۱۳۹۶/۱۲/۱۷
–
۵۰۳ بازدید
با سلام حیا وعفت یعنی چی ؟و کلمه رشد یافته یعنی چی؟
الف ) حیا
حیا یکی از مهمترین صفات نفسانی است که تأثیر فراوانی بر حوزههای مختلف زندگی اخلاقی ما دارد. نقش بارز این تأثیر، بازدارندگی است. «حیا» در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بیشرمی قرار دارد. (ابن منظور: لسان العرب، ج 8، ص 51؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 270، و ابن اثیر: نهایه، ج 1، ص 391)حیا در اصطلاح عبارت است از: محصور کردن و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیه و قبائح عقلیه وعرفیه، به جهت اینکه نکوهش نشود.مرحوم مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) هم تعریفی راجع به حیا دارد که میفرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ» (حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. (ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص 41؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص 77)مطالعه درباره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان میدهد که منشأ پیدایش این حالت در انسان درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است.این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است. بنابراین حیا دارای سه رکن اصلی است:فاعل (انجام دهنده کار)، ناظر و فعل. فاعل، در حیا شخصی است برخوردارِ از کرامت و بزرگواری نفسانی.ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد، و فعلی که رکن سوم برای تحقق حیا است، فعل ناپسند و زشت است.شایان ذکر است که اگرچه چهره بارز و جوهره حیا، بازدارندگی از ارتکاب اعمال زشت است، قهراً این بازدارندگی، انجام اعمال نیک را در پی خواهد داشت. اگر بخواهیم مطلب و بحث را سادهتر بیان کنیم، حیا یک نوع پوشش برای روح است که در روابط گوناگون قرار میگیرد. یک وقت در ارتباط با خدا قرار میگیرد، یک وقت در ارتباط با مخلوق و حتّی یک وقت در ارتباط با خود انسان قرار میگیرد. لذا در تقسمبندی حیا میگویند: «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی» یعنی: از خدا خجالت کشیدن. «أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق» یعنی: از مردم خجالت کشیدن. «أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس» یعنی: لااقل از خود خجالت کشیدن.در جایی که «حیا مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا مطرح است، تعبیر به «تقوا» میشود. در قرآن داریم: «یَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکمُ ْ لِبَاسًا یُوَارِى سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیرٌْ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ الله…» ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.تقوا یک امر درونی و مربوط به روح است. پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس میکند. حیا یک پوشش است. لذا علی (علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء» بهترین لباسهای دنیا، حیا است.
ب ) عفت
امیرالمؤ منین علیه السلام می فرماید :«طُوبَى لِمَنْ تَحَلَّى بِالْعَفَافِ وَ رَضِیَ بِالْکَفَاف––– خوشا بحال کسیکه خود را بپا کدامنى و پرهیزکارى بیاراید و با روزى به اندازه کفاف ، بسازد.»( تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 398)«عفت » نقطه مقابل «شکم پرستى و شهوت پرستى » و صفتی است که باعث حفظ اعتدال در نیروی شهوت در انسان می شود. عفت به معنای دور داشتن خود در صحنه عمل و رفتار از هر گونه ناهنجاری و زشتی است.«عفت » به گفته راغب اصفهانى در کتاب «المفردات »، به معنى پدید آمدن حالتى در نفس است که آدمى را از غلبه شهوت باز مى دارد و «عفیف » به کسى گفته مى شود که داراى این وصف و حالت باشد.عفت از بزرگترین فضایل انسانى است و هیچ کس در سیر الى الله، بدون داشتن «عفت » به جایى نمى رسد. در زندگى دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.محروم آیت الله مجتهدی می گوید: «عفت نفس» گناه نکردن است.
ج ) رشد
به دلیل وجود دیدگاه های گوناگون، تعریف های متعددی از رشد ارائه کرده اند. از مجموع تعریف هایی که برای اصطلاح رشد برشمرده اند.(1) می توان به این تعریف اشاره کرد: «رشد، تغییرات کمی و کیفی نسبتاً پایدار و مستمر موجود زنده است که با پیشرفت زمان در طبیعت، ساخت و رفتار موجود زنده حادث می شود».(1)
باید توجه داشت که مراد از رشد، تنها پیشرفت و نمو نیست، بلکه رکود و انحطاط را نیز شامل می شود. رشد پس از انعقاد نطفه آغاز شده، پس از تولد کودک پیشرفت می کند، اما در مرحلة کهن سالی و پیری به ضعف و انحطاط روی می گذارد.
از سوی دیگر، مفهوم «رشد» در منابع اسلامی با آنچه در روان شناسی مصطلح است تفاوت دارد. درحقیقت، اصطلاح رشد در قرآن و روایت ها ارزشی مثبت معرفی شده است؛ چنان که خداوند در قرآن بازگرداندن اموال یتیمان را به خودشان به یافتن رشد در آنان مشروط دانسته، می فرماید: «پس اگر در ایشان رشد [فکری] یافتید اموالشان را به آنان رد کنید».(2) همچنین مفسران، بیشتر واژه های رشد و مشتقات آن را در قرآن کمال، هدایت؛ رسیدن به واقع، پختگی عقل و راه درست ترجمه کرده اند؛(3) به ویژه آنکه رشد در برابر یک امر منفی مانند گمراهی قرار گرفته باشد؛ مانند: «در قبول دین اکراهی نیست؛[زیرا] راه درست از راه منحرف روشن شده است»،(4) یا «اگر راه هدایت را ببینند، راه خود را بر نمی گزینند و اگر راه گمراهی را ببینند، ر اه خود را برمی گزینند».(5) همچنین در روایت های معصومان(علیهم السلام)رشد به معنای هدایت آمده است؛ چنان که از زبان حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه آمده است: «عقل تو را کفایت می کند؛ چرا که راه گمراهی را از رستگاری به تو نشان می دهد».(6)
با توجه به آنچه دربارة واژة رشد توضیح دادیم، به نظر می رسد که اگر اصطلاح Development را تحول معنا کنیم با معانی بیان شده بیشتر همخوانی دارد؛ زیرا واژه تحول به هر نوع تغییر گفته می شود.(7) به عبارت دیگر، هم تغییرهای رو به افزایش و هم تغییرهای رو به کاهش را شامل می شود. بدین ترتیب، معنای رشد نیز بر اساس آیات، تنها جنبة ارزشی و رو به کمال خواهد داشت.
پی نوشتها :
1. R. David, Shaffer, Developmental Psychology Childhood and Adolescence, p.6-7.
محمدرضا شرفی، مراحل رشد و تحول انسان، ص15. برای آگاهی بیشتر از تعریف ها، ر.ک: علی مصباح و دیگران، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج1، ص77-78.
2. فان آنستم منهم فادفعوا الیهم اموالهم(نساء، 77).
3. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج4، ص274؛ ج8، ص299و ج13، ص474.
4. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (بقره، 256).
5. ان یروا سبیل الرشد لایتخذوه سبیلا وان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا(اعراف، 146).
6. کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک (نهج البلاغه، حکمت 421).
7. محمود منصور، روان شناسی ژنتیک، تحول روانی ازکودکی تا پیری، ص6.
حیا یکی از مهمترین صفات نفسانی است که تأثیر فراوانی بر حوزههای مختلف زندگی اخلاقی ما دارد. نقش بارز این تأثیر، بازدارندگی است. «حیا» در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بیشرمی قرار دارد. (ابن منظور: لسان العرب، ج 8، ص 51؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 270، و ابن اثیر: نهایه، ج 1، ص 391)حیا در اصطلاح عبارت است از: محصور کردن و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیه و قبائح عقلیه وعرفیه، به جهت اینکه نکوهش نشود.مرحوم مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) هم تعریفی راجع به حیا دارد که میفرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ» (حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. (ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص 41؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص 77)مطالعه درباره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان میدهد که منشأ پیدایش این حالت در انسان درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است.این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است. بنابراین حیا دارای سه رکن اصلی است:فاعل (انجام دهنده کار)، ناظر و فعل. فاعل، در حیا شخصی است برخوردارِ از کرامت و بزرگواری نفسانی.ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد، و فعلی که رکن سوم برای تحقق حیا است، فعل ناپسند و زشت است.شایان ذکر است که اگرچه چهره بارز و جوهره حیا، بازدارندگی از ارتکاب اعمال زشت است، قهراً این بازدارندگی، انجام اعمال نیک را در پی خواهد داشت. اگر بخواهیم مطلب و بحث را سادهتر بیان کنیم، حیا یک نوع پوشش برای روح است که در روابط گوناگون قرار میگیرد. یک وقت در ارتباط با خدا قرار میگیرد، یک وقت در ارتباط با مخلوق و حتّی یک وقت در ارتباط با خود انسان قرار میگیرد. لذا در تقسمبندی حیا میگویند: «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی» یعنی: از خدا خجالت کشیدن. «أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق» یعنی: از مردم خجالت کشیدن. «أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس» یعنی: لااقل از خود خجالت کشیدن.در جایی که «حیا مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا مطرح است، تعبیر به «تقوا» میشود. در قرآن داریم: «یَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکمُ ْ لِبَاسًا یُوَارِى سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیرٌْ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ الله…» ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.تقوا یک امر درونی و مربوط به روح است. پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس میکند. حیا یک پوشش است. لذا علی (علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء» بهترین لباسهای دنیا، حیا است.
ب ) عفت
امیرالمؤ منین علیه السلام می فرماید :«طُوبَى لِمَنْ تَحَلَّى بِالْعَفَافِ وَ رَضِیَ بِالْکَفَاف––– خوشا بحال کسیکه خود را بپا کدامنى و پرهیزکارى بیاراید و با روزى به اندازه کفاف ، بسازد.»( تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 398)«عفت » نقطه مقابل «شکم پرستى و شهوت پرستى » و صفتی است که باعث حفظ اعتدال در نیروی شهوت در انسان می شود. عفت به معنای دور داشتن خود در صحنه عمل و رفتار از هر گونه ناهنجاری و زشتی است.«عفت » به گفته راغب اصفهانى در کتاب «المفردات »، به معنى پدید آمدن حالتى در نفس است که آدمى را از غلبه شهوت باز مى دارد و «عفیف » به کسى گفته مى شود که داراى این وصف و حالت باشد.عفت از بزرگترین فضایل انسانى است و هیچ کس در سیر الى الله، بدون داشتن «عفت » به جایى نمى رسد. در زندگى دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.محروم آیت الله مجتهدی می گوید: «عفت نفس» گناه نکردن است.
ج ) رشد
به دلیل وجود دیدگاه های گوناگون، تعریف های متعددی از رشد ارائه کرده اند. از مجموع تعریف هایی که برای اصطلاح رشد برشمرده اند.(1) می توان به این تعریف اشاره کرد: «رشد، تغییرات کمی و کیفی نسبتاً پایدار و مستمر موجود زنده است که با پیشرفت زمان در طبیعت، ساخت و رفتار موجود زنده حادث می شود».(1)
باید توجه داشت که مراد از رشد، تنها پیشرفت و نمو نیست، بلکه رکود و انحطاط را نیز شامل می شود. رشد پس از انعقاد نطفه آغاز شده، پس از تولد کودک پیشرفت می کند، اما در مرحلة کهن سالی و پیری به ضعف و انحطاط روی می گذارد.
از سوی دیگر، مفهوم «رشد» در منابع اسلامی با آنچه در روان شناسی مصطلح است تفاوت دارد. درحقیقت، اصطلاح رشد در قرآن و روایت ها ارزشی مثبت معرفی شده است؛ چنان که خداوند در قرآن بازگرداندن اموال یتیمان را به خودشان به یافتن رشد در آنان مشروط دانسته، می فرماید: «پس اگر در ایشان رشد [فکری] یافتید اموالشان را به آنان رد کنید».(2) همچنین مفسران، بیشتر واژه های رشد و مشتقات آن را در قرآن کمال، هدایت؛ رسیدن به واقع، پختگی عقل و راه درست ترجمه کرده اند؛(3) به ویژه آنکه رشد در برابر یک امر منفی مانند گمراهی قرار گرفته باشد؛ مانند: «در قبول دین اکراهی نیست؛[زیرا] راه درست از راه منحرف روشن شده است»،(4) یا «اگر راه هدایت را ببینند، راه خود را بر نمی گزینند و اگر راه گمراهی را ببینند، ر اه خود را برمی گزینند».(5) همچنین در روایت های معصومان(علیهم السلام)رشد به معنای هدایت آمده است؛ چنان که از زبان حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه آمده است: «عقل تو را کفایت می کند؛ چرا که راه گمراهی را از رستگاری به تو نشان می دهد».(6)
با توجه به آنچه دربارة واژة رشد توضیح دادیم، به نظر می رسد که اگر اصطلاح Development را تحول معنا کنیم با معانی بیان شده بیشتر همخوانی دارد؛ زیرا واژه تحول به هر نوع تغییر گفته می شود.(7) به عبارت دیگر، هم تغییرهای رو به افزایش و هم تغییرهای رو به کاهش را شامل می شود. بدین ترتیب، معنای رشد نیز بر اساس آیات، تنها جنبة ارزشی و رو به کمال خواهد داشت.
پی نوشتها :
1. R. David, Shaffer, Developmental Psychology Childhood and Adolescence, p.6-7.
محمدرضا شرفی، مراحل رشد و تحول انسان، ص15. برای آگاهی بیشتر از تعریف ها، ر.ک: علی مصباح و دیگران، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج1، ص77-78.
2. فان آنستم منهم فادفعوا الیهم اموالهم(نساء، 77).
3. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج4، ص274؛ ج8، ص299و ج13، ص474.
4. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (بقره، 256).
5. ان یروا سبیل الرشد لایتخذوه سبیلا وان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا(اعراف، 146).
6. کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک (نهج البلاغه، حکمت 421).
7. محمود منصور، روان شناسی ژنتیک، تحول روانی ازکودکی تا پیری، ص6.