خانه » همه » مذهبی » خدا و نیاز مطلق ما

خدا و نیاز مطلق ما


خدا و نیاز مطلق ما

۱۳۹۸/۰۲/۱۹


۱۰۹۱ بازدید

یه سخنران می‌گفت پاسخ همه نیاز های ما خداست. من اینو نمیفهمم. یعنی چی؟


انسان نیایشگر با انتخاب نزدیک ترین و شایسته ترین راه ارتباطی با آفریدگار هستی، خود را در معرض رحمتها و برکات حضرت حق قرار می دهد. او با عبور از مقدمات و شرایط پر پیچ و خم زندگی مادی، دست به دعا بلند کرده و در هر شرایط و زمانی خود را به قدرت لایزال جهان آفرینش عرضه می کند و به راحتی با معبود خود به گفتگو می پردازد، چرا که خداوند فرموده است وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، انَّ اللَّهَ واسعٌ عَلیمٌ؛[1] و مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی به خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.
بنده محتاج در هر لحظه و در هر مکان که بخواهد، می تواند دست به دعا برداشته و رفع حوائجش را از او بخواهد. احساس نیاز، بهترین نعمت الهی است که انسان نیازمند را به سوی خدا می کشاند و هر قدر وی نیازمندتر باشد، بیشتر به خداوند نزدیک است. در آستانه حضرت دوست عشق و شور لازم است و این بالاترین سرمایه یک انسان خداجو و کمال خواه است. اگر درد، آه و نیاز نباشد دعا چه اثری خواهد داشت. بالاترین سرمایه یک نیایشگر راستین، توجه عمیق همراه با ارادت قلبی است که از نیاز و عشق واقعی او بر می خیزد و در قالب عباراتی سوزناک و دلربا بیان می گردد. حافظ می گوید:

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

احساس نیاز موجب می شود که دعا کننده با تمام وجود دعا کند و قلبش با زبانش یکی باشد و دعای حقیقی محقق شود. به همین جهت در سوره فاطر به انسانهای نیازمند یادآوری می شود که:
یا ایها النَّاسُ انْتُمُ الْفُقَراءُ الَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنی الْحَمیدُ؛[2] ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است. مولوی گفته است:

هر چه رویید از پی محتاج رُست
تا بیابد طالبی چیزی که جست

حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید

هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود

هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتی [3] است آب آنجا رود

آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست [4]

فقر ذاتی انسان، او را به سوی خدا می کشاند و او خداوند را می خواند. امّا اگر احساس نیاز، نباشد و انسان، خدا را نخواند، خداوند متعال هم به او توجهی نخواهد کرد، مانند بیماری که احساس درد و رنج نکند و به پزشک مراجعه ننماید، بنابراین بیماری نیز درمان نخواهد شد. انسان اگر بخواهد به کمال برسد، لازمه اش تلاش و کوشش و انگیزه ای قوی در وجود اوست، بنابراین در دعا، علاوه بر شناختن مقام ربوبی و باور یقینی به توحید، باید احساس نیاز کرد و تلاش نمود وگرنه انسان گمراه، بدون اینکه از مبدأ قدرت مطلق الهی یاری بگیرد، راه به جایی نخواهد برد. چنین انسانی روی آرامش واقعی را نخواهد دید و از همه برکات روانی، اجتماعی، تربیتی و معنوی دعا محروم خواهد ماند. نیایشگر محتاج، همواره از عمق وجودش می نالد که:

الهی بی پناهان را پناهی
به سوی خسته حالان کن نگاهی

مرا شرح پریشانی چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهی

از آنجا که نیاز انسان به خداوند بهترین وسیله ارتباط و نزدیکی او به درگاه حضرت پروردگار است، رسول گرامی اسلام (ص) فرمود:
الْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ افْتَخِرُ؛[5] نیاز من به خداوند مایه افتخار من است و به آن می بالم.
حضرت رسول (ص) در دعاهای خود از خداوند متعال درخواست می نمود که: اللَّهُمَّ احْینی مِسْکیناً وَ امِتْنی مِسْکیناً وَاحْشُرنی فی زُمْرَةِ الْمَساکینِ؛[6] پروردگارا! مرا همواره نیازمند به خود زنده دار و این گونه بمیران و در روز قیامت در زمره نیازمندان محشور گردان! آن بنده صالح پروردگار به همین علت، ساده زیستی، دلبسته نبودن به مظاهر دنیوی و نیازمندی به درگاه حق را انتخاب کرد. امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید: روزی فرشته ای از سوی خداوند متعال به نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و می گوید: اگر دوست داری، سنگریزه های بیابان مکه را برایت به طلا و جواهرات تبدیل کنم! آن گرامی سرش را بلند کرد و گفت: یا رَبِّ لا، وَ لکنْ اشْبَعُ یوماً وَ اجُوعُ یوماً، فَاذا شَبَعْتُ حَمِدْتُک وَ شَکرْتُک وَ اذا جُعْتُ دَعَوْتُک وَ ذَکرْتُک؛[7] خداوندا! نه؛ بی نیازی از تو را در دنیا نمی خواهم ولی روزی سیرم و روز بعد گرسنه ام، هنگام سیری، حمد و ثنای تو گویم و در هنگام گرسنگی، تو را یاد می کنم.
پی نوشت ها
[1] بقره/ 115 ..
[2] فاطر/ 15.
[3] کشتزار و زراعت.
[4] مثنوى، دفتر سوم، ص 183 ..
[5] جامع الاخبار، ص 111 ..
[6] عوالى اللئالى، ج 1، ص 39.
[7] امالى شیخ طوسى، ص 693..

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد