تولرانس(Tolerance) به معانى گوناگونى ترجمه شده است. از جمله تساهل و تسامح، تحمل عقیده دیگران، بردبارى، مدارا و… البته تسامح و تولرانس غربى با مداراى اسلامى تفاوت هاى بنیادینى دارد. تساهل لیبرالى (Tolerance) به معناى پذیرش، یا بى تفاوتى در مقابل چیزى است که اصولاً آن را قبول نداریم (حسین بشیریه، دولت عقل) و براى آن چهار قسم عمده ذکر کرده اند که عبارت است از:
1- تساهل عقیدتى، 2- تساهل سازمانى، 3- تساهل رفتارى، 4- تساهل هویتى.
در این مختصر در مقام توضیح اقسام فوق وادله مخالفان و موافقان آن نیستیم، لیکن به اختصار چند نکته را یادآور مى شویم: هیچ نظام و یا دستگاه فکرى «کاملاً باز» یا «کاملاً بسته» وجود ندارد و یا نمى تواند وجود داشته باشد.
آنچه موجب اختلاف است امور زیر است:
الف) مبنا و خاستگاه تسامح، در اندیشه لیبرالى: 1- نسبیت حقیقت و نسبیت معرفت 2- فقدان ماهیت معرفتى عرفان، عقاید و اخلاق 3- عدم رجحان عقلى هیچ عقیده اى بر عقاید دیگر 4- فرد گرایى در حالى که در چشم انداز اسلامى، هیچ یک از پیش فرض هاى فوق درست نیست؛ بلکه راه عقل و ادراک در عالى ترین مفاهیم عقلانى، دینى و اخلاقى باز است. خدا با عقل ما با ما سخن گفته و حقایقى در باب ملکوت و عالم و آدم با ما در میان نهاده و از طریق انبیا به ما معرفت عطا کرده است. بنابر این حق و باطل واقعیت دارند و فى الجمله قابل شناخت و داورى مى باشند. ایمان محصول معرفت است، نه گرایش خام؛ و یقین اسلامى غیر از تعصب و جهل مرکب است.
ب) هدف در تساهل لیبرالى، سودگرایى و سوداگروى (یوتیلیتاریانیسم) است، و در نگرش اسلامى رعایت ظرفیت ها و رعایت کرامت قدسى انسان، و ایجاد زمینه جهت شکوفایى خرد و پرواز روح.
ج) در حدود و کیفیت تسامح و تساهل نیز تفاوت هایى وجود دارد. در تمدن کنونى غرب، اعمال خشونت در مورد «منافع مادى» به کار مى رود و اندک تسامحى در آن نیست، اما در مورد اخلاق و دیانت و ارزش ها، تساهل وجود دارد. به عبارت دیگر منافع، قدرت و لذایذ شهوى، بسیار جدى هستند، اما «حق و باطل» از اهمیت چندانى برخوردار نیستد؛ در حالى که تفکر اسلامى، تفاوت بسیارى با نگرش غربى دارد. ر . ک: بولتن اندیشه 5، سال 1375، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى، مرکز فرهنگى. الف) در متون اسلامى روایاتى داریم که اسلام را دین سمحه سهله معرفى فرموده است. به عنوان نمونه حضرت نبى اکرم(ص) فرموده اند: ما بعثت بالرّهبانیّة الشّاقّه و لکن بالحنیفیّة السّمحة{M؛ من براى رهبانیّت شاقّ مبعوث نگشته ام، بلکه براى دیانت آسان و به دور از سخت گیرى ها مبعوث شده ام M} (مجمع البحرین، «سمح»). یا در حدیث دیگرى از آن حضرت(ص) نقل شده است که فرمود: بعثت بالحنیفیّة السّمحة السهلة{M ؛ من به دیانت سهل و آسان – نه حادّ و مشکل – مبعوث گشته ام M}. باز در تاریخ اسلام مى خوانیم که وقتى نبىّ مکرّم اسلام(ص) حضرت على(ع) و برخى دیگر از صحابه را به یمن اعزام فرمود، به آنها توصیه کردند که: بشرّا و لاتنفرا و یسّرا و لاتعسّرا{M؛ در دعوت خود به اسلام بشارت دهید و افراد را فرارى ندهید. سهل و آسان بگیرید نه سخت و دشوارM} و جالب این که به حضرت على(ع) مى فرماید: به آن مردم بگو به وحدانیت خدا شهادت دهند، نماز بخوانند و صدقاتى را به مصرف فقراء خویش برسانند و بیش از این شرایط چیزى از آنها نخواهید (لسان العرب «حنف»). در خود قرآن مجید مى خوانیم که: {/Bما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی اَلدِّینِ مِنْ حَرَجٍ {w10-16w}{I22:78I}/}{M؛ خداى سبحان در دین بر شما سخت گیرى نفرموده است M} و یا {/Bلا یُکَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها{w1-6w}{I2:286I}/}{M؛ خداوند هیچ کس را بیش از حد طاقتش تکلیف نفرموده است . از آن چه گذشت فهمیده مى شود که اولاً اساس و بنیان دینى بر سهولت است. اسلام نیامده تا مردم را در حرج و مشقت بیندازد. و ثانیاً در دعوت به اسلام و نیز در تربیت، تبلیغات و امر به معروف و نهى از منکر باید توجه به مراحل و مراتب آن داشت و از همان آغاز نباید با شدت و حدّت برخورد نمود و مردم را متنفر ساخت. لیکن باید توجه داشت که سهولت و سماجت و بردبارى و مدارا در اسلام هیچ ارتباطى با تساهل(Tolerance) غربى ندارد.
1- تساهل عقیدتى، 2- تساهل سازمانى، 3- تساهل رفتارى، 4- تساهل هویتى.
در این مختصر در مقام توضیح اقسام فوق وادله مخالفان و موافقان آن نیستیم، لیکن به اختصار چند نکته را یادآور مى شویم: هیچ نظام و یا دستگاه فکرى «کاملاً باز» یا «کاملاً بسته» وجود ندارد و یا نمى تواند وجود داشته باشد.
آنچه موجب اختلاف است امور زیر است:
الف) مبنا و خاستگاه تسامح، در اندیشه لیبرالى: 1- نسبیت حقیقت و نسبیت معرفت 2- فقدان ماهیت معرفتى عرفان، عقاید و اخلاق 3- عدم رجحان عقلى هیچ عقیده اى بر عقاید دیگر 4- فرد گرایى در حالى که در چشم انداز اسلامى، هیچ یک از پیش فرض هاى فوق درست نیست؛ بلکه راه عقل و ادراک در عالى ترین مفاهیم عقلانى، دینى و اخلاقى باز است. خدا با عقل ما با ما سخن گفته و حقایقى در باب ملکوت و عالم و آدم با ما در میان نهاده و از طریق انبیا به ما معرفت عطا کرده است. بنابر این حق و باطل واقعیت دارند و فى الجمله قابل شناخت و داورى مى باشند. ایمان محصول معرفت است، نه گرایش خام؛ و یقین اسلامى غیر از تعصب و جهل مرکب است.
ب) هدف در تساهل لیبرالى، سودگرایى و سوداگروى (یوتیلیتاریانیسم) است، و در نگرش اسلامى رعایت ظرفیت ها و رعایت کرامت قدسى انسان، و ایجاد زمینه جهت شکوفایى خرد و پرواز روح.
ج) در حدود و کیفیت تسامح و تساهل نیز تفاوت هایى وجود دارد. در تمدن کنونى غرب، اعمال خشونت در مورد «منافع مادى» به کار مى رود و اندک تسامحى در آن نیست، اما در مورد اخلاق و دیانت و ارزش ها، تساهل وجود دارد. به عبارت دیگر منافع، قدرت و لذایذ شهوى، بسیار جدى هستند، اما «حق و باطل» از اهمیت چندانى برخوردار نیستد؛ در حالى که تفکر اسلامى، تفاوت بسیارى با نگرش غربى دارد. ر . ک: بولتن اندیشه 5، سال 1375، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى، مرکز فرهنگى. الف) در متون اسلامى روایاتى داریم که اسلام را دین سمحه سهله معرفى فرموده است. به عنوان نمونه حضرت نبى اکرم(ص) فرموده اند: ما بعثت بالرّهبانیّة الشّاقّه و لکن بالحنیفیّة السّمحة{M؛ من براى رهبانیّت شاقّ مبعوث نگشته ام، بلکه براى دیانت آسان و به دور از سخت گیرى ها مبعوث شده ام M} (مجمع البحرین، «سمح»). یا در حدیث دیگرى از آن حضرت(ص) نقل شده است که فرمود: بعثت بالحنیفیّة السّمحة السهلة{M ؛ من به دیانت سهل و آسان – نه حادّ و مشکل – مبعوث گشته ام M}. باز در تاریخ اسلام مى خوانیم که وقتى نبىّ مکرّم اسلام(ص) حضرت على(ع) و برخى دیگر از صحابه را به یمن اعزام فرمود، به آنها توصیه کردند که: بشرّا و لاتنفرا و یسّرا و لاتعسّرا{M؛ در دعوت خود به اسلام بشارت دهید و افراد را فرارى ندهید. سهل و آسان بگیرید نه سخت و دشوارM} و جالب این که به حضرت على(ع) مى فرماید: به آن مردم بگو به وحدانیت خدا شهادت دهند، نماز بخوانند و صدقاتى را به مصرف فقراء خویش برسانند و بیش از این شرایط چیزى از آنها نخواهید (لسان العرب «حنف»). در خود قرآن مجید مى خوانیم که: {/Bما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی اَلدِّینِ مِنْ حَرَجٍ {w10-16w}{I22:78I}/}{M؛ خداى سبحان در دین بر شما سخت گیرى نفرموده است M} و یا {/Bلا یُکَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها{w1-6w}{I2:286I}/}{M؛ خداوند هیچ کس را بیش از حد طاقتش تکلیف نفرموده است . از آن چه گذشت فهمیده مى شود که اولاً اساس و بنیان دینى بر سهولت است. اسلام نیامده تا مردم را در حرج و مشقت بیندازد. و ثانیاً در دعوت به اسلام و نیز در تربیت، تبلیغات و امر به معروف و نهى از منکر باید توجه به مراحل و مراتب آن داشت و از همان آغاز نباید با شدت و حدّت برخورد نمود و مردم را متنفر ساخت. لیکن باید توجه داشت که سهولت و سماجت و بردبارى و مدارا در اسلام هیچ ارتباطى با تساهل(Tolerance) غربى ندارد.