نهضت امام حسین ( ع ) دو چهره داشت و بر اساس هر یک از آنها ، یک تقسیم کار صورت گرفت : یکى فداکارى و جانبازى و « شهادت » و دیگرى « ابلاغ پیام » . البته ابلاغ پیام جز با فداکارىها و زحمات طاقتفرسا ممکن نبود . جایگاه و نقش اصلى زنان در عمل به وظیفه دوم ، تبلور یافت . گرچه زنان در تربیت رزمندگان ، تهییج آنان و سایر اقدامات پشتیبانى نقش ایفاء کردند اما وظیفه اصلى آنان ، « پیامرسانى » بود .
براى بحث راجع به نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینى و اسلام ، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد . یکى اینکه طبق روایات ، تمام کارهاى سیدالشهدا ( ع ) روى حساب بوده است و علت اینکه به رغم آگاهى از خطرات سفر ، اهل بیت را همراه خود به سوى کوفه برد ، این بود که به واسطه الهامى که از عالم معنا به اباعبدالله ( ع ) شد و پیامبر ( ص ) در عالم رؤیا به ایشان فرمود : H « ان الله شاء ان یراهنّ سبایا » E 1 حضرت فهمید که اسارت اینها مورد رضاى حق است یعنى ، حضرت مصلحت تشخیص داد که اهل بیت خود را همراه ببرد . در حقیقت امام ( ع ) با این کار ، مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند .
مطلب دوّم بحثى درباره نقش زن در تاریخ است ، هیچ کس منکر نقش زن در طول تاریخ نیست و لااقل نقش غیرمستقیم زن را همه قبول دارند بدین صورت که زن ، مرد را مىسازد و مرد تاریخ را و نقشى که زن در ساختن مرد دارد ، بیشتر از نقشى است که مرد در ساختن تاریخ دارد . به طور کلى ، زنان ، از نظر نقش داشتن یا نداشتن در طول تاریخ ، به سه دسته تقسیم مىشوند :
الف . زنانى که مثل شىء گرانبها ، اما بدون نقش بودند مثل بسیارى که زن براى آنها یک شىء – نه شخص – گرانبها بوده که باید در حریم خود محفوظ بماند و به دلیل همان گرانبهایىاش بر مرد اثر مىگذاشت . مىتوان گفت : سازنده چنین جوامعى تنها جنس مذکر بوده است .
ب . در بعضى از جوامع ، زن از حالت شىء بودن خارج شده ، وارد اجتماع مىشود اما حریم خود را گم مىکند و چون در همه جا حضور مىیابد ، ارزش خود را از دست مىدهد و بىارزش مىشود ! زن در این جوامع « شخص » است اما شخصى بىارزش . از نظر رشد برخى استعدادهاى انسانى – از قبیل علم ، اراده ، شخصیت اجتماعى ، حضور در مشاغل مختلف و . . . – به او شخصیت مىدهند و از شىء بودن خارجش مىسازند ولى از طرف دیگر ، ارزش او را براى مرد از بین مىبرند . از طبیعت زن این است که براى مرد گرانبها باشد وا گر این را از او بگیرند ، روحیه او متلاشى مىشود . سازنده این جوامع گرچه مذکر – مؤنث است ، اما زن ، کالاى ارزان است بدون اینکه در نظر هیچ مردى عزت و احترام لایق یک زن را داشته باشد !
ج . از نظر اسلام ، زن باید ارزشمند باشد یعنى ، از طرفى شخصیت روحى و معنوى و کمالات انسانى ، – مثل علم ، هنر ، اراده قوى ، شجاعت ، خلاقیت و حتى فضایل معنوى – را در سطح عالى داشته باشد و از طرف دیگر مبتذل نباشد . قرآن کریم نیز به زنان چنین ارزشى داده است مثلاً حوا را در کنار آدم مخاطب قرار داده ، از هر دو مىخواهد که به آن درخت نزدیک نشوند . 2 ساره نیز مانند ابراهیم خلیل ( ع ) فرشتهها را مىبیند و با آنان صحبت مىکند . مریم ( س ) از خداوند رزق و روزىهایى مىگیرد که زکریا در تعجب فرو مىرود و فاطمه زهرا ( س ) کوثر ( خیرکثیر ) خوانده مىشود .
در تاریخ اسلام ، بهترین نمونه چنین زنى حضرت زهرا ( س ) است . او که خوشحال مىشود تنها کارهاى داخل منزل از سوى پیامبر ( ص ) به او واگذار شده ، در مسجد ، چنان خطبهاى مىخواند که امثال بوعلى نیز قادر به چنین انشایى در مسائل توحیدى نمىباشند . اما در عین حال ، آن حضرت خطبه خویش را از پشت پرده مىخواند یعنى ، در عین حفظ حریم خود با مردان ، نشان مىدهد که یک زن چقدر مىتواند مؤثر در جامعه باشد .
با این دو مقدمه باید گفت : که تاریخ کربلا ، یک تاریخ مذکر – مؤنث است یعنى ، زن و مرد هر دو در آن نقش دارند ولى هر یک در مدار خودش و بدون خارج شدن از حریم خود .
نقش مردان در حادثه عاشورا روشن است اما نقش زنان به خصوص با حضرت زینب ( س ) از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مىکند و تمام کارها از این پس به او واگذار مىشود . او در مقابل پیکر مطهر امام ، کارى مىکند که دوست و دشمن به گریه در مىآیند و در واقع اولین مجلس عزادارى امام حسین ( ع ) را برپا مىکند . از امام سجاد ( ع ) و دیگر زنان و کودکان ، پرستارى مىکند و در مقابل دروازه کوفه با خطبه خود ، شجاعت على ( ع ) و حیاى فاطمه ( س ) را در هم مىآمیزد و خطابههاى عالى علوى را به یاد مردم مىآورد و مردم کوفه را نسبت به کارى که انجام داده بودند ، متنبه مىسازد . این است زنى که اسلام مىخواهد . شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم . 3
با توجه به آنچه گفته شد ، همراهى خانواده امام حسین ( ع ) در نهضت عاشورا از چند جهت حائز اهمیت است
. 1 زنان و کودکان توانایى تبلیغ و پیامرسانى را دارند .
. 2 علاوه بر توانایى تبلیغ ، دشمنان نیز از مقابله با آنان عاجزند زیرا باید حریم آنان را حفظ کنند و در صورت آسیبرسانى به زنان و کودکان ، عواطف همگان جریحهدار مىشود و نزد افکار عمومى در طول تاریخ محکوم خواهند شد . چنان که در واقعه کربلا دشمنان حتى نزد خانوادههاى خود ، سرافکنده شدند .
دیگر آنکه از نگاه عرفانى ، امام حسین ( ع ) تمام هستى خود و اطرافیان خود را بدون هرگونه کاستى ، در طبق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند آورد . ثمره چنین اخلاصى آن شد که نهضت عاشورا در طول و عرض تاریخ ، براى مسلمانان و غیر مسلمانان ، تأثیرگذار باشد و در قیامت نیز به درجهاى برسند که همگان غبطه آن را بخورند . براى توضیح بیشتر در این باره ، چند نکته قابل ذکر است :
{J یک . پیامرسانى J}
تکلیف اجتماعى در آیین اسلام ، ویژه مردان نیست بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبرى ، وظیفه دارند و باید از رهبرى حق ، دفاع و پیروى کنند و از حکومتهاى فساد و مسؤولان نالایق ، انتقاد نمایند و در صحنههاى گوناگون اجتماعى ، حضورى مؤثر داشته باشند .
در تداوم مسیرى که حضرت زهرا ( س ) در حمایت از امام معصوم ( ع ) و افشاگرى علیه رویههاى ناسالم زمامداران داشت زنان به خصوص حضرت زینب ( س ) نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین ( ع ) مشارکت داشتند .
هر قیام و نهضتى ، عمدتاً از دو بخش « خون » و « پیام » تشکیل مىگردد . مقصود از بخش « خون » ، مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازى در راه آرمان مقدس است . مقصود از بخش « پیام » نیز ، رساندن و ابلاغ خواستههاى انقلاب و بیان آرمانها و اهداف آن است .
با بررسى قیام مقدس امام حسین ( ع ) ، این دو بخش کاملاً در آن به چشم مىخورد زیرا انقلاب امام حسین ( ع ) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول ، یعنى ( بخش خون و شهادت ) ، بود و رهبرى و پرچمدارى نیز بر عهده خود ایشان قرار داشت . پس از آن ، بخش دوم به پرچمدارى امام سجاد ( ع ) و حضرت زینب ( س ) آغاز گردید . آنان با سخنان آتشین خود ، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند .
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنهدارى که حکومت اموى از زمان معاویه ، علیه اهلبیت ( ع ) – به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود – بىشک اگر بازماندگان امام حسین ( ع ) به افشاگرى و بیدارسازى نمىپرداختند ، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهاى وقت ، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مىدادند همچنان که برخى در تهمتى درباره امام حسن ( ع ) گفتند : « بر اثر ذاتالریه و سل از دنیا رفت » .
اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا ( ع ) در دوران اسارت – که کینهتوزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود – اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد . ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا ، با بررسى و مطالعه در حکومت امویان بر شام ، بیش از پیش روشن مىشود .
{J دو . خنثىسازى تبلیغات بنىامیه J}
شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد ، تحت سیطره فرمانروایانى چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت . مردم این سرزمین ، نه سخن پیامبر ( ص ) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را مىدانستند و نه اسلام را دستکم آنگونه که در مدینه رواج داشت ، مىشناختند البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم ( ص ) یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند ، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند ولى بررسى زندگىنامه این افراد نیز روشن مىکند که جز چند تن ، بقیه آنان براى مدت کمى محضر پیامبر گرامى اسلام ( ص ) را درک کرده و جز یک یا چند حدیث ، روایت نکرده بودند .
گذشته از آن ، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه ، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین ( ع ) تنها یازده تن از آنان زنده بوده و در شام به سر مىبردند .
اینان مردمانى در سنین هفتاد تا هشتاد سال بودند که گوشهنشینى را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذى نداشتند . و در نتیجه نسل جوان آن روز ، از اسلام حقیقى چیزى نمىدانستند و شاید در نظر آنان ، اسلام هم حکومتى بود مانند حکومت کسانى که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان مىراندند ! و تجمّل دربار معاویه ، حیف و میل اموال عمومى ، ساختن کاخهاى بزرگ و تبعید و زندانى کردن و کشتن مخالفان ، براى آنان امرى طبیعى بود زیرا چنین نظامى نیم قرن پیش از آن سابقه داشت و به یقین کسانى بودند که مىپنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته ، نیز این چنین بوده است . 4
معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانى ، مردم شام را به گونهاى پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهى دینى باشند و در برابر اراده و خواست او ، بىچون و چرا تسلیم شوند . 5 معاویه در طى این مدت ، نه تنها از نظر نظامى و سیاسى مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکرى و مذهبى نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه مىکند ، بىهیچ اعتراضى بپذیرند .
حکومت پلید بنىامیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه ، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل ، بنىامیه را خویشان رسول خدا و نزدیکترین افراد به او معرفى کرده به طورى که پس از پیروزى قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح ، ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان آخرین ( خلیفه اموى ) ، نمىدانستیم که رسول خدا ( ص ) جز بنىامیه خویشاوندى داشت که از او ارث ببرند ، تا آنکه شما امیر شدید . 6
بنابراین ، جاى شگفتى نیست اگر در مقاتل مىخوانیم : به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق ، مردى در برابر امام زینالعابدین ( ع ) ایستاد و گفت : سپاس خدایى را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد ! حضرت کمى صبر کرد تا شامى هر چه در دل داشت بیرون ریخت سپس با تلاوت آیاتى مانند :
« إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً » . 7 فرمود : این آیات در حق ما نازل شده است . پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده ، درست نیست . آنان خارجى نیستند بلکه فرزندان پیامبر هستند و از آنچه گفته بود ، پشیمان شد و توبه کرد . 8
بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام حسین ( ع ) و خطبهها و روشنگرىهاى امام سجاد ( ع ) و حضرت زینب ( س ) ، تحریفات چندین دهه بنىامیه – حتى در « شام » به عنوان مرکز خلافت دشمنان – خنثى شد .
{J سه . افشاى چهره ظالمان J}
بُعد دیگر علت حضور خانواده امام حسین ( ع ) ، نشان دادن چهره سفّاک ، بىرحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود . یکى از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوى مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوى پیامآوران ، عنصر مظلومیت است . از این رو برخى از جناحها ، گروهها و احزاب سیاسى هنگام تبلیغات براى نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومى ، مظلومنمایى مىکنند چون انسان ، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است ، همچنانکه مظلوم ، محبوب و حداقل مورد عواطف و احساسات مثبت مردم است .
در حادثه کربلا ، نه مظلومنمایى بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالىترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند به گونهاى که امروز نیز صداى آنان ، در وجدان بشریت به گوش مىرسد .
خردسالان و زنان ، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم ولى با قساوتبارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند . طفل شش ماهه با لبهاى تشنه در کنار شط فرات جان داد دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد خیمههاى آنان به آتش کشیده شد و . . . این عوامل در ابلاغ پیام و افشاى ماهیت حکومت یزید کمتر ، از آن شهادت و جانبازى اصحاب نبود . همین « صداى العطش » طفلان امام حسین و قنداقه خونین على اصغر ( ع ) است که آن شمشیرزدنها و خونهاى ریخته شده را زنده نگه داشته است .
امام سجاد ( ع ) در شام همین که خواست دستگاه بنىامیه را رسوا کند ، فرمود : پدرم امام حسین ( ع ) را به نحو مُثله و قطعه قطعه کردن ، شهید کردند . همچون پرندهاى در قفس ، پر و بال او را شکستند تا جان داد .
اینجا اگر امام سجاد ( ع ) مىفرمود : « پدرم را شهید کردند » ، در چشم مردم شام – که شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت نداشتند – خیلى مهم نبود زیرا مىگفتند : « در جنگ ، افرادى کشته مىشوند و یکى از آنان امام حسین بوده است » .
امام سجاد ( ع ) فرمود : بر فرض قصد کشتن دارید اما چرا این گونه کشتید ؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید ؟ چرا کنار نهر آب ، او را تشنه کشتید ؟ چرا او را دفن نکردید ؟ چرا به خیمههاى او حمله کردید ؟ چرا کودک او را شهید کردید ؟ این کلمات به قدرى در نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانى کرد و یک جنبش فکرى و فرهنگى ، علیه رژیم اموى به راه انداخت .
نکته پایانى آنکه ، یزید مىخواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهلبیت ، همه حرکتها را در نطفه خفه کند به طورى که همگان از چنین سرنوشتى ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند . اما قیام با عزت امام حسین ( ع ) و پیام رسانى افشاگرانه و مظلومانه خاندان او ، هستههاى ظلمستیزى را براى خونخواهى امام حسین ( ع ) و از بین بردن بنىامیه در نقاط مختلف سرزمینهاى اسلامى به وجود آورد .
اما درباره حضور زنان در سپاه دشمن ، موردى را سراغ نداریم .
( 1 ) بحارالانوار ، ج 44 ، ص . 364 ( 2 ) درباره این فکر غلط مسیحیت که آدم ( مرد ) اصالت دارد و حوا ( زن ) تبعیّت ، و مبارزه قرآن با این تفکر ، استاد مطهرى مفصل بحث کرده است . . ک : حماسه حسینى ، ج 1 ، صص 406 – . 404 ( 3 ) حماسه حسینى ، ج 1 ، صص 411 – 397 و ج 2 ، صص 236 – . 231 ( 4 ) شهیدى ، سید جعفر ، قیام امام حسین ( ع ) ، ص . 185 ( 5 ) آیتى ، محمد ابراهیم ، بررسى تاریخ عاشورا ، ص . 47 ( 6 ) ابن ابى الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 7 ، ص . 159 ( 7 ) احزاب ( 33 ) : آیه 33 « بىشک خداوند مىخواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد ، پاک ساختنى » . ( 8 ) اخطب خوارزمى ، مقتل الحسین ( ع ) ، ج 2 ، ص 61 اللهوف ، ص . 74
براى بحث راجع به نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینى و اسلام ، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد . یکى اینکه طبق روایات ، تمام کارهاى سیدالشهدا ( ع ) روى حساب بوده است و علت اینکه به رغم آگاهى از خطرات سفر ، اهل بیت را همراه خود به سوى کوفه برد ، این بود که به واسطه الهامى که از عالم معنا به اباعبدالله ( ع ) شد و پیامبر ( ص ) در عالم رؤیا به ایشان فرمود : H « ان الله شاء ان یراهنّ سبایا » E 1 حضرت فهمید که اسارت اینها مورد رضاى حق است یعنى ، حضرت مصلحت تشخیص داد که اهل بیت خود را همراه ببرد . در حقیقت امام ( ع ) با این کار ، مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند .
مطلب دوّم بحثى درباره نقش زن در تاریخ است ، هیچ کس منکر نقش زن در طول تاریخ نیست و لااقل نقش غیرمستقیم زن را همه قبول دارند بدین صورت که زن ، مرد را مىسازد و مرد تاریخ را و نقشى که زن در ساختن مرد دارد ، بیشتر از نقشى است که مرد در ساختن تاریخ دارد . به طور کلى ، زنان ، از نظر نقش داشتن یا نداشتن در طول تاریخ ، به سه دسته تقسیم مىشوند :
الف . زنانى که مثل شىء گرانبها ، اما بدون نقش بودند مثل بسیارى که زن براى آنها یک شىء – نه شخص – گرانبها بوده که باید در حریم خود محفوظ بماند و به دلیل همان گرانبهایىاش بر مرد اثر مىگذاشت . مىتوان گفت : سازنده چنین جوامعى تنها جنس مذکر بوده است .
ب . در بعضى از جوامع ، زن از حالت شىء بودن خارج شده ، وارد اجتماع مىشود اما حریم خود را گم مىکند و چون در همه جا حضور مىیابد ، ارزش خود را از دست مىدهد و بىارزش مىشود ! زن در این جوامع « شخص » است اما شخصى بىارزش . از نظر رشد برخى استعدادهاى انسانى – از قبیل علم ، اراده ، شخصیت اجتماعى ، حضور در مشاغل مختلف و . . . – به او شخصیت مىدهند و از شىء بودن خارجش مىسازند ولى از طرف دیگر ، ارزش او را براى مرد از بین مىبرند . از طبیعت زن این است که براى مرد گرانبها باشد وا گر این را از او بگیرند ، روحیه او متلاشى مىشود . سازنده این جوامع گرچه مذکر – مؤنث است ، اما زن ، کالاى ارزان است بدون اینکه در نظر هیچ مردى عزت و احترام لایق یک زن را داشته باشد !
ج . از نظر اسلام ، زن باید ارزشمند باشد یعنى ، از طرفى شخصیت روحى و معنوى و کمالات انسانى ، – مثل علم ، هنر ، اراده قوى ، شجاعت ، خلاقیت و حتى فضایل معنوى – را در سطح عالى داشته باشد و از طرف دیگر مبتذل نباشد . قرآن کریم نیز به زنان چنین ارزشى داده است مثلاً حوا را در کنار آدم مخاطب قرار داده ، از هر دو مىخواهد که به آن درخت نزدیک نشوند . 2 ساره نیز مانند ابراهیم خلیل ( ع ) فرشتهها را مىبیند و با آنان صحبت مىکند . مریم ( س ) از خداوند رزق و روزىهایى مىگیرد که زکریا در تعجب فرو مىرود و فاطمه زهرا ( س ) کوثر ( خیرکثیر ) خوانده مىشود .
در تاریخ اسلام ، بهترین نمونه چنین زنى حضرت زهرا ( س ) است . او که خوشحال مىشود تنها کارهاى داخل منزل از سوى پیامبر ( ص ) به او واگذار شده ، در مسجد ، چنان خطبهاى مىخواند که امثال بوعلى نیز قادر به چنین انشایى در مسائل توحیدى نمىباشند . اما در عین حال ، آن حضرت خطبه خویش را از پشت پرده مىخواند یعنى ، در عین حفظ حریم خود با مردان ، نشان مىدهد که یک زن چقدر مىتواند مؤثر در جامعه باشد .
با این دو مقدمه باید گفت : که تاریخ کربلا ، یک تاریخ مذکر – مؤنث است یعنى ، زن و مرد هر دو در آن نقش دارند ولى هر یک در مدار خودش و بدون خارج شدن از حریم خود .
نقش مردان در حادثه عاشورا روشن است اما نقش زنان به خصوص با حضرت زینب ( س ) از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مىکند و تمام کارها از این پس به او واگذار مىشود . او در مقابل پیکر مطهر امام ، کارى مىکند که دوست و دشمن به گریه در مىآیند و در واقع اولین مجلس عزادارى امام حسین ( ع ) را برپا مىکند . از امام سجاد ( ع ) و دیگر زنان و کودکان ، پرستارى مىکند و در مقابل دروازه کوفه با خطبه خود ، شجاعت على ( ع ) و حیاى فاطمه ( س ) را در هم مىآمیزد و خطابههاى عالى علوى را به یاد مردم مىآورد و مردم کوفه را نسبت به کارى که انجام داده بودند ، متنبه مىسازد . این است زنى که اسلام مىخواهد . شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم . 3
با توجه به آنچه گفته شد ، همراهى خانواده امام حسین ( ع ) در نهضت عاشورا از چند جهت حائز اهمیت است
. 1 زنان و کودکان توانایى تبلیغ و پیامرسانى را دارند .
. 2 علاوه بر توانایى تبلیغ ، دشمنان نیز از مقابله با آنان عاجزند زیرا باید حریم آنان را حفظ کنند و در صورت آسیبرسانى به زنان و کودکان ، عواطف همگان جریحهدار مىشود و نزد افکار عمومى در طول تاریخ محکوم خواهند شد . چنان که در واقعه کربلا دشمنان حتى نزد خانوادههاى خود ، سرافکنده شدند .
دیگر آنکه از نگاه عرفانى ، امام حسین ( ع ) تمام هستى خود و اطرافیان خود را بدون هرگونه کاستى ، در طبق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند آورد . ثمره چنین اخلاصى آن شد که نهضت عاشورا در طول و عرض تاریخ ، براى مسلمانان و غیر مسلمانان ، تأثیرگذار باشد و در قیامت نیز به درجهاى برسند که همگان غبطه آن را بخورند . براى توضیح بیشتر در این باره ، چند نکته قابل ذکر است :
{J یک . پیامرسانى J}
تکلیف اجتماعى در آیین اسلام ، ویژه مردان نیست بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبرى ، وظیفه دارند و باید از رهبرى حق ، دفاع و پیروى کنند و از حکومتهاى فساد و مسؤولان نالایق ، انتقاد نمایند و در صحنههاى گوناگون اجتماعى ، حضورى مؤثر داشته باشند .
در تداوم مسیرى که حضرت زهرا ( س ) در حمایت از امام معصوم ( ع ) و افشاگرى علیه رویههاى ناسالم زمامداران داشت زنان به خصوص حضرت زینب ( س ) نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین ( ع ) مشارکت داشتند .
هر قیام و نهضتى ، عمدتاً از دو بخش « خون » و « پیام » تشکیل مىگردد . مقصود از بخش « خون » ، مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازى در راه آرمان مقدس است . مقصود از بخش « پیام » نیز ، رساندن و ابلاغ خواستههاى انقلاب و بیان آرمانها و اهداف آن است .
با بررسى قیام مقدس امام حسین ( ع ) ، این دو بخش کاملاً در آن به چشم مىخورد زیرا انقلاب امام حسین ( ع ) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول ، یعنى ( بخش خون و شهادت ) ، بود و رهبرى و پرچمدارى نیز بر عهده خود ایشان قرار داشت . پس از آن ، بخش دوم به پرچمدارى امام سجاد ( ع ) و حضرت زینب ( س ) آغاز گردید . آنان با سخنان آتشین خود ، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند .
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنهدارى که حکومت اموى از زمان معاویه ، علیه اهلبیت ( ع ) – به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود – بىشک اگر بازماندگان امام حسین ( ع ) به افشاگرى و بیدارسازى نمىپرداختند ، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهاى وقت ، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مىدادند همچنان که برخى در تهمتى درباره امام حسن ( ع ) گفتند : « بر اثر ذاتالریه و سل از دنیا رفت » .
اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا ( ع ) در دوران اسارت – که کینهتوزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود – اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد . ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا ، با بررسى و مطالعه در حکومت امویان بر شام ، بیش از پیش روشن مىشود .
{J دو . خنثىسازى تبلیغات بنىامیه J}
شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد ، تحت سیطره فرمانروایانى چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت . مردم این سرزمین ، نه سخن پیامبر ( ص ) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را مىدانستند و نه اسلام را دستکم آنگونه که در مدینه رواج داشت ، مىشناختند البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم ( ص ) یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند ، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند ولى بررسى زندگىنامه این افراد نیز روشن مىکند که جز چند تن ، بقیه آنان براى مدت کمى محضر پیامبر گرامى اسلام ( ص ) را درک کرده و جز یک یا چند حدیث ، روایت نکرده بودند .
گذشته از آن ، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه ، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین ( ع ) تنها یازده تن از آنان زنده بوده و در شام به سر مىبردند .
اینان مردمانى در سنین هفتاد تا هشتاد سال بودند که گوشهنشینى را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذى نداشتند . و در نتیجه نسل جوان آن روز ، از اسلام حقیقى چیزى نمىدانستند و شاید در نظر آنان ، اسلام هم حکومتى بود مانند حکومت کسانى که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان مىراندند ! و تجمّل دربار معاویه ، حیف و میل اموال عمومى ، ساختن کاخهاى بزرگ و تبعید و زندانى کردن و کشتن مخالفان ، براى آنان امرى طبیعى بود زیرا چنین نظامى نیم قرن پیش از آن سابقه داشت و به یقین کسانى بودند که مىپنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته ، نیز این چنین بوده است . 4
معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانى ، مردم شام را به گونهاى پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهى دینى باشند و در برابر اراده و خواست او ، بىچون و چرا تسلیم شوند . 5 معاویه در طى این مدت ، نه تنها از نظر نظامى و سیاسى مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکرى و مذهبى نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه مىکند ، بىهیچ اعتراضى بپذیرند .
حکومت پلید بنىامیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه ، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل ، بنىامیه را خویشان رسول خدا و نزدیکترین افراد به او معرفى کرده به طورى که پس از پیروزى قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح ، ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان آخرین ( خلیفه اموى ) ، نمىدانستیم که رسول خدا ( ص ) جز بنىامیه خویشاوندى داشت که از او ارث ببرند ، تا آنکه شما امیر شدید . 6
بنابراین ، جاى شگفتى نیست اگر در مقاتل مىخوانیم : به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق ، مردى در برابر امام زینالعابدین ( ع ) ایستاد و گفت : سپاس خدایى را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد ! حضرت کمى صبر کرد تا شامى هر چه در دل داشت بیرون ریخت سپس با تلاوت آیاتى مانند :
« إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً » . 7 فرمود : این آیات در حق ما نازل شده است . پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده ، درست نیست . آنان خارجى نیستند بلکه فرزندان پیامبر هستند و از آنچه گفته بود ، پشیمان شد و توبه کرد . 8
بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام حسین ( ع ) و خطبهها و روشنگرىهاى امام سجاد ( ع ) و حضرت زینب ( س ) ، تحریفات چندین دهه بنىامیه – حتى در « شام » به عنوان مرکز خلافت دشمنان – خنثى شد .
{J سه . افشاى چهره ظالمان J}
بُعد دیگر علت حضور خانواده امام حسین ( ع ) ، نشان دادن چهره سفّاک ، بىرحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود . یکى از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوى مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوى پیامآوران ، عنصر مظلومیت است . از این رو برخى از جناحها ، گروهها و احزاب سیاسى هنگام تبلیغات براى نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومى ، مظلومنمایى مىکنند چون انسان ، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است ، همچنانکه مظلوم ، محبوب و حداقل مورد عواطف و احساسات مثبت مردم است .
در حادثه کربلا ، نه مظلومنمایى بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالىترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند به گونهاى که امروز نیز صداى آنان ، در وجدان بشریت به گوش مىرسد .
خردسالان و زنان ، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم ولى با قساوتبارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند . طفل شش ماهه با لبهاى تشنه در کنار شط فرات جان داد دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد خیمههاى آنان به آتش کشیده شد و . . . این عوامل در ابلاغ پیام و افشاى ماهیت حکومت یزید کمتر ، از آن شهادت و جانبازى اصحاب نبود . همین « صداى العطش » طفلان امام حسین و قنداقه خونین على اصغر ( ع ) است که آن شمشیرزدنها و خونهاى ریخته شده را زنده نگه داشته است .
امام سجاد ( ع ) در شام همین که خواست دستگاه بنىامیه را رسوا کند ، فرمود : پدرم امام حسین ( ع ) را به نحو مُثله و قطعه قطعه کردن ، شهید کردند . همچون پرندهاى در قفس ، پر و بال او را شکستند تا جان داد .
اینجا اگر امام سجاد ( ع ) مىفرمود : « پدرم را شهید کردند » ، در چشم مردم شام – که شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت نداشتند – خیلى مهم نبود زیرا مىگفتند : « در جنگ ، افرادى کشته مىشوند و یکى از آنان امام حسین بوده است » .
امام سجاد ( ع ) فرمود : بر فرض قصد کشتن دارید اما چرا این گونه کشتید ؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید ؟ چرا کنار نهر آب ، او را تشنه کشتید ؟ چرا او را دفن نکردید ؟ چرا به خیمههاى او حمله کردید ؟ چرا کودک او را شهید کردید ؟ این کلمات به قدرى در نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانى کرد و یک جنبش فکرى و فرهنگى ، علیه رژیم اموى به راه انداخت .
نکته پایانى آنکه ، یزید مىخواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهلبیت ، همه حرکتها را در نطفه خفه کند به طورى که همگان از چنین سرنوشتى ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند . اما قیام با عزت امام حسین ( ع ) و پیام رسانى افشاگرانه و مظلومانه خاندان او ، هستههاى ظلمستیزى را براى خونخواهى امام حسین ( ع ) و از بین بردن بنىامیه در نقاط مختلف سرزمینهاى اسلامى به وجود آورد .
اما درباره حضور زنان در سپاه دشمن ، موردى را سراغ نداریم .
( 1 ) بحارالانوار ، ج 44 ، ص . 364 ( 2 ) درباره این فکر غلط مسیحیت که آدم ( مرد ) اصالت دارد و حوا ( زن ) تبعیّت ، و مبارزه قرآن با این تفکر ، استاد مطهرى مفصل بحث کرده است . . ک : حماسه حسینى ، ج 1 ، صص 406 – . 404 ( 3 ) حماسه حسینى ، ج 1 ، صص 411 – 397 و ج 2 ، صص 236 – . 231 ( 4 ) شهیدى ، سید جعفر ، قیام امام حسین ( ع ) ، ص . 185 ( 5 ) آیتى ، محمد ابراهیم ، بررسى تاریخ عاشورا ، ص . 47 ( 6 ) ابن ابى الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 7 ، ص . 159 ( 7 ) احزاب ( 33 ) : آیه 33 « بىشک خداوند مىخواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد ، پاک ساختنى » . ( 8 ) اخطب خوارزمى ، مقتل الحسین ( ع ) ، ج 2 ، ص 61 اللهوف ، ص . 74