دیدگاه اعتدالی (بینابین) چون دیدگاه های افراطی و تفریطی، مورد پذیرش بسیاری از محققان و متفکران قرار نگرفته است، دیدگاه سومی مطرح شده است. این گروه معتقدند هر چند همه چیزهایی که در تاریخ ذکر شده صد در صد درست نیست، اما با بررسی های دقیق و در پیش گرفتن روشی صحیح می توان واقعیت بسیاری از حوادث تاریخی را کشف کرد. طبق این دیدگاه «همه منابع و آثار از نظر درجه اهمیت و اعتبار یکسان نیستند. محقق تاریخ ناگزیر است برای تکمیل داده ها و تسلط کافی بر جنبه های
گوناگون یک رخداد به انواع متنوعی از آنها رجوع کند تا نقص ها و کاستی های آنها را از طریق مقابله و نقد درونی و بیرونی برطرف سازد.»[ درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، ص۱۰۶] این گروه به سودمندی تاریخ و نیازمندی همه اقوام به تاریخ اذعان دارند. دکتر آئینهوند می نویسد: «تمام اقوام و ملل جهان از هر طبقه به تاریخ نیازمندند… هیچ فرقه ای از فرق مسلمین نیازش به تاریخ کمتر از دیگری نیست.»[ علم تاریخ در اسلام، ص۲۴.]
علامه امینی در کتاب گرانقدر «الغدیر» به صورت مفصل نیاز اقشار مختلف جامعه را به تاریخ بازگو کرده است.[ الغدیر، ج۱، ص۱۷-۲۱]
بدون تردید نمیتوان تمامی مطالب تاریخی را مردود و بیاعتبار دانست؛ زیرا همانطور که انگیزه های زیادی در تحریف حقایق وجود دارد و نمیتوان هر نقل و نوشته تاریخی را بدون چون و چرا پذیرفت و همه را حجت دانست، حقایق بسیاری هم در لابهلای متون تاریخی ثبت شده است که واقعیت دارد.[ مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره ۳، مقاله «سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخ اسلام، آیا تاریخ با همه عوامل و انگیزههای تحریف حجت است؟»، ص۴۰]
سید جعفر مرتضی عاملی معتقد است: «همه متون را نمیتوان به یک چشم بدان نگریست؛ بلکه هر متنی ویژگی خاص خود را دارد… ما نمیتوانیم نصی را بپذیریم که یزید را فردی زاهد و عابد و… معرفی نماید. همچنین نمیتوانیم نصی را قبول کنیم که می گوید پیامبر یا امام به موسیقی گوش می داده و همسر خود را به شنیدن آن وادار می کرده یا زوجه خود را بر دوش می نهاده تا رقص سیاهان را تماشا کند.»[ مجموعه مقالات تاریخ اسلام، گفتگوی «تاریخ و تاریخنگاری» با سید جعفر مرتضی عاملی، ص۲۲]
به هر حال، اندیشمندان و صاحبنظران در قضایای تاریخی هر گفته یا نوشته ای را از هر مورخ و نویسنده ای نمیپذیرند.[ گروه پژوهشی تاریخ، ص۱۱]
سخاوی در نوشتهاش تحت عنوان «الإعلان بالتوبیخ لِمن ذَمّ أهل التاریخ» و در شروطی که برای مورخ ذکر می کند،[ تحت عنوان «الشروط التی یجب توافرها فی المورخ»] به چند شرط مهم، از جمله: عدالت، عالم بودن به طریق نقل، عدم کفایت به نقل شایع، تمییز بین روایات، عدم عداوت دنیوی و یا حب شدید، آشنایی به الفاظ و حتی به داشتن تقوا، اشاره کرده است.[ علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۲، ص ۳۰۷ تا ۳۱۵، به نقل از کتاب «الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ»]
آسیب شناسی مطالعات تاریخی بدون شک در مطالعات تاریخی مشکلات و موانع متعددی وجود دارد که باید برای دستیابی به حقیقت، از این مشکلات آگاه بود و راهکارهای مناسبی در برابر این مشکلات اتخاذ کرد. حسین عزیزی در مقاله «عینیت در تاریخ» به پاره ای از این مشکلات اشاره دارد. ایشان می نویسد: «اولین محدودیت و مشکل در مطالعات تاریخی آن است که رویدادهای تاریخی دستنخورده به دست ما نمیرسد.
واقعیات همواره از منظر و مغز وقایعنگار عبور می کند؛ لذا هر کتاب تاریخی را به دست می گیریم در آغاز باید توجه ما معطوف به مورخی باشد که آن را نوشته است؛ نه واقعیاتی که به حسب فرض در آن مندرج است.»[ مجله انقلاب اسلامی،شماره ۱۱و۱۲، مقاله «عینیت در تاریخ»، ص۱۲۰] برکلی ادنیس می نویسد: «تبیین ها و داوری ها ممکن است متأثر از ویژگی های شخصیتی، تجارب فردی، مفروضات و ارزش های اخلاقی خود مورخ باشد.»[ مجله «تاریخ اسلام»، شماره ۷، مقاله «تاریخ و فلسفه تاریخ»، ص۱۷۶] مشکل بعدی آن است که ما گذشته را از پس عینک حال می بینیم و درک می کنیم. مورخ به عصر خود تعلق دارد و تابع شرایط حیاتی زمان خویش است. بنابراین موقعیت زمانی و مکانی مورخ، چشمانداز و گرایش معین به کار او می بخشد.[ مجله «انقلاب اسلامی»، شماره ۱۱و۱۲، مقاله «عینیت
در تاریخ»، ص۱۲۰] کارل بکر اظهار می دارد که مورخ نمیتواند داوری شخصی را کنار بگذارد.[ مجله «متین»، شماره ۱۳، مقاله «عینیت و ارزش داوری در تاریخ»، ص۱۶۷] مورخ آمریکایی چالز بیرد وقتی اعلام می کند که هر قدر که مورخ به تهذیب و تزکیه بپردازد باز هم چنان انسانِ مخلوقِ زمان، مکان، اوضاع و احوال،
علایق، شیفتگی ها و فرهنگ باقی می ماند و امید آن نمیرود که مانند «آئینه بیطرف» عمل کند، دیدگاهی را بیان می دارد که مورد اعتقاد عموم است.[ همان، ص۱۶۸]
یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد این است که بعضاً در متون تاریخی و غیر تاریخی ما روایاتی نادرست راه یافته است. در این منابع داستانها، احادیث و گزارههایی نادرست و غیرقابل پذیرش وجود دارد. ما باید با معیارها و شاخص های علمی، صحت و سقم این گزاره ها را مشخص سازیم.
نتیجه گیری
در خصوص حجیت گزاره های تاریخی و صحت و سقم آنها دیدگاه های متفاوتی بیان شده است. طبق دیدگاه افراطی هر آنچه در تاریخ آمده است از اعتبار و حجیت برخوردار است. دیدگاه تفریطی هم اعتبار و حجیت تاریخ و داده های تاریخی را به طور کامل رد می کند. براساس دیدگاه اعتدالی نه همه داده های تاریخی صد در صد پذیرفته می شوند و نه صد در صد رد می شوند. این دیدگاه معتقد است با ارائه راهکارهایی مناسب می توان به مراتب بالایی از حقیقت دست یافت. دیدگاه اعتدالی حامیان و مدافعان زیادی را داراست و در این نوشتار بر همین مبنا تأکید شد.